برترین فیلم‌های ترسناک به انتخاب آری آستر

نویسنده: سودابه نیکدان

آری استر که در دهه‌ی گذشته وارد سینما شد، با دو فیلم «موروثی» (Heritary) و «میدسامر» (Midsommar) خود را به‌عنوان یکی از جذاب‌ترین و غیرمعمول‎ترین کارگردانان دنیای امروز معرفی کرد. به نظر می‌رسد هر دو فیلم ترسناک هنری او با پشتوانه‌ی A24 راه را برای شیوه‌ی نوین روایت در این ژانر هموار کرده‌اند؛ یعنی استفاده از ترس‌های اتمسفریک و روایت‌های تدریجی برای خلق هیجان. در دورانی که فیلم‌های ترسناک با موضوعات کلیشه‌ای و اکران‌های ورشکسته روبرو بود، دو فیلم آری آستر خون تازه‌ای به سینما تزریق کرد و می‌توانیم مطمئن باشیم که زمان برای او هرگز از این بهتر نمی‌توانست باشد.

آستر یک فیلمساز مستقل است که همیشه در مورد تاثیرات، تحسین‌ها و الهام‌بخش‌ترین فیلم‌های خود صحبت می‌کند و دانش‌آموزی متعهد به تاریخ سینما شناخته می‌شود. از آثار معنوی اینگمار برگمان گرفته تا اودیسه‌های مذهبی آندری تارکوفسکی و شخصیت‌های شیاد مارتین اسکورسیزی، آری آستر هرگز در تحسین و تمجید از پیشکسوتان سینما کوتاهی نکرده است. اما به‌عنوان یکی از چهره‌های پیشرو در ژانر وحشت، هیچ اثری به اندازه‌ی ده فیلمی که در ادامه نام بردیم تاثیر عمیقی بر این فیلمساز جوان اما درخشان نداشته است.

 

بچه-رزماری بچه‌ی رزماری ۱۹۶۹ | Rosemary’s Baby

  • کارگردان: رومن پولانسکی

  • IMDB: 8.0

به سختی می توانید فیلم ترسناکی تاثیرگذارتر از این اثر کلاسیک پولانسکی پیدا کنید، فیلمی که چنان در بطن سینما ریشه دوانده است که هنوز به‌عنوان طرحی جذاب برای برخی از تحسین‌شده‌ترین کارگردانان مدرن در این ژانر مانند جردن پیل، الکس گارلند و آری آستر انتخاب می‌شود. میا فارو در نقش رزماری، زن باردار تازه ازدواج کرده‌ای را بازی می‌کند که با همسرش به آپارتمانی در نیویورک نقل مکان می‌کنند. نحوه‌ی عملکرد این فیلم را از ساخت استادانه‌اش می‌توان دریافت، که نشان‌دهنده‌ی انزوای رزماری و ناامیدی فزاینده او است، زیرا او احساس می‌کند مشکلی در فرزند متولد نشده‌اش وجود دارد. هیچ ترس و وحشت بی‌مورد یا چرخش‌های غیرضروری در داستان وجود ندارد، فقط یک روند کابوس‌وار است که ترس‌های اجتماعی آن زمان، فشارهای محیط شهری و تردیدهای دوران بارداری و ازدواج را نشان می‌دهد.

آری آستر یکی از طرفداران پروپاقرص پولانسکی است و چیزی که نظر او را در مورد این فیلم بیش از همه جلب می‌کند این است که چگونه با این ژانر به خوبی بازی می‌کند. او درباره‌ی «بچه‌ی رزماری» می‌گوید: «قواعد را به‌هم می‌زند و در عین حال به آن‌ها احترام می‌گذارد». فیلم او، «موروثی» هم یک فرقه‌ی شیطانی پنهان در خود دارد و مشابه با این فیلم کار می‌کند زیرا به جای نمایش دادن، وحشت را از طریق دست انداختن مخاطب برمی‌انگیزد. هنوز هم بعد از پنجاه سال و پس از تعداد بی‌شماری از آثار نامتعارفی که از «بچه‌ی رزماری» تقلید کردند، این فیلم به‌عنوان یک وحشت روان‌شناختی درجه یک، آزمون زمان را پس داده است.

