نویسندگان به ترتیب: ملیکا هلالی، احسان رویامنش، نعیم صدفی و امیرحسین صادقی ماشک
عشق یک کلمهی سه حرفی است که هرگز تاریخ فرهنگ و هنر این سرزمین خود را از آن جدا نکرده است. عشق را میتوان در عاشقانههای شاهنامه تا عاشقانههای نظامی و از عاشقانههای اسعد گرگانی تا عاشقانههای فروغ فرخزاد دید. عشق همواره در هنر این سرزمین ریشه داشته و نهتنها در متون ادبی بلکه در هنرهای بصری، از معماری گرفته تا مجسمهسازی و خطاطی و نقاشی وجود دارد. در ایران تمام سه حرف عشق در سه حرف هنر رشد یافته و سینما هنری است که نمیتواند از عشق جدا بیافتد.
برف روی کاج ها | ۱۳۸۹
کارگردان: پیمان معادی
رویا (مهناز افشار) پس از آنکه به خیانت همسرش (حسین پاکدل) پی میبرد، با یک ویرانی غریب و درونی مواجه میشود. او از اینکه دوستانش این قضیه را میدانستند و چیزی به او نگفتند شاکی است اما با همهی اینها تلاش میکند تا غرور خود را حفظ کند و آرامآرام این مسیر سخت پذیرش را طی کند. آشنایی رویا با نریمان (صابر ابر) همسایهاش، در این بین یک حس خوشایند برای او بهوجود میآورد؛ احساسی که به گفتهی خودش سالها نداشته بود.
«برف روی کاجها» داستان زنی است که بیصدا تلاش میکند بفهمد در زندگی عاطفی و عاشقانهاش چه اتفاقی افتاده است. پیمان معادی با شناختی دقیق از روحیات این زن و همچنین خلق صحنههایی دلنشین از ارتباط او با نریمان داستانی متفاوت و تماشایی را در اولین ساختهی خود روایت میکند.
رگ خواب | ۱۳۹۵
کارگردان: حمید نعمتاله
داستان عاشقانهای که در «رگ خواب» جریان دارد، داستانی آزاردهنده اما بهشدت درگیرکننده است. مینا (لیلا حاتمی) که بهتازگی از همسرش جدا شده و به دنبال کار و خانهای جدید میگردد، با کامران (کوروش تهامی) آشنا میشود و در فاصلهای کوتاه به او دل میبندد. رفتارهای جذاب و عجیب کامران و پس از مدتی آن بیرحمیهای عجیبترش مینا را به مرز جنون میبرد.
فیلمنامهی «رگ خواب» و داستان مینا تا حدی یادآور فیلم «لیلا»ی داریوش مهرجویی است. زنی که تصمیم به سکوت میگیرد و صدایش را تنها روی تصویر میشنویم. صحبتهایی با خودش و پدر بیمارش از عمق عصبانیت، عشقِ از دست رفته، رهاشدگی و بهتر شدن حالش دارد. این فیلم مدیون اجرای بینقص لیلا حاتمی، کارگردانی متفاوت حمید نعمتاله و موسیقی تکاندهندهی همایون شجریان است. این سه عنصر قوی در کنار هم «رگ خواب» را به یک فیلم درام و عاشقانهی زنانهی موفق تبدیل کرده است.
کنعان | ۱۳۸۶
کارگردان: مانی حقیقی
مینا (ترانه علیدوستی) از زندگی و ازدواجاش خسته شده و تصمیم جدی برای مهاجرت دارد. او به مرتضی (محمدرضا فروتن) میگوید که میخواهد جدا شود و به کانادا برود اما مرتضی با او مخالفت میکند. بازگشت خواهرش آذر (افسانه بایگان) به ایران و اتفاقاتی که در آن روزها برای این سه نفر میافتد، مینا را با مشکلات بیشتری مواجه میکند.
«کنعان» فیلمی است که فیلمنامهی آن را مانی حقیقی به همراه اصغر فرهادی نوشتهاند. داستان عاشقانهای که در این فیلم رخ میدهد، در میان دیالوگها، خاطرات و دلبستگی قدیمی است. و این اتفاق در دو حالتی که به نمایش در میآید، یک طرفش مربوط به علی (بهرام رادان) دوست و همکلاسی سابق این زوج است. علی و مینا در دوران دانشگاه عاشق هم بودند اما داستان میانشان جور دیگری رقم خورد. حالا هم با ورود آذر این علی است که حس و حالی عاشقانه و دلنشین به قصه میآورد. علی همیشه با سکوت و دیالوگهای کوتاه اما جذابش رومنس داستان را بیشتر میکند. هم بهرام رادان و هم فیلمنامه به طرز عجیبی از این لحظات کم، نهایت استفاده را بردهاند تا این سکانسها را در ذهن مخاطب تا مدتها ماندگار کنند.
