نویسنده: سمانه استاد
دختری نوجوان با کفشهای کتانی روی لبههای جدول راه میرود، زیر لبی آواز میخواند و میگوید آرزویش این است کل خیابان ولیعصر را روی جدول راه برود. این شاید اولین نقش پررنگی باشد که پگاه آهنگرانی در سینما ایفا کرده است. پگاه آهنگرانی دختر مردادماهی سینما در سال ۱۳۶۳ در اراک به دنیا آمد. مادرش منیژه حکمت و پدرش جمشید آهنگرانی هر دو از کارگردانان سینما هستند و او نیز خیلیزود پا به عرصهی بازیگری گذاشت. این بازیگر چهار دهه است که در سینمای ایران فعالیت میکند. در ادامه به بهانهی بازی او در فیلم بدون قرار قبلی نگاهی به دهههای مختلف بازیگری او میپردازیم.
اولین حضور در سینما | شش سالگی![گربه-آوازه-خوان]()
اولین حضور این بازیگر در شش سالگی با فیلم «گربه آوازخوان» بود. داستان این فیلم دربارهی زن و شوهری بود که میخواهند از پرورشگاه فرزند انتخاب کنند و چشمشان به دختربچهای به نام گلدونه میخورد اما برادر گلدونه به آنها میگوید که پدرشان از فقر آنها را پرورشگاه گذاشته و برای بردن آنها خواهد آمد. حسن و گلدونه به قصد پیدا کردن پدر از پرورشگاه فرار میکنند اما او را نمییابند و خسته و کوفته به گربههای ولگردی در کوچه و خیابان برمیخورند.
آنها با گربهها دوست میشوند و گربهها نیز کمک میکنند تا آنها پدرشان را پیدا کنند. «گربه آوازخوان» در سال ۱۳۷۰ به نویسندگی و کارگردانی کامپوزیا پرتوی به اکران درآمد و در آن سال یکی از ماندگارترین فیلمهای کودک و نوجوان به حساب میآمد. بسیاری از بچهها از طریق مدرسه به تماشای این فیلم رفتند و هنوز گلدونه، حسنی و دوستی آنها با گربهها را به یاد دارند.
زندان و زندانبان | دهه ۸۰![زندان-زنان]()
«زندان زنان» با آهنگی از ویلنسل که دختری لحظاتی قبل از اعدام مینوازد، تنیده شده است. فیلمی از منیژه حکمت که در آن رویا تیموریان در نقش زندانبان و رویا نونهالی در نقش زندانی ایفای نقش میکنند. درگیری زیرپوستی و طولانی مدت این دو که در نهایت با آزاد شدن زندانی تمام میشود، یکی از جذابیتهای این فیلم است. در نهایت یکی از رویاها آزاد میشود و دیگری در بند زندان میماند.
در این فیلم پگاه آهنگرانی نقش دختری زندانی را ایفا میکند که دوستی نزدیکی با میترا (رویا نونهالی) دارد و جرمش نیز سیاسی است. او بعد از تکنوازی ویلنسل برای اعدام راهی میشود. زمان میگذرد و مخاطب زندانی و زندانبان را میبیند که هر دو با هم پیر و پیرتر میشوند اما رابطهای دوستانهتر پیدا میکنند. منیژه حکمت این فیلم را با متنی از فرید مصطفوی در سال ۱۳۷۹ میسازد و فیلم جایزهی بهترین فیلمنامه را در سال ۱۳۸۱ از جشن خانه سینما میگیرد.
روایتی از دوستی | دهه ۹۰![سارا-و-آیدا]()
سارا (غزل شاکری) و آیدا (پگاه آهنگرانی) دوستان صمیمی یکدیگر هستند که در یک شرکت با هم کار میکنند. به دلایلی چک سارا برگشت میخورد و او در آستانهی به زندان افتادن است. در این راستا از اعتماد رئیس شرکت استفاده کرده و از شرکت دزدی میکند. در سوی دیگر آیدا به دلایلی میمیرد و حال نوبت ساراست که انتخاب کند دزدی را گردن آیدا بیاندازد یا مسئولیت کار را خودش به عهده بگیرد.
این فیلم را مازیار میری در سال ۱۳۹۵ با متنی از امیر عربی ساخته است. آهنگرانی در این فیلم در نقش آیدا، دختری سرخوش و دوستی خوب برای سارا خوش ظاهر میشود و شخصیتی را ایفا میکند که میتوان باور کرد دزدی را انجام داده باشد. غزل شاکری نیز در نقش زنی مسئولیتپذیر که در موقعیتی سخت قرار گرفته بسیار قوی ظاهر میشود.
در جستوجوی آرامش | قرن جدید![بدون-قرار-قبلی]()
«بدون قرار قبلی» آخرین فیلمی است که این روزها با بازی پگاه آهنگرانی در حال اکران است. داستان با زندگی پر مشغلهی یاسمین (پگاه آهنگرانی) در آلمان شروع میشود. زنی در میانهی دههی ۳۰ زندگیاش که پزشک بخش اورژانس بیمارستان است. او پس از کار تماسی از ایران دریافت میکند مبنی بر اینکه پدرش مُرده و وصیت کرده که برای دفنش حتما یاسمین نیز حضور داشته باشد. یاسمین با تردیدها و دلهرهها دست پسر پنج، شش سالهاش (الکس) را میگیرد و راهی ایران میشود.
