فیلم‌ های برفی سینما | بوران غیردراماتیک، برف دراماتیک

نویسنده: احسان آجورلو

به‌طورکلی برف نسبت به باران یک عنصر دلپذیرتر برای انسان‌هاست. برف سبب ایجاد احوالی با نشاط می‌شود. برعکس باران که افراد را درون خود فرو می‌برد، برف باعث می‌شود انسان‌ها با چهره‌ای گشاده در خیابان‌ها دیده شوند. پوشش سفیدی که برف روی زمین به وجود می‌آورد یک محیط بصری جدید را فراهم می‌آورد که چشمان انسان با آن آشنایی چندانی ندارد. به همین دلیل است که برف و سرمای ناشی از آن موجب یک نشاط از امری تازه و بدیع می‌شود. البته همین امر زیبا و دلنشین در زمان مشخص خود می‌تواند به یک سلاح کشنده نیز بدل شود. قدرت بهمن و سرمای ناشی از برف یک خطر بالقوه است که نمی‌توان آن را نادید انگاشت. اما از لحاظ دراماتیک این خطر درکنار ایجاد تصاویر چشم‌نواز یکی از دلایلی است که فیلم‌های برفی را برای مخاطب جذاب می‌کند. معمولا برف دغدغه‌ی دائمی بسیاری از آدم‌هایی است که زندگیشان رابطه مستقیم با برف دارد و به تناسب شرایط باریدن یا نباریدنش زندگی آنها را تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهد. زندگی این آدم‌ها بارها در سینما روی پرده آمده و ما را در این سالن های تاریک متاثر کرده و به خود همراه برده است.

توجه به برف در سینمای قبل و بعد از انقلاب بارها دستمایه‌ی کار فیلمسازان ایرانی بوده که به فراخور داستان و لوکیشن این عنصر روی نگاتیوها ثبت شده است. در سینمای قبل از انقلاب کمتر اثر شاخصی را می توان با این رویکرد برشمرد گرچه نمونه‌هایی را می‌توان سراغ یافت که البته به بررسی دقیق تری نیاز دارد. اما در سینمای بعد از انقلاب فیلم‌های بسیار بیشتری را می‌توان مثال زد که برف یکی از موضوعات مطرح شده بوده اما تنها در تعداد محدودی (شاید به تعداد انگشتان دو دست) برف به‌عنوان عنصری دراماتیک در داستان آنها کاربرد دارد. در ادامه برخی از این فیلم ‌های برفی را مرور خواهیم کرد.

 

رسم عاشق کشیرسم عاشق‌کشی (۱۳۸۱)

  • کارگردان: خسرو معصومی

  • ژانر: عاشقانه

فیلم «رسم عاشق‌کشی» یکی از جذاب‌ترین فیلم‌های سینمای ایران است که در برف و جنگل‌های سرد شمال اتفاق می‌افتد. فیلم خسرو معصومی در ۷ رشته نامزد دریافت سیمرغ بلورین شد و گوهرخیراندیش موفق به کسب سیمرغ بهترین بازیگر زن شد. فیلم به شدت مورد استقبال منتقدان و مخاطبان قرار گرفت و از نظر داستانی همچنان یکی از موفق‌ترین داستان‌هایی است که از عناصر طبیعی و فرهنگی بهترین استفاده را کرده است. داستان درباره‌ی پدر جلال است که موقع قطع یکی از درختان جنگلی در شمال دستگیر می‌شود و به زندان می‌افتد. پس از این اتفاق، اره‌ای که میرزاآقا به پدر جلال داده بود ضبط می‌شود و اعضای خانواده در غیاب پدر مجبور می‌شوند هزینه‌ی اره را بپردازند.