- بیشتر بخوانید
- برترینهای حمید لولایی | جایی برای پیرمردها هست
- برترینهای نگار جواهریان | پسندیده
- تاثیر هایده صفی یاری بر سینمای ایران | تدوینگری که بر فیلم میافزاید
- برترین فیلم های علی شادمان | پسر خوب سینمای ایران
چیزهایی هست که نمیدانی | ۱۳۸۹
کارگردان: فردین صاحب زمانی
احتمالا داستان مردی که رانندهی آژانس است و سکوت را به حرف زدن با مسافرانش ترجیح داده در نگاه اول نمیتواند عاشقانه باشد. علی (علی مصفا) هیچچیز نمیگوید. حتی وقتی سیما (مهتاب کرامتی) که از دوران دانشگاه عاشقش بوده به او میگوید علی یه چیزی بگو، یه چیز بیربط، او حرفی نمیزند. حتی وقتی خانم دکتر (لیلا حاتمی) میگوید به آدم جواب نمیدین آدم بهش بر میخوره، علی میگوید:« نه من منظوری ندارم. نمیدونم چی باید بگم.»
علی کلمات و حرف زدن را یادش رفته. او زمانی میفهمد که گفتنِ دوستت دارم آنقدر هم سخت نیست که خانم دکتر برایش پیغام تلفنی میگذارد. از یک جملهی ساده استفاده میکند (یه چیزایی هست که نمیدونی) و حرفش را اینگونه به او میزند. لحظات عاشقانهای که میان علی و خانم دکتر اتفاق میافتد شبیه به فیلمهای کلیشهای در این ژانر نیست. یک میخ در کفش رفتن و یک درددل ساده کنار آتش میتواند نگاه علی را به زندگی عوض کند و چشم او را از آینهی ماشین نگران کند که نکند کسی در زندگی خانم دکتر به شکل جدی وجود دارد یا خیر.
آواز قو | ۱۳۷۹
کارگردی: سعید اسدی
پیمان (بهرام رادان) کلافه از مهمانیای که پدرش برای مهاجرتش ترتیب داده بود، به سراغ پرستو (ساره آرین)، دختری که دوستش دارد میرود و پس از دستگیر شدن توسط پلیس بهعلت نداشتن نسبت خانوادگی و درگیریاش با یکی از پلیسها به زندان میافتد. اتفاقاتی که برای پیمان یاغی و نترس میافتد رفتهرفته آنقدر ترسناک میشود که کار او به فرار با پرستو میکشد.
«آواز قو» در اواخر دههی هفتاد و با دیدگاهی متفاوت نسبت به روابط دخترها و پسرها ساخته شد. فیلمنامهی پیمان معادی و طراحی شخصیت پیمان که جنگیدن برای آزادی در خاک خودش را انتخاب کرده بود، توانست توجه بسیاری از مردم را در گیشه جلب کند و یکی از جنجالیترین فیلمهای درام و عاشقانهی سینما در آن زمان باشد.
عصبانی نیستم | ۱۳۹۲
کارگردان: رضا درمیشیان
نویدِ عصبانی (نوید محمدزاده) و اخراج شده از دانشگاه به دلیل فعالیتهای سیاسی، امیدی جز ستاره (باران کوثری) در زندگیاش ندارد. ستارهای که پدرش (رضا بهبودی) مخالف ازدواجش با نوید است چراکه این پسر پول ندارد. او باخودش مدام تکرار میکند که «عصبانی نیستم» و آنقد خشم و فریادش از نا عدالتیهای موجود در جامعه را در خود خفه میکند تا پایانی وحشتناک را رقم بزند.
نوید تمام زندگیاش ستاره است، سکانس سینما و نگاه او به ستاره به جای فیلم، از زیباترین سکانسهای عاشقانهی سینمای ایران است. او میداند اگر ستاره برود، میمیرد. «عصبانی نیستم» در عین سوژهی اصلی خود که مربوط به موضوعات اجتماعی روز است، درامی در دل خود دارد که مخاطب را تا سکانس پایانی (دو پایان مختلف) منتظر نگه میدارد. نوید و ستاره شاید نماد زوجهای جوانی در آن دهه بودند که نه عشق آنها را نجات داد و نه امید.
ناگهان درخت | ۱۳۹۷
کارگردان: صفی یزدانیان
فرهاد (پیمان معادی) سرش را به صندلی ماشین تکیه داده و در حالیکه مادرش (زهره عباسی) نمیشنود یا خودش را به نشنیدن میزند، به مهتاب (مهناز افشار) میگوید: «بهخاطر من یهکاری کن … بهخاطر من داستانهای دیگهتو بهم بزن. داریم پیر میشیم مهتاب، نمیبینی؟»
همین یک سکانس کوتاه و تمام حرفهایی که فرهاد سالها در دلش مانده بود تا به مهتاب بگوید، «ناگهان درخت» را به عاشقانهای دلنشین و حتی غمانگیز تبدیل میکند. با اینکه فیلم در رابطه با داستان زندگی فرهاد از کودکی تا میانسالی اوست اما قصهی عشق از بین رفته و دوباره پیوند داده شده این دو نفر طی نزدیک به سه دهه، ماجرایی غریب اما دوستداشتنی میان اپیزودهای زندگی فرهاد است. رابطهای که هر بار مانند یک بچهی به دنیا نیامده، سختی و رنج رسیدن به لحظهی متولد شدن داشت و ناگهان به اتفاقی غیرمنتظره و تلخ منجر میشد.