او تنها به دلیل غمی که در دلش حس میکند (غم از دست دادن پدری که سی سال است هیچ ارتباطی با او نداشته) و بود و نبودش در زندگی او بیتاثیر بوده است. به همین دلیل خودش نیز از این حجم غم متعجب است. چرا باید برای مردی دلگیر باشد که سالها پیش به همه گفته بود مرده؟ مردی که زن و بچه دیگری دارد، در کشوری دیگر زندگی میکند و تنها نقطهاتصال آنها زبانی است که فقط میتواند با آن حرف بزند. او فارسی را میفهمد و حرف میزند اما نوشتن و خواندش را نمیداند. ولی غم سنگینتر و مصرتر از آن است که کوتاه بیاید.
- بیشتر بخوانید
- نقد فیلم «بدون قرار قبلی» | به دنبال فرهنگ بومی
- همه چیز درباره فیلم بدون قرار قبلی
- نقد و بررسی فیلم «بدون قرار قبلی» | در ستایش هویت ایرانی
یاسی دست پسرش را که بعدتر میفهمیم اوتیسم دارد را میگیرد، چمدانی کوچک برمیدارد و سفری کوتاه را به ایران آغاز میکند. سفری که در ادامه دلایل بیشتری برای طولانی شدن مییابد. سفری که از آلمان شروع میشود، ابتدا به تهران میرسد و بعد به مشهد و بعدتر در روستایی کوچک به نام کنگ خاتمه مییابد. سفری که با آسیابهای بادی نشتیفان، یکی از مهمترین آثار معماری ایران پیوند میخورد.
در این فیلم سازندگان روی ایران متمرکز شده اند؛ اینکه اگر هر فردی مهاجرت کند باز هم نمی تواند خودش را عوض کند. او ایران را در هر شرایطی با خود میبرد. اگر حال این کشور خوب باشد او هم خوب خواهد بود و اگر ناآرام باشد او نیز ناآرام می شود. یاسی در این فیلم همهی عواملی را که باعث اضطراب و استرس می شود را دارد. یاسی در سن چهار، پنج سالگی به مهاجرت برده شده است. در آن سن او هیچ انگیزهای برای مهاجرت نداشته و اصلا در این فضا نبوده است. او با مادرش رابطهی صمیمانهای ندارد و شغلش بهعنوان یک پزشک بهاندازهی کافی به او استرس میدهد. او به دلیل بیماری فرزندش از همسرش جدا شده زیرا همسرش توان تحمل این موضوع را نداشته است.
بچهای که دچار اوتیسم است، رفتوآمدها و دورهمیهای خانوادگی و دوستانه را منتفی میکند. بنابراین یاسی فرصتی برای تازه شدن، تجدید قوا و آرامش پیدا نمیکند. همهی عناصری که منجر به عدم آرامش او و اضطرابش میشود، عناصر درونی هستند. سیاست عملا در زندگی او جایی ندارد و او به شکلی آرامش را در فضای مجازی جستوجو میکند اما نه در ارتباط با هر کسی بلکه در ارتباط با کسی که بتواند با نیازهای روحی او ارتباط برقرار کند.
یاسی در جستوجوی آرامش است. او میگوید که سی سال است پدرش را ندیده و به همه گفته که او مرده اما تازه دیروز فهمیده که پدرش مُرده و نمیداند چرا غم دارد. با وجود اینکه او سی سال است پدر را ندیده اما حسی او را به پدرش وصل میکند. یاسی در جستوجوی این حس به ایران میآید که چرا باید غم داشته باشد و این جستوجو برایش ارمغان های دیگری به همراه دارد.
«بدون قرار قبلی» علاوهبر متن و کارگردانی خوب، از بازیهای خوبی نیز بهره برده است. پگاه آهنگرانی در نقش زنی که در استرس زندگی فرو رفته، زنی تنها و مادری نگران بهخوبی ظاهر میشود. اگر از لهجهی نصفه و نیمه نرگس بگذریم، الهام کردا نیز موفق شده زنی پر انرژی، امیدوار و عاشق زندگی را به درستی به مخاطب نشان دهد. بازی امین میری در نقش همسر نرگس نیز بسیار باورپذیر است. اما در کنار همه این بازیگران حرفهای باید حواسمان به بازیگران کوچکی هم باشد که خوب نقشهایشان را فهمیدهاند و خوب هم بازی کردهاند. دخترهای نرگس و پسر یاسمین را میتوان به جرات از مهمترین بازیگران این میدان دانست؛ بچههایی که زندگی را نشان میدهند.
حال خوب الکس است که باعث میشود تا مخاطب سفر یاسمین را بیدلیل نداند و متوجه شود این سفر برایش آوردهای داشته است. پسرش دور از چشم او آرزویش را برآورده کرده است، «مادر» صدایش زده و چه چیزی میتوانست مهمتر از این دستاورد باشد؟! دختران کوچک نرگس نیز با شیطنتها، خجالتهای اولیهشان و با مهماننوازیشان امیدی دمیدهاند به فیلم تا این بازگشت را زیباتر کنند؛ بازگشت به ریشهها را بدون اینکه قبلا قراری گذاشته شده باشد.