خنده با چاشنی سیاست | برترین کمدی‌ های سیاسی سینمای ایران

نویسنده: جلال الدین بهرام

کمدی و سیاست همیشه رفقای خوبی برای هم بوده‌اند. اتفاقات سیاسی و تصمیم‌هایی که سیاست‌مداران می‌گیرند همیشه دست‌مایه‌های خوبی برای ساختن فیلم‌های کمدی بوده‌ا‌ند که قصد داشتند تصمیم‌های سیاست‌مداران را به هجو بکشند. کمدی‌هایی که با نگاه به آن‌ها می‌شود فهمید تصمیم‌های ظاهراً بزرگ و مهم سیاست‌مداران که در اغلب اوقات منجر به وقایع تراژیک می‌شود چقدر پوچ و مسخره است. فیلم‌های بزرگی در تاریخ سینما با نگاهی کمیک وقایع سیاسی را ارزیابی کرده‌اند و از دل همین نگاه کمیک هم پوچی دنیای سیاست را به تماشاگر نشان داده‌اند. دکتر استرنج لاو و دیکتاتور بزرگ به‌عنوان برترین کمدی‌های سیاسی تاریخ سینما را می‌توان نماد این نگاه توام با هجو به دنیای سیاست دانست.

در سینمای ایران هم کوشش‌هایی هر چند پراکنده برای آشتی این دو عنصر به ظاهر متضاد با هم شده است. کوشش‌هایی که به خاطر سد محکم ممیزی یا ابتر مانده و اصلاً به نمایش درنیامدند یا بدل به محصولاتی خنثی شدند که بعد از گذشت تاریخ مصرف‌شان از ذهن تماشاگران سینما پاک شده‌اند. اما در همین فضا هم بوده‌اند فیلم‌هایی که با گذر از سد سخت ممیزی توانسته‌اند کمدی و سیاست را با هم آشتی دهند و در ذهن تماشاگر ایرانی جایی برای خود دست و پا کنند.

 

ناصرالدین‌شاه-آکتور-سینماناصرالدین‌شاه آکتور سینما (۱۳۷۰)

کارگردان محسن مخملباف

محسن مخملباف و فیلم‌هایش می‌تواند خودش موضوع یک مقاله جدا برای بررسی تاریخ سیاسی ایران باشد. مخملباف که با آن عقاید تند و تیز و انقلابی وارد سینما شد، در اوخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد تغییر کرد و به لیبرالیسم روی آورد. تغییرات او به قدری تند و غیرمنتظره بود که صدای نویسندگان انقلابی مانند سید مرتضی آوینی را هم درآورد. مخملباف که در دهه شصت سینما را ابزاری برای بسط و گسترش ایدئولوژی انقلاب اسلامی می‌دانست در میانه دهه هفتاد برمبنای نسبی‌گرایی لیبرالی که محصول خواندن کتب پوپر و آشنایی با برخی متفکران ایرانی حامی او بود نوبت عاشقی و شب‌های زاینده رود را ساخت. فیلم‌هایی که جنجال بزرگی به پا کردند و باعث شدند وزیر ارشاد وقت از سمت خود استعفا دهد.

ناصرالدین‌شاه آکتور سینما حاصل دوران تغییر مخملباف است. او که در دوران انقلابی‌گری همه فیلم‌سازان قبل از انقلاب را به‌عنوان نماد طاغوت نواخته بود، در «ناصرالدین‌شاه آکتور سینما» (و بعد از حمله محافظه‌کاران به او) تصمیم گرفت با آن‌ها آشتی کند. مخملباف که زمانی حاضر نبود با سینماگران قبل از انقلاب در یک لانگ‌شات قرار بگیرد و تصمیم داشت برخی از آن‌ها را با نارنجک منفجر کند، حالا با ساختن یک کمدی تاریخی دست آشتی به سوی آن‌هایی دراز کرد که تا دیروز دشمن او بودند. ناصرالدین شاه آکتور سینما فقط نماد تغییرات سیاسی مخملباف نبود بلکه بازتابی از تغییرات فضای سیاسی جامعه ایران هم بود. با «ناصرالدین شاه آکتور سینما» مخملباف تاریخ سیاسی ایران را به تاریخ سینما پیوند زد و تلاش کرد قرائتی مصلحانه از سیاست ارائه دهد.

