نوشته: شبیر نعلبندیان
اکبر عبدی متولد چهارم شهریور ۱۳۳۹ در محلهی نازیآباد تهران است. او از ابتدای دههی ۶۰ پس از تحصیل با مدرک دیپلم وارد تلویزیون شد و در چندین سریال حضور یافت. او پس از آن در سال ۱۳۶۳ با بازی در فیلم «جنجال بزرگ» بازی در سینما را آغاز کرد. عبدی را عموما بهعنوان بازیگر آثار کمدی میشناسند و کارنامهاش گواه این گفته است اما او در کنار بازی در آثار طنز در نقشهای جدی هم شانس حضور داشته و بهخوبی از فرصتهای پیشآمده استفاده کرده و بهسان نقشهای کمدیاش خوش درخشیده است.
اکبر عبدی بهواسطهی حضور در نقشهایی که همواره جوانتر از سن واقعی او بودهاند و یا بازی در نقشهایی با ظاهر مبدل، مرد هزار چهرهی سینما لقب دارد. عبدی در نیمهی ابتدایی دههی هشتاد نسبت به دههی قبل کمکارتر شد اما با آغاز دههی نود مجددا جزء بازیگران پرکار قرار گرفت و به بازی در سریالهای تلویزیونی متعددی روی آورد، او همچنین ترجیح داد تا بیشتر در ژانر کمدی ایفای نقش کند. فیلم نقره داغ جدیدترین فیلم بهنمایش درآمده از اکبر عبدی پس از سهسال است که او در این فیلم برای باردیگر با ظاهری زنانه ظاهر شده است. به همین بهانه در این مطلب قصد داریم تا بازیهای منتخب اکبر عبدی را با هم مرور کنیم.
بازم مدرسم دیر شد (۱۳۶۲) | بازیهای راه مدرسه![بازم-مدرسم-دیر-شد]()
کارگردان: حسین افصحی و مهوش جزایری
«بازم مدرسم دیر شد» از اولین کارهای اکبر عبدی است که پیش از ورودش به سینما در آن بازی کرد. سریالی ساختهی حسین افصحی و مهوش جزایری که محصول گروه کودک و نوجوان شبکهی یک سیما بود. عبدی که در زمان ساخت این سریال چیزی در حدود ۲۴ سال سن بیشتر نداشت. او نقش پسری به نام محسن را ایفا میکرد که هر روز صبح در راه رسیدن به مدرسه بازیگوشی میکرد و سپس با در بسته مواجه میشد و هر بار بهانهای برای تاخیرش میتراشید. این سریال با هدف بررسی معضل و دغدغه بچههای دهههای ۵۰ و ۶۰ در دیر رسیدن به مدرسه ساخته شد.
سریال لحن نصیحتکنندهای داشت و مرشد معرکهگیری در هر قسمت حضور داشت که در پایان پند و اندرزی را به بیننده انتقال میداد. مدت زمان هر قسمت از بازم مدرسه دیر شد به زیر ۲۰ دقیقه میرسید و علاوهبر اکبر عبدی، اسماعیل داورفر در نقش پدر، مهین شهابی در نقش مادر و عنایتالله شفیعی در نقش مرشد ایفای نقش میکردند. اکبر عبدی که در آن زمان یک جوان کاملا بالغ محسوب میشد با طنازی فراوان و معصومیتی کودکانه نقش یک بچهدبستانی را به شکلی باورپذیر بازی کرده است. عبدی در خاطراتش عنوان کرد که برای بازی در هر قسمت از این سریال هزار تومان دستمزد میگرفته است.
