نویسنده: سودابه نیکدان
دیوید فینچر انسانی کمالگرا، اندیشمند و خیالپرداز است. به گفتهی بسیاری در برابر اشتباهات روشمند عمل میکند و یک معتاد به کارگردانی است که فیلمهایش مرز باریکی را بین پرمدعا بودن و نبوغ خودآگاهانه طی میکند. اما اگر یک خصیصهی مهم در دیوید فینچر وجود داشته باشد این است که بهعنوان یک کارگردان حرفهای برای ساخت هر کدام از فیلمهایش حداکثر تلاش خود را میکند و هرگز به سلیقهی کسی اهمیت نمیدهد.
فینچر با فیلمهایش ثابت کرده است که راه خودش را میرود. او قبل از اینکه برای همیشه به خاطر به تصویر کشیدن ذات نسل هزاره با مجموعهای از برنامهها (که برخی از آنها به طرز دردناکی در سطح موضوعی توسط مخاطبان عمومی اشتباه فهمیده شدهاند) پرستش شود، با کارگردانی موزیک ویدیوها و آگهیهای بازرگانی شروع کرده بود.
تقریبا سی سال بعد، فینچر میتواند نزدیکترین تعریف به یک سوپراستار باشد که امروز در ژانر مهیج باقی مانده است. اخیرا او از شهرت خود برای ساخت یک سریال تلویزیونی تحت عنوان «شکارچی ذهن» (Mindhunter) و پروژههای هنری مانند «مانک» (Mank) استفاده کرده است اما در نهایت، از دیوید فینچر همیشه بهعنوان یکی از بهترینها در ژانر مهیج روانشناختی یاد میشود. مانند هر کارگردان شایستهای که تا کنون دوربین به دست گرفته است، مجموعهی آثار چشمگیر او تحتتاثیر فیلمهای بیشماری قرار گرفته که پیش از او ساخته شدهاند. در ادامه ۱۰ فیلم مهیج مورد علاقهی دیوید فینچر را نام بردیم.
- بیشتر بخوانید
- برترین فیلم های هیجان انگیز تاریخ سینما
- برترین فیلم های جنایی مورد علاقه مارتین اسکورسیزی
- برترین فیلم های دایناسوری | دنیای گمشده
تمام مردان رییسجمهور | ۱۹۷۶ All the President’s Men
-
کارگردان: الن جی پاکولا
-
IMDB: 7.9
فینچر طی یک مصاحبهی مطبوعاتی در سال ۲۰۰۸، یادداشتی دستنویس منتشر کرد که در آن بیست و شش فیلم مورد علاقهاش را نام برده بود. این فهرست هنوز هم هر از گاهی دوباره ظاهر میشود و یکی از فیلمهایی که در این لیست به چشم میخورد، «تمام مردان رییس جمهور» به کارگردانی آلن پاکولا است. این فیلم تحقیقات قهرمانانهی واشنگتن پست در مورد واترگیت را شرح میدهد، جایی که باب وودوارد و کارل برنشتاین رسوایی ریاست جمهوری را شامل مجموعهای از مقامات عالی دولت نیکسون از جمله خودش کشف کردند.
مهمتر از همه چیزی که «مردان رییس جمهور» را به «زودیاک» (Zodiac) و دیگر آثار فینچر مرتبط میکند، جستجوی سرسختانه برای کشف حقیقتی است که شخصیتهای آن را به خود مشغول کرده و میبلعد. نه تنها داستان هر دو فیلم در یک دورهی زمانی مشابه میگذرد، بلکه مجموعهای عظیم از سرنخها، قطعات پرتنش و کارآگاهی را با دقت بینظیری به یکدیگر پیوند میزند. فینچر به «مردان رییسجمهور» بسیار علاقه دارد تا جایی که برای آهنگسازی «زودیاک» به سراغ دیوید شایر، آهنگساز این فیلم رفت.
