نویسنده: امیررضا تجویدی
از میان ستارگان نوظهور دو دههی اخیر سینمای جهان، شاید کمتر از تعداد انگشتان دو دست بتوان بازیگرانی را فارغ از جنسیتشان به یاد آورد که فراتر از سیمای زیبا و دلفریب یا طنین صدای دلنشینشان به دلیل جسارت و خلاقیت از خلال زیستن در کالبد طیف بسیار متنوعی از شخصیتها شناخته شوند. حتی اگر بتوان تعداد زیادی از بازیگران با توانایی مذکور را نام برد، کمتر کسی در ذهن نقش خواهد بست که به همان میزان برونگرایی و بیانگری در نمایش کشومکشهای درونی و جدل با اسب سرکش سیاه درون نیز موفق و چشمگیر عمل کند.
این استعداد به ویژه در بازیگران زن سینمای جهان طی سالیان اخیر نیز کمتر به چشم آمدهاند؛ چراکه سیاستهای همیشگی هالیوود و اساسا سینمای بدنه در سطح جهان که به تازگی و با ظهور جنبشهای فمینیستی اندکی معادلاتشان نیز بر هم خورده است. زنان همواره سهم اندکی از نقشهای چالشبرانگیز و کلنجارهای طولانیمدت با بخشی از مهمترین مولفان سینمای معاصر جهان را در اختیار داشتند. در میان این بانوان توانمند اما یکی از مهمترین اسامی که همواره با مرور بهترینهای جهان طی دو دههی اخیر به ذهن خواهد رسید، میتوان به ماریون کوتیار فرانسوی اشاره کرد.
- بیشتر بخوانید
- برترین های شارلیز ترون | ستارهای که هر نقشی را میتواند بازی کند
- نگاهی به کارنامه بازیگری اما استون | نیمی فرشته، نیمی شیطان
- نگاهی به کارنامه هنری ان هتوی | بازیگر دوست داشتنی هالیوود
بازیگری که تنها طی بیستسال فرصت همکاری با بخشی از بهترین فیلمسازان عصر فعلی سینما از تیم برتون و ریدلی اسکات گرفته تا کریستوفر نولان و ژاک اودیار را داشت و در این مدت چنان خوش درخشید که ۱۵ سال پیش، جایزهی اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن را نیز از آن خود کرد. در ادامه نگاهی به مهمترین نقشآفرینیهای کارنامه ماریون کوتیار تا امروز خواهیم داشت که جایگاه او بهعنوان یکی از بازیگران زن شاخص سینمای امروز جهان را تثبیت نموده است.
یک سال خوب (۲۰۰۶)![یک-سال-خوب]()
کارگردان: ریدلی اسکات
آنچه دومین تجربهی حضور ماریون کوتیار در عرصهی سینمای جهانی-هالیوودی را به تجربهای ویژه در کارنامهی او تبدیل میکند، شباهت کنایی ویژگیهای شخصیتی است که در این فیلم بازی کرده با آنچه او را به یک بازیگر فرانسوی موفق نیز تبدیل کرده است. فنی شنال در عاشقانهی ساده اما عمیق ریدلی اسکات، شمایلی تمامعیار است از آنچه کوتیار بعدها به نمونه مثالی از آن در سینمای جهان تبدیل شد. یک زن زیبای فرانسوی که همزمانی حضورش با حضور مکس (راسل کرو) در عمارت زیبای عمو هنری (آلبرت فینی)، قهرمان سردرگم ریدلی اسکات را با زیباییهای سرراستی که گویی مکس سالها به یاد آوردنشان را سرکوب میکرده آشنا میسازد.
این چنین است که ماریون کوتیار با ارائهی یک بازی روان و صمیمی از زنی متعلق به فرهنگی متفاوت از پیچیدگیهای مردم آمریکا در دومین حضور بینالمللیاش به معشوقی تمامعیار و متعلق به کهنالگوهای کمدی رمانتیکها نزدیک شده است. در معدود صحنههای حضور در قاب فیلمساز شهیر بریتانیایی، گویی جلبتوجه مخاطب را از راسل کروی آن زمان سوپراستار نیز میرباید و علاوهبر اینکه صحنه را به سادگی از آن خود میکند. پژواکی از یک پیام امیدبخش را نیز در گوش مخاطبان طنینانداز میکند؛ ستارهای تازه از جانب فرانسه متولد شده است.
