این روزها به راحتی نمیتوان در میان فیلم هایی که اکران میشوند، فیلم هایی مناسب کودکان و نوجوانان پیدا کرد آن هم در شرایطی که برای بچه های امروزی بی نهایت گزینه برای سرگرمی و گذراندن زمان وجود دارد درست نقطه ی مقابل آنچه ما در کودکی تجربه کردیم. دنیای تصویر برای ما محدود بود به دو کانال تلویزیونی که چند ساعتی برنامه ی مناسب کودک و نوجوان پخش می کردند و البته سینماهایی که همیشه حداقل در سبد اکرانشان یک فیلم مناسب برای کودکان و نوجوانان وجود داشت.
سینمای کودک و نوجوان سالهاست از روزهای اوج خود فاصله گرفته، روزگاری که سینما رفتن و تماشای فیلم از اهمیت ویژهای در میان هر خانوادهای برخوردار بود. فیلمهایی که با وجود گذشت سالهای بسیاری از زمان ساخت و اکران آنها، هنوز موردتوجه هستند و بسیاری از آنها فقط به همان سال ساخت و یا چند سال بعد محدود نشدند. در ادامه به مروری اجمالی بر ببرترین آثار سینمای کودک و نوجوان میپردازیم.
دونده
کارگردان: امیر نادری
سال ساخت : ۱۳۶۳
امیرو(مجید نیرومند) نوجوانی جنوبی تنهایی است که برای رسیدن به رویاهایش میجنگد و شبانهروز کار میکند. تصویری که امیر نادری از امیرو و تلاشهای بیوقفهاش ساخته، دونده را نه تنها به یکی از بهترین آثار سینمای کودک و نوجوان تبدیل کرده بلکه فیلم از بهترین آثار سینمای ایران است که تاریخ مصرف ندارد و تماشای آن در هر سنی و در هر مقطع زمانی تاثیرگذار و البته بیاندازه جذاب است. در شرایط جنگی آن سالها ساخت دونده در آبادان ممکن نبوده، امیر نادری فیلم را در چندین شهر جنوبی دیگر فیلمبرداری میکند و در نهایت تصویری کامل از شهرهای جنوبی ایران را برای مخاطب میسازد.
دونده آغاز فصل تازهای از حضور و کسب جوایز بینالمللی برای سینمای ایران پس از انقلاب به است. دونده آخرین فیلم امیر نادریست که در ایران به نمایش درآمده و فیلم بعدی او(آب، باد، خاک) هرگز به نمایش درنمیآید و نادری دو سال پس از ساختن دونده برای همیشه از ایران مهاجرت میکند.
مشق شب
کارگردان: عباس کیارستمی
سال ساخت: ۱۳۶۷
مستند مشق شب ملموسترین تصویریست که میتوان سیستم و فضای آموزشی دههی شصت ایران را با آن به یاد آورد. فضایی که فرسنگها با شرایط آموزشی بچههای امروز تفاوت دارد. عباس کیارستمی در مواجه با مسائل و مشکلات فرزندش در انجام تکالیف مدرسه تصمیم به ساخت این فیلم مستند میگیرد و در فیلم، خود پشت دوربین با بچهها دربارهی تکالیف مدرسه و مشکلات و مسائلشان به گفتگو مینشیند. گفتگوی کیارستمی با بچهها از جنس ناظم و مدیر و معلم نیست، هیچ بازخواست و یا کلام تندی در کار نیست بلکه کیارستمی با لحنی مهربان و پدرانه با بچهها ارتباط برقرار میکند تا به ریشهی این مشکل دست پیدا کند.
مشق شب به مشکلات سیستم آموزشی از نگاه دانشآموزان میپردازد و از همینرو این تحقیق تصویری به واقعیت بسیار نزدیک است، چرا که این کودکان برخلاف معلمان و اولیای مدرسه اصراری به ساختن تصویری غیر از آنچه که هست ندارند و واقعیت را با صداقت کودکانهشان برای مخاطب و عوامل فیلم مطرح میکنند.