عروس آتش | ۱۳۷۸
کارگردان: خسرو سینایی
فضای باز سیاسی پسا هفتاد و شش، امکان ورود سینمای ایران به مضامینی ملتهب را فراهم کرد. خسرو سینایی در «عروس آتش» در یکی از این تجربههای مهم، به سراغ ترسیم عشق و تعصبات پیرامون آن در یکی از قومیتهای کشور رفت. احلام (غزل صارمی)، دختر خوزستانی که چند سالی است که زادگاه خود را به سمت اهواز و تحصیل در دانشکدهی پزشکی ترک کرده و دلبستهی استادش، پرویز (مهدی احمدی) میشود. اما این موضوعی نیست که بتوان به سادگی آن را در «عشیره» بازگو کرد.
فرحان (حمید فرخنژاد)، پسرعموی احلام که بنا به سنت، خود را همسر آیندهی احلام میپندارد با آگاهی از این موضوع، وارد این قصه شده و حالا این مثلث عاشقانه، بایستی یک قربانی بگیرد. یک فرد که یا باید به سنتهای به ارث رسیده از گذشته تن دهد و یا آنکه چیرگی دل بر عقل را انتخاب کند و طرحی نو در اندازد. فیلمنامهی سینایی و فرخنژاد با پسزمینههای پررنگ اجتماعی، عاشقانهی ملتهب این سه نفر را روایت میکنند. اثری که با اعتراضها و بحثهایی در زمان نمایش فیلم در استان خوزستان نیز همراه شد اما در نهایت، موفق به شکستن یکی از تابوها در ترسیم دوستداشتن شد.
عشق فیلم | ۱۳۸۱
کارگردان: ابراهیم وحیدزاده
آقای مقدم (فرهاد اصلانی)، کارگردان سینما، به یک بیمارستان روانی مراجعه میکند و از آنها میخواهد بستریاش کنند. انگار دیگر در روابط بیرون این چهاردیواری نمیتواند سر کند و خود را به دنیایی میسپارد که از آدمها رنج ببیند. در همینجاست که با دختری (مریلا زارعی) آشنا میشود و قصهی آنها آغاز میشود. در ادامهی فیلم مقدم در تلاش است که بتواند با عشق تازه یافته، ساخت فیلم بعدیاش را آغاز میکند.
ولی فضای تجاری سینما، به کارگردان مستقلی مثل او اجازهی فعالیت نمیدهد و در این حین وقایع تازهای پیش رویش قرار میگیرد. وحیدزاده در ادامهی تجربههای دیگرش، گونهی دیگری از «عشق» را با مخاطب به اشتراک میگذارد؛ جاییکه آن عشق، پناهی برای انسانهای درمانده که نمیتوانند جای خود را در این جامعه پیدا کنند، میشود.
ماهیها عاشق میشوند | ۱۳۸۳
کارگردان: علی رفیعی
عزیز (رضا کیانیان) در میانسالی برای احیای اموال پدری خود به ایران باز میگردد. او از دوستان قدیمیاش، سراغ رستورانی را در بندرانزلی میگیرد که زمین آن متعلق به خانوادهی او بوده و متوجه میشود که آنجا حالا توسط چند زن مجرد، به مکانی گرم و دلنشین برای خانوادهها تبدیل شده است. مدیر این رستوران، آتیه (رویا نونهالی) معشوق قدیمی اوست. «ماهیها عاشق میشوند»، اولین فیلم دکتر علی رفیعی، کارگردان بزرگ تئاتر است که عشقهای رفته بر باد ولی نرفته از یاد را روایت میکند.
رفیعی در ادامهی تعلق خاطر خود به طراحی صحنه و لباس، در اینجا هم بستر رنگ و بوی غذا را بستری برای رشد زندگیخواهی و گسترش عاشقانهی فیلم قرار میدهد. آتی آنقدر عاشقانه در رستوران خود غذاهای خوشمزه به مشتریان میدهد که عزیز میترسد به او نزدیک بشود و خواستهاش را بگوید. تمثیل زیبای فیلم از ماهیان عاشق که در دریا، راهی خلاف جهت آب را طی میکنند به زمینهای برای زندهشدن احساس بین عزیز و آتیه میشود.
