نویسنده: امین نور
ژانر معمایی بیشتر از تمام ژانرهای سینمایی به پیشینهی ادبی خویش متکی است. شاید کمتر ژانری در تمام سینما بتوان یافت که قطعات ادبی تاثیرگذار آن از فیلمهای موجود مشهورتر است حتی باعث کشانده شدن تماشاگران به سینما میشود. ما فلیم را میبینیم چون اقتباسی از یکی از داستانهای پوآرو یا شرلاک هولمز است. اما خود مفهوم ژانر معمایی در طول تاریخ سینما دستخوش تغییرات زیادی شده است. فیلمهایی هستند که تماما سعی دارند تا تجربهی خواندن کتابهای معمایی را بازسازی کنند، از طرف دیگر فیلمهای دیگری هستند که صرفا از ایدههای حاضر در این قالب بهره میبرند. در حقیقت اگر بخواهیم بگوییم ژانر معمایی دقیقا چیست، هر داستانی که روایت بر شناسایی فردی که خرابکاری کرده یا قتلی انجام داده میچرخد. این را میتوان به دوسوم تولیدات سالانهی سینمایی هرکشور تعمیم داد!
اما خود ژانر به دستههای گوناگونی قسمت میشود؛ برای مثال فیلمهای «قتل کار کی بوده / whodunit» که اصیلترین نوع این قالب را تداعی میکنند. فیلمهایی که کل فرایند روایی به پیدا کردن قاتل میپردازد. گاهی در این حین که جستجو برای یافتن قاتل در کار است، شاهدان و یا افراد حاضر دیگر نیز یکی یکی کشته میشوند (همچون ده سرخپوست کوچولوی آگاتا کریستی). گاهی اوقات عنصر معما در یک ژانر دیگر به کار گرفته میشود و کارگردان صرفا از آن برای داستانش بهره میبرد، بدون اینکه سعی داشته باشد یک فیلم معمایی یا «کار چه کسی بوده» کامل بسازد. مثل اعم آثار هیچکاک از سوءظن تا پنجرهی عقبی و سرگیجه. در حقیقت، هیچکاک بهخوبی باگ داستانهای معمایی را از همان دم شناسایی کرد.
مشکل اصلی فیلمهای معمایی این است که همهشان از یک خط مشی و قالب کلاسیک پیروی میکنند. در آغاز کسی کشته میشود و کل قصه برای شناسایی قتل پیش میرود. این باعث میشود این گونه داستان ها اغلب دارای فرمول شوند و از این رو کار تازه ارائه دادن یا بازی با عناصر داخل آن دشوار یا حتی ناممکن است. هیچکاک بزرگ نیز از همان آغاز به خوبی از افتادن در این تله دوری کرد و بهجای آن باعث پرورش این ایدهی بکر شد که از عنصر معما در بستر داستانهای تعلیقی خود بهره ببرد. از آنجاکه تفاوت بزرگی میان تعلیق(Suspense) و معما وجود دارد، بهاندازهای که یکی را میتوان نمایندهی ادبیات(معما) در سینما دانست و دیگری از خود سینما زاده شده است. مثال کلاسیکی که خود هیچکاک در تمایز این دو مفهوم میآورد ایدهی بمب است.
اگر زیر یک میز بمبی وجود داشته باشد و تماشاگر بدون آنکه از آن اطلاعی داشته باشد یا که بنداند چه کسی آن را کار گذاشته، ما با یک فیلم معمایی طرف هستیم اما اگر دقیقا بدانیم چهکسی و کجا آن را کار گذاشته و راس چه ساعتی قرار است منفجر شود، ما با یک تعلیق روبرو هستیم. در سال ۲۰۱۹ با فروش چشمگیر «چاقوکشی/ Knives Out » رایان جانسون موج جدیدی از فیلمهای معمایی کلاسیک عرضه شد. حتی در سریالها هم سرایت کرد (وایت لوتوس و ده غریبهی عالی). چندی دو فیلم معمایی بهطور همزمان اکران شدهاند. یکی از آنها «منو» با بازی رالف فینس و آنیا تیلر جوی و دیگری قسمت دوم «چاقوکشی» رایان جانسون است. در چند نمونهی حاضر، سعی شده تا به فیلمهای متفاوت این دسته اشاره شود.