گلنار
کارگردان: کامپوزیا پرتوی
سال ساخت: ۱۳۶۷
گلنار از بهترین و موفقترین آثار سینمای کودک و نوجوان است. فیلم قصهای از کنار هم قرار گرفتن تعدادی شخصیت انسانی و عروسکی در محیطی روستاییست که همه چیز آن در دنیای کودکانه، باورپذیر و شیرین از کار درآمده. گلنار(غزل شاکری که در تیتراژ با نام غزل بانکی معرفی میشود) دختریست که بعد از مرگ پدر و مادرش با پدربزرگ و مادربزرگش(محرم بسیم و شهلا ریاحی) زندگی میکند و در پی کمک به خاله قورباغه در جنگل گم میشود و سر از خانهی خانم خرسی و آقا خرسی درمیآورد و این آغاز اتفاقات تازهای در زندگی گلنار است.
کامبوزیا پرتوی در گلنار نیمنگاهی به قصههای قدیمی ایرانی نیز داشته و در ساختار کلی فیلمنامه از آنها بهره برده است. لوکیشن سرسبز و طبعیت جذاب فیلم در کنار استفادهی درست و بهجا از رنگها و لباسهای محلی، موسیقی و ترانههایی که توسط شخصیتها اجرا میشود تلخی بخشهایی از قصه را کمرنگ میکند و فضایی دلچسب برای مخاطب کودک و نوجوان خود به تصویر میکشد و دنیایی از همنشینی مسالمتآمیز از انسانها و حیوانات را در فضایی باورپذیر خلق میکند. فیلم مفاهیمی همچون دوستی، کمک به یکدیگر، گذشت، صلح، فداکاری و مهربانی را به سادهترین شکل و البته غیرمستقیم به مخاطبان کم سنوسال خود آموزش میدهد بدون آنکه اغراق کند و یا توی ذوق بزند.
کلاه قرمزی و پسرخاله
کارگردان: ایرج طهماسب
سال ساخت: ۱۳۷۳
کلاه قرمزی و پسرخاله عروسکهایی که در برنامهی صندوق پست در سال ۱۳۷۰ معرفی شدند، از عروسکهای موجود در آرشیو بودند که مرضیه محبوب با ایجاد تغییراتی، آنها را برای این برنامه آماده کرد؛ کلاهقرمزی پیش از این تغییر مورچهای بوده با شاخکهای بلند و پسرخاله هم یک لاکپشت که با گریم و تغییرات به انسان تبدیل میشوند. کلاهقرمزی از همان اولین حضور با بازخورد بسیار خوبی چه از سمت مخاطبان و چه از سمت عوامل پشت صحنه روبهرو میشود.
جبلی و طهماسب در سالهای اوج سینمای کودک تصمیم به ساخت این فیلم میگیرند و فیلم در همان سال به پرفروشترین فیلم سینمای ایران تا آن زمان تبدیل میشود. کلاهقرمزی پسربچهای شهرستانیست که از تلویزیون یک مغازه برنامهی آقای مجری(ایرج طهماسب) به او علاقمند میشود و تصمیم میگیرد راهی تهران و خانهی پسرخالهاش شود تا بتواند با آقای مجری همکاری کند اما آقای مجری درگیر مشکلات ازدواج با نرگس(فاطمه معتمدآریا) است و فرصتی برای این کودک بازیگوش ندارد و برای کلاهقرمزی شرط باسواد شدن میگذارد.
طهماسب و جبلی در طول سالهای فعالیتشان در زمینهی سینمای کودک همواره از راههای غیرمستقیم و بدون اشارههایی که توی ذوق بزند در پی آموزش مفاهیم متفاوتی به کودکان بودهاند که بیشتر نمود این آموزش را میتوان در شخصیت کلاهقرمزی مشاهده کرد، کودکی که بسیار نامفهوم و باعجله و البته بانمک حرف میزند و به مرور و در طول این سالها تا حدودی تغییر کرده و دیگر توی صورت آقای مجری و پرتاب مدام آب دهان حرف نمیزند. کلاه قرمزی و پسرخاله به این یک فیلم محدود نشدند و در چندین مجموعهی تلویزیونی و دو فیلم سینمایی دیگر با حضور شخصیتهای جدید و البته شیرین به کارشان ادامه دادند و به جرات میتوان گفت تا هر زمانی، هر اثر هنری که با محوریت این عروسکها تولید شود همچنان با استقبال مخاطبان(از هر ردهی سنی) روبهرو خواهد شد.
الو… الو… من جوجوام!