 

تسخیرتسخیر | ۱۹۸۱ Possession

  • کارگردان: آنژی ژووافسکی

  • IMDB: 7.3

«تسخیر» به همان اندازه که به معنای روایی غیرمتعارف و ذاتا شهودی است، یک سقوط مرموز به سمت آشوب هم می‌تواند باشد. این فیلم به کارگردانی اسطوره‌ی لهستانی آندری ژوولافسکی یک داستان بسیار دلخراش است. «تسخیر» سرگذشت شوهری را روایت می‌کند که به تعقیب همسرش که اخیرا بدون اطلاع خانواده را ترک کرده است می‌پردازد. در دریایی از سردرگمی، بی‌اعتمادی و ناتوانی، سوظن‌های جدید با پیچ‌وتاب‌های بسیار آشفته و یک حس ترس عمیق که هرگز رها نمی‌شود، در فیلم به خوبی پیدا است.

به راحتی می‌توان این فیلم ترسناک اتمسفریک را با «موروثی» خود آری آستر به‌عنوان دو داستان خانوادگی تاریک و فریبنده، کنار هم گذاشت. آستر از طرفداران پروپاقرص فیلم است، مخصوصا از لحاظ احساسی بودن روایت، اما نه به قیمت از دست رفتن نقاط اوج فیلم. آستر آن را به‌عنوان یکی از فیلم‌های عالی درباره‌ی طلاق و «عذاب از هم گسیختگی عاشقانه» می‌خواند، دو مضمون اصلی که این داستان دلخراش را دیکته می‌کنند. با «تسخیر» در مورد تفسیر نیهیلیستی که ژوولافسکی درباره‌ی کسالت پست مدرن و زوال شهری که در برلین خاکستری و جنگ زده به تصویر کشیده شده است، حرف‌های بسیاری می‌توان زند.

 

درماندرمان | ۱۹۹۷ Cure  

  • کارگردان: کیوشی کوروساوا

  • IMDB: 7.5

فیلم هیجان‌انگیز اتمسفریک و سیاه کیوشی کوروساوا یکی دیگر از فیلم‌های ترسناک مورد علاقه‌ی آری آستر است. این فیلم ژاپنی یک بازی موش و گربه را در قالب یک کارآگاه خصوصی و یک قاتل زنجیره‌ای در جنگی روانی دنبال می‌کند. این فیلم کابوس وحشتناکی است که به آرامی در ذهن بیننده می‌خزد، جایی که لحظات سکوت و تعلیق ثابت می‌شود به همان اندازه مملو از ترس‌های ناگهانی و غافلگیرکننده است. «درمان» حتی سعی نمی‌کند هویت مجرم خود را پنهان کند زیرا ما خیلی زود در فیلم متوجه او می‌شویم. معمای واقعی در درک آهسته‌ی نحوه‌ی عملکرد او رخ می‌دهد، زیرا ما به طور مختصر نگاهی اجمالی به رفتار سرد و اعمال خشن او داریم که قربانیانش را در حالت خلسه و هیپنوتیزم قرار می‌دهد.

بزرگترین نقطه‌ی قوت فیلم این است که چگونه تمرکز به تدریج از طرح پرپیچ و خم به درگیری روانی تغییر می‌کند و چگونه کارآگاه سعی در حل معما دارد. برخلاف دیگر فیلم‌های هیجان‌انگیز مانند «هفت» (Se7en) و «خاطرات قتل» (Memories of Murder)، که قاتل بدون اینکه خود را درگیر بازی شکار و شکارچی کند، تنها شاهد ماجرا است، در این مورد واتانابه و قاتل زنجیره‌ای روبروی هم قرار می‌گیرند.

 