معما ۱۹۶۳ | Charade
-
کارگردان: استنلی دانن
-
IMDB: 7.9
پس از اینکه رجینا لمپرت (آدری هپبورن) در تعطیلات هنگام اسکی در کوههای آلپ به پیتر جاشوا (کری گرانت) برمیخورد و با او عیاق میشود، پس از بازگشت به پاریس متوجه میشود که شوهرش به قتل رسیده است. به زودی او و پیتر به جستجو و یافتن سه تن از یاران شوهر فقیدش در جنگ جهانی دوم، تکس (جیمز کوبرن)، اسکوبی (جورج کندی) و گیدئون (ند گلس) رهسپار میشوند. هامیلتون بارتولومیو(ماتا) یکی از ماموران سازمان سیا به رجی میگوید که همسرش جزء گروهی بوده که در طول جنگ جهانی دوم، یک ربه میلیون دلار را دزدیدهاند. همرزمهای سابق همسرش مدعی هستند که پول به آنان تعلق دارد. از طرفی پیتر جاشوآ که کارمند سفارت آمریکا در پاریس است به رجی کمک میکند تا پول را که در اصل متعلق به دولت آمریکاست پیدا کند. اما معلوم نیست که چرا پیتر دائم اسمش را عوض میکند.
فیلم شاخص حالا کلاسیکشده استنلی دانن که بیشتر بهعنوان«هیچکاکیترین فیلمی که هیچکاک نساخته» شناخته میشود. اثری بسیار سرگرمکننده که برای کارگردانی که در آن زمان بهعنوان مولف فیلمهای موزیکال شناخته میشد (دانن کارگردان آواز در باران مشهورترین موزیکال تاریخ سینماست) کاری غافلگیرکننده و بدیع به نظر آمده است. فیلمنامهی سنجیده فیلم را پیتر استون بر مبنای رمانی نوشتهی خودش( به همراه مارک بم) نگاشته است. موسیقی منسینی و بازیهای جذاب و بامزهی گرانت و هیپبرن اثر فیلم را دوچندان کرده است. فیلم نمونهی خوبی از تاثیرات هیچکاک بر سینمای هالیوود به حساب میآید. به زعم خود دانن: «قصدم این بود تا یک فیلم هیچکاکی سبک بسازم» و نتیجه جز این نیست. فیلم شاید هیچکدام از ایدههای درخشان و تردستی ماهرانه استاده تعلیق را نداشته باشد اما بهجایش تا آنجا که ممکن است سرگرم میکند.
و سپس هیچکس نبود ۱۹۴۵ | And Then There Were None
-
کارگردان: رنه کلر
-
IMDB: 7.8
در جزیرهای ده غریبه که هیچیک با دیگری آشنایی ندارد به دعوت میزبانی غایب در خانهای مجلل گرد هم میآیند. بهزودی مهمانان با جسد میزبان( بری فیتسجرالد) روبرو میشوند و توسط ضبط صوتی پی میبرند که هر یک از آنان در گذشته مرتکب گناهی شده است. حالا با کشتهشدن یکی یکی آنها، مشخص میشود آنها به این جزیره آمدهاند تا مکافات جنایات خود را ببینند. درحالی که بازماندگان سعی دارند آرامش خود را حفظ کنند، عقل آنها به این میرسد که احتمالا یکی از میان خودشان قاتل باشد.