کارگردان: مرضیه برومند
سال ساخت: ۱۳۷۳
مرضیه برومند در میان سازندگان فیلمهای کودکان از جایگاه ویژهای برخوردار است و ردپای آثار او در کودکی نسلهای مختلف به چشم میخورد. از سریال مدرسهی موشها که بعدتر در قالب دو فیلم سینمایی(یکی در دههی شصت و دیگری در دههی نود) با استقبال بسیار خوبی از سمت مخاطبان روبه رو شدند تا بسیاری از سریالهای تلویزیونی و فیلم هایی که مخاطب اصلی آنها کودکان و نوجوانان در ردههای سنی متفاوت بودهاند. قهرمانان اصلی الو الو من جوجوام همچون بسیاری از آثار برومند عروسکها هستند، جوجو و میو که بیشباهت به عروسکهای سریال خونهی مادربزرگه هم نیستند.
جوجو و میو عروسکهایی هستند که عروسکسازی به نام آقای صمیمی(مهدی هاشمی) آنها را برای یک برنامهی تلویزیونی ساخته، اما عروسکها جان میگیرند و برای کمک به دختر همسایه(ریحان برومند) وارد ماجراهایی میشوند و در نهایت گردنبند ربوده شدهای را که متعلق به مادربزرگ دختر همسایه(رقیه چهرهآزاد) است پس میگیرند.
فیلم شیرینیهای خاص آثار مرضیه برومند را دارد با حضور پررنگ و جذاب صداپیشهها و عروسکگردانانی که به عروسکها جان بخشیدهاند. برومند در این فیلم اشارههای کوتاهی به پشتصحنهی آثار عروسکی از ساخت عروسک تا عروسکگردانی و صداپیشگی نیز دارد. بهرام شاهمحمدلو و آزاده پورمختار همچون بسیاری از آثار برومند در این کار هم با صداهای گرمشان به میو و جوجو، جان بخشیدهاند.
بادکنک سفید
کارگردان: جعفر پناهی
سال ساخت: ۱۳۷۳
راضیه(آیدا محمدخانی) کمتر از دو ساعت مانده به سال تحویل که با قهر و پافشاری و همکاری برادرش، مادر (فرشته صدرعرفایی) را برای خرید ماهی قرمز سفرهی هفتسین راضی میکند و با یک اسکناس پانصد تومانی راهی خرید ماهی میشود اما اسکناس را گم میکند و این اتفاق فرصت عجیبی میشود برای آشنا شدن راضیه و علی، برادرش، با آدم هایی که هر یک میخواهند به شکلی به آنها در پیدا کردن پول کمک کنند. فیلم بر اساس طرحی از پرویز شهبازی و جعفر پناهی با فیلمنامهای به قلم عباس کیارستمی ساخته شده است. دغدغه و نگرانی عباس کیارستمی برای کودکان و حضور آنها در طبقهی اجتماعیست که فرصت و توان مالی جدی گرفتن خواستههای آنها را ندارد بادکنک سفید در سیزدهمین دورهی جشنوارهی فیلم فجر و همچنین چهل و هشتمین دورهی جشنوارهی کن و چندین جشنوارهی بینالمللی دیگر جوایزی را به دست آورد.
خواهران غریب
کارگردان: کیومرث پوراحمد
سال ساخت: ۱۳۷۴
خواهران غریب بر اساس رمانی با همین نام اثر نویسندهی آلمانی، اریش کسنتر، ساخته شد. فیلم چه در زمان اکران و چه در بازپحشهای فراوانی که از شبکههای مختلف تلویزیونی داشت با استقبال مخاطبان روبهرو بوده و هست و در سال اکران نیز به جایگاه پرفروشترین فیلم سال دست یافت. موسیقی و ترانههای فیلم(اثر ناصر چشمآذر) در میان محبوبترین قطعات موسیقی فیلم قرار دارد بهخصوص ترانهی مادر من(با صدای خسرو شکیبایی). فیلم به ماجرای نسرین و نرگس(الهه و الهام علییاری) خواهران دو قلویی میپردازد که سالها به دلیل جدایی پدر و مادرشان(خسرو شکیبایی و افسانه بایگان) از وجود یکدیگر بیخبر بودهاند و در مسابقاتی که میان مدارس برگزار میشود بهطور اتفاقی یکدیگر را پیدا میکنند و در یک شیطنت کودکانه و از سر کنجکاوی جایشان را عوض میکنند.