لطیف سرباز اهری پاسگاه روستا، به ماجان (خواهر جلال) علاقه دارد و چون باجی (مادر جلال) لطیف را حین بردن شوهرش به زندان دیده، در مورد ازدواج این دو تغییر عقیده می‌دهد. جلال با دیدن تلاش فراوان مادرش و رفتار نامناسب میرزاآقا با او، تصمیم می‌گیرد به واسطه‌ی سفارش نجار به میرزاآقا که سردسته قاچاقچیان چوب منطقه است، هر روز پیش از رفتن به مدرسه، اره را از روستا به جنگل حمل کند و آن را به دست عطا و فرج برساند. لطیف که با سماجتش باجی را کلافه کرده، رفته‌رفته او را متقاعد می‌کند که در دستگیری شوهرش نقشی نداشته است. فرج که یکی از قاچاقچیان چوب است بدون دلیل روشنی با خانواده جلال مشکل دارد و از حرف‌های نجار برمی‌آید که پدر جلال را هم او به مأموران لو داده است.

ورود دیرهنگام جلال به مدرسه، چرت زدنش سر کلاس و کوتاهی اش در انجام تکلیف‌ها باعث می‌شود باجی پس از آگاهی از آنها جلال را تنبیه کند. لطیف که کتاب درسی جلال را در جنگل پیدا کرده، موضوع را به ماجان اطلاع می‌دهد. خانواده با پدر از طریق نامه ارتباط دارد و جلال که موفق شده پول اره را بپردازد با هزار تومانی که از نجار گرفته، از پدرش درخواست می‌کند موقع بازگشت برایش ساعت مچی بخرد. غیبت‌های دائم جلال و رفتار مشکوک او حساسیت خانواده را برمی‌انگیزد و لطیف که صبحگاه او را تعقیب می‌کند، متوجه می‌شود که مأموریت هر روزه جلال چیست. لطیف که لباس سربازی به تن دارد، وسط جنگل به محاصره قاچاقچیان درمی‌آید و با وجود مخالفت عطا توسط آنان مضروب می‌شود. فرج و گروهش به نوبت به لطیف حمله می‌کنند و در قتل او شریک می‌شوند.

 

اشک سرمااشک سرما (۱۳۸۲)

  • کارگردان: عزیزالله حمیدنژاد

  • ژانر: جنگی – عاشقانه

فیلم «اشک سرما» یک فیلم با موضوع ضدجنگ است. به همین علت نیز آنچنان مورد استقبال مسئولان و سینماها قرار نگرفت. هرچند فیلم نمره‌ی خوبی از منتقدان گرفت و توجه آنان را جلب کرد اما در جشنواره فجر به جز نامزدی بهترین بازیگر زن برای بازی گلشیفته فراهانی اتفاق دیگری برایش رخ نداد. حتی فیلم در زمان اکران نیز فیلم فروش ضعیفی را تجربه کرد و تنها با ۶۳ میلیون تومان حتی بودجه‌ی خود را نیز تامین نکرد. عزیزالله حمیدنژاد که به ساختن عاشقانه‌های عمیق معروف بود در این فیلم نیز یک عاشقانه عجیب را تصویر کرد که ناشی از وسواس او در دکوپاژ کردن داشت.

داستان فیلم «اشک سرما» روایت رابطه‌ی عاشقانه‌ای است میان سرباز متخصص پاکسازی مین و یک دختر کرد در یک منطقه‌ی برفی و پرحادثه؛ دختری به اسم روناک با بازی درخشان گلشیفته فراهانی که از طرف نیروهای کومله ماموریت دارد به شکل یک چوپان نزد سربازهای ایرانی برود و حواس آنها را پرت کند. یکی از سربازها به نام کاوه کیانی با بازی پارسا پیروزفر به روناک دل می‌بندد و در مسیر فیلم در موقعیتی قرار می‌گیرد که چاره‌ای جز به خطر انداختن جانش برای نجات روناک ندارد. او وسط برف و بوران روناک را به غاری در سیصد کیلومتری زیر زمین می‌برد تا از خطر یخ زدن جان سالم به در ببرد. در این سکانس نفس‌گیر، برف و سرما به تهدید مهمی در زندگی این شخصیت‌ها تبدیل می‌شود و این هراس کاملا به مخاطب هم انتقال پیدا می‌کند. آنها از برف نجات پیدا می‌کنند اما بعد از این سرمای زمستان، درست در روز اول عید، کیانی برای خنثی کردن مین می‌رود. حواس او به تکه پارچه لباس روناک که به ســیم خاردار وصل شده پرت می‌شــود و هدف گلوله قرار می‌گیرد. برف در این فیلم به شدت کارکردی دراماتیک دارد که در معدود فیلم‌های ایرانی اینچنین است.