 

مومیایی-3مومیایی ۳ (۱۳۷۸)

کارگردان: محمدرضا هنرمند

دوران هشت‌ساله‌ی اصلاحات، دوران پُرماجرایی در تاریخ سیاسی ایران بود. اتفاقات زیادی در آن هشت سال رخ داد که هنوز و بعد از گذشت شانزده سال از دولت اصلاحات به صورت رازهای سر به مهر باقی مانده‌اند. آن دوران، دورانی بود که مطالبه‌ی مردم آزادی‌های سیاسی و اجتماعی بود. طبقه‌ی متوسط شهری (به عنوان مهم‌ترین مشتریان سینما) رشد کرده بود و مطالباتش بیش از آن‌که اقتصادی باشد، سیاسی بود. این طبقه دوست داشت بازتاب مطالبات خود را روی پرده سینما ببیند. به خاطر همین سیاسی شدن جامعه هم بود که کمدی‌های آن دوران یا اساساً سیاسی بودند یا پر از نشانه‌ها و المان‌های سیاسی. محمدرضا هنرمند در چنین فضایی «مومیایی ۳ » را ساخت و موفق شد با هوشمندی از سد سخت ممیزی عبور کند و فیلمی بسازد که در خلال داستان به ظاهر فانتزی‌اش پر است از اشاره‌های پیدا و پنهان سیاسی.

«مومیایی ۳ » بعد از مرد عوضی و موفقیت‌های بی‌شمارش ساخته شد. اگر در «مرد عوضی» محمدرضا هنرمند به همان داستان فانتزی اکتفا کرده بود و کار چندانی با سیاست نداشت، این‌جا داستان فانتزی‌اش را پُر کرد از اشارات و کنایه‌های سیاسی (که معروف‌ترین آن شوخی با داروی نظافت بود). این کنایه‌ها از کنایه به وقایع روز جامعه فراتر رفت و به طبقه بورژای رانتی تازه سربرآورده در جامعه ایران را هدف قرار داد. فانتزی در این فیلم در واقع پوششی شد برای فرار از چنگال ممیزی و تماشاگران محافظه‌کاری که در همان زمان می‌کوشیدند هر فیلمی را که ذره‌ای پا را از دایره اعتقادات آن‌ها فراتر می‌گذاشت به محاق ببرند. جنس فانتزی و اشارات سیاسی مومیایی ۳ شاید امروز از مد اُفتاده به نظر برسد، اما نباید فراموش کرد که این فیلم‌ها سدشکن بودند برای فیلم‌هایی که بعدها با مضامین تندتر ساخته شدند.

 

نان،-عشق-و-موتور-1000نان، عشق و موتور ۱۰۰۰ (۱۳۸۰)

کارگردان: ابوالحسن داوودی

«نان، عشق و موتور ۱۰۰۰ » را هم باید محصول دوران اصلاحات دانست. در این فیلم، برخلاف «مومیایی ۳» مضامین سیاسی به شکلی واضح‌تر بیان می‌شود. بعد از دولت اول اصلاحات نمادهای سیاسی تازه‌ای در جامعه‌ی ایران شکل گرفته بود. نمادهایی که نمایانگر دو قطبی‌های تازه‌ای بود که در جامعه ایران شکل گرفته بود. نمادهایی که هوشمندانه توسط نویسندگان فیلم‌نامه به داستان اقتباسی‌شان وارد شد. نمادهایی که موتور ۱۰۰۰ هم یکی از آن‌ها بود. بعید است چنین فیلمی با چنین اشارات واضح سیاسی می‌توانست در دوران دیگری ساخته شود. ابوالحسن داوودی با درک درست از حال و هوای سیاسی زمانه فیلمی ساخت که بعد از گذشت این همه سال هم‌چنان بهترین فیلم کارنامه‌اش باقی مانده است.