فینچر در طی یک مصاحبه ابراز تاسف کرد و گفت: «دیگر زمانی برای شخصیتها در فیلمها وجود ندارد» و فیلمهای امروزی شخصیتپردازی را به نفع پیشرفت و سرعت داستان قربانی میکنند. بهعنوان یک نقیضه، او از «مردان رییس جمهور» به عنوان فیلمنامهای یاد کرد که در آن «همه چیز وابسته به شخصیتها است» و نمونهای مثال زد که در آن حتی «پنج صحنه از دو نفر در ماشینی که در حال نوشیدن قهوه هستند، میتواند پویایی جذابی را ارائه دهد که من میتوانم دربارهی آنها خیلی چیزها بفهمم».
ویرانشده | ۲۰۱۰ Incendies
-
کارگردان: دنیس وینلوو
-
IMDB: 8.3
اگر میخواهید هر یک از فیلمهای هیجانانگیز دیوید فینچر را تماشا کنید، باید بدانید که به احتمال زیاد با اندکی از نیهیلیسم همراه خواهد بود. مسالهای در مورد فیلمهای فینچر که قابل بحث و مذاکره نیست، این است که فینچر مردی نیست که حاضر باشد در برابر تماشاگرانش تعظیم کند و سعی داشته باشد آنها را به هر نحوی که شده راضی کند. نباید از کارگردانی که فیلمهایش برای افراد با روحیهی حساس ممکن است مناسب نباشد انتظار رزولوشنهای شاد و پایانهای رضایتبخش داشت.
به طور مشابه «ویرانشده» فیلمی است که مانند قطار از روی شما رد میشود، داستانی تزلزلناپذیر در مورد نفرت، جنگ داخلی و خانوادههای از هم پاشیده است. وقتی صحبت از دنیس ویلنوو به میان میآید، همه آخرین آثار او را دیدهاند اما این شاهکار فرانسویزبان علیرغم اینکه بهترین فیلم او تاکنون بوده است، به اشتباه نادیده گرفته میشود.
«ویرانشده» روایتی چندلایه با دو خط داستانی اصلی دارد، یکی دوقلوهایی را دنبال میکند که سفری افشاگرانه به خاورمیانه آغاز و ریشههای خانوادگی خود را کشف میکنند، و دومی زندگی و سختیهای مادر مرحومشان را از طریق مجموعهای از فلاشبکها بازگو میکند. هر دو در نهایت در یک نقطهی اوج دلخراش به هم میرسند که مدتها پس از پایان فیلم با شما خواهد ماند.
محلهی چینیها | ۱۹۷۴ Chinatown
-
کارگردان: رومن پولانسکی
-
IMDB: 8.2
امروزه فینچر به شایستگی بهعنوان پادشاه بدبینها مورد ستایش قرار میگیرد که مجموعهای طولانی از کار آغشته به موضوعاتی مانند خودشیفتگی، نفرت از خود، وسواس و بیگانگی اجتماعی در پروندهی حرفهای خود دارد. اما در میان فیلمهای دلسردکنندهی تاریخ سینما، به سختی میتوانید نمونهای بهتر از فیلم کلاسیک «محلهی چینیها» به کارگردانی پولانسکی در مورد فساد جامعه پیدا کنید.
فینچر در مصاحبهی اخیر خود ادعا کرد که در حال برنامهریزی برای ساخت یک سریال کوتاه است که به نوعی پیشدرآمد «محلهی چینیها» محسوب میشود و نگاهی به گذشتهی جیک گیتس دارد. همانطورکه مشخص است، فینچر یکی از طرفداران پر و پا قرص این فیلم است و نه تنها آن را در فهرست ۲۶ فیلم برتر تاریخ به انتخاب خود قرار میدهد، بلکه با رابرت تاون (نویسندهی فیلم) برای انتشار نسخهی بلو ری آن صحبت میکند.
فینچر در گفتوگوی خود، موتیفهای بصری فیلم را با تعاریف «بهطور باورنکردنی نفسگیر و کاملا فرمولبندیشده» و ساختار نما و طراحی صحنهی فیلم را تحسین کرد. او همچنین به فیلمنامهی قدرتمند و بیشتر اجراها از حضور جذاب داناوی بهعنوان یک زن اسرارآمیز تا جک نیکلسون در نقشی که او آن را تعیینکننده میداند، اشاره کرد.