این میتواند نقطهی شروع فیلمهای «قتل کار کی بوده» باشد. اقتباسی از یکی از مشهورترین داستانهای آگاتا کریستی که به گفتهی خودش دشوارترین اثر اوست، نخست با نام ده زنگی کوچولو منتشر شد. ده زنگی کوچولو نام ترانهی قدیمی مخصوص بچههاست که شعر آن سرنخ اصلی داستان است. به خاطر عناصر نژادپرستی درون ترانه، کتاب در آمریکا با نام و سپس هیچکس نبود منتشر شد که جملهی پایانی ترانه را تشکیل میدهد (در زمان اکران فیلم کلر در انگلستان با عنوان ده سرخپوست کوچولو به نمایش درآمد). کتاب خانم کریستی همچنان پرفروشترین کتاب معمایی تاریخ است و با فروش بیش از صدمیلیون نسخه یکی از پرفروشترین کتابهای جهان است.
چیزی که داستان کریستی را تا به امروز ویژه کرده غافلگیری پایانی آن است. فیلم یکی از بیشترین اقتباسهای سینمایی را داشته (حتی در ایران). اما کارگردانی کلر و گروه بازیگران از والتر هیوستون تا لارنس یانگ و فیتزجرالد سناریوی کریستی را با افزودن کمدی ارتقا بخشیده است. بخش زیادی از این موفقیت وامدار فیلمنامهی درخشان دادلی نیکولز است.
قتل در قطار سریعالسیر شرق ۱۹۷۴ | Murder on the Orient Express
-
کارگردان: سیدنی لومت
-
IMDB: 7.2
در شبی زمستانی در دههی سی، گروهی از مسافران سوار قطار سریعالسیر اروپا در استانبول میشوند. آنان شامل یک میلیونر آمریکایی راچت( ویدمارک)، شاهزادهخانم سالخورده دراگومیروف( هیلر)، خانم هوبارد(باکال)، گرتا اولسون (برگمن) مبلغ مذهبی، دیپلمات مجار کنت آندرهنیی(یورک) معلمی انگلیسی بهنام دوشیزه دبنهایم (ردگریو) و سرهنگ آربوتنات(کانری) هستند. در آخرین لحظات هرکول پوآرو (آلبرت فینی)، کارآگاه برجسته همراه بیانکی(بالسام)، سرپرست کمپانی راهآهن، وارد قطار میشود. در نخستین روز راچت به پوآرو میگوید که زندگیاش در خطر است اما پوآرو پیشنهاد به عهدهگرفتن وظیفهی حفاظت از او را رد میکند. صبح روز بعد همه درحالی بیدار میشوند که قطار به دلیل گیر کردن در برف در یوگسلاوی متوقف شده است. جسد راچت درحالی که چندین ضربهی چاقو به او زدهشده در کوپهاش پیدا میشود.
داستان قتل در قطار سریعالسیر شرق از این حیث دارای ویژگیست که برای نویسندهاش یک چالش به حساب میآمد. در زمان نگارش رمان، کریستی قصد داشت تا فرمول تکراری قتل( قتلها) و پیداکردن قاتل را بهم بزند و برای نخستین فرمول یک جنایت و چند قاتل را خلق کند. همین باعث شهرت بیاندازهی کتاب تا به امروز و اقتباسهای متعدد آن شده است. شاید پس از ده سرخپوست کوچولو این مشهورترین قصهی او باشد. گفتنی است که خود آگاتا کریستی ۸۷ساله به پریمییر فیلم رفته بود و فیلم را تنها اقتباس داستانی از آثارش میدانست که کاملا از آن رضایت داشت (بهخصوص از بازی آلبرت فینی). بخشی از این رضایت به کارگردان همهفنحریف پشت فیلم سیدنی لومت برمیگشت.