کری کری | Carrie 1976

  • کارگردان: برایان دی‌پالما

  • IMDB: 7.4

به جرات می‌توان گفت که این اقتباس از داستان کلاسیک استیون کینگ در کودکی به آری آستر جوان آسیب روحی وارد کرد. همانطور که این کارگردان به یاد می‌آورد، ۱۵ سال طول کشید تا او شجاعت سرکوب شده‌اش را بازپس بگیرد و خاطرنشان کرد که: «میزان خباثت و ظالمانه بودن این فیلم غیرقابل درک است و تصاویر آن احتمالا قابلیت این را دارد که زندگی عادی را از آدم بگیرد.» این فیلم شوکه‌کننده به کارگردانی برایان دی‌پالما به یکی از عناوین اصلی در رونق فیلم‌های ترسناک نوجوانانه در دهه‌ی ۱۹۷۰ تبدیل شد و داستان کری وایت، یک نوجوان طردشده را روایت می‌کند. فیلم یک صحنه‌ی اوج فراموش‌نشدنی دارد که در آن کری به‌عنوان ملکه‌ی مراسم جشن پایان سال تاج‌گذاری می‌کند و در یک شوخی ناخوشایند که توسط همسالان دبیرستانش طرح‌ریزی شده، خون خوک بر سر او جاری می‌شود. آنچه در ادامه می‌بینیم این است که کری چگونه از قدرت تله‌کینتیک (توانایی جابجایی اجسام از راه دور) خود برای انتقام گرفتن از همکلاسی‌های قلدرش استفاده می‌کند.

آری آستر از پایپر لوری بزرگ (در نقش مادر کری) که سیسی اسپیسک (کری) را اطراف خانه با چاقو تعقیب می‌کرد، به‌عنوان تصویری که برای سال‌ها نتوانسته بود از ذهنش بیرون کند، یاد می‌کند و مدعی است که هنوز هم تا امروز در کابوس‌هایش این صحنه را می‌بیند. او اعتراف می‌کند پس از تماشای مجدد فیلم که در آن لحن غم‌انگیز و کمدی پنهان شده در ماجرای کری تاثیر بزرگ‌تری بر او گذاشت، شگفت‌زده شده است.

 

مخمل-آبی مخمل آبی | Blue Velvet 1986

  • کارگردان: دیوید لینچ

  • امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰

فیلم کلاسیک سوررئالیستی دیوید لینچ، استحاله‌ای والا از تصویر ایده‌آل حومه‌ی آمریکای دهه‌ی ۱۹۵۰ است که در فیلم و رسانه‌های دیگر تکرار می‌شود. معصومیت و خلوص دو نوجوان شاد زمانی که آن‌ها شروع به تحقیق در مورد یک خواننده‌ی کلوپ شبانه می‌کنند که درگیر یک معمای پیچیده و کابوس‌وار شامل یک گروه جنایتکار سادیستی است، تکه‌تکه می‌شود. در پشت محله‌های آرام و رنگارنگ کارولینای شمالی، فساد پوسیده‌ای در اعماق طبیعت انسان نهفته که با بازی باورنکردنی دنیس هاپر در نقش فرانک بوث دیوانه تجسم‌یافته است.

«مخمل آبی» ممکن است نمونه‌ی استاندارد بسیاری از بیننده‌ها از یک فیلم ترسناک ترسناک نباشد، چرا که تحریک‌آمیز، عجیب و گاهی غیرقابل تحمل است، اما بر سبک امپرسیونیستی و حالت رویایی لینچ برای نزدیک شدن به بیننده در سطحی شهودی و تقریبا ناخودآگاه متکی است. در نظر گرفتن آن به‌عنوان یک ژانر، آسیبی به تاثیرات ترکیبی فیلم نئو نوآر، آوانگارد و نئورئالیسم خواهد بود، نه اینکه به عنوان یک تفسیر فراتر از حساسیت‌زدایی فرهنگی از خشونت و جنسیت در جامعه‌ی پست مدرن اشاره کنیم. آستر به یاد می‌آورد که ابتدا از این فیلم متنفر بود، سپس در طول سال‌ها به آن علاقه‌مند شد تا جایی که به یکی از فیلم‌های محبوبش تبدیل شد و اخیرا آن را «بزرگ‌ترین فیلم دوران تا کنون» نامیده است.

 

کویدانکویدان  1964 | Kwaidan

  • کارگردان: ماساکی کویاباشی

  • IMDB: 7.9

ماساکی کوبایاشی بدون شک یکی از افسانه‌ای‌ترین فیلمسازان ژاپنی است و علی‌رغم اینکه در سه‌گانه‌ی انسان‌گرایانه‌ی جنگ جهانی دوم به نام «وضع بشر» (The Human Condition) و حماسه‌ی سامورایی‌اش «هاراگیری» (Harakiri) بیشتر مورد تحسین قرار گرفته است، اما این «کوایدان» است که ثابت می‌کند شخصی‌ترین فیلم او است. فیلم جاه‌طلبانه‌ی «کوایدان» به‌عنوان گلچینی از چهار داستان عامیانه‌ی عمدتا نامرتبط با مضامین مشترک ساخته شده است. از یک سامورایی حریص که به خاطر پول ازدواج می‌کند تا یک نوازنده‌ی نابینا که مجبور می‌شود برای ارواح اجرا کند، «کوایدان» یک تجربه‌ی اثیری و غم‌انگیز است که ریشه در اساطیر ژاپنی دارد، که به شیوه‌ای هنری منحصربه‌فرد نمایش داده می‌شود و سطح حال و هوا و ضربه‌های عاطفی را در کل سینما بالا می‌برد.