اجارهنشینها (۱۳۶۶) | شیرین مثل قند![اجاره-نشین-ها]()
کارگردان: داریوش مهرجویی
مهرجویی همواره در انتخاب بازیگران مهم و اصلیاش وسواس به خرج داده و میکوشد تا بازیگران مناسب و امتحان پسدادهای را برای نقشهایی که با ظرافت نوشته را انتخاب کند. یکی از نقشهای مهم «اجارهنشینها» آقای قندی بود که توسط اکبر عبدی ایفا شد. شاید تصور کنید که این نقش پس از چیزی در حدود دهسال فعالیت و تلاش در بازیگری نصیب اکبر عبدی شد اما باید گفت که او تنها دو سال بعد از اولین فیلمش موفق شد تا چهارمین حضورش در سینما را با یکی از فیلمهای مهم مهرجویی تجربه کند. تجربهای که هم برای خود او سکوی پرتاب شد و هم لحظات شیرینی را در «اجارهنشینها» رقم زد.
ماجرای این فیلم قصهی ساکنین یک مجتمع مسکونی زهوار دررفته واقع در حاشیهی تهران است که هر کدام از آنها در جهت حفظ منافع شخصی خود عمل میکنند. آقای قندی یکی از این ساکنین این مجتمع بوده که همراه برادر افلیجش زندگی میکند و با همدستی عدهای تصمیم دارد تا با عباسآقا مقابله کند. سکانس ترکیدن لوله آب، انفجار سیم تلفن و درگیری قندی و عباس آقا در میان گچ و خاک با درخشش عبدی چند لحظه بهیادماندنی و البته طنز را تحویل سینمای کمدی ایران داد.
مادر (۱۳۶۸) | سیمرغپسند![مادر]()
کارگردان: علی حاتمی
پس از داریوش مهرجویی این بار نوبت علی حاتمی بود تا اکبر عبدی در فیلمش ایفای نقش کند. کارگردانی که کار با او به تنهایی میتوانست امتیازهای فراوانی را نصیب هر بازیگر کند. حاتمی در تیم بازیگران «مادر» جسارت به خرج داد و نقش غلامرضا را که یک معلول ذهنی بود در اختیار اکبر عبدی که در آن زمان بازیگر فیلمهای کمدی شناخته میشد، قرار داد.
غلامرضا کوچکترین پسر خانواده است که در یک بیمارستان روانی بستری بوده و با جمع شدن اعضای خانواده در روزهای آخر زندگی «مادر» مرخص شده و به آنها ملحق میشود. غلامرضا همچون کودک معصوم و سادهای است که مرتبا مورد آزار و اذیت برادر بزرگترش قرار میگیرد. لطافت و زلالی غلامرضا بهگونهای است که بازیگری جزء عبدی را نمیتوان برای آن متصور شد.
اکبر عبدی سهم مهمی در لحظات احساسی و عاطفی فیلم داشته و سبب همدلی مخاطب با اثر علی حاتمی میشود و همواره از لحظات درخشان بازی او در قامت این نقش برای ساخت ویدیوهای یادبود علی حاتمی یا روز مادر استفاده میشود. غلامرضا دومین نقش معلولی بود که علی حاتمی در کارنامهی فیلمسازیاش خلق کرده بود و اولین آن مجید دو کله نام داشت که بهروز وثوقی در «سوتهدلان» آن را بازی کرده بود. قیاس این دو نقش کار را برای عبدی سختتر میکرد اما بازی او بهقدری متفاوت و مستقل بود که توانست سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل را در رقابت با عزتالله انتظامی از آن خود کند.
دزد عروسکها (۱۳۶۸) | تقابل فانتزی خیر و شر![دزد-عروسک-ها]()
کارگردان: محمدرضا هنرمند
اجارهنشینها و مادر به تنهایی کافی بوند تا نام اکبر عبدی بر سر زبانها بیافتد. اکبر عبدی پس از کسب اولین سیمرغش ترجیح داد تا نقشها و ژانرهای مختلف را تجربه کند و بر موفقیت نقشش در فیلم «مادر» سوار نشود. او بازیگری را با کار کودک و با سریالهایی نظیر «محله برو بیا» و «محله بهداشت» آغاز کرده بود و از اینرو تصمیم گرفت تا با «دزد عروسکها» بازگشتی به این ژانر داشته باشد.