تنها دو بار زندگی میکنیم | ۱۳۸۶
کارگردان: بهنام بهزادی
سیامک(علیرضا آقاخانی)، رانندهی میانسال مینیبوس تصمیم میگیرد تا کارهای باقیماندهی زندگیاش را در چندروز باقیمانده تا تولدش انجام دهد تا در آن روز که رُند شود، به زندگیاش پایان دهد. گرد خستگی بر چهرهی او نشسته و گویی درصدد انتقام از همهی چیزهایی است که در عمرش، فرصت انجامشان از او گرفته شد. در ادامه متوجه میشویم که او دانشجوی پزشکی بوده که دانشگاه را رها کرده (یا اخراج شده) و حالا تمامی روزش بر سر این مینیبوس است. در یکی از رفتوآمدهای همیشگی در شلوغی شهر، با دختری به نام شهرزاد (نگار جواهریان) برخورد میکند. مثل باقی آدمها، ابتدا او را هم جدی نمیگیرد ولی از جایی متوجه میشود که میخواهد در این انتهای زندگی حداقل کنار یکنفر راحت باشد؛ شهرزاد هم با او همراه میشود.
در روز قرار که ساعت ۴ عصر- در ادای دین به شازده کوچولو و ساعت دیدار شاهزاده و روباه- سیامک به سر قرار نمیآید چراکه او از عشق ترسیده و جا زده است. شهرزاد در شبی بارانی به در خانهی او میرود و این پایان رابطه برای اوست. حالا سیامک است که متوجه میشود شهرزاد یک آغاز تازه در زندگی او میتواند باشد، باید همهجا را به دنبال شهرزادی بگردد که در قصههایش گم شده است.
پرسه در مه | ۱۳۸۸
کارگردان: بهرام توکلی
بستر هنر و فضاهای مرتبط با آن، میتواند محملی برای خلق یک رابطهی عاشقانه پرشور با پسزمینههای روشنفکری و فرهیختگی شود. «پرسه در مه»، فیلم دوم بهرام توکلی است که او در این فیلم به سراغ رابطهی پر فراز نشیب امین (شهاب حسینی) و رویا (لیلا حاتمی) میرود و ما را با خود به درون این عاشقانهی نهچندان آرام میبرد. امین، پیانیستی کمالطلب که آنقدر اصرار بر خلق قطعهای متمایز که هیچکس قبل آن را نساخته، دارد که کمکم به سمت جنون کشیده میشود. رویا، همسر او هرچقدر تلاش میکند که ارزشهای ذاتی امین را به او یادآوری کند در آن ناتوان میماند.
حالا امین که گویی شمایلی از زندگی دردآلود ونگوگِ نقاش را به دوش میکشد، دست به خود ویرانگری میزند. فیلم، علاوه بر مضمونی تازه در فرم و شیوهی اجرا هم، الگویی متفاوت را بر میگزیند و داستان را از انتها به ابتدا روایت میکند. حالا ما از فرجام یک رابطه آغاز میکنیم و همراه با راوی داستان (امین) گامبهگام به نقطهی مبدا نزدیک میشویم؛ به فصل آغاز نگاه.
پل چوبی | ۱۳۹۰
کارگردان: مهدی کرمپور
توجه به «شهر»، نقش مهمی در عاشقانههای زیادی از تاریخ سینمای جهان داشته است. روایتهایی که در رم، پاریس، استانبول و نیویورک، متناسب با مختصات ویژهی آنها ساخته و پرداخته شدهاند. مهدی کرمپور و همکار فیلمنامهنویس آن، خسرو نقیبی بستر شهر تهران را محملی برای روایت ملتهب خود از عاشقانهای در روزهای پر روایت پسا هشتادوهشت قرار میدهند.
امیر (بهرام رادان) و شیرین (مهناز افشار)، در دهمین سالگرد ازدواجشان، قصد مهاجرت از ایران را دارند اما همه چیز بر وفق مراد آنها پیش نمیرود. انتخابات مناقشهبرانگیز، سال هشتادوهشت فضای تازهای در کشور پدید میآورد و ادامهی شرایط پیشین برای بسیاری سخت میشود. شیرین هم مجبور میشود تنها به دبی برود تا امیر با مرتبکردن کارهایش، به او بپیوندد اما نقطهی عطف بعدی داستان در اینجا رخ میدهد. نازلی(هدیه تهرانی)، عشق قدیمی امیر، بعد از سالها، به شکل اتفاقی او را پیدا میکند و این سربرآوردن احساس قدیمی از زیر خاکسترهاست.
در عشق امیر و نازلی، «شهر» نقش مهمی ایفا کرده و حالا در این رجوع مجدد عشاق به قلبهایشان، دوباره صدای پای آن شنیده میشود. کافهی ماطاووس در «ضیافت» کیمیایی، به استعارهای از همهی علایق ریشه در گذشته تبدیل میشود، حالا در رستوران کوچک دایی متبلور میشود. دربند و دیگر مکانهای دیگر نیز به نقطههای برای تکمیل این پازل تبدیل میشود تا پل چوبی که قرار بود آدمها را به هم وصل کند؛ حالا قصهی دیگری در پیچهای جاده در انتظار است.