آری آستر «کوایدان» را یکی از برجسته‌ترین و نفس‌گیرترین فیلم‌های ترسناکی که تا به حال ساخته شده است می‌نامد. واقعیت اغراق‌آمیز، دیدگاه‌های سورئال و روایت متحول‌کننده‌ی کوبایاشی از دیگر آثار موفق ژاپنی معاصر مانند «اوگتسو مونوگاری» (Ugetsu) از میزوچی و اونیبابا شیندو گرفته شده است و با این تاثیرات، او کلاسیک مسحورکننده‌ی خود را خلق می‌کند.

 

شب-شکارچیشب شکارچی | ۱۹۵۵ The Night of the Hunter

  • کارگردان: چارلز لاتن

  • IMDB: 8.0

پس‌زمینه‌ی «شب شکارچی» به اندازه‌ی خود فیلم گیج‌کننده است. این اولین و آخرین فیلم کارگردانی چارلز لاتن بزرگ، هنرپیشه‌ی دوران طلایی هالیوود بود که منتقدان و رضایت استودیو را با این تریلر دلهره‌آور که در اعماق جنوب می‌گذرد، به چالش کشید. اولین فیلم او در راس تولید به یکی از محترم‌ترین و بهترین فیلم‌های زمان خود تبدیل شد و تا به امروز هنوز هم راه خود را در صدر فهرست فیلم‌های تاریخ پیدا می‌کند. داستان بر روی یک محکوم سابق متعصب مذهبی متمرکز است که با یک بیوه ازدواج می‌کند تا پول زیادی را که توسط شوهر مرحومش پنهان شده بود به دست آورد. از آنجایی که همسر جدیدش از نیت او بی‌خبر است، او بین دو فرزند همسرش پذیرش سخت‌تری پیدا می‌کند چرا که بلافاصله قصد واقعی او را می‎فهمند و از گفتن محل نگهداری پول‌ها خودداری می‌کنند.

هرچه جلوتر می‌رویم، هری پاول ماهیت موذیانه‌ی واقعی خود را نشان می‌دهد که در جستجوی حریصانه‌ی بی‌امان است و برای به دست آوردن پول دست به هر کاری می‌زند. چیزی که فیلم را از منظر روایی حتی ترسناک‌تر می‌کند این است که چگونه بچه‌ها در اکثر موارد تنها کسانی هستند که به برنامه‌های فاسد پاول پی می‌برند، در حالی که در بیشتر موارد، به نظر می‌رسد تمام بزرگ‌ترها گرفتار جذابیت‌های فریبنده‌ی او شده‌اند.

 

حالا نگاه نکنحالا نگاه نکن | ۱۹۷۳ Don’t Look Now  

  • کارگردان: نیکلاس روگ

  • IMDB: 7.1

این فیلم دیگری است که با مضامین فراطبیعی و سبک رمزآلود که آری آستر در «موروثی» کار کرده است همخوانی دارد. این فیلم توسط نیکلاس روگ کارگردانی شده است و بیننده را به جای زوجی عزاداری قرار می‌دهد که به تازگی دختری را از دست داده‌اند و تصمیم می‌گیرند به طور موقت به ونیز نقل مکان کنند، جایی که شوهر وظیفه دارد یک کلیسای قدیمی را بازسازی کند. در آنجا، آن‌ها به دو خواهر مرموز برمی‌خورند که پیام‌هایی از ماورا به آن‌ها می‌رساند.