 

چندکیلو خرما برای مراسم تدفینچند کیلو خرما برای مراسم تدفین (۱۳۸۴)

  • کارگردان: سامان سالور

  • ژانر: درام-عاشقانه

فیلم «چند کیلو خرما برای مراسم تدفین» شاید مهم‌ترین فیلم این لیست باشد. فیلمی که توجه چندانی به آن در داخل کشور نشد و نامی از آن به میان نیامد. اما در هر جشنواره خارجی که شرکت کرد موفق شد جایزه آن جشنواره را تصاحب کند. از کسب جایزه جشنواره لوکارنوگرفته تا نامزدی جشنواره کن. فیلم در سایت راتن تومیتو موفق به کسب نمره بالایی شد. فیلم مورد استقبال منتقدان قرار گرفت و بسیاری آن را بهترین فیلم در فضای زمستان و سرد ایران دانستند. فیلم در فضایی عجیب و برفی می‌گذرد که باعث می‌شود گذر زمان به کندی پیش می‌رود و شخصیت‌ها در برف و کندی زمان گرفتار است.

سالور این فیلم را با تکه‌های نگاتیو فیلم‌های دیگری ساخت که در آن دستیار کارگردان بود. فیلم با بازی‌های درخشان نادر فلاح، محسن تنابنده و محسن نامجو یک روند عجیب و ماخولیایی را طی می‌کند. داستان درباره صدی و یدی کارگران پمپ بنزینی قدیمی‌اند که به علت عوض شدن مسیر جاده اصلی، چندی است که در جایی متروک مانده‌اند. یدی که دل در گرو دختری در شهر مجاور دارد در قبال پرداخت مبلغی به عباس اسماعیلی، پستچی ساده‌دل منطقه، نامه‌های عاشقانه‌اش را به عشق نادیده‌اش می‌رساند و منتظر ورود صاحبان پمپ بنزین و دریافت طلب‌های معوقه کارش است تا بتواند زندگی مشترکش را آغاز کند، غافل از اینکه پستچی دلباخته‌ی دختر است.

 

زمستان استزمستان است (۱۳۸۴)

  •  کارگردان : رفیع پیتز 

  • ژانر: درام

فیلم زمستان است توسط رفع پیتز یکی از کارگردان کم نام و ‌نشان مستقل ایرانی ساخته شده است. فیلم اقتباسی از یکی از رمان‌های محمود دولت‌آبادی به نام سفر است. البته نام فیلم نام قطعه‌ای مشهور از اشعار مهدی اخوان‌ثالث است که تا حدودی نیز به صورت ضمنی به آن اشاره دارد. فیلم برف و سختی و سردی زمستان را یک سیکل دانسته است که مرتب تکرار می‌شود و باعث از دست دادن یک نفر برای شخصیت اصلی داستان می‌شود؛ از این نظر فیلم بیش از آنکه به ساختار داستان وابسته باشد به مضمون خود وابسته است. فیلم در زمان اکران مورد توجه منتقدان قرار گرفت اما مخاطبان استقبال چندانی از فیلم نداشتند.

داستان فیلم زمستان است درباره ماجرای خانواده‌ای است که از فقر و تنگدستی رنج می‌برند، به همین دلیل مرد خانواده برای تأمین معاش، راهی سفر به خارج از کشور می‌شود. در همین زمان که دیگر خبری از مرد نمی‌شود، کارگر جوانی که به تازگی برای کار وارد این منطقه شده‌است، پایش به زندگی آن‌ها باز می‌شود. این کارگر که «مرحب» نام دارد پس از دیدن چند باره زن، دل به او می بازد و سپس با او ازدواج می‌کند. اما مرحب نیز که کار خود را از دست می‌دهد، ناچار به سفر می‌رود و داستان ادامه می یابد و همان اتفاق قبلی رخ می‌دهد.