«نان، عشق و موتور ۱۰۰۰ » هم مانند «مومیایی ۳» یک فیلم فانتزی است. منتها تفاوت آن با «مومیایی ۳» در این است که سیاست تم غالب فیلم است. تقابل بامزه آن دو جوان محافظه‌کار با فامیل‌های دوم خردادی باران یکی از چندین خطوط فرعی فیلم‌نامه است که راه خودش را در میان سایر خطوط داستانی فیلم پیدا می‌کند و اصلاً عامل گره‌گشایی نهایی داستان این کمدی جذاب می‌شود. سکانس پایانی فیلم که دو جوان محافظه‌کار و اصلاح‌طلب را نشان می‌دهد که در بیابان سرگردان شده‌اند و توسط رئیس‌جمهور وقت نجات پیدا می‌کنند یکی از بهترین شوخی‌های سیاسی تاریخ کمدی ایران است و نشانگر هوش و فراست کارگردانی که جامعه خود را به خوبی می‌شناسد.

 

مارمولکمارمولک (۱۳۸۲)

کارگردان: کمال تبریزی

روحانیت در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی علاوه‌بر ردای معنوی که در طول تاریخ بر تن داشتند، ردای سیاست را هم بر تن کردند. همین ادغام قداست و سیاست هم باعث می‌شد فکر کردن به ساختن فیلم کمدی که شخصیت اصلی آن لباس روحانی به تن می‌کند به ذهن هیچ کارگردانی خطور نکند. کمال تبریزی اما این ریسک را انجام داد و با ساخت مارمولک با سیاسی‌ترین عنصر جامعه هم شوخی کرد. «مارمولک» را باید در کنار مکس آخرین تلاش‌های سینماگران در دوران اصلاحات برای عبور از خطوط قرمز دانست. تلاش‌هایی که دو سال بعد و با تغییر دولت و روی کارآمدن همان محافظه‌کاران تندرویی که منتقد سیاست‌های اصلاح‌طلبان بودند، عملاً غیرممکن شد.

بعد از هجده سال و در تماشای مجدد فیلم «مارمولک» متوجه می‌شویم نقد فیلم چندان تند و تیز هم نیست. در واقع نمی‌توان آن را نقد هم به حساب آورد. فیلم در نهایت لباس روحانیت را وسیله‌ای برای آدم شدن شخصیت اصلی معرفی می‌کند. شاید اگر محافظه‌کاران متوجه پیام اصلی فیلم می‌شدند نه‌تنها بر سر اکران فیلم مانع‌تراشی نمی‌کردند که آن را به‌عنوان فیلمی که تصویری هم‌دلانه از روحانیت نشان می‌دهد، تبلیغ می‌کردند. شوخی‌های فیلم امروز بسیار معصومانه به نظر می‌رسند و مشخص است که نویسنده و کارگردان مراقب بوده‌اند که شوخی‌هایشان هنجارکشن نباشد. با تمام این مراقبت‌ها فیلم در نهایت توقیف شد تا مشخص شود فیلمی مانند «مارمولک» هنوز برای بخش‌هایی از جامعه معتقد آن سال‌ها قابل هضم نیست.

 

مکسمکس (۱۳۸۳)

کارگردان: سامان مقدم

«مکس» در آخرین سال دولت اصلاحات ساخته شد. سال‌هایی که به دلیل برآورده نشدن مطالبات طبقه حامی دولت اصلاحات، مردم میل چندانی به پیگیری مسائل سیاسی نداشتند. اما با همه این تفاوت‌های که در فضای سیاسی جامعه ایجاد شده بود، «مکس» نتوانست از زیر تیغ سانسور جان سالم به در ببرد و توقیف شد. فیلم بعد از شش سال (و در حالی که نسخه غیرمجاز آن دیده شده بود و دست به دست چرخیده بود) با سانسور فراوان اکران شد. مقدم بارها باها برای اکران فیلمش با مسئولان مکاتبه کرد و در نهایت توانست نسخه‌ای سانسور شده از فیلمش را روانه اکران کند. نسخه‌ای که نیمی از جذابیت نسخه اصلی را هم نداشت.

