نویسنده: امین نور
انگلیس مهد بازیگران بزرگ است. تقریبا بخش بزرگی از تمام ستارههای هالیوودی در تمام اعصار مختلف از دل سرزمینی که زمانی آفتاب در آن غروب نمیکرد، میآیند. از زمان چارلی چاپلین، لارنس الیویه تا بندیکت کامبربچ، استعداد انگلیسی که از تئاتر نشات میگرفت پردهی نقرهای را به احاطهی خویش درآورده است.
امیلی بلانت جزء ستارگانی است که در سالهای ابتدایی ۲۰۰۰ حرفهی خویش را آغاز کردند و در دههی پیشین بدل به ستاره شدند. اول با فیلمهای تلویزیونی، سریال و تلهتئاترهای انگلیسی شروع به کار کرد و رفتهرفته توانست در هالیوود جایی برای خود پیدا کند و در طول کمتر از بیست سال به موفقیتی رسید که حالا با بازی در اوپنهایمر( در نقش همسر اوپنهایمر) نولان که سال آینده پخش میشود جای پای خود را بهعنوان یک ستارهی ردهاول ثابت کرده است.
امیلی بلانت در یک خانوادهی پرجمعیت با چهار خواهر و برادر به دنیا آمد. مادرش جون مکی بود که خود حرفهی کوتاهی بهعنوان بازیگر تلویزیون داشت. بلانت از هشتسالگی دچار لکنت شده بود و تا چهاردهسالگی هر روشی که ممکن بود لکنتش را درمان کند را امتحان کرده بود. معلم هنرهای نمایشی او در مدرسه از او خواست تا برای ایفا در نقش شخصیتی که لهجهی شمال انگلیس را داشت لهجه و صدایش را تغییر دهد و صرفا با این روش توانست مشکل لکنت او را حل کند.
- بیشتر بخوانید
- برترین های ماریون کوتیار | سکوتم را باور نکن
- برترین های شارلیز ترون | ستارهای که هر نقشی را میتواند بازی کند
- نقد سریال بری | کمدی سیاه تلویزیون
وقتی بیستسال داشت مینیسریال هنری هشتم را برای بیبیسی بازی کرد و درهمان سال در فیلم تلویزیونی جنگجویان ایفای نقش ایزولدا را مقابل کینگزتون داشت. یک سال بعد در یکی از اپیزودهای پوآرو نقشآفرینی کرد و سپس با «تابستان عاشقانهام» نظر منتقدان را به خودش جلب کرد و از آن موقع از رادار توجه تماشاگران و منتقدان خارج نشده است.
شیطان پرادا میپوشد | شهرتی در حال شکلگیری است![شیطان-پرادا-می-پوشد]()
اندی که صرفا از روی نداری و پولدرآوردن در مصاحبهی مجلهی مد «راناوی» استخدام شده بدون آنکه در نظر داشته باشد چه کار دشواری را برگزیده است یا که اصلا از مد و فشن خوشش بیاید، تمام تلاشش را میکند تا شغلش را نگه دارد. اما مدیر مجله و باقی طراحان و منشیها ایدهی دیگری دارند. مدیر مجله که به راحتی کارکنانش را اخراج میکند، خیلی زود روی زندگی اندی تاثیر میگذارد.
«شیطان پرادا میپوشد» نخستین فیلم تمام هالیوودی امیلی بلانت بود که حتی بازی مریل استریپش در نقش مدیر ترسناک مجلهی مد از نظرها دور نماند و آن سال کاندید اسکار شد. امیلی بلانت نقش دستیار اول استریپ را با آن لهجهی تمام بریتانیاییاش ایفا میکرد. او نقش دخترک زرنگی را داشت که تمام هم و غمش رفتن به سفر پاریس به همراه کادر مجله بود. گرچه نقش اصلی فیلم نه بر دوش او که دستیار اول بود که برای آن هاتاوی، دختری که نهتنها از دنیای مد سر در نمیآورد بلکه حتی هجو هم میکند بود. اما با اینحال بازی کم او از نظرها دور نماند و پلهی پیشرفت او را هموار ساخت.
ویکتوریای جوان | اولین نقش جدی![ویکتوریای-جوان]()
داستان ملکهی ویکتوریای جوان که پس از مرگ عمویش در هجدهسالگی بر تخت سلطنت نشست. مادرش دوشس کنت قصد دارد تا او را وادار به امضای برگهای کند که به دلیل سن کمی که دارد ادارهی امور امپراتوری را به دست او بسپارد. عموی دیگرش، شاه لئوپالد بلژیک از او میخواهد تا با پسرعمویش آلبرت ازدواج کند. این دومین باری بود که امیلی بلانت نقش ملکه را ایفا میکرد، پیش از این در هنری هشتم او نقش کاترین هوارد را بازی کرده بود. فیلم پرخرجی که مارتین اسکورسیزی یکی از تهیهکنندگانش بود و طراحیلباس با دقت و جزئیتاش موفق به کسب اسکار سال شد. این نخستین نقش اصلی بود که او برعهده داشت.