«حالا نگاه نکن» با یک فیلمبرداری هیپنوتیزم‌کننده حس رویایی و بازه‌ی زمانی چرخشی داستان را افزایش می‌دهد، تکنیکی بصری که فقط ترس و دلهره را افزایش می‌دهد. آری آستر «حالا نگاه نکن» را تحسین کرده و آن را بزرگترین اثر روگ می‌داند و از آن به‌عنوان مراقبه‌ای در مورد زمان و مرگ و «آغوش گرم عذاب» تعریف می‌کند. این فیلم همان فرضیه‌ی مشابه فیلم دوم آستر یعنی «میدسامر» را دارد، که زوج عاشقی را دنبال می‌کند که پس از یک فقدان دردناک به سرزمینی خارجی می‌رسند، در حالی که هر دو فیلم از ناآگاهی شخصیت از محیط اطراف خود برای ایجاد حالتی از پارانویا بیشترین بهره را می‌برد.

 

عطش عطش | ۲۰۰۹ Thirst  

  • کارگردان: پارک چان ووک

  • IMDB: 7.1

پارک چان ووک استاد هرج‌و‌مرج‌های شاعرانه است و بیشتر فیلم‌های او داستان‌های انتقام‌جویانه و پر از خشونت را روایت می‌کنند. این کارگردان مولف کره‌ی جنوبی با برنده شدن جایزه‌ی بزرگ کن در سال ۲۰۰۳ برای «اولدبوی» (Oldboy)، دومین قسمت از سه‌گانه‌ی انتقام او، به شهرت رسید. استعداد خام و دست‌نخورده‌ی او در «عطش»، یک بازگویی مدرن از داستان خون‌آشام نیز به چشم می‌خورد. این فیلم درباره‌ی کشیشی است که داوطلب یک روش آزمایشی می‌شود که می‌تواند به درمان یک ویروس کشنده کمک کند، اما در نهایت تبدیل به یک خون‌آشام می‌شود.

با وجود تمام شهوت‌های نفسانی و پس‌زمینه‌ی خونین، هیجان واقعی این فیلم به معضلی فلسفی می‌رسد که شرایط جدیدی را برای کشیش وفادار بوجود می‌آورد. او به‌عنوان یک صلح‌طلب قدیمی که از خشونت متنفر است، خود را در موقعیتی می‌بیند که برای بقای خود مستلزم رفتار شرم‌آور و به‌طور بالقوه آسیب رساندن به اطرافیانش است. وقتی ایمان و اصول شما با روش جدید زندگی‌تان در تضاد است چه می‌کنید؟ «عطش» نشان می‌دهد که رستگاری حتی برای یک خون‌آشام گناهکار هم ممکن است و قبل از خاتمه دادن به داستانش در پایانی فراموش نشدنی، یک پیچ و تاب عالی را با اندکی شوخ‌طبعی ارائه می‌دهد.

 

انزجارانزجار | ۱۹۶۶ Repulsion

  • کارگردان: رومن پولانسکی

  • IMDB: 7.6

این یکی دیگر از فیلم‌های پولانسکی است که این بار بر روی یک زن جوان پریشان‌احوال تمرکز دارد که همراه با خواهرش در یک آپارتمان زندگی و آنجا کابوس‌های سورئال را تجربه می‌کند. این زن که توسط کاترین دونو در یکی از بهترین اجراهایش به تصویر کشیده شده است، از آندروفوبیا رنج می‌برد، وضعیتی که ترس بیمارگونه از تعامل با مردان را برمی‌انگیزد. این موضوع زیربنایی در سراسر توهمات ترسناک و دنباله‌های رویاهای او بسط می‌یابد، و جنسیت سرکوب‌شده و ناامنی‌های دیگر او را بررسی می‌کند. مرز بین تصورات ذهنی او و واقعیت به طور فزاینده‌ای مبهم می‌شود، زیرا زن به آرامی کنترل خود را از دست می‌دهد و جنونش در نهایت او را تحت کنترل خود می‌گیرد.

قدردانی عمیق آری آستر از این فیلم از فیلمبرداری بی‌عیب‌ونقص آن ناشی می‌شود. همانطور که او می‌گوید، همیشه به اولین فیلم‌های پولانسکی باز می‌گردد تا با جایگیری دوربین هیجان‌زده شود، تکنیکی که مکررا در اینجا به کار می‌رود. او ادعا می‌کند که بسیاری از نماهایی که در «موروثی» و «میدسامر» استفاده کرده است از چارچوب بی‌عیب‌ونقص «انزجار» الهام گرفته شده است.

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.