پرویندخت یزدانیان، بیبی دوستداشتنی سریال قصههای مجید، اینجا هم مادربزرگ شیرین دوقلوهاست که از میانهی بازی به آنها میپیوندد تا زمینهی شکلگیری دوبارهی خانواده را فراهم آورد. شیطنت دو دختربچهی پرشور در کنار تفاوتهای شخصیتیشان و تلاش بیوقفهی آنها برای رسیدن به خواستهشان، ماجراهایی را رقم میزند که در هر بار تماشای فیلم، تکراری نمیشود و همچنان به اندازهای جذاب است که مخاطب را تا آخرین سکانس همراه میکند.
باشو غریبهی کوچک
کارگردان: بهرام بیضایی
سال ساخت:۱۳۶۴
فیلم سینمایی باشو غریبه کوچک از بهترین و ماندگارترین آثار سینمای ایران است. فیلم چند سال توقیف بود و در سال ۱۳۶۸ به نمایش عمومی درآمد. فیلم در جنوب و آتش جنگ ایران و عراق آغاز میشود و سفریست از جنوب تا شمال. باشو(عدنان عفراویان) از میان آتش جنگ گذشته و کیلومترها پیموده تا به نایی جان(با بازی درخشان سوسن تسلیمی) رسیده و به او و خانوادهاش پناه آورده.
بهرام بیضایی از تفاوت میان دو فرهنگ، دو زبان و دو انسان با ریشههایی کاملا متفاوت اثری جاودان ساخته که در هر مقطع زمانی همچنان درخشان و تماشاییست. سکانس تلاش نایی جان برای رسیدن به زبان مشترک با باشو از ماندگارترین سکانسهای سینمای ایران است. بیضایی در باشو غریبه کوچک زندگی کودکی را به تصویر کشیده که جنگ، بیرحمانه او را از خانه و شهرش فراری داده، جنگی که باشو در آن نقشی نداشته، جنگی که همه چیز باشو را از او گرفته و او را به جغرافیایی کشانده که حتی کسی زبان او را نمیفهمد. ایدهی ابتدایی فیلم از سوسن تسلیمی بود و بیضایی فیلمنامه را بر اساس طرح وی نوشت.
شهر موشها
کارگردان: محمد علی طالبی و مرضیه برومند
سال ساخت:۱۳۶۴
فیلم سینمایی شهر موشها در ادامهی موفقیت مجموعهی تلویزیونی مدرسهی موشها ساخته شد. فیلم همراه با موسیقی و ترانههای کودکانه همراه است. در تیتراژ پایانی فیلم نامهایی میدرخشند که بعدتر در ساخت آثار کودک و نوجوان همواره فعال بوده و همچنان برخی از آنها در این عرصه مشغولند؛ ایرج طهماسب، فاطمه معتمدآریا، حمید جبلی، آزاده پورمختار، عادل بزدوده و … و البته در راس آنها مرضیه برومند و محمدعلی طالبی. موشها در شهری به خوبی و خوشی مشغول زندگی هستند که خبر میرسد اسمشو نبر(همان گربه!) میخواهد به آنها حمله کند، موشها دو دسته میشوند؛ پدرها و مادرها راه سخت اما کوتاه را انتخاب میکنند تا زودتر به شهر جدید برسند و آن را پیش از ورود بچهها آماده کنند و بچه موشها هم به همراه معلم و آشپزباشی راه ساده و طولانی را پیش میگیرند. شخصیتهای اصلی شهر موشها همان موشهای برنامهی تلویزیونی مدرسهی موشها هستند، برنامهای که در اوایل دههی شصت ساخته و با استقبال بسیار خوبی از سوی مخاطبان روبهرو شد و همین استقبال، زمینهی ساخت فیلم سینمایی شهر موشها را فراهم کرد و بعدتر در سال ۱۳۹۳ قسمت دوم شهر موشها نیز ساخته شد.
خانه دوست کجاست؟
کارگردان: عباس کیارستمی
سال ساخت: ۱۳۶۵
فیلم سینمایی خانه دوست کجاست؟ از بهترین فیلمهای عباس کیارستمی و نخستین اثر او پس از انقلاب است. احمد احمدپور دفتر مشق همکلاسیاش، محمدرضا نعمتزاده را به اشتباه با خود به خانه میبرد و وقتی متوجه ماجرا میشود راه میفتد تا خانهی دوست را پیدا کند اما موفق نمیشود، احمد در نهایت به جای محمدرضا و در دفتر او مشق مینویسد. فیلم تصویر بینظیریست از احساسات انسانی و حس مسئولیتی که وجود کودک سرشار از آنهاست.
