نویسنده: سهراب صباغیان
هنگام تماشای فیلمی که از آن لذت میبریم این سوال برای ما پیش میآید که کارگردان چگونه توانسته چنین فیلم خوبی بسازد؟ با اینکه به نظر میرسد این سوال جواب مشخصی دارد پاسخ به آن بسیار سخت و پیچیده است. موضوع اصلی این است که هنگام ساخت یک فیلم تعیینکنندهترین عنصر برای بالا رفتن کیفیت یک فیلم درک و رویکرد کارگردان به یک فیلم است. کارگردان اگر بتواند بعد از خواندن یک فیلمنامه به درک درستی از آن برسد، یقیناً میتواند فیلم خوبی بسازد. درک درست منجر به اتخاذ یک رویکرد مناسب میشود و مسیر را برای کارگردان مشخص میکند. بنابراین کیفیت نهایی یک فیلم را رویکرد کارگردان رقم میزند. اگر فیلم پرستار خوب بهعنوان یک تریلر پلیسی کیفیت خوبی دارد به این خاطر است که علاوهبر یک فیلمنامه باکیفیت کارگردان با درک درست از ماهیت فیلمنامه رویکردی مناسب به داستان فیلم داشته و مسیر دقیقی را برای اجرای آن انتخاب کرده است. مسیری که باعث شده این فیلم به ظاهر ساده تبدیل به یکی از جذابترین تریلرهای سالهای اخیر شود.
The Good Nurse براساس یک داستان واقعی ساخته شده است. امی لُگران (با بازی جسیکا چستین) زنی تنها و دارای دو بچه است که در یک بیمارستان بهعنوان پرستار مشغول کار است. امی بیماری قلبی بدی دارد که اگر مسئولان بیمارستان از آن آگاه شوند او را اخراج خواهند کرد. یک روز پرستار جدیدی بنام چارلی کالن (با بازی ادی ردمن) در بیمارستان استخدام میشود و پرستاری که خیلی زود با امی رابطه دوستانهای برقرار میکند و به او و خانوادهاش نزدیک میشود. چارلی به امی کمک میکند تا راز بیماری قلبیاش را از مسئولان بیمارستان پنهان کند. بعد از اینکه یکی از بیماران به شکل ناگهانی میمیرد، بیمارستان از پلیس میخواهد درباره مرگ او تحقیق کند؛ مرگی مشکوک که پرده از رازهای زیادی برمیدارد.
- بیشتر بخوانید
- نقد فیلم «بلوند» Blonde | آفتاب پاییز بر گندمزار طلایی
- نقدی بر فیلم «قطار سریع السیر» Bullet Train | اکشن پست مدرن
اولین نکتهای که هنگام تماشای فیلم پرستار خوب توجه ما را جلب میکند فیلمنامهی دقیق و پرجزئیات آن است. کریستین ویلسون-کارینس بهعنوان نویسندهی فیلمنامه از مواد اولیهای که در اختیار داشته به خوبی استفاده کرده است. او توانسته داستان وافعی چارلی کالن را با صبر و حوصله و بادقت وظرافتی مثالزدنی روایت کند. ویلسون-کارینس با امی شروع میکند و بعد از اینکه زندگی او را به تصویر میکشد درست به موقع و سر بزنگاه شخصیت اصلی فیلم چارلی را وارد داستان میکند. امی که در اوج استیصال و بیپناهی به سر میبرد و کسی را ندارد تا رازش را با او در میان بگذارد به چارلی اعتماد میکند و او را وارد زندگیاش میکند. کار درستی که نویسنده هنگام نوشتن فیلمنامه انجام داده توزیع دقیق اطلاعات در سراسر فیلم است.
The Good Nurse فیلمنامهی کلاسیکی دارد؛ یک فیلمنامه سه پردهای سید فیلدی تمام عیار. در چنین فیلمنامههایی بسیار مهم است که نویسنده در زمان درستی اطلاعات را با تماشاگر در میان بگذارد تا تماشاگر موضوع باعث میشود کل لذت تماشای فیلم از بین برود. اما ویلسون-کارینس موفق شده با توزیع درست اطلاعات همیشه یک گام از تماشاگر جلوتر باشد و مدام او را غافلگیر کند. اگر این اطلاعات به درستی منتقل نشود تماشاگر همیشه یک گام از نویسنده جلوتر خواهد بود. دومین موردی که نویسنده بهخوبی هنگام نوشتن فیلمنامه این فیلم رعایت کرده شخصیتپردازی دقیق و رعایت اصل بیطرفی است. نویسنده با نگاهی انسانی به سراغ شخصیتهای داستان رفته است و حتی نسبت به ضدقهرمان فیلم هم نگاهی همدلانه دارد.