«دزد عروسکها» ماجرای پسری تنبل، شکمو و دستوپا چلفتیای به نام گنجو است که از سوی مادر بدذاتش مأمور میشود تا وام مسکن یک مادر بیوه و دو فرزندش به نامهای لیلا (مهرواه شریفینیا) و بهرام (شروین نجفیان) را بدزدد. اما گنجو در حین سرقت عروسکهای سخنگوی بچهها را میرباید و لیلا و بهرام تصمیم میگیرند تا به هر طریقی گنجو را پیدا کرده و عروسکهایشان را پس بگیرند.
اکبر عبدی که در میان مخاطبان بزرگسال تبدیل به بازیگر چهرهای شده بود با بازی در نقش گنجو در میان کودکان و نوجوانان هم به محوبیت رسید. او با بهرهبری ششدانگ از فیزیک و چهرهی کودکانهاش سبب شد تا پس از گذشت سیسال نقش گنجو با آن موهای زرد و دندانهای خرگوشی و لکنت زبان و شعرهایش همچنان در یاد و خاطر سه نسل باقی بماند.
ای ایران (۱۳۶۸) | این گروهبان خشن![ای-ایران]()
کارگردان: ناصر تقوایی
بعد از داریوش مهرجویی و علی حاتمی، کارگردان صاحب سبک دیگری به نامک ناصر تقوایی است که اکبر عبدی توفیق بازی در فیلمش را پیدا میکند. ناصر تقوایی بعد از ساخت «ناخدا خورشید» که همهی توجهات را به خود جلب و تحسینهای فراوانی را دریافت کرده بود، به سراغ فیلمی ملی در ستایش میهن رفته و عبدی را برای بتمن اثرش انتخاب میکند.
عبدی در «ای ایران» نقش گروهبان مکوندی را بازی میکند که بهعنوان فرماندهی جدید پاسگاهی در ماسوله انتخاب میشود. گروهبان مکوندی در عین مستنبد بودن آدم ضعیفی بوده و در مقابل همسرش اختیاری از خود ندارد اما میکوشد تا خود را جدی و باجذبه نشان دهد. گروهبان مکوندی در تلاش است تا با اعلام حکومت نظامی، ساخت سرود سفارشی و سختگیری بیش از اندازه اوضاع پاسگاه و منطقهی تحتحفاظتش را سر و سامان بدهد اما به هیچ طریقی موفق نمیشود.
ناصر تقوایی ترجیح داده تا فیلمش خالی از رگههای طنز نباشد و از اینرو دست به انتخاب اکبر عبدی زده که تن صدایش در این نقش زهر تلخکامیها و زورگوییهای مکوندی را گرفته و به تضعیف شخصیت او کمک کرده است. عبدی نقش مکوندی را با اجرایی مثالزدنی از کاغذ فیلمنامه فراتر برده و یکی از بهترین نقشآفرینیهای خود را به نمایش گذاشته است. با اینحال فیلم تقوایی در جشنوارهی فیلم فجر پذیرفته نشد تا عبدی هیچ شانسی برای تشویق و تحسین روی سن نداشته باشد و در کسب سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول مرد ناکام بماند.
- بیشتر بخوانید
- برترین بازیگران مرد کمدی سینمای ایران
- برترین فیلم های ترسناک سینمای ایران به بهانه اکران «زالاوا» | ضیافت هراس
- برترین های فاطمه معتمدآریا | ملکهی تمامنشدنی سینمای ایران
دلشدگان (۱۳۷۰) | از فرش تا عرش![دل-شدگان]()
کارگردان: علی حاتمی
«دلشدگان» فیلمی شاعرانه در وصف و ستایش موسیقی ایرانی است که مرحوم علی حاتمی با جمعی از بازیگران مطرح سینما جلوی دوربین برد. اکبر عبدی پس از درخشش در «مادر» باردیگر بهعنوان یکی از نقشهای مهم فیلم حاتمی ظاهر شد. فرج بوسلیک عنوان نقشی بود که در «دلشدگان» به عبدی سپرده شد. گروهی از نوازندگان ایرانی بهمنظور ضبط صفحات موسیقی به فرانسه عازم میشوند و در این میان عیسیخان وزیر به دلیل تعهد کاریاش از همراهی نوازندگان خودداری کرده و فرج را جایگزین خود میکند.