 

استشهادی برای خدااستشهادی برای خدا (۱۳۸۵)

  •  کارگردان : علیرضا امینی

  • ژانر: درام

فیلم «استشهادی برای خدا» ساخته‌ی علیرضا امینی در زمستان‌های برفی شمال ساخته شده است. فیلمی که آن‌چنان مورد توجه قرار نگرفت اما موضوعی به غایت ساده داشت. این فیلم مانند اغلب فیلم‌های رضا میرکریمی بود اما آن تاثیرگذاری را نداشت! محسن تنابنده برای بازی در این فیلم موفق به کسب سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مکمل مرد شد. اما فیلم در زمان اکران تنها ۳۰ میلیون تومان فروخت که یک شکست تمام‌عیار بود.

داستان درباره‌ی فتحی، راهبان قدیمی قطار در روزهای پایانی زندگی‌اش برای جبران اتفاقات گذشته به روستای زادگاه خود بازمی‌گردد تا حلالیت از مردمی که با گفتن حرف‌ها و سوظن‌هایی نسبت به همسرش بوده باعث فرار او از روستا شده را بگیرد، او درصدد استشهادی برای خدا از امضاء مردم است تا آسوده بمیرد. فیلم در فضای زمستان برفی و سخت روستا به نوعی یک نیروی مخالف دنیوی را سر راه فتحی قرار داده است تا او با سختی و دشواری بتواند از زیر دین همسرش و گرفتن رضایت از اهالی روستا خارج شود. عنصر برف در این فیلم یک کارکرد دراماتیک و معنوی دارد که به صورت همزمان نقش خود را ایفا می‌کند.

 

عیار ۱۴عیار ۱۴ (۱۳۸۷)

  •  کارگردان: پرویز شهبازی

  • ژانر: اجتماعی

فیلم عیار ۱۴ اولین تجربه‌ی پرویز شهبازی با بازیگران چهره و حرفه‌ای بود. او عادت داشت همواره فیلم‌هایش با نابازیگران بسازد اما برای عیار ۱۴ سراغ چهره‌هایی نظیر کامبیز دیرباز و محمرضا فروتن رفت که هردو نیز در جشنواره نامزد دریافت سیمرغ بلورین شدند. همچنین این فیلم موفق به کسب جایزه‌ی ویژه هیئت داوران در جشنواره فجر شد. فیلم در شرایط سخت آب‌و‌هوایی فیلمبرداری شد. پرویز شهبازی و گروه‌اش به شهر سرعین رفتند و در دل برف و بوران، روزهای سخت فیلمبرداری را از سر گذراندند؛ سرما گاهی سی درجه زیر صفر بود. نقش برف در این فیلم استعاری است مانند پنهان کردن چیزی در پوشش سفید و پاک؛ این تناقض در داستان فیلم نیز دیده می‌شود.

داستان فیلم درباره‌ی مرد طلافروشی است که سال‌ها قبل با زیرکی خود را از مخمصه‌ای رهانیده با بازگشت غریبه‌ای به شهر کوچک محل سکونتش به دردسر می‌افتد. به نظر می‌رسد که هر دوی آن‌ها در یک ماجرای سرقت جواهر دست داشته‌اند و حالا هم‌دستش از زندان آزاد شده و به سراغ او آمده است. تعلیق و کشمکش فیلم بارها مخاطب را دچار قضاوت‌های اشتباه می‌کند و هربار فیلم به مخاطب رودست می‌زند. از این نظر برخی ازم نتقدان فیلم را ستودند و برخی دیگر آن را زیاده روی دانستند. مخاطبان نیز در زمان اکران استقبال متوسطی از فیلم داشتند.

 

برف روی کاج هابرف روی کاج‌ها (۱۳۸۹)