همین موضوع باعث شده که شخصیتهای این فیلم دارای پیچیدگیهایی شوند که برای تماشاگر جذاب است؛ پیچیدگیهایی که تماشاگر را ترغیب میکند تا فیلم را تا انتها تماشا کند. شاید در نگاه اول داستان فیلم کمی کند پیش برود اما نویسنده حتی برا انتخاب چنین ریتمی هم دلایل درستی داشته است. ریتم کند روایی فیلم پرستار خوب به این دلیل است که شخصیتها به خوب معرفی و پردازش شوند تا روی تماشاگر تاثیر مستقیم بگذارند. برای این تاثیرگذاری هم لازم است که تماشاگر آنها را با تمام جزئیات رفتاریشان بشناسد. جزئیاتی که به کمک نویسنده آمده تا از آنها برای بارور کردن داستان استفاده کند. بدون چنین فیلمنامهی دقیق و پر جزئیاتی که هم به خوبی شخصیتها را معرفی میکند و هم اتمسفر و حالوهوای فیلم را روی کاغذ و پیش از فیلمبرداری ترسیم میکند، پرستار خوب تبدیل به فیلمی با کیفیت نمیشد. تمام هنر ویلسون-کارینس این است که یک داستان واقعی را به شکلی کلاسیک و با دقتی شگفتانگیز روایت میکند تا تماشاگر علیرغم ریتم کند آن (که به هیچ وجه یک نقطه ضعف نیست) با اشتیاق فیلم را دنبال کند.
اما اگر رویکرد درست توبیاس لیندهم بهعنوان کارگردان نبود، «پرستار خوب» هرگز فیلم جذابی نمیشد. لیندهلم فیلم را به سادگی کارگردانی کرده است؛ او با دوربین ایستا خودش را از شخصیتها دور نگه داشته تا بتواند حس تنش را به تماشاگر منتقل کرد. لیندلهم به طرز شگفتانگیزی موفق شده به سادگی و بدون اینکه قصد خودنمایی داشته حس تعلیقی را که لازمه چنین فیلمهایی است به تماشاگر منتقل کند. همانطورکه در ابتدای مطلب اشاره شد بدون رویکرد درست کارگردان که مسیر ساخت یک فیلم را مشخص میکند، پرستار خوب تبدیل به چنین فیلم خوبی نمیشد. لیندلهم به خوبی متوجه شده انتقال تنش ارتباطی به یک فرم بصری پیچیده ندارد و چیزی که تنش صحنهها را بالا میبرد تکیه بر عناصر داخلی صحنه است. عناصری که در عین سادگی میتوانند بسیار رعبآور باشند.
تماشاگر فیلم خیلی زود متوجه میشود چه کسی جنایتکار است. موضوع مهم در این فیلم نحوه و روند به دام انداختن جنایتکار است. لیندلهم با استفاده از دوربین ساده و نماهای متوسط و بسته (لانگ شاتهای اندکی در فیلم وجود دارد) موفق شده این روند را بهخوبی به تصویر بکشد، به شکلی که تماشاگر به تدریج وارد اتمسفر مدنظر کارگردان شود و داستان را دنبال کند. رویکرد درست لیندلهم به فیلمنامه، «پرستار خوب» را از یک فیلم متوسط فراتر برده و تبدیل به فیلمی جذاب و نفسگیر کرده است؛ فیلمی که تعلیق آن تماشاگر را رها نمیکند و او را تا لحظهی آخر مشتاق تماشا نگه میدارد. از طرف دیگر کارگردانی آرام و باحوصله لیندلهم ارتباط نزدیک و تگاتنگی با ریتم کند فیلمنامه دارد و همین موضوع بیانگر درک و رویکرد درست کارگردان از ماهیت فیلمنامه است. لیندلهم به خوبی فهمیده ماهیت تنشهای این داستان کاملاً درونی است و او چارهای ندارد جز اینکه فیلم را به همین سادگی کارگردانی کند. سادگی که تنش داستان را چند برابر کرده است.