فرج شاگرد شکمباره یکچلویی بوده که با ضرب بر روی دیگهای غذا توجه وزیر را به خود جلب میکند. وزیر با کشف استعداد فرج تصمیم میگیرد تا بهصورت حرفهای به او آموزش تنبکنوازی بدهد و در مهمانیهای اعیانی از هنرش استفاده کند. فرج بهعنوان یک فرد عامی در میان فرهیختگان موسیقی به فرنگ رفته و مجذوب جاذبههای آنجا میشود. با گذر فیلم از میانه و نزدیک شدن به نیمساعت پایانی شخصیت و گذشتهی فرج در طی یک فلشبک دهدقیقهای شکوفا و نمایان شده و رفتهرفته به ملموسترین پرسوناژ فیلم بدل میشود. او در نهایت بیش از همه بازیگران نامی فیلم به دل مخاطب مینشیند.
اکبر عبدی با همان طنازی مختص به خودش به زیبایی سیر صعودی فرج را به تصویر کشیده و سکانسهای حضورش تبدیل به بهترین لحظات دلشدگان شده است. فرج مردی وفادار و مهربان که بدون توقع و چشمداشت از انجام هیچکاری دریغ نمیکند. عبدی و تناسبش با شمایل فرج به گونهای است که میتوان با قطعیت گفت که حاتمی این نقش را از ابتدا برای او نوشته است.
هنرپیشه (۱۳۷۱) | موقعیت اکبر![هنرپیشه]()
کارگردان: محسن مخملباف
«هنرپیشه» زمانی ساخته شد که اکبر عبدی در کمتر از یک دهه موفق شده بود تا ۱۶ فیلم بازی کند و سالی چندبار نام خود را بر سر در سینماها حک کند. دوران اوج عبدی فرا رسیده و حاشیه و شایعه برای موقعیت او دندان تیز کرده است. «هنرپیشه» روایتی ساختگی و غیرواقعی از زندگی زناشویی اکبر عبدی است.
محسن مخملباف زمانی دست به ساخت هنرپیشه زد که در آن زمان خبری از ساخت فیلم حول محور حواشی زندگی ستارههای سینما نبود. او با انتخاب اکبر عبدی در نقش خودش ماجرایی را روایت کرد که طی آن عبدی و همسرش سیمین با بازی فاطمه معتمدآریا در زندگی خود به خاطر ناباروری یکی از طرفین به بنبست خوردهاند. عبدی برای گذران زندگی و ساخت زیستی شاهانه برای همسرش تن به بازی در فیلمهای دمدستی و تجاری داده و از آنچه که میخواسته دور مانده و رضایتی از موقیعت کنونیاش ندارد.
«هنرپیشه» با تکگویی دو دقیقهای و بیوقفه اکبر عبدی در خرابهای تاریک آغاز میشود و نوید یک عبدی متفاوت را میدهد. تقریبا هیچ سکانسی در فیلم یافت نمیشود که او در آن بازی خنثی و بیرمقی ارائه داده باشد. اوج بازی اکبر عبدی در سکانسی است که در خیابانی شلوغ استیصال و کلافگیاش را از موقعیت شغلی و زندگانیاش فریاد میزند و هیچکس باور نمیکند که این حرفهای او واقعی است. چراکه همگان بر این باورند که او دارد نقشش را به درستترین و طبیعیترین شکل ممکن ایفا میکند.
آدمبرفی (۱۳۷۳) | در برزخ غربت![آدم-برفی]()
کارگردان: داوود میرباقری
آدم برفی اولین ساخته داوود میرباقری، جنجالیترین و بحثانگیزترین فیلم کارنامهی بازیگری اکبر عبدی است. فیلمی که در جشنوارهی سیزدهم فجر توقیف شد و سه سال اجازهی اکران نداشت. عبدی در این فیلم نقش عباس خاکپور، جوانی برخاسته از قشر فرودست جامعه را بازی کرده که برای رفتن به مدینهفاضلهاش یعنی آمریکا به هر دری میزند تا ویزا بگیرد اما سفارت هربار دست رد به سینه او میزند. عباس در هتلی به صورت موقت زندگی میکند و در نهایت تصمیم میگیرد تا خود را به شکل زنی مجرد دربیاورد و با ازدواج با یک مرد آمریکایی از برزخی که در آن گرفتار آمده جست بزند.