زندگی همچون گل سرخ (۲۰۰۷)![زندگی-همچون-گل-سرخ]()
کارگردان: اولیویه داهان
در سال ۲۰۰۸ و تا مدت زمانی اندکی مانده به برگزاری مراسم، کسی فکرش را هم نمیکرد در حضور کیت بلانچت و جولی کریستی این ماریون کوتیار فرانسوی باشد که جایزهی اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن را به خانه میبرد. آنچه شاهنقش کارنامهی کوتیار را به نسبت دیگر نقشهای درامهای بیوگرافیک سینمایی در جایگاهی ویژه و ممتاز قرار میدهد. نمایش تناقض هولناک موجود در بطن زندگی ادیت پیاف، خوانندهی شهیر فرانسوی از خلال بازی بدون دیالوگ و نمایش عریان کشومکش درونی شخصیت تنها با انتقال حس از طریق چشمان است.
ماریون کوتیار اندوه و سوگواری درونی پیاف و تقابل آن با حفظ ظاهر پیاف در اجراهای خوانندگی و شادابی روبناییاش را چنان چیرهدستانه و به صورت توامان برای مخاطب به نمایش میگذارد که تقریبا با اطمینان میتوان گفت اجرای او از یک شخصیت درمانده که کوهی از غم را تنها برای بیشتر شناخته شدن درون خود هضم و حل کرده است. عیار فیلمنامهی داهان و ایزابل سوبلمن و حتی کارگردانی متوسط داهان را چنان بالا کشیده است که منجر شده نام فیلم همواره در تاریخ معاصر سینمای جهان، بیشتر با بازی درخشان کوتیار به یاد بیاید. این دستاورد کمی نیست که بازی بدون دیالوگ یک بازیگر زیر گریمی سنگین، همواره در اذهان دوستداران جدی سینما بهعنوان یکی از نقاط عطف بازیگری طی دو دههی اخیر مطرح باشد.
دشمنان مردم (۲۰۰۹)![دشمنان-مردم]()
کارگردان: مایکل مان
اگرچه عموما سینمای مایکل مان سازندهی آثار مهمی مثل «مخمصه و شریک جرم» را با سیمای قهرمانان مردش میشناسیم اما همواره در عموم آثار وی، نقشی که زنان در مقام معشوقه-همسران ضدقهرمانان جهان گنگستری این آثار ایفا میکنند. بخشی مهم از پازل درونمایهی این فیلمها را آشکار میکنند؛ رسیدن به معشوقه و رها کردن جهان بزهکاری برای همیشه، کعبهی آمال مردان سینمای مایکل مان است. غایتی که البته همواره با ناکامی همراه است و بعدی تراژیک را نیز به فیلمهای مان میافزاید.
حضور ماریون کوتیار در نقش بیلی فرشت، معشوقهی جان دلینجر افسانهای نیز شاید یکی از جذابترین زوجهای سینمایی دو دههی اخیر را نتیجه داده است. زوج جانی دپ و ماریون کوتیار، که در زمان تولید فیلم از محبوبترینهای هالیوود محسوب میشدند. کوتیار در «دشمنان مردم» باز هم در نقش شخصیتی فرورفته که درگیر کشومکشهای عمیق درونی اما اینبار از جنسی متفاوت است. ماندن بر سر دو راهی دل سپردن به تبهکاری مشهور و تجربه زندگیای سرشار از ترس اما لبریز از عشق یا رها کردن دلینجر و ادامه دادن به یک زندگی آرام اما بی معنا؟
حضور گرم و امیدبخش ماریون کوتیار و نگاههای توامان ترسان و امیدوار او به دلینجر در عمده سکانسهایی که در آن بازی دارد و به ویژه در سکانس وداع تلخ و بیدیالوگ او و دلینجر در خیابانی تحت نظر، آن هم از راه دور درست همان نقشی را دارد که باید رنگ بخشیدن به جهان تیره و تار زندگی ابرتبهکاری سرکش که آرزویی جز فراهم کردن زندگیای جذاب برای خود و معشوقهاش ندارد.