تیکآف | ۱۳۹۶
کارگردان: احسان عبدیپور
«تیکآف» قصهی آدمهای جا مانده از زندگی است که تصمیم میگیرند یکبار هم که شده کاری بکنند که فردایش پشیمان نباشند. فائز (مصطفی زمانی)، جوان بوشهری که بعد از مرگ مادرش با پدرش به اختلافات بزرگ میخورد. او از خانه میرود و ازدواج تازهای میکند و این خانه را ملتهبتر میکند. آتی (پگاه آهنگرانی) خواهر فائز نیز در اثر این اتفاقات شرایط روحی بسیار نامناسبی پیدا میکند و دست به خودکشی میزند ولی نجات پیدا میکند. همه چیز به روند تلخ خود ادامه میدهد تا شیرو (رضا یزدانی) دوست قدیمی فائز و آتی که روی کشتی کار میکند، برای ماموریتی به بوشهر باز میگردد.
شیرو انگار درون خفتهشان را بیدار میکند و به طغیان علیه رکود و انفعال زندگی دعوتشان میکند. حالا مصی معشوق قدیمی فائز هم که با رفتارها و بدخلقیهایش او را رها کرده بوده نیز در کنار حمزه، جوان آواره به آنها میپیوندند. آنها شروع به بطریبازی میکنند و تصمیم میگیرند کارهایی بکنند که در دلشان آرزوی انجامش را داشتهاند ولی ترس و محافظهکاری، اجازهی آن را ازشان گرفته بوده. اینگونه است که عشق قدیمی فائز و مصی، و شیرو و آتی دوباره جوانه میزند.
لیلا | ۱۳۷۵
کارگردان: داریوش مهرجویی
فیلم «لیلا» پانزدهمین اثر داریوش مهرجویی جنس متفاوتی از دیگر فیلمهای عاشقانه دارد. وقتی صحبت از ژانر عاشقانه به میان میآید خودبهخود یاد عاشقی دلشکسته یا پرشور میافتیم که برای رسیدن به یار، خود را به دل هر آتشی میزند. این فیلم شاید به تاثیری از شعر حافظ، «که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها» باشد. همچنین «لیلا» نشاندهندهی تلاشهای زن عاشقی است که پس از رسیدن آسان به معشوق برای حفظ زندگی مشترکش، زخم زبانهای اطرافیان را به جان میخرد.
لیلا با بازی لیلا حاتمی زن نازایی است که پس از ازدواج با رضا (علی مصفا) متوجه نازاییاش میشود. مادر پسردوست رضا که آرزوهای فراوانی برای تنها پسرش دارد با نیش و کنایه به جان عروسش میافتد. واکنش لیلا اما به اقتضای زمانهایی که فیلم در آن اتفاق میافتد، تدافعی و درونگرایانه است. تا اینجا شاید همهچیز کمی معمولی به نظر برسد اما وقتی زنی درونگرا و عاشق در نهایت به درخواستهای مکرر مادرشوهرش مبنی بر ازدواج مجدد شوهر برای بچهدار شدن لبیک میگوید و برای او به خواستگاری میرود، زندگی مشترکش از هر سو با خطر نابودی روبهرو میشود و بدتر اینکه توان خودش نیز برای حفظ این زندگی رو به اضمحلال میرود.
عروس | ۱۳۶۹
کارگردان: بهروز افخمی
فیلم سینمایی «عروس» ساختهی بهروز افخمی هرچند فیلمی عاشقانه و پیرو کهنالگوهای این ژانر است اما کمتر صحنهای در آن وجود دارد که دیالوگ یا حسی عاشقانه در آن میان عاشق (ابوالفضل پورعرب) و معشوقه (نیکی کریمی) رد و بدل شود. ممیزیهای سینما در دههی شصت بیشک در این مهم تاثیرگذار بوده است؛ با اینحال این فیلم در زمانهی خودش از فیلمهای متفاوت سینما بوده است.
قصهی عشقی که در آن خواستن به هر قیمت ممکن است که یک عاشق پاک را به انسانی ناپاک تبدیل کند اما عاشق خود چقدر در این مسیر اشتباه مقصر است؟
ماجرا از شب عروسی حمید با مهین آغاز میشود و طی رفت و برگشتهای زمانی ماجرای وصال حمید به معشوقه را نشان میدهد. حمید دانشجوی تازه فارغالتحصیل شدهی هنر، عاشق دختری از طبقات بالای جامعه میشود اما برای بهدست آوردن او با شروط عجیبی از سوی پدر عروس مواجه میشود. تا اینجا همه چیز معمولی است و احتمالا حمید به عشقش نخواهد رسید و برای بهدست آوردن معشوق به فکر فرار با او میافتد اما حمید پس از ملاقات با پدر مهین پیشنهاد شغلی او را میپذیرد و بیآنکه بداند در مسیر رسیدن به یار، تن به انجام کارهایی میدهد که از او انسان دیگری میسازد؛ انسانی که دیگر نه حتی مهین بلکه خودش نیز آن را دوست ندارد.