عباس نام درنا را برای خود انتخاب کرده و خود را خواهر عباس معرفی میکند اما با دیدن زنی به نام دنیا که بهعنوان پیشخدمت هتل در همسایگی او ساکن است، دلباختهی او شده و میان ماندن و رفتن مستأصل میماند. «آدم برفی» را بدون هیچ درنگی میتوان یکی از پنج بازی برتر اکبر عبدی نام برد. عبدی که در آن زمان یکی از پرکارترین بازیگران سینمای ایران نام گرفته بود، پس از بازی در چند فیلم کمدی در سال ۱۳۷۳ با آدم برفی وجههی دیگری از تواناییهایش را نمایان ساخت.
شاید با دیدن اکبر عبدی در تصاویر فیلم به این فکر کنید که او قرار است با این چهره مبدل مخاطب را بخنداند اما دقایقی پس از آغاز فیلم متوجه خواهید شد که بازی او هیچ شباهتی با بازیهای قبلیاش ندارد. عبدی در نقش عباس و درنا در طول فیلم کتک میخورد، تحقیر میشود، از کوره در میرود، به گریه میافتد و حتی خودش را به مرگ میزند اما ذرهای در ایفای نقشش از خط خارج نمیشود.
علاوهبر تصویر باورپذیری که او از یک جوان درمانده نشان داده به مدد گریم خوب عبدالله اسکندری زنی را بازی میکند که اگر از وجود عبدی در فیلم باخبر نباشیم، به سختی میتوانیم مرد بودن او را تشخیص دهیم. تبحر عبدی در ادای حرکات و لوندیهای یک زن احساسی و زودرنج به قدری فکرشده است که هیچگاه در دام لودگی نمیافتد.
جنگجوی پیروز (۱۳۷۷) | قبله عالم![جنگجوی-پیروز]()
کارگردان: مجتبی راعی
«جنگجوی پیروز» در میان آثار کارنامهی اکبر عبدی جزء فیلمهای کمتر دیدهشده او تلقی میشود. فیلمی کمدی ساختهی مجتبی راعی در فضای تاریخی و در عهد ناصری که قصه و اتفاقاتش سندیت تاریخی چندان معتبری ندارد. اکبر عبدی در این فیلم نقش ناصرالدینشاه را بازی کرده و در مقایسه با بازیگرانی چون فاطمه گودرزی، گوهر خیراندیش و فردوس کاویانی حضور کمتری در فیلم دارد، هرچند بهعنوان نقش اصلی معرفی شده است.
روزی ناصرالدینشاه تصمیم میگیرد تا برای آگاهی از وضعیت مملکت و حالواحوال رعیت با لباسی مبدل به میان مردم برود اما کاسبی ملقب به قاطر پتلی که بهلحاظ شباهت با او مو نمیزند در کوچه و بازار رفتوآمد کرده و سرش برای دعوا درد میکند. از اینرو او در دو نقشِ شاه و قاطر پتلی حضور یافته است. اکبر عبدی در جلد ناصرالدینشاه با تکیه بر چشمان نافذ و گیرا و تمام اجزای صورتش موفق میشود تا ابهت پوشالی او را نمایان سازد و از طرفی در نقش قاطر پتلی با جنب و جوشی که در تضاد با فیزیک بدنیاش بوده گرد و خاکی حسابی به راه میاندازد. قصهی «جنگجوی پیروز» حول محور وفادارترین سوگلی ناصرالدینشاه یعنی گلین میگردد که در تلاش است تا توطئهی سفیر انگلیس را خنثی کند.