فیلم همواره در نظرسنجی بهترین فیلمهای ایرانی جایگاه بسیار خوبی داشته و علاوه بر جوایز داخلی، جوایز بینالمللی بسیاری را به دست آورده. نگاه کیارستمی به کودکان و مسائل آنها، نگاهی از بالا یا از زاویهی دید یک بزرگتر نبود، کیارستمی کودکان را همراهی میکرد، خم میشد تا همقد آنها شود و به دنیا و واکنشهایشان(هر چند عجیب) نزدیک شود و آن را به اثری تبدیل کند که در عین سادگی، درخشان و تماشایی باشد.
پرنده کوچک خوشبختی
کارگردان: پوران درخشنده
سال ساخت: ۱۳۶۶
فیلم سینمایی پرنده کوچک خوشبختی دومین تجربهی کارگردانی پوران درخشنده پس از فیلم رابطه(۱۳۶۵) است. پوران درخشنده در طول دوران فیلمسازیاش از ابتدا تا کنون، همواره به دنبال مسائل و مشکلات اجتماعی و در راس آنها کودکان و نوجوانانی بوده که در میان طوفان مشکلات بیش از سایر افراد آسیب دیده و میبینند. پرندهی کوچک خوشبختی روایت زندگی ملیحه سهرابی(عطیه معصومی)، دختر نوجوانیست که در کودکی به دلیل وارد شدن یک شوک و آسیب روحی، قدرت حرف زدن خود را از دست داده و کمکم گوشهگیر و پرخاشگر شده و در موقعیتی قرار دارد که پدرش(امین تارخ) هم از بهبود وضعیت موجود و نجات ملیحه درمانده و مستاصل شده، در این میان ورود خانم شفیق(هما روستا) به زندگی ملیحه همه چیز را به سمت و سوی دیگری میکشاند.
درخشنده در پرنده کوچک خوشبختی به دنیای افراد ناشنوا نزدیک شده و در کنار روایت خط اصلی قصه مخاطب را با زندگی، آموزش و مشکلات آنها آشنا میکند. عطیه معصومی بازیگر نقش ملیحه در واقعیت هم ناشنواست، درخشنده با وجود اصرار تهیهکننده برای استفاده از بازیگری که توانایی شنوایی داشته باشد در این نقش، عطیه را انتخاب کرده و او را در مسیری هدایت کرده که بازی او تاثیرگذار از کار درآمده. فیلم با وجود تلخی قصه ، پایان تا حدودی خوش دارد .
گربه آوازخوان
کارگردان: کامپوزیا پرتوی
سال ساخت: ۱۳۶۹
فیلم سینمایی گربه آوازخوان چند سال پس از موفقیت گلنار ساخته شد. حسنی(مهدی عسگری) و گلدونه(راحله اسماعیلی) در پرورشگاه زندگی میکنند و حسنی منتظر است روزی پدرشان(رضا بابک) بازگردد و آنها را با خود ببرد، حسنی برای اینکه خانوادهای خواهرش را به فرزندخواندگی نبرند، با گلدونه از پرورشگاه فرار میکنند تا پدرشان را پیدا کنند. آنها در این مسیر با گربههای خیابانی آشنا میشوند و قصهی شیرین این همراهی شکل میگیرد. گربه آوازخوان از موفقترین و البته از ماندگارترین آثار سینمای کودک به شمار میآید که با گذشت زمان نه تنها بوی کهنگی نگرفته بلکه همچنان دوستداشتنیست و چند سر و گردن از آثار کودک و نوجوان سی سال بعد(که بسیار انگشتشمار هستند) بالاتر است.
جذابیت گربه آوازخوان تنها به ترکیب بازیگران و عروسکها محدود نمیشود، فیلم موزیکال است و چند ترانهی کودکانه در آن اجرا میشود. همهی گربههای شهر و در راس آنها گربهی بامعرفتی که آواز هم میخواند(با صدای منوچهر نوذری) در موقعیتی عجیب دور هم جمع میشوند و تصمیم میگیرند حسنی را برای پیدا کردن پدرش همراهی کنند. کنار هم قرار گرفتن عروسکها (با شخصیتهایی شبیه به انسان) و بچهها به حد کافی شیرین و جذاب است چه برسد به اینکه گربهها هر یک ویژگیها، خصوصیات و رفتارهای بامزهی مخصوص به خود را نیز داشته باشند. هدایت عروسکها را در گربه آوازخوان دنیا فنیزاده، ایرج طهماسب، حسن پورشیرازی و … به عهده داشتهاند.