سفرهای گالیور | شاهزادهای دیگر در دنیای فانتزی![سفرهای-گالیور]()
در این اقتباس بهروزشده از داستان مشهور جاناتان سوئیفت، جک بلک نقش گالیور مامور پست نشریهای را دارد که سالهاست عاشق یکی از نویسندگان آن است و تابهحال جرات حرف زدن با او را نداشته است. بالاخره با اصرار یکی از دوستانش تصمیم میگیرد که جلو رود اما همین تلاش او را به سفری خطرناک در حواشی مثلث برمودا میبرد و در آنجا با انسانهایی بسیار کوچک آشنا میشود که تمدن خودشان را دارند.
امیلی بلانت که با نقشهای ملکه در این سالها خود را شناسانده بود، در اینجا نیز نقش شاهزادهی داستان را دارد که باید میان فردی بلندمرتبه و عشق واقعیاش یکی را انتخاب کند. گرچه بیش از این بلانت در فیلمهایی همچون «دن در زندگی واقعی» و «شیطان پرادا میپوشد» استعداد خود را در کمدی بروز داده بود اما در سفرهای گالیور با مایههای طنز و بامزه آن را به تصویر میکشد. یک ترکیب تازه برای او که هم کارتونی و هم قصهی پریان است.
ادارهی تعدیل | بازی با تقدیر![اداره-تعدیل]()
دیوید نورس با بازی مت دیمون، سیاستمداری است که برای سناتورشدن تلاش میکند. او در هتل محل یکی از سخنرانیهایش با یک بالرین آشنا میشود و دل به او میبازد اما به محض ایجاد علاقه میان آن دو سروکلهی افراد عجیبغریبی پیدا میشود که سعی بر مداخله و جدایی میان آنها را دارند. ادارهی تعدیل که اقتباسی از یکی از داستانهای نویسندهی علمی-تخیلی فیلیپ ک. دیک است، توسط جرج نولفی نوشته و کارگردانی شده است. بلانت نقش الیزه سلاس را دارد که دیمن دل به او میبازد. البته در داستان اصلی شخصیت نورس سیاستمدار نیست بلکه در کار خریدوفروش ملک است. فضای فیلم تلفیقی از تریلر، علمی-تخیلی و رمانس است. بلانت در همین سال بازی در«کاپیتان آمریکا: نخستین انتقامجو» را رد کرد.
لوپر | اکشن تخیلی![لوپر]()
بلانت گویی عادت دارد که در یک ژانر از قالبی به قالب دیگر بپرد. تقریبا بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۵ در سه فیلمی بازی کرد که در همهی آنها شخصیت او قصد دارد تا آینده را تغییر دهد. پس از بازی در «ادارهی تعدیل» حالا نوبت «لوپر» بود. فیلم نوآری علمی-تخیلی به کارگردانی و نویسندگی رایان جانسون و با بازی بروس ویلیس، جوزف گوردون لوویت، پال دنو و جف دنیلز است.
داستان فیلم در سال ۲۰۴۴ اتفاق میافتد. گروهی تبهکاری به نام لوپر برای افرادی از آینده کار میکنند. کار آنها کشتن کسانی ست که آنها با ماشین زمان برایشان از آینده میفرستند. در این زمان مسافرت در زمان هنوز ناممکن است اما در آیندهای نه چندان دور، یعنی سال ۲۰۷۴ مسافرت در زمان ابداع خواهد شد. برای جلوگیری از سوءاستفادههای احتمالی از این ابداع البته در همان زمان بلافاصله ممنوع میگردد. همچنین بنا به ابداعات صورت گرفته از بین بردن رد جسد مردگان در آینده غیرممکن خواهد شد.
به همین دلیل گروهای تبهکار افراد مورد نظر خود را انتخاب و به صورت غیرقانونی دست بسته به زمان حاضر (۲۰۴۴) میفرستند تا توسط مزدورانی به نام لوپر که در این زمان استخدام نمودهاند، فرد قربانی را از بین ببرند. به این ترتیب قربانی خودبهخود از چرخهی اتفاقات آینده حذف میشود، دستمزد آنها نیز به صورت شمشهای نقره یا طلا در داخل لباس قربانیان جاسازی میشود. آنها اگر بستهی طلا به دست بیاورند یعنی لوپر بازنشست شده است. همچنین جو فردی است که در این میان به دنبال بستن این چرخه است.