اما نکتهی جالب توجه درباره فیلم پرستار خوب مضمون پیچیده آن است. سوال فیلم این نیست که شر چیست؟ حتی این سوال که چرا شر بروز پیدا میکند هم نیست؟ بلکه سوال آن این است که شر در چه قالبی بروز و ظهور پیدا میکند. فیلم اطلاعات کمی دربارهی چارلی در اختیار تماشاگر قرار میدهد تا انگیزههای او را هم چنان مبهم نگه دارد. اینکه چارلی مشکل روانی دارد مشخص است اما چیزی که مشخص نیست این است که ریشهی این مشکل روانی چیست. چنین نگاهی میتواند برخی از منتقدان را به این اشتباه بیاندازد که شخصیتپردازی چارلی مشکل دارد، اما حقیقت امر این است که نویسنده و کارگردان با مبهم نگه داشتن زندگی چارلی تلاش کردهانداین سوال را مطرح کنند شر در چه قالب و شرایطی بروز و ظهور پیدا میکند؟ فیلم البته وجه پررنگ انتقادی هم دارد و بدون اینکه به دام شعارزدگیهای مرسوم فیلمهای انتقادی بیافتد انتقادات رادیکالی را علیه سیستم بهداشتی آمریکا مطرح میکند.
«پرستار خوب» نمونهی قابل ذکری از همنشینی موزون فرم و محتوا است؛ همنشینی دقیق و درست حرف و مضمونی که فیلم میخواهد بزند با اجرای آن. تماشاگر عادی شاید هنگام تماشای این فیلم از ریتم کند آن خسته شود یا تمام جزئیات به کار رفته در داستان را درک نکند اما این موضوع اهمیت چندانی ندارد. مهم این است که تماشاگر عادی هنگامی که از سالن سینما بیرون میآید به موضوعاتی فکر میکند که برایش تازگی دارد و به شر از دریچهای نگاه کند که تاکنون آن را ندیده است. بنابراین The Good Nurse چیزی بیش از یک فیلم جذاب یا تریلر هیجانانگیز است. فیلمی که میتوان در آن رد پررنگ اندیشهورزی را مشاهده کرد؛ اندیشهای که میکوشد با طرح سوالات تازه تماشاگر را درگیر موضوعاتی درباره شر و ماهیت سرشت انسان کند و باعث شود تا تماشاگر نگاه متفاوتی به آنها داشته باشد.
ادی ردمین پس از حضور درخشانش در تئوری همه چیز و دختر دانمارکی حضور متفاوتی در این فیلم دارد و موفق شده بعد از حضور در فیلمهای فانتزی مانند «جانوران شگفتانگیز» و «زیستگاه آنها» بازگشت قدرتمندی به فصل جوایز داشته باشد. جسیکا چستین هم بعد از اُسکاری که سال گذشته کسب کرد در این فیلم با نادیده گرفتن جایگاهش بهعنوان ستاره و با انتخاب نقشی که هیچ نیازی به وجوه ستارگی این بازیگر ندارد. او بار دیگر ثابت کرد چقدر اهل ریسک است و میتواند هربار تماشاگر را غافلگیر کند.
فیلم پرستار خوب میتواند یکی از فیلمهای موفق فصل جوایز باشد، هرچند رقیبان قدرتمندی انتظار او را میکشند اما فیلمنامهی فیلم و بازی ادی ردمین میتواند با حضور میان کاندیداهای نهایی آکادمی بسیاری از منتقدان سینمایی و تماشاگران را غافلگیر کند. این فیلم ویژگیهای لازم برای درخشش در فصل جوایز را دارد؛ ویژگیهایی به مذاق اعضای آکادمی خوش میآید. بنابراین میتوان انتظار داشت که The Good Nurse در فصل جوایز بدرخشد؛ هرچند بسیار بعید است که در حضور رقبای قدرتمند فراوانی که دارد بتواند نصیبی از جوایز امسال اُسکار ببرد.
ممنون از بررسی دقیق و همه جانبه شما
به نظرم نکته مهم این فیلم خویشتن داری و صبر جسیکا چستین در نقش پرستار هست که با وجود مطلع شدن از جنایتکار بودن ادی ردمین، همچنان به روی او نمی آورد و با همدلی، احترام و محبت به رفتارش را ادامه می دهد و در فرصتی مناسب، او را به دام می اندازد