مروری بر سریال های شهاب حسینی | بازیگر چند‌جانبه

نوشته: شبیر نعلبندیان

سید شهاب‌الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران متولد شد. او فعالیت هنری‌اش را با گویندگی در رادیو آغاز کرد و سپس به‌عنوان مجری به قاب تصویر راه پیدا کرد. او چند برنامه به‌نام‌های «نیم‌رخ»، «سایه روشن»، «رنگ صبح» و «برپا برپا» را برای تلویزیون اجرا کرد. حسینی با مجری‌گری برنامه‌ی «اکسیژن» که در سال‌های ابتدایی تأسیس شبکه‌ی سه روی آنتن می‌رفت، شهرت پیدا کرد. او پس از گذشت سال‌ها بیش از سایر برنامه‌هایی که اجرای آنها را عهده دار بود در یاد و خاطر عموم مخاطبان باقی مانده است.

شهاب حسینی که بازیگری را در اواسط دهه‌ی هفتاد در تئاتر تجربه کرده بود با سریال «پس از باران» در اواخر این دهه به‌صورت جدی وارد عرصه‌ی هنرپیشگی شد و تبدیل به یکی از بازیگران پرکار جوان شد. کمتر بازیگری را می‌توان در سینمای پیدا کرد که نظیر شهاب حسینی دستی بر آتش هنرهای مربوطه داشته باشد. او در کنار بازیگری به فعالیت‌هایی نظیر خوانندگی، دکلمه‌سرایی، گویندگی، کارگردانی در تئاتر و سینما مشغول شد و پس از سال‌ها در یکی از پلتفرم‌های شبکه‌ی نمایش خانگی مجری‌گری را مجدداً تجربه کرد.

حسینی در دهه‌ی نود بیشتر وقتش را صرف بازی در فیلم‌های کارگردانان تازه‌کار کرد و اخیراً به‌عنوان تهیه‌کننده‌ی فیلم‌های کوتاه وجهه دیگری از توانایی‌هایش را در اختیار سینما گذاشته است. قابل ذکر است که در تابستان امسال دو فیلم از شهاب حسینی روی پرده رفت. «طلاخون» به کارگردانی ابراهیم شیبانی که روزهای آخر اکرانش را سپری می‌کند و فیلم شین به کارگردانی میثم کزازی که حسینی در مقام بازیگر و تهیه‌کننده در آن حضور دارد. «شین» پس از نمایش در بخش خارج از مسابقه سی‌و‌هشتمین جشنواره فیلم فجر از ۱۶ شهریور به اکران عموم درآمده است. به همین بهانه برخی از آثار شاخص شهاب حسینی را مرور می‌کنیم.

 

 پلیس جوان (۱۳۸۰) | میراث من، قانونپلیس-جوان

شهاب حسینی در آغاز راه بازیگری با سه سریال به‌طور هم‌زمان به تلویزیون ورود پیدا کرد. «پس از باران» و «هم‌سفر» برای شبکه‌ی سوم سیما و «وکیل» برای شبکه‌ی پنجم سیما تولید شد. از میان این سه سریال «پس از باران» از محبوبیت بالایی برخودار بود اما شهاب حسینی در میان خیل عظیم بازیگران آن و قصه پرملات سریال تنها ایفاگر یکی از نقش‌های فرعی بود که در قسمت های پایانی حضورش پررنگ می‌شد. «هم‌سفر» نیز سریالی اپیزودیک بود و شهاب حسینی یکی از بازیگران مهمان آن بود. سریال وکیل هم به‌دلیل پخش از شبکه‌ی تهران مخاطب وسیعی نداشت و سهم کمی در بازپخش‌های متعدد داشت.

«پلیس جوان» در سال ۱۳۸۰ از شبکه‌ی سه که به شبکه‌ی جوان معروف شده بود، روی آنتن رفت. حسینی نقش اصلی پلیس جوان را با نام یونس در کنار بازیگران مطرحی چون داریوش ارجمند و پروانه معصومی ایفا کرد و با فرهاد اصلانی، مریلا زارعی، میترا حجار و پانته‌آ بهرام هم‌بازی شد. «پلیس جوان» را سیروس مقدم کارگردانی کرده بود که با سریال‌های پیشینش نشان داده بود رگ مخاطب را می‌شناسد. از این‌رو بازی در چنین نقش مهمی برای حسینی در بدو ورود سکوی پرتابی خوبی بود.

این سریال قصه‌ی جوانی به نام یونس بهگر است که پس از اتمام تحصیلاتش در دانشکده افسری از جنوب به تهران می‌آید تا راز قتل پدرش را که قاضی دادگستری بوده کشف کند. همچنین او دل در گروی عشق دخترعمویش دارد که به سبب مخالف‌های عمویش وصلت بین آ‌نها صورت نگرفته است. در ادامه یونس از ردپای عمویش در مرگ پدر مطلع می‌شود.