  •  کارگردان : پیمان معادی

  • ژانر: درام-عاشقانه

فیلم «برف روی کاج‌ها» عنصر برف را حتی در اسم فیلم هم استفاده کرد. فیلم پیمان معادی در حضور خود در جشنواره فجر تنها اکران صحیح و سالم خود را دید و در اکران عمومی دچار سانسورهای زیادی شد که داستان فیلم را تا حد زیادی به سمت دیگری برد. با این حال که فیلم موفق شده بود جایزه سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران برا بگیرد اما در اکران عمومی دچار مشکل سانسور شد. اما با تمام این ماجراها فیلم بعد از حدود ۳ سال در سال ۹۲ اکران شد و در زمان خود در دسته فیلم‌هایی با فروش بالای یک میلیارد تومان قرار گرفت. مهناز افشار برای بازی در فیلم مورد تقدیر واقع شد و چندین جایزه متفاوت را از جشنواره فجر و جشن حافظ دریافت کرد. فیلم «برف روی کاج‌ها» حتی در رسیدن به رده فیلم کالت هم پیش رفت اما ورود فیلم‌های سال بعد این اجازه را از فیلم اول پیمان معادی گرفت.

برخلاف آنچه که فیلم را یک اثر عاشقانه معرفی می‌کنند درواقع فیلم درباره تنهایی و تحمل خیانت است. اما در طول فیلم رابطه جالبی میان رویا با بازی مهناز افشار با برادر همسایه روبه‌رویی شکل می‌گیرد که حیف است از کنارش بگذریم. رویا در بحبوحه‌ی تنهایی و اندوه ناشی از خیانت همسرش به ماجرای جالبی کشیده می‌شود. همه چیز با یک دزدی از خانه همسایه شروع می‌شود و رویا در جلسه مخصوص محله برای جلوگیری از دزدی‌های اینچنینی با نریمان آشنا می‌شود. رویا و نریمان بی‌توجه به حرف‌های مدیر جلسه شروع به خندیدن می‌کنند و صحبت‌هایش تا دم خانه ادامه پیدا می‌کند. هل دادن ماشین و قرض دادن نوار و دعوت به کنسرت، زندگی هردو تا در آن روزهای زمستانی سرد به مرحله جدیدی وارد می‌کند. گرچه این رابطه دوام چندانی ندارد و به جایی نمی‌رسد اما احساس آرامش خوبی را در فیلم می‌سازد.

 

مرگ کسب و کار من استمرگ کسب و کار من است (۱۳۸۹)

  • کارگردان: امیر ثقفی

  • ژانر: اجتماعی

نام فیلم «مرگ کسب و کار من است» از روی یک رمان فرانسوی به نویسندگی روبر مرل برداشته شده است. هرچند که فیلم از لحاظ داستانی ارتباطی با رمان مورد نظر ندارد اما تنها نام آن را به دوش می‌کشد. امیر ثقفی که با فیلم همه چیز برای فروش خود را فیلمساز مستقل و جدا از سینما بدنه معرفی کرده بود این‌بار به روستایی برفی رفته بود تا فیلمی تراژیک بسازد. فیلمی که اتفاقات کوچک باعث مرگ انسان‌ها می‌شود؛ هر چند ایده‌ی اولیه فیلم جذاب و جالب بود اما روند فیلم به‌هیچ‌وجه مانند ایده آن پیش نرفت. فیلم دستخوش نگره کارگردان در فیلم‌های بلوک شرق شده و ایده جذاب خود را به تباهی کشاند منتقدان آنچنان فیلم را ستایش نکردند و مخاطبان نیز استقبالی از آن نداشتند.

فیلم داستان سه جوان فقیر روستایی است که برای امرارمعاش از دکل‌های فشار قوی برق دزدی می‌کنند تا اینکه یکی از آنها به نام یوسف بر روی دکل کشته می شود. هنگامی‌که این سه جوان در حال بریدن کابل های برق هستند ناگهان پیرمردی که به طرف آنها می‌آید که باعث می‌شود یوسف عجله کند و دچار برق‌گرفتگی شود. پیرمرد که از دزدی این سه جوان شاکی است به طرف آنها می‌آید و با آنها درگیر می‌شود و عطا با بازی امیر آقایی با بیل او را می‌کشد. بعد که چند مامور به سوی آنها حمله‌ور می‌شوند، شخصیت شکری (شکرالله) با بازی پژمان بازغی از عطا می‌خواهد تا فرار کند. تا انتها فیلم سه ماجرا را به‌طور موازی نشان می‌دهد. فرار عطا با دختر خردسالش، ماجرای انتقال شکری به پاسگاهی در مرکز شهرستان و ماجرای پیرزنی که در انتظار بازگشت پسرش عباس به هر دری می زند. تا انتها در مسیر این سه روایت اتفاق چندانی نمی‌افتد به جز اینکه سرما و برف آنها را به سوی هلاکت می‌برد.