مریم و میتیل
کارگردان:فتحعلی اویسی
سال ساخت: ۱۳۷۱
فیلم سینمایی مریم و میتیل از فیلمهای موفق در سینمای کودک و نوجوان به شمار میآید. فیلم داستان دختربچهای به نام مریم(نیاز طارمی) است که خانوادهاش را از دست داده و در پرورشگاه زندگی میکند. بازی مریم در نمایش پرندهی آبی، مسیر زندگی او را تغییر میدهد، مریم به دنبال پیدا کردن مادری میافتد که به فرشتهی مهربان(افسانه بایگان) نمایش شباهت داشته باشد و در نهایت او را پیدا میکند.
فیلم روایتی غمانگیزیست از تنهایی کودکانی که در پرورشگاه زندگی میکنند، هر چند تصویری که از پرورشگاه در فیلم ارائه شده با حضور بازیگرانی چون حمیده خیرآبادی(در نقش مربی بچهها) و محمد ورشوچی(نگهبان پرورشگاه)محیطی گرم و دلنشین است. فتحعلی اویسی در مریم و میتیل سعی کرده بدون اغراق و یا اشک و آه بیش از حد، مخاطب را به زندگی کودکانی شبیه به مریم نزدیک کند و در این زمینه موفق عمل کرده. فیلم بارها و بارها در طول سی سال گذشته از شبکههای تلویزیونی پخش شده و همواره برای مخاطبانش جذاب بوده است. مریم و میتیل در مجموعهی فیلمهایی قرار میگیرد که تنها برای مخاطب کودک و نوجوان ساخته نشده و میتواند مخاطب بزرگسال را نیز با خود همراه کند.
کلاه قرمزی و بچه ننه
کارگردان: ایرج طهماسب
سال ساخت: ۱۳۹۰
فیلم سینمایی کلاهقرمزی و بچه ننه سومین فیلم از مجموعه فیلمهای کلاهقرمزیست که پس از کلاهقرمزی و پسرخاله(۱۳۷۳) و کلاهقرمزی و سروناز(۱۳۸۱) و البته پس از موفقیت مجموعهی تلویزیونی کلاهقرمزی ساخته شد. در میان عروسکهای رنگارنگی که همه این سالها به تلویزیون آمدهاند، هیچیک به محبوبیت کلاهقرمزی و عروسکهای همراهش دست نیافتهاند؛ عروسکی ساده به همراه یک مجری در ظاهر کمحوصله که اوایل از رفتارهای کلاهقرمزی شاکی بود. حالا کلاهقرمزی دیگر تنها نیست و پس از گذشت حدود بیست سال با همان سر و ظاهر عهدهدار مسئولیت نوزادی بیسرپرست شده که در کنار شیطنتهای پسرعمهزا، کلافگی آقای مجری و البته مهربانیهای پسرخاله موقعیتهای دوستداشتنی و شیرینی خلق میکنند.
در کلاهقرمزی و بچه ننه جز پسرعمهزا و پسرخاله خبری از سایر عروسکهای موفق و دوستداشتنی مجموعهی تلویزیونی کلاهقرمزی(ببعی، دیبی، فامیل دور، بچه فامیل، جیگر و …) نیست. ایرج طهماسب و حمید جبلی در ساخت سومین فیلم کلاهقرمزی تنها مخاطب کودک و نوجوان را در نظر نگرفته بودند بلکه گوشه چشمی هم به مخاطبان قدیمی(و همیشگی) کلاهقرمزی داشتند، همان مخاطبانی که در زمان اکران فیلم، دیگر در گروه سنی کودک و نوجوان جایی نداشتند اما تعدادشان در سالنهای نمایشدهندهی فیلم همواره بیشتر از کودکان بود. فیلم بیش از آنکه برای کودکان امروزی جذاب باشد، مخاطب گذشتهی خود را به سالنهای سینما کشاند و به فروش بالایی دست یافت و در نهایت به پرفروشترین فیلم سال ۱۳۹۱ تبدیل شد.
یاد باد آن روزگاران 🌹