در نسخهی لومت، استفاده از گروه بازیگران مشهور کلاسیک و معاصر خود یکی از برگهای برندهی موفقیت فیلم بوده است. جدا از اسکاری که برای اینگرید برگمن به ارمغان آورد، فروش فوقالعاده و استقبال تماشاگران موجب شد تا یک نوع چرخهی تازهای در هالیوود راه بیافتد، فیلمهایی که ویترینی از بازگیران بزرگ چه آمریکایی و چه غیره بودند. این نوع فیلمسازی تا اواخر دههی هفتاد ادامه داشت. چهارسال بعدتر، به دنبالهی موفقیت داستان کریستی، جان گیلبرمن دیگر قصهی مشهور او که با تم سفر و چندین مسافر تشکیل شده، مرگ روی رود نیل را با پیتر یوستینوف در نقش پوآرو روی پرده برد.
- بیشتر بخوانید
- بهترین فیلم های ۲۰۲۲ از نگاه مجله فیلم کامنت
- بهترین انیمه های سینمایی و سریالی | نقاشی خیال و اکشن
- نمای بسته از یک محاکمه | نقد فیلم «آرژانتین ۱۹۸۵»
گاسفورد پارک ۲۰۰۱ | Gosford Park
-
کارگردان: رابرت آلتمن
-
IMDB: 7.2
سر ویلیام مکوردل (گامبن) و همسرش لیدی سیلویا (اسکات توماس) زوج ثروتمند بریتانیایی، تعداد زیادی از دوستان و نزدیکان خود را برای یک هفته تعطلات به صرف شکار و استراحت به ملک بزرگ خود دعوت میکنند. در بین مهمانان متشخص، به این افراد برمیخوریم: کنستانس (اسمیت) عمهی عبوس سختگیر لیدی سیلویا، آیور نوولو (نوردم) پسرعموی ویلیام که بازیگر سرشناسیست و ماریس وایسمن (بالابان) تهیهکنندهی آمریکایی که دوست آیور است و دربارهی پروژهی خود تحقیق میکند. علاوهبر اینها پیشخدمتها و خدمتکارهای خانه و همینطور پیشخدمتهای شخصی مهمانها نیز حضور دارند. از پیشخدمتها انتظار میرود که کاملا ادب و نزاکت نشان بدهند و دربارهی آنچه میبینند نظری ندهند. در این میان جسد سرویلیام پیدا میشود و بهدستو ر پلیس برای تحقیقات، همه باید در خانه بمانند.
گاسفورد پارک را جولیان فلوز نوشته است، کسی که بعدها بخاطر سریال داونتاون ابی به شهرت فراوان رسید. فیلمنامهی پیچیدهی معمایی او شامل بر پنجاه شخصیت است که دائم درحال حرف زدن هستند؛ در یک عمارت بزرگ پر از چیزهای متناقش و بالا و پایین. در اولین فیلم خود خارج از آمریکا، رابرت آلتمن فقید بستر مناسبی برای ادامهی مولف همیشگی خودش (عدم تمرکز بر یک بخش از میزانسن تصویر و نمایش همزمان تمام زندگیهایی که جلوی دوربین قرار دارد) میبیند. بهخصوص پس از چند فیلم نهچندان با گوشهچشمی به یکی از فیلمهای محبوبش، قاعدهی بازی رنوآر، یکی از بهترین فیلمهایش را میسازد.
در اینجا نیز همچون آثار بزرگ فیلمساز دوربین یک لحظه هم نمیایستند حتی در نماهای ثابت در حال حرکت است (چیزی که خود کارگردان هنگام فیلمبرداری درخواست داشته) با این تفاوت که برخلاف نشویل یا یک عروسی، اینجا فضا بنا به اقتضای اتمسفر اشرافی دیگر نه شلوغ و درهم که آرام و با متانت پیش میرود. در سال ۲۰۱۷ همراه با برداشت تازهی (اما پوسیده) کنت برانا از داستان آگاتا کریستی، جولیان فلوز داستان معمایی دیگری را نوشت، خانهی بدکاران.