تکاپو و جوش و خروش یونس برای یافتن دلایل و مدارک موثق مرگ پدر و از سویی استیصال او در دو راهی احساس و منطق که شهاب حسینی با آن چهره، صدا و اکت کاریزماتیکش توانسته بود جلایی مضاعف به آن ببخشد سبب شد تا «پلیس جوان» تبدیل به یکی از پرمخاطب‌ترین سریال‌های هفتگی سیما شود و مسیر بازیگری را برای حسینی هموار کند.

 

 تب سرد (۱۳۸۳) | مرد خانوادهتب-سرد

شهاب حسینی با نمایش توانمندی‌هایش در «پلیس جوان» در قامت بازیگری تازه‌نفس، علیرضا افخمی را مجاب کرد تا نقش اصلی اولین سریالش را به او بسپارد.  نقشی که حسینی در «تب سرد» عهده‌دار آن شده بود تفاوت عمده‌ای با یونسِ «پلیس جوان» داشت. حسینی در «تب سرد» مرد متأهلی با نام شهاب را بازی می‌کرد که تنها فرزندش در اثر حادثه‌ای که او مقصر اصلی‌اش بوده قدرت تکلمش را از دست داده و رابطه‌ی میان او و همسرش را شکرآب کرده است. ورشکستگی شهاب سبب می‌شود تا او برای رهایی از این تنگنای مالی نقشه‌ای مبنی بر سرقت صوری فرزندش با همدستی دو خلافکار بکشد تا  بتواند با طلب پول از پدر زن متمولش در ازای آزادی پسرش اوضاع خود را سر و سامان ببخشد اما همه‌چیز برخلاف نقشه‌اش پیش می‌رود.

«تب سرد» سریالی در مذمت طمع بود که در فضای سریال‌سازی ایران مسأله‌ای تازه محسوب نمی‌شد اما کنار هم قرار گرفتن بازیگران تازه‌کار آن زمان نظیر شهاب حسینی، کامبیز دیرباز و حمید گودرزی در کنار یک‌دیگر سبب شد تا این سریال جایگاه ویژه‌ای را کسب کند. شهاب حسینی همانند حضورش در «پلیس جوان» خوش درخشید و ثابت کرد که قادر به ایفای درست هر نقشی با روحیات و ویژگی‌های مختلف است. این سریال در میان اولین آثار کارنامه بازیگری شهاب حسینی در مقام نقش اصلی سهم بیشتری را در خاطرات عموم مردم دارد.

 

  قتل آنلاین (۱۳۸۵) | قاتل بالفطرهقتل-آنلاین

حسینی هم‌زمان با حضورش در آثار تلویزیونی به بازی در فیلم‌های سینمایی متعددی پرداخت و در طول چهار سالی که از ورودش به حوزه سینما می‌گذشت قریب به نه فیلم کار کرد که در بیشتر آ‌نها جزء بازیگران اصلی و یا یکی از نقش‌های مهم و کلیدی بود. اکثر فیلم‌هایی که شهاب حسینی بازی کرده بود در آن برهه با استقبال نسبی مواجه شده بودند. او در همان سال‌ها برای بازی در فیلم «شمعی در باد» و «رستگاری در هشت‌و‌‎بیست دقیقه» دو بار کاندید نقش مکمل شد اما هیچ‌کدام به اندازه‌‌ی «پلیس جوان» و «تب سرد» در محبوبیت او اثرگذار نبودند.

«قتل آنلاین» فیلمی پلیسی-جنایی بود که مسعود آب‌پرور آن را به‌عنوان اولین ساخته‌ی سینمایی‌اش جلوی دوربین برد. شهاب حسینی در قتل آنلاین نظیر فیلم‌هایی چون «زهر عسل» و «رستگاری در هشت‌و‌بیست دقیقه» نقش مکمل و منفی داستان را ایفا می‌کرد با این تفاوت که او قاتلی بالفطره با گذشته‌ای تلخ در کودکی بود.

شهاب و لیلا دو جوانی هستند که در یک جمع دوستانه که از طریق اینترنت و فضای چت‌روم تشکیل شده است با یک‌دیگر آشنا شده و سپس ازدواج می‌کنند. مدتی بعد دخترخاله شهاب یعنی سمیرا که در گذشته رابطه‌ی عاطفی یک‌طرفه‌ای با او داشته حین چت تصویری با لیلا توسط قاتلی سیاه‌پوش کشته شده و شهاب از سوی پدر لیلا که پلیس بوده به‌عنوان متهم شناخته می‌شود.