پنهان | ۲۰۰۵ Caché
-
کارگردان: میشائل هانکه
-
IMDB: 7.3
فیلمهایی مانند «باشگاه مبارزه» (Fight Club) در آغاز هزاره به یک موفقیت فرهنگی تبدیل شدند، زیرا آنها منعکسکننده بسیاری از مشکلاتی بودند که یک نسل را آزار میداد. در طول دههها، متاسفانه طرفداران بیشماری تنها به صورت سطحی «باشگاه مبارزه» را برای خود تعبیر کردند و آن را بهعنوان تاییدیهای برای آنارشیسم نیهیلیستی، ضدمصرفگرایی و مردانگی رها شده ارزیابی کردهاند. با وجود اینکه فیلم یک طنز ظریف از تمام این اصول ارائه میدهد، نمیتوان انکار کرد که با بیان حقایق ناراحتکننده در مورد مشکلات تمدن معاصر، از سوی مخاطبان بسیاری مورد نقد قرار بگیرد.
فیلم «پنهان» از این نظر شبیه به «باشگاه مبارزه» است و قبل از اینکه رنگ واقعی خود را بهعنوان یک داستان نوآورانهی جنگ طبقاتی، احساس گناه و برتری نژادی نشان دهد، خود را در قالب یک تریلر معمولی و تلخ پنهان میکند. این فیلم دربارهی یک زوج میانسال بورژوا است که به طور ناگهانی زندگی آرامشان توسط نوارهای ویدیویی ناخواندهای که از بیرون خانهشان گرفته شده است، دچار تشویش میشود.
درست مانند فیلم کلاسیک فینچر، این فیلم ساختهی میشائیل هانکه هم میتواند بارها شما را برای تماشا وسوسه کند، فیلمی که میتوان از آن با تماشای گذری هم قدردانی کرد اما با جدا کردن نمادهای لایهای، میتوان بهتر از آن لذت برد.
پنجرهی عقبی | ۱۹۵۴ Rear Window
-
کارگردان: آلفرد هیچکاک
-
IMDB: 8.5
طرح فیلمهای هیچکاک در میان آثار دیوید فینچر کم نیست. بهعنوان مثال «بازی» (The Game) را در نظر بگیرید، فیلمی که او چرخش پیچیده خود را در قسمت سرود کریسمس قرار داد و فیلمی که بدون شک یکی دو عنصر را مدیون «سرگیجه» (Vertigo ) هیچکاک (از جمله ساخته شدن فیلم در سانفرانسیسکو) است. جای تعجب نیست که یک کارگردان بااستعداد در یک نسل از دیگری الهام گرفته شده باشد، به خصوص دو کارگردانی که در سبکی به هم نزدیکند. اما اگر یک فیلم از استاد تعلیق وجود داشته باشد که فینچر را مجذوب خود کند، آن فیلم «پنجرهی عقبی» است، تریلر اسرارآمیز با بازی جیمز استوارت در نقش یک عکاس معلول که ناخواسته شاهد یک قتل میشود.
فینچر طی مصاحبهای از تاثیر عمیقی که این فیلم زمانی که برای اولین بار در سن ۹ سالگی با پدرش آن را تماشا کرد روی او گذاشته بود، گفت. او به ویژه به لحظهای اشاره کرد که متوجه عمل سیاه قاتل فیلم شد. همان طور که خودش میگوید: «با وجود اینکه این افراد را نمیشناختم و نمیدانستم چه اتفاقی در حال رخ دادن است، به همان نتیجه و فکر وحشتناکی میرسیدم که بقیه به آن فکر میکردند. با اینکه ۹ سال بیشتر نداشتم!». اگر شکی در مورد تحسین عمیق فینچر از «پنجرهی عقبی» باقی میماند، باید به ادای احترام او به کلاسیک هیچکاک با تریلر کلاستروفوبیک خودش یعنی «اتاق امن» (Panic Room) اشاره کرد.
شکارچی انسان | ۱۹۸۶ Manhunter
-
کارگردان: مایکل مان
-
IMDB: 7.2
یکی از بزرگترین موضوعات فیلمهای هیجانانگیز دیوید فینچر، رابطهی منحصربهفرد بین شکارچی و شکار، کارآگاه و مجرم روانی است. با وجود فیلمهایی چون «هفت» (Se7en)، «زودیاک» و سریال تلویزیونی اخیرش، «شکارچی ذهن»، فینچر به خوبی نشان داده است که همیشه مجذوب پیوند اجتنابناپذیری است که این دو را به هم مرتبط میکند، در حالی که ذهن قاتلان زنجیرهای خود را نیز به جای سرکوب انگیزهی ایدئولوژیک پشت جنایات وحشیانهشان مورد هدف قرار میدهد.