«مکس» را می‌توان مرثیه‌ای برای دوران اصلاحات دانست. دورانی که بسیاری از اُمیدها زنده شده بود تا هنرمندان جلای وطن کرده‌ای که مشکل سیاسی نداشتند بتوانند به ایران برگردند. «مکس» نماد تمام آن آرزوها حسرت‌ها بود. تلاش مقدم برای پیوند یک فیلم کمدی با درون‌مایه‌ای موزیکال بود به علت سانسور شکست خورد. سکانس آغازین فیلم که جلسه هیئت دولت را به صورت موزیکال نمایش می‌داد هنوز هم به یاد ماندنی است. شوخی با واژه‌های سیاسی مصطلح آن زمان (اشتباه گرفتن غوغاسالار با گیتاریست) هنوز هم هوشمندانه است. «مکس» تلاش عقیم‌مانده‌ای است برای پیوند یک فیلم کمدی با درون‌مایه موزیکال. تلاشی که به دلیل سانسور نتوانست تاثیر لازم را در زمان خودش بگذارد.

 

پاداشاز رئیس جمهور پاداش نگیرید (۱۳۸۷)

کارگردان: کمال تبریزی

کمال تبریزی پاداش را در دولت محافظه‌کار احمدی‌نژاد ساخت. دولتی که ید طولانی در توقیف فیلم‌های غیرهمسو داشت. دولتی که بعدها معاون سینمایی‌اش اعلام کرد در زمان او فیلم توقیفی وجود ندارد. معاونی که بعدها با اهالی سینما وارد یک جنگ سیاسی فرسایشی شد. تبریزی «پاداش» را در چنین حال و هوایی ساخت. جامعه‌ای که در اوج التهاب به سر می‌برد و داشت به سوی تقابل حرکت می‌کرد. پاداش حتی با وجود این‌که برای رئیس‌جمهور وقت هم نمایش داده شد تا تغییر دولت مجوز نگرفت و پشت درهای بسته باقی ماند.

پاداش همان مضمون موردعلاقه تبریزی را با ظرافت به تصویر می‌کشید. داستان مدیری دولتی که به سفر حج می‌رود و به درک جدیدی از دین و زندگی می‌رسد، بیشتر دینی به نظر می‌رسید تا سیاسی. اما مدیران وقت از آن برداشت‌های سیاسی کردند. برداشت‌هایی که باعث به محاق رفتن فیلم و توقیف آن برای مدت طولانی شد. فیلم یک حسن معجونی متفاوت و یک داستان با شوخی‌های بامزه اما محافظه‌کارانه دارد. پاداش از این جهت فیلم مهمی است که می‌توان آن را سندی برای نمایش حال و هوای جامعه در دولت محافظه‌کار محمود احمدی‌نژاد دانست.

 

چپ-راستچپ، راست (۱۳۹۹)

کارگردان: حامد محمدی

«چپ، راست» در زمانه‌ای ساخته شده است که مردم خسته از نزاع‌های سیاسی این دو طیف سیاسی هستند. اگر بیست سال پیش مردم مطالبات سیاسی داشتند، امروز مطالبات اقتصادی مطالبه اصلی مردم است و همه دنبال مسائل اقتصادی هستند. بنابراین سخت است فیلمی با درون‌مایه‌ی سیاسی بتواند تماشاگر را جذب کند کار سختی به نظر می‌رسد، اما سابقه حامد محمدی که چند فیلم پُرفروش ساخته تماشاگر را اُمیدوار می‌کند تا فیلم با نگاهی بی‌طرفانه و شوخی‌های بکر بتواند تماشاگران زیادی را به سالن‌های سینما بکشاند.

فیلم چپ راست داستان تقابل دو نگاه در جامعه است و می‌کوشد از دل این تقابل و تفاوت نگاه، شوخی‌هایش را طراحی کند و داستان را پیش ببرد. شوخی‌هایی که علاوه‌بر کنایه‌های سیاسی بار کمیک خوبی هم دارند و می‌توانند تماشاگر را بخندانند. بازی‌های خوب بازیگران در کنار متنی که مشخص است برای آن وقت گذاشته شده از نکات مثبت و جالب توجه فیلم هستند. فیلمی که می‌تواند در کنار «گشت ارشاد» گیشه‌های سینما را تکانی اساسی بدهد.

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.