بمب، یک عاشقانه | ۱۳۹۳
کارگردان: پیمان معادی
فیلم سینمایی «بمب، یک عاشقانه» قصهی معلم یک دبستان پسرانه با بازی پیمان معادی است که مدتهاست رابطهی عاشقانهاش با همسرش (لیلا حاتمی) رو به سردی و خاموشی رفته است. عشق با طعم نوستالژی شاید بهترین زیرعنوانی است که میتوان به این فیلم نسبت داد. دههی شصت چه برای آنهایی که در آن زیستهاند و چه برای عاشقان تاریخ دههای نوستالژی و جذاب در نوسان تلخی و شیرینیهای با صفا است.
یک معلم مدرسه از یکسو در مدرسه با رفتار خشک و پادگانی مدیران آن با بازیهای سیامک انصاری و حبیب رضایی روبهرو ست و از سوی دیگر در خانهاش با روزهی سکوت خود و همسرش مواجهه است. پیمان معادی در این فیلم با گنجاندن قصهای عاشقانه در زیر موشکبارانهای شهر ضمن مرور اتفاقات تلخ و شیرین این دهه نشان میدهد که چطور عشق حتی در اوج تلخی و در نهایت راه خود را از میان آوار باز میکند.
چند متر مکعب عشق | ۱۳۹۲
کارگردان: جمشید محمودی
فیلم سینمایی «چند متر مکعب عشق» شاید از هر نظر به زمانهی امروز ما نزدیکتر باشد. قصهی عشقِ یک جوان ایرانی که دلبستهی دختری از مهاجران غیرقانونی افغان شده است. صابر (ساعد سهیلی) که در کارگاههای حاشیهای شهر میان افغانهای مهاجر زندگی میکند و عاشق دختر عبدالسلام با بازی نادر فلاح شده و پنهانی با دخترش، مرونا با بازی حسیبا ابراهیمی رابطه دارد.
ماجرا اینبار بر سر پول یا داشتن خانه و ماشین نیست، دو جوان فارغ از دو فرهنگ متفاوت به هم عشق میورزند اما موانعی بنیادین بر سر راهشان وجود دارد، موانعی که هر دم از جهان خارج ناخواسته بر رابطهی آنها سنگینی میکند. از یکسو با اتفاقاتی که در کارگاه میافتد، عبدالسلام و دخترش همراه دیگر افغانها مجبور به کوچ اجباری به وطن خود میشوند و از سوی دیگر سالها تحقیری که از سوی برخی ایرانیان به افغانها روا داشته شده، پدر مرونا را هر دم در ذهن این دو چون سایهای مخوف بر سر راه رابطهی پنهانیشان قرار میدهد.
شب هایروشن | ۱۳۸۱
کارگردان: فرزاد موتمن
فیلم سینمایی «شب های روشن» قصهی یک عشق خاص و فلسفی است که زندگی یک انسان تنها را زیر و رو میکند. فیلمی که بر اساس رمان شبهای روشن نوشتهی فئودور داستایوسکی توسط فرزاد موتمن ساخته شده است. یک استاد ادبیات با بازی مهدی احمدی هنگام شبگردیهایش در خیابان با دختر جوانی با بازی هانیه توسلی روبهرو میشود. این دختر در پی قراری که با یکی از همکلاسیهای سابقش دارد از خانه و زندگیاش بیرون زده تا پس از سالها عشق گمشدهاش را بازیابد. او در اوج ناامیدی به این استاد دانشگاه پناه میبرد.
دلبستگی کمکم سراغ استاد دانشگاه میآید و سعی میکند برای تغییر در زندگی یکنواختش، از دنیای ذهنی و کتابهایش بیرون بزند، شاید این دختر همان عشق گمشدهای باشد که سالها در ناخودآگاهش زیسته و او را به تنهایی سوق داده است اما درست سر بزنگاه معلوم میشود که زندگی دقیقا به همان تلخی و یکنواختی سابقیست که او به آن خو گرفته بود.
شام آخر | ۱۳۸۰
کارگردان: فریدون جیرانی
فیلم سینمایی «شام آخر» چون دیگر آثار فریدون جیرانی یکی از جنجالیترین فیلمهای عاشقانهی سینمای ایران است. قصهی عشقی نامتعارف در دل جامعهی سنتی ایران است. میهن مشرقی با بازی کتایون ریاحی پس از جدایی از شوهرش در مسیر تازهای قرار میگیرد که آنسوی آن دانشجوی جوانش به نام مانی با بازی رضا گلزار هر دم دلبستهتر به طرفش میآید.
مهین از یک سو میداند که اختلاف سنی زیاد مانی با او ممکن است دوباره او را قربانی عشقی زودگذر کند و از سوی دیگر نمیخواهد موقعیت شغلیاش را به خطر بیاندازد ولی مصمم بودن مانی کمکم دل مهین را نیز به او نزدیک میکند. اما همه چیز قرار نیست فقط میان این دو رخ دهد، دختر میهن به نام ستاره با بازی هانیه توسلی، یکسوی مثلث عاشقانه بیخبر از عشق مانی به مادرش، قرار دارد و ضلع دیگر مربوط به شوهر سابق میهن با بازی آتیلا پسیانی است که هنوز دلبستهی همسر سابقش است.