«شکارچی انسان» توسط یکی از بزرگان این ژانر، مایکل مان، با اقتباس از داستان «اژدهای سرخ» (Red Dragon) نوشتهی توماس هریس ساخته شده است، فیلمی که اغلب در مقایسه با دنبالهی سینماییاش، «سکوت برهها» (The Silence of The Lambs)، نادیده گرفته میشود. «شکارچی انسان» به معمای ادواریای میپردازد که تحقیقات جنایی را شمل میدهد. برای دستگیری قاتل باید مانند او فکر کنید و کارآگاه و قاتل برای همیشه با هم مرتبط هستند و از یکدیگر تغذیه میکنند.
یک باور اجتنابناپذیر وجود دارد که کارآگاهان برای انجام کارشان به قاتلان نیاز و مهمتر از آن، نیاز به اتخاذ و تقلید از فرآیند فکری و رفتار آنها دارند و مجموعهی سرنخهای خود را از طریق روایتهای ساختگی به هم پیوند میدهند. فینچر از «شکارچی انسان» بهعنوان یکی از الهامبخشترین فیلمها برای ساخت «هفت» یاد کرده است و تا آنجا که آنتاگونیستهای دیوانه پیش میروند، تصور اینکه جان دو و هانیبال لکتر هم عقیده باشند، سخت نیست.
خاطرات قتل | ۲۰۰۳ Memories of Murder
-
کارگردان: بونگ جون هو
-
IMDB: 8.1
بونگ جون هو، کارگردان کرهی جنوبی، مدتها قبل از اینکه دنیا او را با فیلم «انگل» (Parasite) بشناسد، پس از بررسی یک رشته قتلهای زنجیرهای که کشور را در دههی ۸۰ دچار وحشت کرد، با فیلم هیجانانگیز «خاطرات قتل» وارد میدان شد.
همانند «هفت» و «زودیاک» فینچر، این فیلم نشان میدهد که به همان اندازه به بحث دربارهی حل معمای قتل، بلکه به بررسی آسیبهای روانی شدیدی که توسط آن نه تنها بر گروه ضربت بلکه به کل ملت وارد شده است، علاقه دارد. فقدان فرجام، مجازات نهایی است، واقعیتی غیرقابل تحمل که عذاب سه پلیس را چند برابر میکند که به نوبهی خود برای شکار مجرم به هر ترفند کثیفی متوسل شده بودند.
از منظر روایی، غیرممکن است که بین تحقیقات تلخ «زودیاک» و تحقیقی که در «خاطرات قتل» شرح داده شده است، تشابهاتی پیدا نکرد، به ویژه با توجه به پیامدهای زندگی واقعی یک قاتل روانی فراری که توجه ملی را به خود جلب کرده است. از آنجایی که دو فیلم اغلب در برابر یکدیگر قرار میگیرند، فینچر هنگام ساخت فیلم خود مطمئنا از فضای استادانهی بونگ، روند روشمند و فضای وحشتناک او الهام گرفته است.
کلوت | ۱۹۷۱ Klute
-
کارگردان: آلن جی پاکولا
-
IMDB: 7.1
بار دیگر فیلم دیگری از آلن پاکولا به فهرست فینچر راه پیدا میکند. این بار «کلوت» است؛ اولین فیلم از سهگانهی پارانویایی او. نام این فیلم از روی جان کلوت گرفته شده است، کارآگاهی که پس از ناپدید شدن مدیر اجرایی یک شرکت، یک فاحشهی تلفنی در شهر نیویورک را دنبال میکند. اما علیرغم عنوان فیلم، جین فاندا در نقش بری دنیلز نمایش را میدزدد و بهعنوان قویترین شخصیت ظاهر میشود در حالی که این زوج سعی میکنند قبل از اینکه خیلی دیر شود، راز را کشف کنند.
