شکارچی هیولا | نقد سریال «ویچر» (The Witcher)

نویسنده: سوگند مختاری

فیلم‌ها و سریال‌های اقتباسی برای کمپانی‌های فیلمسازی پروژه‌های دردسرسازی هستند. آثاری که براساس کتاب‌ها و داستان‌های معروف و محبوب ساخته می‌شوند، شرایط خاصی را برای این کمپانی‌ها بوجود می‌آورند. این پروژه‌ها اگر نتوانند انتظار مخاطبان سینما و مخصوصا دنیای ادبیات را جلب کنند، بدون شک بی‌فایده خواهند بود. درواقع این شرکت‌ها تصورشان براین است که اگر به‌سمت روایت‌ها و داستان‌های معروف و محبوب بروند، راه چندان زیادی تا موفقیت نخواهند داشت. اما انتخاب چنین رویکردی در صورت هدر دادن ایده‌های منبع اصلی می‌تواند خطرآفرین نیز باشد. ویچر که اقتباسی از مجموعه رمان‌هایی به‌همین نام است، به‌دلیل انحرافات‌اش از منبع اصلی از همان ابتدا صدای طرفداران کتاب‌ها و بازی‌های ویدئویی ویچر را درآورد.

پایان فصل سوم سریال ویچر با یک خداحافظی ناراحت‌کننده برای طرفداران هنری کویل همراه بود، چراکه او به‌عنوان یکی از طرفداران سرسخت بازی‌ها و رمان‌های ویچراز انحراف تهیه‌کنندگان نسبت به منبع اصلی رضایت چندانی نداشت. همین زاویه‌ها ابتدای شروع اختلافی بود که هم‌اکنون پایان‌اش با جایگزینی لیام همسورث در فصل چهارم همراه شده است. بدون شک سریال ویچر بخش زیادی از محبوبیت و جذابیت خود را مدیون بازی جذاب هنری کویل است، حال معلوم نیست که با رفتن این بازیگر مخاطبان همچنان به تماشای این سریال ادامه خواهند داد یا نه؟

سریال ویچر داستان گرالت، یک شکارچی هیولا از ریویا را روایت می‌کند که در دنیایی پُرآشوب وظیفه‌ی محافظت از شاهزاده‌ای به‌نام سیری به او سپرده شده است. در این میان ینفر از شورای جادوگران نیز گرالت و سیری را همراهی می‌کند. سیری که یک دورگه‌ی انسان-الف است، به خاطر برخورداری از خون کهن‌ قدرت‌هایی ماورایی دارد. الف‌ها، انسان‌ها، جادوگران، نیلفگاردی‌ها، همه‌وهمه اعتقاد بر این دارند که اگر سیری را به چنگ آورند، می‌توانند از نیروهای او در جهت رسیدن به اهداف خود استفاده کنند. حال همه به‌دنبال سیری می‌گردند و گرالت و ینفر باید از او در مقابل همه‌ی نیروهای شر که سردسته‌شان پدر سیری است محافظت کنند.

ویچر جهانی بر پایه‌ی تقابل کهن‌الگوهای خیر و شر می‌سازد. جائی که نیروهای اهریمنی و خیر مشغول یارکشی هستند و سیری همانند حلقه‌ی دنیای تالکین می‌تواند خالق آخرالزمانی هولناک باشد. او برگ برنده‌ای برای نژادهای متفاوت این قاره است، چراکه آن‌ها بواسطه‌ی در اختیار گرفتن قدرت‌ سیری می‌توانند، دشمنان خود را از بین ببرند و یا برای قدرت بیشتر دروازه‌ی جهان‌های دیگری را به این دنیا باز کنند. در این میان گرالت تنها به انجام وظیفه‌ی خود یعنی محافظت از سیری فکر می‌کند و تنها به او وفادار است.ویچر-فصل-1

فصل اول سریال ویچر که با روایتی غیرخطی داستان‌ فانتزی‌اش را پیش می‌برد، بیشتر روی معرفی شخصیت‌ها و بکگراندهایشان تمرکز داشت. در این فصل گرالت حامل نقش بسیار پررنگی است و اتفاقات سریال حول محور زندگی او جریان دارد. اما از فصل دوم به بعد، گرالت  وظیفه‌ی به سرانجام رساندن نقشی کمرنگ‌تر را برعهده گرفته و در ازایش وزنه‌ی شخصیت‌پردازی به نفع دیگر شخصیت‌ها مخصوصا سیری سنگین می‌شود. سریال ویچر یک روایت با شخصیت‌های متعدد است که به تبعیت از آن خرده‌داستان‌های زیادی نیز وجود دارد. در اردوگاه‌های ضدقهرمان‌ها، شخصیت‌ها داستان‌های مختص به خود را دارند که در نهایت قرار است به داستان اصلی متصل شوند.