اخراجیها (۱۳۸۵) | رفیق شفیق![اخراجی-ها]()
کارگردان: مسعود دهنمکی
با اینکه عکس اکبر عبدی در وسط پوستر اخراجیها خودنمایی میکند و نامش در تیتراژ زودتر از همه میآید اما شخصیتاصلی محسوب نشده و در حد تیپ باقی میماند و نقش چندان مهمی هم در درام فیلم حداقل در سری اول آن نداشته و کاملا زیر سایهی شخصیت مجید سوزوکی قرار دارد. اکبر عبدی که در زمان ساخت «اخراجیها» چیزی در حدود ۴۵ سال سن داشت بار دیگر نقشی را ایفا میکند که با سن واقعیاش اختلاف نسبتا زیادی دارد.
بایرام لودر با بازی عبدی جوانی است ۳۰ الی ۳۵ سال که رفیق شفیق مجید سوزوکی بوده و دل در گرو عشق خواهر مجید یعنی مرضیه دارد. از اینرو برای به دست آوردن هرچه بیشتر دل مرضیه و میسر ساختن مسیر ازدواجش با او تصمیم میگیرد تا بر ترسش از توپ و تفنگ غلبه کند و همراه مجید برای جلباعتمادش به جبهه برود.
عبدی همانند سایر بازیگران حاضر در جبهه سهم یکسانی تا پایان دارد و جایگاه و اهمیت نقشش با شهادت مجید در قسمت دوم و سوم فیلم افزایش مییابد. با توجه به لحن کمیک فیلم و شوخیهای متعددش، اکبر عبدی مناسبترین گزینه برای دهنمکی بود تا بهواسطهی او خندهای که مدنظرش بوده را از تماشاچی دریافت و فروش اولین ساختهاش را در گیشه تضمین کند.
خوابم میآد (۱۳۹۱) | مردی با مهر مادرانه![خوابم-میآد]()
کارگردان: رضا عطاران
آدم برفی و افراطیها جزء فیلمهایی بودند که اکبر عبدی در آنها نقش مردی را بازی میکرد که در میانهی راه بهتبع قصه و برای اهدافی چون مهاجرت و سرقت مجبور به زنپوشی شده بود. اما «خوابم میآد» با دو فیلم مذکور یک تفاوت عمده داشت و آن هم این بود که اکبر عبدی برای اولینبار نقش یک شخصیت مونث را از بدو ورودش ایفا میکرد. «خوابم میآد» اولین فیلم رضا عطاران بهعنوان کارگردان بود که خودش هم در نقش اصلی فیلم بازی کرد و برای نقش مادر پیرش اکبر عبدی را برگزید. انتخاب عبدی در نقش مادر رضا غیر از فرار از سانسورهای احتمالی در جهت نشان دادن رابطهی گرم مادر و پسری دلیل دیگر و مهمتری هم داشت و آن فتح گیشه بود.
مادر رضا نقشی بود که به همراه پدر رضا با بازی ناصر گیتیجاه قابلحذف بود و با نبودش تغییر چندانی در اصل داستان روی نمیداد و عطاران میتوانست از بازیگر زن سالخوردهای برای ایفای آن نقش دعوت به عمل آورد اما ترجیح داد تا با پوشاندن ردای زنانه بر تن اکبر عبدی بار کمدی فیلم را بالا ببرد. با دیدگاهی منصفانه باید اذعان داشت که عبدی در لحظات حضورش در خوابم میآد که چندان هم طولانی و زیاد نیست، خندهی لازمه را از تماشاگر میگیرد.
اکبر عبدی بهدرستی و به ظرافت هرچه تمامتر نقش زن مسنی را بازی میکند که عاشق پسرش بوده و در آرزوی دامادی او به سر برده و از شلختهگریهای شوهرش به ستوه آمده است. تصویر آشنایی که احتمالا همه ما از مادربزرگها یا مادرانمان به یاد داشته و داریم. عبدی با هوشمندی تمام و با وجود کماهمیت بودن نقشش تمام تلاش خود را برای ایفای هرچه دقیق آن به کار گرفته که در نهایت دومین سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را پس از گذشت بیستسال دریافت میکند.