نیمه شب اتفاق افتاد | ۱۳۹۵
کارگردان: تینا پاکروان
فیلم سینمایی «نیمه شب اتفاق افتاد» دومین ساختهی تینا پاکروان قصهی عشق یک آوازهخوان جوان با بازی حامد بهداد، به زنی میانسال است که در محل کارشان در یک تالار اتفاق میافتد. حضور یک آوازه خوان در دل یک ماجرای عاشقانه ایدهی جذابی به نظر میرسد اما وقتی این آوازهخوان به خاطر تجربیات گذشته عاشق زنی میانسال، با بازی رویا نونهالی میشود این ایده جذابیتی دو چندانی مییابد.
شاید درک چنین عشقی برای همگان کمی سخت باشد و البته فانتزی بهنظر برسد اما عشق از این جنس نیز واقعا وجود دارد و وقتی گریبان آدمی را میگیرد، عاشق بینوا برای رسیدن به یار با مشکلاتی دو چندان روبهرو میشود. از یکسو راضی کردن خانوادهها و از سوی دیگر حرفِ مردمان جامعه. عاشق این قصه نیز با هردو مشکل روبهروست اما رازی در پس زندگی این زن یعنی زیبا وجود دارد که پس از آشکار شدن، تنور هردو مشکل را شعلهورتر میکند.
درخت گلابی | ۱۳۷۶
کارگردان: داریوش مهرجویی
مگر میشود لیستی از بهترین فیلمهای عاشقانهی سینمای ایران تنظیم شود و نام فیلمی از مهرجویی در آن به چشم نخورد؟ مهرجویی همیشه عاشق بوده و عاشقانههایش همیشه بهترین است. «درخت گلابی» مهرجویی روایتی است از عشقی ریشهدار در کودکی؛ عشقی که با گذشت روزها و ماهها و افزایش سن، بزرگ و بزرگتر میشود. یک داستان کلیشهای عاشقانهی ایرانی بین دو خویشاوند که از مزرعهی پدری در روستا آغاز میشود و با به هم نرسیدن آنها خاتمه مییابد.
اما مهرجویی این داستان کلیشهای را به گونهای با نگاه بصری و سبک روایی مخصوص خود میآمیزد که آن را از کلیشه بودن میرهاند. در این روایت عاشقانه که سال ۱۳۷۶ ساختهشد، همایون ارشادی در نقش محمود شایان به مقابل دوربین رفته است و در خاطرات خود دوران عاشقیاش با میم را با بازی گلشیفته فراهانی مرور میکند.
زیردرختان زیتون | ۱۳۷۳
کارگردان: عباس کیارستمی
«زیردرختان زیتون» سومین قسمت از سهگانه روستای کوکر کیارستمی است. این فیلم را میتوان متفاوتترین عاشقانهی سینمای ایران نامید؛ نهتنها بهدنبال سبک روایی خاص کیارستمی و سبک بصری ویژهی او بلکه بهدنبال نگاه همزمان او به بستری که این عشق در آن رخ میدهد. همین است که زیر درختان زیتون را به چیزی بیش از یک فیلم صرف عاشقانه و به یک فیلم اجتماعی عاشقانه تبدیل میکند.
در «زیر درختان زیتون» یکبار دیگر کیارستمی روایت را در روایت میآمیزد و ما را به دنیای مخصوص خود دعوت میکند.
حسین با بازی حسین رضایی دلدادهی دختری در روستای کوکر شده است، اما خانوادهی دختر به این وصلت رضایت نمیدهند چرا که حسین خانه ندارد. همان شب زلزلهای روستا را میلرزاند و حالا حسین احساس میکند با بقیه برابر است. در همین زمان است که گروه فیلمبرداریای که استاد محمدعلی کشاورز بهعنوان کارگردان، رهبری آنها را بر عهده دارد، وارد روستا میشوند و حسین و طاهره دختری که او به خواستگاریاش رفته بود، باید در مقابل دوربین نقش زن و شوهر را ایفا کنند. «زیر درختان زیتون» توانست سال ۱۹۹۴ نامزد نخل طلای جشنوارهی کن شود و همچنین در جشنوارهی بینالمللی فیلم ملبورن سال ۱۹۹۵ جایزهی فیلم منتخب از نگاه تماشاگران را بهدست آورد.
اشک سرما | ۱۳۸۲
کارگردان: عزیزالله حمیدنژاد
اشک سرما داستان اشکهایی است که در دل سرما از چشم عاشقان جاری میشوند و پیش از رسیدن به چانهی آنها یخ میبندند.
داستان فیلم در روستایی مرزی در کردستان ایران به وقوع میپیوندد، جاییکه در آن پارسا پیروزفر در نقش سرباز عزیزی مامور شده تا زمینهای مینگذاری شده را پاکسازی کند.