ضعفی که از همان ابتدا مخاطب ویچر را آزار می‌داد و در فصل دوم و این فصل نیز به اوج خود رسید، عدم‌ انسجامی بود که در داستان اصلی و این خرده‌داستان‌ها وجود داشت. شلختگی پیرامون تعریف رویدادها، سرگذشت‌ها و عدم‌چفت‌وبست محکم‌شان به یکدیگر تماشاگر را سردرگم می‌کرد؛ به‌نحوی که مخاطب ویچر، بعد از دیدن هر سکانس باید به سکانس‌های گذشته برمی‌گشت و با مرور ارتباط این داستان‌ها و شخصیت‌ها به یکدیگر به داستان و هدف اصلی ماجرا می‌رسید. همه‌ی این اتفاقات در این سه فصل دست‌به‌دست‌ یکدیگر دادند تا که ویچر را با ساختاری فروپاشیده همراه کنند. اتفاقی که باعث شد، ویچر همانند بازی‌های ویدئویی و کتاب‌ها نتواند احساسات مخاطب را تحت‌تاثیر خود درآورد.

گفتیم که در فصل اول رویدادهای سریال بیشتر روی معرفی کارکترها و سرگذشت‌شان متکی بود، در فصل دوم نیز این معرفی‌ها قوام بیشتری گرفت و شخصیت‌ها به‌واسطه‌ی پیرنگی که درش حضور داشتند، هم هدف‌هایشان مشخص شد و هم اینکه تصویر کامل‌تری از خود ارائه دادند. فصل دوم ویچر، حال‌وهوای ملموس‌تری برای مخاطب داشت و تماشاگر کاملا در جریان آنچه که سه قهرمان قصه به‌دنبال‌اش بودند، قرار گرفته بود.

ویچر-فصل-سومحال در فصل سوم این سریال، بخش مهمی از تعاملات و رویدادها روی روابط ینفر، گرالت و سیری متمرکز خواهد بود. ینفر از خیانت‌اش پشیمان است، نسبت به سیری حس مادرانگی پیدا کرده و گرالت نیز دوست دارد که همراه آن‌ها خانواده‌ای تشکیل دهد. اما کارکتر سیری قوام بیشتری نسبت به همه‌ی اینها یافته است. او سفر قهرمانی خودش را آغاز می‌کند، با مهارت زیادی شمشیر می‌زند، به‌جای گرالت هیولا شکار می‌کند، آدم می‌کشد و از همه مهم‌تر اینکه در آن برهوت، ترس‌اش را به کناری می‌زند و کنترل قدرت‌اش را در دست می‌گیرد.

به گرالت، گرگ خاکستری و سیر پرداخت او می‌رسیم، او برخلاف فصل‌های قبل دیگر نقش اول ویچر نیست!  گویا نتفلیکس با روی‌آوردن به این ایده زمینه‌ی لازم برای خروج هنری کویل را فراهم کرده‌ تا که مخاطب در فصل پایانی تصویر چندانی از او در ذهن‌اش باقی نمانده باشد. گرالت از لحاظ دراماتیکی کمترین فضا را در این سکانس‌ها اشغال کرده و به‌جز چند صحنه‌ی نبرد، چیزی دیگری برای تماشاگر ندارد. با این‌حال کویل، همه‌ی پتانسیل خود را بکار می‌گیرد تا از این شخصیت کمتر پرداخت‌شده، تصویری جذاب بسازد.

 ویچر بر جهانی اسطوره‌ای و روانشناختی سوار است. این داستان فانتزی از قصه‌های فولکلوریک، اسطوره‌ها و کهن‌الگوهای اسکاندیناوی و آفریقایی تغذیه می‌کند. از آنجایی‌که سریال از منبع الهام خود فاصله گرفته و طبق سلیقه‌ی تهیه‌کنندگان نتفلیکس ساخته شده این کهن‌الگوها به‌شدت دچار تغییر و تحول شده‌اند، تا جایی‌که در فصل سوم این سریال، مخاطبی که به اسطوره‌های دنیای تاپکوفسکی علاقه‌مند است؛ دیگر چیز زیادی از این جهان‌های اسرارآمیز نصیب‌اش نمی‌شود.

فیلم‌ها و سریال‌هایی که ناخودآگاه مخاطب را نشانه می‌گیرند و در ذهن او خاطره‌ی کهن‌الگوهایی را به جریان می‌اندازند که نسل بشر هزاران سال است با آن‌ها زندگی می‌کند، می‌تواند از قبل به داشتن مخاطبینی نسبی امیدوار باشد. سریال ویچر نیز همانند آثاری فانتزی مثل ارباب حلقه‌ها، بازی تاج‌وتخت و حتی چرخ زمان با داشتن مضامینی مثل جادو، وفاداری، دوستی، عشق، جنگاوری و ازخودگذشتگی جذابیت لازم را بین تماشاگران به دست آورده است که البته درمورد سریال ویچر، بازی کویل نیز بی‌تاثیر نبوده است.

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
1 نظر
  1. سهند می گوید

    باسلام.
    خیلیم تونست احساسات بیننده هارو تحت تاثیرقراربده سریال فوق العاده وخاصی بود مثلGOTبی صبرانه منتظر فصل بعدش هستیم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.