جزیره شاتر Shutter Island | ما را به خاطر بیاورید زیرا ما هم زیسته‌ایم

فیلم جزیره شاترمحصول ۲۰۱۰آمریکا، شاید بهترین کار کارگردانش مارتین اسکورسیزی Martin Scorsese نباشد اما باید گفت این فیلم معمایی – روانشناختی، نمایانگرهنر کارگردان در مهارنشدنی‌ترین حالت ممکن خود است. این فیلم معمایی به سبک فیلم‌های تریلر جنایی نئونوآر آمریکایی ساخته شده است و از رمانی به همین نام نوشته‌ی دنیس لهان Dennis Lehane برگرفته شده است. داستان فیلم دارای پیچیدگی هایی است و در لحظاتی تماشاگر را با افشای یک حقیقت شوکه می‌کند. اما شاید پاشنه آشیل فیلم اسکورسیزی در گنجاندن بیش از حد معمول این نقاط غافلگیری در یک فیلم ۱۳۹ دقیقه‌است. که باعث می‌شود مخاطب گیج شود و نتواند به تمامی قطعات پازل را کنار هم بگذارد.


بیمار ۶۷‌ام در بند ۴ کیست؟

داستان فیلم در سال ۱۹۵۴ در داخل تیمارستانی که مسئولیت نگهداری بیماران خطرناک ، می‌توان گفت حبس کردن این بیماران و جدا کردنشان از دیگر افراد جامعه، را برعهده دارند اتفاق می‌افتد.  یکی از مارشال‌های ارتش آمریکا به نام  ادوارد دنیلز با بازی لئوناردو دی کاپریو Leonardo DiCaprio به همراه دستیارجدیدش با بازی مارک روفالو Mark Ruffalo  ماموریت دارند تا از بوستون به تیمارستان راشکلیف در جزیره آیلند در نزدیکی بندر بوستون بروند.  آنها پیرامون گم شدن یکی از بیماران  به نام سولاندو که سه فرزند خودش را کشته است، به تحقیق در این مرکز روانپزشکی می‌پردازند. اما مدیریت این مرکز جان کاوالی با بازی خوب بن کینگزلی Ben Kingsley و سایر کارکنان همکاری لازم را با آنها ندارند و دکتری که مامور درمان بیمار فراری بوده است بلافاصله پس از ناپدید شدن او به ماموریت رفته است. ماجرا زمانی‌ پیچیده‌تر می‌شود که مارشال دنیلز، مامور پرونده، در یکی از غارهای اطراف جزیره با بیماری که از تیمارستان فرار کرده است روبه‌رو می‌شود و به ادوارد دنیلز هشدار می‌دهد که هر چه زودتر جزیره را ترک کند، زیرا در این مرکز بیماری بر روی مغز بیماران بستری عمل‌هایی آزمایشی انجام می‌شود که به دستکاری خاطرات منتهی می‌شود.

فیلم جزیره شاتر داستان پیچیده‌ای دارد و پایانی باز که درنهایت نیز تصمیم‌گیری در مورد سرنوشت  فیلم را بر عهده‌ی خود مخاطب قرار می‌دهد.  داستان فیلم بر روی پرده تمام می‌شود اما در ذهن تماشاگران ادامه پیدا می‌کند. در نمای پایانی فیلم جایی که اندرو لیدیز یا ادوارد دنیلز از شین سوال می‌کند :« اینجا من رو به این فکر میندازه که کدوم بدتره؟  زندگی کردن مثل یک هیولا یا مردن مثل یک انسان خوب؟ » این شبهه را بیشتر میکند و نظرات و برداشت‌ها و نظرات متفاوت و گوناگونی را پیش می‌کشد که داستان را پیچیده‌تر می‌کند. این جمله در کتاب وجود نداشت و اسکورسیزی آن را به فیلمنامه افزود. او در این فیلم از مشاوره‌ی روانشناسانه‌ی  پروفسور جیمز گیلیگان James Gilligan  بهره برده است. دکتر گیلیگان این جمله‌ی آخر اندرو را بدین صورت تعبیرمی‌کند که : «  من بیشتر از آن عذاب وجدان دارم که بتوانم زندگی کنم، خودکشی هم نمی‌کنم، اما به روش دیگری خود را در لبه‌ی پرتگاه مرگ قرار میدهم، با قرار دادن خود در دستان این افراد و اجازه‌ی جراحی شدن مغزم و تغییر خاطرات.»