تلقین (۲۰۱۰)![تلقین]()
کارگردان: کریستوفر نولان
کریستوفر نولان در یکی از مهمترین آثار کارنامهاش شاهنقشی تمامعیار را برای ماریون کوتیار فراهم آورده است. زنی که با هربار گام نهادن در جهان خواب و رویاهای متعلق به همسرش، کاب (لئوناردو دی کاپریو) مدام مرز میان رویا و واقعیت را از هم میگسلد و کار قهرمانان فیلم برای به فرجام رساندن ماموریتشان را با بحرانی جدی مواجه میسازد. مال در «تلقین» تمام آن چالشی است که کوتیار پیش از این در آثاری که در آنها ایفای نقش کرده، ضد آن عمل کرده بود. زنی فریبنده و به ظاهر در جبههی شر-آنتاگونیست که تمام نیات خودخواهانهاش اتفاقا در جهان ذهن او معنایی انسانی و حتی زیبا دارند.
چراکه تنها خواسته او یکبار دیگر همراه شدن با مرد زندگیاش و فرزندان نازنینش چه در رویا و چه بیداری است. این چنین است که نولان تبحر کوتیار در بازی نقشهایی ذاتا درگیر تعارض، تناقض و کشومکشهای درونی را اینبار به شکلی متفاوت به چالش میکشد و از او سیمای زنی عاشق میسازد که برای رسیدن به اهداف خویش، هراسی برای پا گذاشتن بر سلامت جهان ذهنی-عینی پیش روی دیگران به دل راه نمیدهد. این چنین است که او در جهانبینی منحصربهفرد نولان، آن روی سکه بینش اخلاقی فیلمساز را آشکار میسازد. انسانی تباه و غرقشده در جهان رویا که با عدمتشخیص مرز رویا و واقعیت به کام مرگ و جنون فرو رفته و تنها مذبوحانه در تلاش است تا همسر دلبندش را نیز در اعماق سیاهچاله به آغوش بکشد.
زنگار و استخوان (۲۰۱۲)![زنگار-و-استخوان]()
کارگردان: ژاک اودیار
اگر مهمترین چالش ماریون کوتیار در آثار شاخص پیشین کارنامهاش نمایش توامان و طبیعی گرایشات متضاد از خلال بازی در سکوت و در نتیجهی ارائهی شکلی نوین از کشومکش درونی از طریق بازی با چشمها بود. «زنگار و استخوان» انقلابی تمامعیار بود بر علیه هرآنچه که تا آن لحظه بهعنوان سیمای ماریون کوتیار در نظر داشتیم؛ زیبایی معصومانه و در عینحال فریبنده.
اینبار ژاک اودیار برای ترسیم سیمای استفانی، قهرمان شکستخورده فیلم جدیدش از کوتیار خواسته بود تا هرآنچه در فیزیکش بهعنوان عوامل زیبنده و فریبنده وجود داشت به دست فراموشی بسپارد و در نقش زنی که طی سانحهای دچار نقص عضو شده حاضر شود. اما آنچه باعث شده او از پس چالش فیزیکی جدیدش بهخوبی برآید نه صرفا نمایش سختیهای زیستن بدون داشتن پا بلکه نمایش تمامعیار تمام حسرتها و عواطف سرکوبشدهی زنی که یک شبه به دلیل قطع عضو، تمام آنچه هویتش را با آن تعریف میکرده از دست داده است.
در وضعیتی تراژیک، ناامیدانه به دنبال راه رستگاری است. این چنین است که زنگار و استخوان به اثری متمایز در کارنامهی کوتیار تبدیل میشود. چراکه بازیگر توانمند فرانسوی از نمایش صرف ناتوانی فیزیکی کاراکتر بسیار فراتر رفته و با پیوند این ویژگی و نمایش اندوه درونی یک قهرمان مدرن ناامید از خلال تکتک کنشها و حالات چهرهاش، استانداردهای بازی در نقش شخصیتهای معلول فیزیکی را چندین پله ارتقا داده است.
مهاجر (۲۰۱۳)
کارگردان: جیمز گری
اگرچه شاید عاشقانهی متفاوت جیمز گری چالش چندان عمیقی برای کارنامهی ماریون کوتیار به نظر نیاید اما بازی او در نقش ایوا، مهاجر لهستانی یادآور بازیهای باشکوه زنان سینمای کلاسیک است. کوتیار برای به تصویر کشیدن دردها و رنجهای زنی لهستانی که از اساس تفاوتهایی ذاتی با ملیت فرانسوی خود کوتیار دارد و همین کارش را برای ایفای این نقش به مراتب سختتر نیز کرده است. شاید طولانیترین مکثها و سنگینترین میزان بهلحاظ مدت زمان بازی در سکوت در میان تمام آثار کارنامه حرفهایاش را به کار بسته است.
