نویسنده: محمدجواد فراهانی
«زالاوا» نمیخواهد به هنجارهای ژانر وحشت متعهد بماند؛ این موضوع از همان ابتدا مشخص است. اما فیلم برای همراه کردن مخاطب با خود و بهرهگیری از مولفههای جایگزین چه تمهیداتی اندیشیده است؟ نیک میدانیم که مهمترین خصیصهی ژانر وحشت یک هیولای دیدنی است. هیولایی مهیب که ممکن است در طول فیلم حضور پررنگی هم نداشته باشد اما در همان دفعاتِ محدود رخنمایی، ترسناک به نظر برسد. تاجاییکه مخاطب را با شخصیتهای ساده داستان همسو کند اما در «زالاوا» هیولا همان جن است که اساسا دیدنی نیست. درواقع ترجیح فیلمنامهنویسان ترساندن از یک چیز نادیدنی بهجای یک هیولای دیدنی است و این نخستین راهکار سازندگان برای انتقال تجربهی جمعیِ ترس است.
دومین ویژگیِ ژانر وحشت، بازنمایی مکانی است که شخصیتهای اصلی در آن گیر میافتند و راه فراری به بیرون ندارند. در فیلم زالاوا این متعهد ماندن به مکانِ زندگی نه از سر اجبار و نبودن راهِ گریز بلکه به علت وابستگی به مکان زندگی است. تمام درآمد روستاییان از طریق دامهایشان به دست میآید پس منطقی نیست که به بیرون از شهر بگریزند. بنابراین همگی باید بمانند و با اجنه مبارزه کنند. البته در این میان یک تفاوت ماهوی میان وحشت غربی و شرقی نیز وجود دارد. ترس و وحشت در فیلمهای غربی از تمایز و فاصله دو جهان مردگان و زندگان، جهان ارواح و ناشناختهها با واقعیت و امثالهم ریشه میگیرد اما در جهان شرقی به دلیل فاصلهی اندک میان موارد ذکر شده، ترسها به رازها و اسرار بدل میشوند.
نمونهاش را نیز میتوان در فیلم کویدان ساختهی کوبایاشی به نظاره نشست. بنابراین این فیلم سعی میکند بهجای اینکه وحشت غربی را بازنمایی کند با رجوع به داستانهای معاصر ایرانی مسیر دیگری را طی کند. مسیری که نمونهی تقریبا مشابهاش را پیشتر بهمن فرمانآرا در فیلم سایههای بلند باد پیموده بود. در آنجا نیز با مردمی مواجهایم که در مرز واقعیت و خیال زندگی میکنند تاجاییکه رفتار و حرکتهایشان به طنزِ سیاهی میماند.
طنز سیاهی که در «زالاوا» نیز حضوری پررنگ از خود نشان میدهد. آسیبهایی که مردم روستا به یکدیگر وارد میکنند از یکسو و غرق شدن در توهمات دور و دراز از سوی دیگر بر غنای این سیاهی میافزایند. در چنین شرایطی است که دختر، قربانی تعصبات کورکورانه روستاییان میشود و سربازی که باید نجاتدهندهی مردم باشد دست به دامان جنگیر میشود.
در یک نگاه کلی فیلم دربارهی اهالی روستایی به نام زالاواست که ترسی جمعی بر زندگیشان سایه افکنده و برای مقابله با آن به روشهای عجیبی دست میزنند. آنها معتقدند باید از بدن شخصی که جنزده شده، خونی خارج شود تا بدین ترتیب بتواند از سیطره جن خودش را رها کند. «زالاوا» از همان ابتدا قرارش را با مخاطب میگذارد و در همان نماهای اولیه به چند موضوع مهم میپردازد. ابتدا به خرافه و جن توسط مردم روستا، تعصب بر روی فردی که از منظر روستاییان جنی شده تاجاییکه پدر کشتن دخترش را اراده میکند. در نهایت نیز استواری که به خرافه باور ندارد و میخواهد مردم روستا را از گمراهی بیرون بیاورد.
در این مسیر یکی دیگر از عواملی که باعث توفیق فیلم میشود، داشتن قهرمانی پیچیده است. استوار یک مامور قانون شکستخورده (نوید پورفرج) به حساب میآید. بالادستیها مسئولیت او را از تصدی ژاندارمری گرفتهاند و همزمان تلاشهایش برای خلع سلاح روستاییان را به باد دادهاند. روستاییان نیز که خود را برنده احساس میکنند تفنگهایشان را صرفا برای این از ایستگاه پلیس تحویل میگیرند تا با موجودی ناشناخته طرف شوند. از این رو استوار نیز بیکار نمینشیند و با خراب کردن اسلحهها مانعی برای ادامه فعالیت روستاییان میچیند؛ موضوعی که به استوار یکی از ویژگیهای قهرمانی کنشمند را میدهد.