 

پذیرایی سادهپذیرایی ساده (۱۳۹۰)

  •  کارگردان : مانی حقیقی

  • ژانر: درام

فیلم «پذیرایی ساده» از عنصر برف به‌عنوان یک المان طبقاتی استفاده می‌کند. فیلم مانی حقیقی در زمان اکران بحث‌های فراوانی را به وجود آورد. فیلم در دو رشته نامزد دریفات سیمرغ بلورین شد اما به هیچ‌کدام دست نیافت. منتقدان ایرانی و جهانی فیلم را ستایش کردند و در مورد اختلاف طبقاتی و نوع داستان‌گویی ایپزودیک آن نقدهای فراوانی نوشتند. در زمان اکران عمومی نیز مخاطبان توانستند با موقعیت‌های مختلف فیلم ارتباط برقرار کنند همچنان شروع فیلم پذیرایی ساده در زمره شروع‌های موفق داستانی در سینما ایران طبقه‌بندی می‌شود. داستان درباره‌ی لیلا و کاوه است که برای خیرات پولی که مادر مریض احوال کاوه در جایی که بدنیا آمده که یکی از محدوده‌های کوهستانی و قسمت مرزنشین ایران است راهی سفری می‌شوند. در طول این سفر که به قصد پخش کردن خیرات میان طبقه نیازمند و پایین اجتماع است با افراد و اتفاقات جدیدی مواجه می‌شوند. این رویدادها هرکدام هسته‌ی اولیه درام را شکل می دهند و تا پایان داستان و اتمام سفر آنها ادامه می یابد. این مواجه‌ها باعث شناخت بیشتر شخصیت لیلا و کاوه از یکدیگر و همچنین انسان‌هایی که پول به آنان داده شده از خود می‌شوند.

 

خفگیخفه‌گی (۱۳۹۵)

  • کارگردان: فریدون جیرانی

  • ژانر: نوآر

فیلم «خفه‌گی» در دسته فیلم‌های نئونوار فریدون جیرانی قرار دارد که علاقه‌ی خاصی به این ژانر دارد. فیلم به صورت سیاه‌و‌سفید فیلمبرداری شده است. در فضایی که شهر گرفتار بوران شدید است و اغلب ادارات تعطیل هستند و برق دائم در حال قطع و وصل شدن است فضاسازی جیرانی برای بیان روایت خود بی‌نظیر است. فیلم در همین قسمت جلوه‌های میدانی موفق به کسب سیمرغ بلورین شد و در خود داستان نیز با یک نوآوری جای مولفه‌های همیشگی مرد و زن داستان را تغییر می‌دهد و سبب ی آشنایی‌زدایی می‌شود. داستان درباره‌ی صحرا مشرقی با بازی الناز شاکردوست است که پرستار بیمارستان روانی، مجرد و در آستانه‌ی میانسالی ا‌ست.

داستان فیلم از جایی آغاز می‌شود که زن جوانی به نام نسیم با بازی پردیس احمدیه که ظاهراً مشکل روانی پیدا کرده را شوهرش مسعود با بازی نوید محمدزاده به تیمارستان جهت بستری می‌آورد. صحرا در همان ابتدا پی به مرموز بودن مسئله می‌برد و اوضاع را تماماً غیرعادی می‌بیند. او با مشاهده‌ی رفتارهای این زن به حقایقی عجیب از زندگی او دست می‌یابد و ناخواسته درگیر زندگی آن‌ها می‌شود. صحرا تصمیم می‌گیرد به او کمک کند اما مسعود در این بین او را اغوا می‌کند تا وارد رابطه‌ی عاطفی با او شود. اما پایان این رابطه به بیابان‌های مملو از برف و سرما تهران می‌کشد و موجب مرگ آنان می‌شود. فیلم خفه‌گی در زمان اکران با اینکه تمام سیاه‌و‌سفید بود با استقبال خوبی از سوی مخاطبان مواجه شد.

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.