این یکی از بهترین نقشهای بلانت است. مادری که به تنهایی باید از فرزندش در مقابل هجوم لوپرها و آدمی از آینده که قصد کشتن او را دارد محافظت کند. امیلی بلانت با این فیلم بهخوبی نشان میدهد در اکشن نیز چیره است و در هنگام استفاده از اسلحه تماشاگر فراموش میکند که او زمانی فقط نقش پرنسسها را بازی میکرد.
لبهی فردا | بهسوی ستارگان![لبه-فردا]()
فیلم پرخرج داگ لیمان که در آیندهای دور میگذرد که انسانها برای آخرین شانس بقایشان با موجوداتی فضایی که روی زمین تکثیر شدهاند، مبارزه میکنند. فیلم اقتباسی از مانگای ژاپنی «تنها کاری که باید بکنی کشتن است» نوشتهی هیروشی ساکورازاکا است. «لبهی فردا» نمونهای متفاوت از فیلمهایی است که با روز موشخرما در دههی هشتاد در آمریکا رواج یافت. فیلمهایی که داستانهایش دربارهی شخصیتی است که هرگز نمیمیرد و هربار که از خواب بیدار میشود باید دوباره همان روز قبلی را تکرار کند. حتی نمونهی ترسناک آن نیز با عنوان «روز مرگ مبارک» چندسال ساخته و به سرعت دنبالهسازی شد.
تام کروز در نقش بیل کیج افسر آمریکایی است که برای ماموریت به لندن فرستاده شده و ماموریتی که شانس بازگشت را ندارد و به تهدید بالادستهای خود روانهی میدان جنگ میشود، بدون آنکه آمادگی نظامی داشته باشد. اگرچه او در میدان جنگ کشته میشود اما در حلقهای زمانی زندانی می شود که با هربار کشته شدن او را به روز قبل از جنگ بازمیگرداند و دوباره از نو تکرار میشود تا زمانیکه بتواند موجود فضایی را شکست دهد و طلسم زمان را بشکند.
کیج به همراه ریتا ورتاکسی (بلانت)، یک جنگجو نیروی ویژه گروهی تشکیل میدهد تا راهی برای شکست دادن موجودات فرا زمینی بیابند. بازی بلانت در اینجا حالا پختهتر و جایگاه او بهعنوان ستاره محکمتر شده است. همچنین با آن شخصیتسازی قهرمانانهای که از او میشود و آن لباسهای رزم بزرگی که میپوشد، درمقابل کروز در داستان اهمیت بیشتری دارد.
سیکاریو | سیمای زنی میان پلیسهای مرد![سیکاریو]()
«سیکاریو» یا همان «آدمکش» ( به اسپانیایی) یکی از تروتمیزترین اکشنهای پلیسی بود که طی چندسال اخیر در سینما اکران شد. در واقع این فیلم ادای دینی نهچندان مستقیم به فیلمهای مایکل مان، فیلمبرداری بینظیر راجر دیکنز کارگردانی باحوصلهی ویلنوو و یک تیم بازیگری حرفهای؛ امیلی بلانت، بنیسو دلتورو، جاش برولین و … کرده است.
«سیکاریو» داستان پلیس افبیآی کیت میسر( بلانت) است که باید با گروهی از مردان ناشناس به دل کارتل مکزیک برود. انتخاب بلانت چنین نقشی کارنامهی او را دچار دگرگونی کرد. شاید هیچکس او را برای چنین نقشی درنظر نمیگرفت. بازی او در اینجا برخلاف فیلمهای اکشن پیشینی که بازی کرده فیزیکی نیست و بیشتر برپایهی احساسات است. ما بیشتر حوادث وحشتناک و مهیج داستان را از نگاه او میبینیم و بیننده همچون او ترس جاری در فضا را حس میکند. «سیکاریو» را شاید بتوان بهترین بازی او تا به امروز دانست.
مکانی آرام | فیلم ترسناکی خوشساخت![مکانی-آرام]()
«مکانی آرام» از آن دسته از فیلمترسناکهای خودجوش بود که همچون مجموعه فیلمهای «فعالیت غیرطبیعی» با بودجهی اندکی ( این یکی با ۲۱ میلیون) ساخته شده بودند اما فروش تقریبا دهبرابری داشتند. فیلم را جان کرازینسکی نوشته و کارگردانی کرده و نقش مرد اصلی آن را ایفا میکند. نقش همسرش را همسر واقعی او امیلی بلانت بازی میکند. فروش بالای فیلم و یکشبه مشهورشدن آنچنان زیاد بود که خیلیزود ساخت دنبالهای از آن اعلام شد و در ۲۰۲۱ اکران گردید.