بنابراین در روند دراماتیک «زالاوا» روستاییان قرار است مرحله به مرحله با استوار پیش بروند، اما این موضوع که کدامیک در نهایت متحول میشوند تا پایان فیلم به تأخیر میافتد. روستاییان تحتتأثیر استوار قرار میگیرند یا برعکس؟ در این زمینه چیزی که در وهلهی اول نمود مییابد توهمات ذهنی استواری است که به دلیل فشار اکثریت کمکم دارد وجود جن در شیشه را باور میکند. صحنهای که استوار در پاسگاه میخواهد در شیشه را باز کند به خاطر آورید.
این صحنه که قرینهاش را در انتها و جاییکه آمردان (پوریا رحیمیسام) هنگام گیرانداختن جنگیر خوندماغ میشود، میبینیم که در راستای مفهوم ویرانگری ترس قدم برمیدارد. اما جزء فشار اکثریت چه چیزی باعث میشود تا استوار، باورش به روستاییان نزدیک شود؟ در پاسخ به این سوال باید به حضور شخصیت آمردان اشاره کرد. استوار در شرایط عادی نیز به علت تضاد فکری با مردم روستا چندان مورد پذیرش آنها نیست با این حال پس از ورود آمردان به قصه مقبولیتاش کمتر از قبل میشود و عدهی زیادی از روستاییان با استوار از سر دشمنی درمیآیند. از این پس استوار نهتنها باید با عقاید خرافی روستاییان مقابله کند بلکه وظیفهی خود میداند تا شیادی همچون آمردان را نیز از سر راه خود بردارد.
- بیشتر بخوانید
- نگاهی به بازی نوید پورفرج در «زالاوا» | آمیزهای از صلابت و مهربانی
- نگاهی به شخصیت آمردان در «زالاوا» و بازی پوریا رحیمی سام در این نقش | مویه در هورامانات…
- نگاهی به بازی هدی زین العابدین در «زالاوا» | روح رمانتیک فیلم
اما در خصوص شخصیت آمردان باید دو نکته را متذکر شد؛ از منظر فیلمنامه، با اینکه نقش آمردان در دستهبندی کاراکترهای منفی قرار میگیرد اما در متن او واجد ویژگیها و خصیصههایی شده است که بدی مطلق را نمایندگی نکند و حتی در مقاطعی همذاتپنداری مخاطب را برانگیزد. از طرف دیگر بازی پوریا رحیمیسام در این نقش جالب توجه است. او توانسته از طریق نوع نگاه و دیالوگهایی که با دیگر شخصیتها برقرار میکند، زیرکی خود را منتقل کند تاجاییکه در برخی مقاطع فیلم، موفق میشود مخاطب را فریب دهد و راست و دروغ کارش را پنهان نگه دارد.
در این میان جزء فشار مردم روستا و حضور آمردان باید یک عامل سوم را نیز در مقابله با استوار در نظر گرفت و آن طریقهی برخورد خانم دکتر (هدی زینالعابدین) با این قضیه است. دکتر به استوار پیشنهاد میدهد، حالا که امیدی به تغییر روستاییان نیست تقیه کرده تا بتواند در کنار آنها زندگی کند و شغلاش را از دست ندهد. در واقع راز نسخهای که دکتر برای استوار صادر میکند در عبارت معروف «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» نهفته است. البته طی مکالمهی خانم دکتر با استوار متوجه میشویم که خود دکتر نیز به مقولهی جن و خرافههای روستاییان چندان بیاعتقاد نیست و اتفاقا تقاص این باور را نیز پس میدهد.
در پایان باید به این موضوع اشاره کرد که طبیعتِ کوهستانی منطقه، بستهبودن فضا و نبود جادههای مناسب که به محصور ماندن روستا انجامیده به نوعی ایستایی مردم روستا در اعتقاداتشان را به ذهن متبادر میسازد. همچنین عبور کردن خودروی استوار از بین کوهها و درهها شکافتن این تفکرات و ورود به قلمرویی ناشناخته را نوید میدهد. نتیجهی تضاد میان این دو سوژه نیز یک جنون جمعی میشود. بهطورکلی «زالاوا» به دنبال برندهی نهایی در جدال عقلانیت و خرافات نمیگردد بلکه بهطور ضمنی نبرد همیشگی این دو نیروی مخالف را گوشزد میکند.