حضور او در «مهاجر» باعث شده تا بسیاری از حفرههای فیلمنامه عاشقانه حماسی جیمزگری با اجرای قدرتمند بازیگر نقش اصلی پوشانده شود و شاید از همینرو است که فیلمساز آمریکایی نیز از ماریون کوتیار بهعنوان بهترین بازیگری یاد کرده که تاکنون فرصت همکاری با او را داشته است. بازی کوتیار در نقش ایوا و نمایش فروپاشی و پستی و بلندیهای زندگی زنی دردمند، درست یادآور شکوه بازی بزرگانی چون اینگرید برگمن و مارلون دیتریچ و مهر تاییدی است بر آنکه بازیگر فرانسوی بیش از هر زمان دیگری به تبدیل شدن به یکی از شمایلهای مهم بازیگری قرن ۲۱ نزدیک است.
مکبث (۲۰۱۵)![مکبث]()
کارگردان: جاستین کرزل
تاکنون اقتباسهای بسیاری از «مکبث» شکسپیر در تاریخ سینما انجام شده است. اما یکی از مهمترین آنان دستکم در قرن بیستویکم ساختهی جاستین کرزل است. از آنرو که کرزل عامدانه با به حاشیه راندن ابعاد حماسی کنشهای میان فردی موجود در داستان «مکبث» تلاشی حداکثری به خرج داده تا بیش از هرچیز کشومکشهای درونی مکبث (مایکل فاسبیندر) و همسرش (ماریون کوتیار) را به تصویر بکشد تا تصویری به نسبت مدرن از تبارشناسی آز و طمع همیشگی بشر برای تصاحب قدرت و جنونی که به متعاقب آن دامنش را میگیرد، ارائه دهد.
درست همین رویکرد هوشمندانه باعث شد تا برای ایفای نقش لیدی مکبث، کرزل به سراغ یکی از تواناترین بازیگران زن سینمای معاصر در ترسیم کشومکشهای درونی رفته است. نکتهی جذاب حضور کوتیار در «مکبث» استفادهی هوشمندانه او از لهجهی فرانسوی برای ایفای نقش همسر مردی اسکاتلندی است. از آنجاکه هرگز جایی به ملیت لیدی مکبث اشاره نشده، باز بودن دست کوتیار در ابراز توامان جنون و خیرهسری لیدی مکبث به زبان مادری خودش باعث شده تا چرایی استفاده از این لهجهی فرانسوی، ابهامی زیرمتنی به پیچیدگیهای مشهور شخصیت لیدی مکبث بیافزاید و همین ابهام رندانه، لیدی مکبث را به یکی از شاهنقشهای کارنامهی بازیگر فرانسوی تبدیل کرده است.
متفقین (۲۰۱۶)![متفقین]()
کارگردان: رابرت زمکیس
بازی در نقش یک جاسوس آلمانی آن هم در مقام معشوقه-همسر جاسوسی بریتانیایی با بازی بردپیت، یکی از مهمترین چالشهای کارنامه ماریون کوتیار تا به امروز محسوب میشده است. اما بازیگر فرانسوی اینبار نیز موفق شده در دل یک درام جاسوسی با فیلمنامهای کلیشهای، مهر خود را بر شخصیت پیچیدهی ماریان بوسهژو بزند. ماریون کوتیار در نقش جاسوسی ناگزیر که بر سر دوراهی خدمت به کشور یا وفاداری به همسر و زندگیاش مانده، پیوندی اساسی میان نمایش حداعلای کشومکش درونی و شکل دادن به دوئلهای احساسی و قدرتمند میان خودش و بازیگری قدرتمند چون پیت شده است.
از این روی «متفقین» را میتوان یکی از مهمترین دستاوردهای او در دوران بازیاش محسوب کرد. چراکه حال انگار کوتیار هر تجربهای که در مسیر بازیگریاش تا این نقطه کسب کرده را به صورت یکجا وقف به نمایش کشیدن ابعاد شخصیتی رنجور و در عینحال مرموز کرده که هم باید در جدال با نفس خویش پیروز شود و هم به راهکاری برای جلوگیری از فروپاشی زندگی زناشوییاش برسد. تصویری جذاب از آتشی زیر خاکستر سکوت که شعلهور شدنش در هر لحظه میتواند به یک تراژدی مهیب تبدیل شود.