بار تصمیم نهایی در نهایت بر دوش تماشاگران است که تصمیم بگیرند، دنیلز مارشال ارتش آمریکاست یا اندرو لیدیز خطرناک‌ترین بیمار بستری در تیمارستان آشکلیف. آیا او قاتل است یا خود قربانی یک بازی پیچیده؟


ادای دینی اسکورسیزی به سینما

اسکورسیزی در ساخت این فیلم پیچیده و معمایی از ژانرهای مختلف عناصرمهم و گوناگونی مانند بن مایه‌ی کارآگاهی، پلیسی و فانتزی  را از آنها به امانت گرفته است.

این فیلم ادای دینی است به کارگردان فقید آلفرد هیچکاک و آثاراو. از سوی دیگر اسکورسیزی در مصاحبه‌ای تایید کرده است که کاراکتر تدی دنیلز با الهام از شخصیت دانا اندروز  Dana Andrews’s در فیلم لائورا Laura ۱۹۴۴ ، یکی از آثار سینمای نوآر آمریکا نوشته شده است. او همچنین در ساخت این فیلم از فیلم‌های زامبی ۱۹۴۰ آمریکا که با بودجه‌ اندک ساخته می‌شدند به خصوص آثار ول لوتون Val Lewton تاثیر بسیار پذیرفته است. در طراحی قاب تصویر و نورپردازی بعضی از نماها تاثیر فیلم‌هایی مانند مطب دکتر کالیگاری The Cabinet of Dr. Caligari و فیلم‌ روانشناختی پیکر نهم به ساخته ویلیام بلتی William Peter Blatty کارگردان فیلم جن‌گیر، به خوبی می‌توان مشاهده کرد. چیدمان عناصر صحنه و طراحی صحنه نیز در بعضی از سکانس‌ها یادآور آثار گنگستری سینمای آمریکاست.

این فیلم در مقایسه با سایر آثار اسکورسیزی چندان مورد تحسین منتقدین قرار نگرفت و امتیاز متوسط را از آنها دریافته کرده است. بعضی از منتقدین بر این باورند با توجه به آنکه اسکورسیزی یکی از برترین فیلم سازان و کارگردانان حال حاضر آمریکاست، انتظارات بیشتری از او میرفت . فیلم از منظر زیبایی شناسی و در زمان خودش یک فیلم معمایی و ادیشمندانه‌ی بسیار خوب است اما از نظر احساسی تماشاچیان را نمی‌تواند با خود درگیر ‌کند.  از سویی دیگر برای درک بهتر فیلم به عنوان یک اثر هنری نیاز است که آن را چندین بار دید تا به تمامی درک کرد، در این فیلم شاید ساختمان فیلم از پلان‌های درهم پیچیده‌اش بسیار مهم تر باشد. اگرچه در بین آثار اسکورسیزی این فیلم کمترین امتیاز را دریافت کرد اما در گیشه خلاف این اتفاق افتاد و توانست بهترین و پرفروش‌ترین افتتحایه گیشه را تجربه کند.

در نهایت باید گفت فیلم معمایی روانشناختی جزیره شاتر دارای داستان و روایتی پیچیده است پیچیده‌ای که شاید گاهی بیش از حد است و حتی هیچکاک هم در فیلم‌هایش این میزان از گره افکنی و غافلگیری وجود نداشته است. با همه‌ی این توصیفات داستان فیلم در مجموع برای مخاطبین جذاب است. کنار هم قرار گرفتن قطعات پازل و حل شدن اکثر ابهامات باعث می‌شود تماشاچیان از دیدن این فیلم با طراحی صحنه بسیار خوبی که دارد لذت ببرند و این فیلم شاید یکی از مردم پسند ترین آثار اسکورسیزی تلقی شود.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.