محصول دههی ۷۰ پاکولا در شکل دادن به سبک دیوید فینچر چه نقش مهمی داشت؟ اگر چیزی در مورد این داستان قتل در دنیای اموات نیویورک وجود داشته باشد، فضای تیره و تاری است که کل داستان را پوشانده. کوچههای خالی غوطهور در باران، فاضلابهای کثیف و خیابانهای پر از سایه… به هر طریقی که باشد، «کلوت» دنیای تاریک و خشنی را ترسیم میکند که با خطر و شرارت پوشانده شده است. دیوید فینچر ادعا میکند که او و داریوش خنجی، فیلمبردار فیلم «هفت»، برای الهام گرفتن از فیلم هیجانانگیز پاکولا، و تکرار سبک بصری و زیباییشناسی، آن را به طور کامل تماشا کردهاند.
پس از ساعات اداری | ۱۹۸۵ After Hours
-
کارگردان: مارتین اسکورسیزی
-
IMDB: 7.6
از یک کاریکاتوریست روزنامهنگار در فیلم «زودیاک»، یک کارمند بانک سانفرانسیسکویی در فیلم «بازی»، یک روزنامهنگار سوئدی در فیلم «دختری با خالکوبی اژدها» (The Girl with the Dragon Tattoo) یا یک صاحب بار در نیویورک فیلم «دختر گمشده» (Gone Girl) اگر وجه مشترکی بین داستانهای دیوید فینچر از قهرمانها وجود داشته باشد این حقیقت است که در بیشتر موارد آنها نمادی از آدمهای معمولی هستند. تماشاگران سادهای که ناخواسته درگیر یک سری حوادث خطرناک میشوند.
«بعد از ساعات اداری» پل هاکت را دنبال میکند، یک ویرایشگر معمولی که موافقت میکند دختری را در سوهو ملاقات کند، انتخاب سادهای که بهاندازهی کافی بیخطر به نظر میرسد اما به نوبهی خود، او را به یک مارپیچ نزولی میفرستد که قصد تمام شدن هم ندارد. میتوانید فیلم «بعد از ساعات اداری» را بهعنوان یک کمدی تاریک یا یک درام اگزیستانسیال در نظر بگیرید (صرفنظر از اینکه تماشای آن لذتبخش است). اما در قلب آن، نیویورک وجود دارد. مارتین اسکورسیزی یک بار دیگر از شهر مورد علاقهی خود استفاده میکند، یک جنگل شهری وحشی که به اندازهی هر یک از شخصیتهای فیلم جاذبه دارد و به کاوش در سمت دیوانه و تاریک شهر میپردازد که هرگز از پیچوتاب خوردنهای اغلب سرگرمکننده بازنمیایستد.
سارق | ۱۹۸۱ Thief
-
کارگردان: مایکل مان
-
IMDB: 7.4
ما این لیست را با یک فیلم مهیج به کارگردانی مایکل مان به پایان میرسانیم. کسانی که با او آشنا هستند مطمئنا میدانند که چرا مردی مانند دیوید فینچر به کارهای او نگاه میکند اما برای کسانی که هنوز برایشان عجیب است که کدام فیلم این کارگردان خاص مورد علاقهی فینچر است، ما تمام تلاش خود را میکنیم تا سوالتان را پاسخ بگوییم.
همانطور که در مورد فینچر هم صادق است، اگر برای تماشای یک فیلم به کارگردانی مایکل مان به سینما بروید، از پولی که خرج کردید پشیمان نخواهید شد. زیرا اگر نکتهای در مورد فیلمهای مان وجود داشته باشد، این است که او همیشه کارش را به خوبی و با جزییات قابل توجهی به انجام میرساند. از فیلمبرداری و ترکیببندی گرفته تا رئالیسم و نورپردازی، او کسی نیست که فیلمی را نیمهکاره بگذارد.
«سارق» نمونهای از مجموعه نقاط قوت او است، نئو نوآری صاحب سبک پر از خیابانهای نورانی نئونی، کتهای چرمی و کادیلاکهای پرزرقوبرق. این فیلم ما را به جای فرانک قرار میدهد، یک سارق گاوصندوق خسته که میخواهد قبل از دست کشیدن از کارش به یک پول درشت برسد و بقیهی عمرش را در آرامش سپری کند؛ کاری که به وضوح گفتنش سادهتر از انجامش است.