داستان فیلم در آینده رخ میدهد و دورانی را به تصویر میکشد که هیولاهایی ناشناختهی زمین را به تسخیر خود درآوردهاند و کوچکترین صدایی میتواند آنان را به سوی انسان کشانده و سبب نابودیشان شود. در این داستان لی (جان کرازینسکی)، اِوِلین (امیلی بلانت) و فرزندانشان حضور دارند. خانوادهای که کاملاً در سکوت مطلق قرار دارند و تمام مواردی که باعث میشود صدایی تولید شود و امنیت خانواده به خطر بیافتد را نیز زیر نظر دارند تا اشتباهی رخ ندهد. حال این خانواده در تمام طول مدت زندگی خود باید هر کاری را بدون هیچ صدایی انجام دهند؛ وگرنه توسط این موجودات شکار میشوند.
گشتوگذار در جنگل | ایندیاجونز زنانه![گشت-و-گذار-در-جنگل]()
فیلمهای ماجراجویی که معمولا در مناطق ناشناخته و جنگلهای کشفنشده و خطرناک میگذرند، همیشه مایهی مناسبی برای فیلم در هالیوود بوده است. چه در سالهای اولیهی سینما که به صورت سریالهای ده تا بیستدقیقهای ساخته میشد و چه در دههی هشتاد که استیون اسپیلبرگ و جرج لوکاس نسخهی خودشان از این فیلمها را با مجموعهی سهگانهی ایندیانا جوز روانهی بازار کردند. حالا در دورهی کرونا ما با یک نسخهی جدید از این نوع از فیلمها روبهرو هستیم. فیلم را ژاومه کویت سرا ساخته که پیش از این فیلمهایی مانند «خانهی مومی» و «ناشناس» را کارگردانی کرده است. بازیگر مرد اصلی فیلم دوان جانسون و بازیگر زن امیلی بلانت است.
فیلم پر از شوخیهای کمیک و آلمانیهای پیش از دوران نازیها که قصد تصاحب جهان را دارند و انفجار کشتیها است. بازی بلانت در اینجا دیگر بهعنوان ستارهای شناخته شده که طرفداران خودش را پیدا کرده تثبیت شده است. فیلم براساس یکی از مکانهای پارک دیزنی ساخته شده است. داستان ملوانی که طلسم شده و هرگز نمیتواند از رودخانه خارج شود و در این میان خواهر و برادری نزد او میآیند تا در پیداکردن درختی باستانی به آنها کمک کند.
بازگشت مری پاپینز | ستارهی انگلیسی در هالیوود![بازگشت-مری-پاپینز]()
احتمالا کاملا منطقی باشد که امیلی بلانت در بازسازی مری پاپینز بازی کند. بازیگری که از تلویزیون انگلیس شروع کرد و با کوشش بسیار بر قلهی هالیوود جای گرفت. این فیلم اقتباسی بهروز شده از داستانهای مری پاپینز پی.ال است. تراورس با کارگردانی راب مارشال که در ساخت موزیکالهای امروزی تبحر دارد و پیش از یان دو نمونه موفق را ساخته استِ شیکاگو و نه.
او پیش از این یکبار دیگر نیز در فیلم به درون جنگل با بلانت همکاری داشته است. همکاری که از بار دیگر همبازی شدن با مریل استریپ را برای او رقم زد. از اینرو نه کارگردان و نه بازیگر با فضای فیلمهای موزیکال دور نیستند و بهخوبی به آن آشنا هستند. داستان خانوادهای که مادرشان را از دست دادهاند و حالا سه فرزند و پدرشان که در دوران رکود بزرگ به سر میبرند به دنبال راهی برای خلاص شدن از بدهیها هستند.
گرچه فیلم بهجای بازسازی دنبالهای بر نسخهی اصلی فیلم که در سال ۱۹۶۴ ساخته شد به حساب میآید. جولی اندروز در فیلم اصلی این نقش را بر عهده داشت و هر دو فیلم توسط دیزنی تهیه شده است. مری پاپینز یکی از چهرههای محبوب سینمای کودکان است. فروش و شهرت فیلم نخست حتی باعث شد تا جولی اندروز به اسکاری دست بیابد. دنبالهی آن فروش بسیار خوبی داشت و برای بلانت یک نامزدی گلدنگلوب به دست آورد.