ماموریتی که بهخوبی از عهدهی آن برمیآید و همین باعث میشود که نیروهای دشمن دختری بهنام روناک با بازی گلشیفته فراهانی را مامور کنند تا او را بکشد، اما وقتی بوران روناک را زمینگیر میکند و سرباز عزیزی او را از مرگ نجات میدهد، همهچیز تغییر میکند. بازی درخشان گلشیفته فراهانی او را نامزد دریافت سیمرغ بلورین از جشنوارهی فیلم فجر کرد و بازی پارسا پیروزفر جایزهی بهترین بازیگر مرد از جشنوارهی فیلمهای آسیایی دهلی نو را برایش به ارمغان آورد.
شهر زیبا | ۱۳۸۲
کارگردان: اصغر فرهادی
یکباردیگر اصغر فرهادی و یکبار دیگر یکی از بهترین فیلم های اجتماعی عاشقانه سینمای ایران. فیلمنامههای فرهادی همیشه درگیرکننده بودهاند و شخصیتهای او همیشه عمیق بوده است.
«شهر زیبا» داستان اعلا با بازی بابک انصاری را روایت میکند، پسری که پس از آزاد شدن از کانون اصلاح تربیت بهدنبال شاکیان پروندهی دوست خود که متهم به قتل شده است، میرود تا رضایت آنها را بگیرد. اما در این جریان عاشق خواهر اکبر، فیروزه با بازی ترانه علیدوستی میشود.
«شهر زیبا» در بیستودومین جشنوارهی فیلم فجر نامزد یازده سیمرغ بلورین شد؛ از جمله بهترین فیلمنامه، بهترین کارگردانی، بهترین فیلم، بهترین بازیگر نقش اصلی مرد و بهترین بازیگر نقش اصلی زن. همچنین فرهادی توانست طاووس طلایی جشنوارهی بینالمللی فیلم هند و جایزهی بزرگ جشنوارهی بینالمللی فیلم ورشو را برای این فیلم به دست آورد.
دل شکسته | ۱۳۸۶
کارگردان: علی روئینتن
دلشکسته نماد کامل یک فیلم سینمایی اجتماعی عاشقانه است، فیلمی که دو انسان از دو فرهنگ، دو اندیشه، دو طبقه و دو دنیای متفاوت را به هم وصل میکند و داستان مسیر غیرمعمولیای که با هم میپیمایند را روایت میکند.
در این فیلم شهاب حسینی نقش امیرعلی را بازی میکند؛ جوانی بسیجی و معتقد که به دنبال وظایف دانشگاهی مجبور میشود با نفس با بازی بیتا بادران برای نوشتن پایاننامه همکاری کند. نخستین جرقهها بین این زوج از همینجا زده میشود. داستان اما به همین سادگی نیست، نفس دختری است از طبقهی ثروتمند و اصطلاحا روشنفکر که امیرعلی و امسال او را متحجر مینامند. یکی از نکات برجستهی فیلم، درخشش خسرو شکیبایی در نقش خجسته، پدر نفس است که در تمام طول فیلم نمیخواهد به عاشق شدن و دلباختن دخترش رضایت بدهد اما در نهایت خودش هم دل میبازد.
در دنیای تو ساعت چند است | ۱۳۹۳
کارگردان: صفی یزدانیان
گلی پس از سالها زندگی در فرانسه تصمیم میگیرد به زادگاهش رشت، سفر کند. وقتی به رشت میرسد مردی به نام فرهاد به استقبالش میرود و با او با صمیمیت برخورد میکند، گویی آشنایی قدیمی است اما گلی اصلا او را به یاد نمیآورد.
لیلا حاتمی در نقش گلی و علی مصفا در نقش فرهاد بهدنبال تجربیات زندگی حقیقیشان در کنار یکدیگر و همکاریهای پربار کارنامهی هنریشان، بهخوبی با هم ارتباط برقرار میکنند؛ با اینکه اصل هستهی فیلم بر ارتباط نداشتن گلی با علی تکیهزده است.
«در دنیای تو ساعت چند است» جایزهی سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامهی بخش بینالمللی جشنوارهی فیلم فجر را به دست آورد و همچنین توانست بهترین فیلم جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران شود.
سام و نرگس | ۱۳۷۹
کارگردان: ایرج قادری
ایرج قادری فیلم های اجتماعی عاشقانهی زیادی ساخته است؛ از پاتو زمین نذار تا سام و نرگس. قادری که همیشه علاقهمند بوده تا روایتهای عاشقانه را با اشاراتی به اجتماعی که داستان در آن روایت میشود و در «سام و نرگس» هم چنین میکند.
سام که محمدرضا گلزار نقش آن را بازی میکند، دلباختهی خواهر یکی از دوستانش بهن ام عبد میشود. در همین میان ابی، یکیدیگر از دوستان عبد، هم دلباختهی خواهر او نرگس که نوشین حسینخانی نقش آن را بازی میکند، میشود. ابی برای انتقام گرفتن از سام نزد عبد میرود و ماجرای عاشقانهی آنها را لو میدهد. عبد با خشم نزد سام میرود و طی اتفاقی کشته میشود. حالا سام بدون این که مرتکب جرمی شود به قتل متهم شده است.