کارآگاه ۱۹۷۲ | Sleuth
-
کارگردان: جوزف منکهویچ
-
IMDB: 8.0
اندرو وایک (اولیویه) نویسندهی موفق داستانهای معمایی از میلو تیندل (مایکل کین) آرایشگر جوان دعوت میکند تا به ویلایش بیاید. او که وانمود میکند نسبت به رابطهی همسر خود مارگارت (چنینگ) با میلو بیتفاوت است نقشهای طرح میکند تا میلو، جواهرات مارگارت را بدزدد و خود اندرو ادعای خسارت از بیمه کند. پس از سرقت اندرو میگوید این بهانهای بوده تا میلو او را بکشد و مدهی باشد که به دفاع از خود و داراییاش برخاسته است.
آخرین فیلم جوزف منکهویتز، کارگردان نامی سینمای کلاسیک که به استفادهی ماهرانه از تئاتر و بازی در فیلمهایش شهرت دارد ( که همهچیز دربارهی ایو اوج آنهاست) در اینجا نیز با دو بازیگر که نمایندهی نسل قدیم سینمای انگلستان (لارنس اولیویه) و نسل تازهرسیده ( مایکل کین) هستند نقطهی پرمعنایی بر پایان کارنامهی خود رقم میزند. درکنار دو بازی عالی فیلم از طراحی صحنهی هوشمندانه کن ادام برخوردار است و البته فیلمنامهی آنتونی شفر که برمبنای نمایشنامهای نوشتهی خودش است. شفر پیشینهی درازی در فیلمهای معمایی و اقتباس از این گونه از داستانها دارد. مرگ در رود نیل، جنون هیچکاک و دو فیلم پوآرویی دهه هشتاد با بازی پیتر یوستینوف (شیطان زیر آفتاب و ملاقات با مرگ) نوشتهی اوست. در کنار مرد حصیری، این شاید مشهورترین کار وی باشد.
مظنونین همیشگی ۱۹۹۵ | The Usual Suspects
-
کارگردان: برایان سینگر
-
IMDB: 8.5
انفجاری عظیم در یک کشتی در بندر سنپدروی کالیفرنیا رخ میدهد. تنها بیستوسه نفر به همراه یک نفر که به شدت سوخته زنده میمانند. در این میان نودویک میلیون دلار محمولهی کوکایین کشتی نیز ناپدید میشود. دیو کوجان (پالمینتری) کارآگاه پلیس بلافاصله از راجر وربال کینت معلول (کوین اسپیسی) که تنها شاهد این ماجراست بازجویی میکند.
دومین فیلم سینگر در دههی نود به یک چشم بهمزدن از رخدادهای بزرگ دهه و بسیار تاثیرگذار در فیلمهای بعدی شد. فرمول رودستزدن به تماشاگر در سینمای دهه نود اینجا به اوج خود میرسد. ایدهی استفاده از یک راوی و اعتماد آن در شکلدهی به ساختار روایی صرفا برای گولزدن تماشاگر با هوشمندی اجرا شده است. فیلمنامه را کریستوفر مکوایر نوشته که بعدها همکاریهای متعددی با تام کروز داشت (مومیایی، دوتا ماموریت غیرممکن، والکیری و قسمت دوم تاپ گان).
هویت ۲۰۰۳ | Identity
-
کارگردان: جیمز منگولد
-
IMDB: 7.3
حین یک طوفان شدید چند غریبه که در یک متل دورافتاده در بیابان گیر افتاده اند، به زودی خود را هدف قاتلی دیوانه مییابند. وقتی یکی یکی از تعداد آنان کم میشود، مسافران یکدیگر را مورد سوال قرار میدهند زیرا هر کدام سعی دارد بفهمد که قاتل کیست.
هویت جیمز منگولد نمونهی درخور توجهی است. فیلم مملو از کلیشههای ژانریست اما نحوهی برخورد و عرضهی این کلیشههاست که فیلم را دیدنی میکند. ریتم دقیق نود دقیقهای فیلم موجب شده تا درکنار بازیهای عالی ری لیوتا و جان کیوزاک ما با یک تریلر حسابشده طرف باشیم که خالی از غافلگیری پایانی قاتل چهکسی است، نیست.