با وجود فیلم‌های پلیسی مطرحی که پیش از قتل آنلاین ساخته شده بودند حدس اینکه کامران با بازی شهاب حسینی قاتل تمام قتل‌ها باشد کار چندان ساده‌ای نبود. با این حال حسینی کوشید تا در ایفای نقش این قاتل روان‌پریش چیزی کم و کسر باقی نگذارد. در ثانی حسینی در قتل آنلاین برای بار دوم با حمید گودرزی پس از سریال «تب سرد» و جمشید هاشم‌پور پس از فیلم واکنش پنجم هم‌بازی شد که به‌تنهایی ترکیب بازیگری فیلم را جذاب جلوه می‌داد.

 

  مدار صفر درجه (۱۳۸۶) | در مدار محوبیتمدار-صفر-درجه

شهاب حسینی پس از «تب سرد» تنها به بازی در یک سریال کوتاه هفت‌قسمتی با نام «رقص پرواز» بسنده کرد و بعد از آن به فیلم‌های سینمایی روی آورد. با آغاز سال ۱۳۸۴ شهاب حسینی مقابل دوربین سریال حسن فتحی با نام مدار صفر درجه رفت و قریب به دو سال مشغول بازی در آن شد.

حبیب پارسا با بازی شهاب حسینی دانشجویی ایرانی است که به‌جهت تحصیل در رشته فلسفه به فرانسه در روزهای آغازین جنگ جهانی دوم سفر می‌کند. حبیب با دانشجویی به نام سارا استروک که دختری یهودی است هم‌کلاس می‌شود که در ابتدا مخالفت‌های عقیدتی جدی‌ای بین‌شان وجود دارد اما رفته‌رفته به سبب همکاری در پروژه‌ای مشترک شیفته یکدیگر می‌شوند غافل از اینکه وقایع سیاسی حاکم قرار است همچون سایه‌ای شوم، آسمان آبی عشق‌شان را ابری کند.

«مدار صفر درجه» در بهار سال ۱۳۸۶ روی آنتن شبکه یک رفت و با استقبال گسترده‌ای از سوی مخاطبان مواجه شد و با گذشت پانزده سال از پخش آن همچنان به‌عنوان یکی از بهترین سریال‌های سیما تلقی می‌شود. شهاب حسینی در این سریال با ترسیم عاشقی ازخودگذشته که با عقل و منطق عشق را لمس و درک کرده نشان داد که به پختگی قابل‌توجهی در بازیگری رسیده و قادر است نقش‌ها را فراتر از کاغذ ببرد.

شهاب حسینی با سابقه گویندگی، خوانندگی و دکلمه‌گویی، شعرهایی که توسط زنده‌یاد افشین یداللهی به‌عنوان دیالوگ‌های عاشقانه بین حبیب و سارا نوشته شده بود را به گونه‌ای ادا کرده که لحن و صدای او در آن سکانس‌ها برای ساخت ویدیوهای عاشقانه متعددی استفاده شده است.

 

  دل‌شکسته (۱۳۸۶) | عشق و صلحدل-شکسته

شهاب حسینی که با «مدار صفر درجه» به جایگاه مرتفعی در بازیگری دست یافته بود، تصمیم گرفت تا از تلویزیون فاصله بگیرد و وقتش را صرف بازی در فیلم‌های سینمایی بکند. او در دوران پرکاری‌اش به سر می‌برد و توانسته بود با دریافت دیپلم افتخار بهترین بازیگر مرد برای فیلم «محیا» در جشنواره‌ی فجر اولین جایزه‌ی مهم سینمایی‌اش را دشت کند. در این میان «دل‌شکسته» ساخته‌ی علی روئین‌تن همان فیلمی بود که طرفداران حسینی را می‌توانست حسابی سیراب و راضی کند.

«دل‌شکسته» قصه‌ی دو جوان با دو دیدگاه مختلف است. امیرعلی (شهاب حسینی) پسری با روحیات مذهبی از قشر متوسط جامعه بوده و نفس (بیتا بادران) دختری پرشور و شوخ و شنگ از قشر مرفه که چندان در قید و بند مذهب نیست. امیرعلی و نفس در رشته‌ی جامعه‌شناسی با یک‌دیگر در دانشگاه همکلاس هستند و فیلم ماجرای عاشقی آنها را با وجود تفاوت‌های فراوانشان پس از عبور از بحث و جدل‌های مختلف با لحنی آغشته به طنز و مذهب بیان می‌کند.

قصه‌ی «دل‌شکسته» شباهت جزیی و اندکی با «مدار صفر درجه» داشت اما حسینی به‌خوبی آگاه بود که لحظه‌ای لغزش می‌تواند او را به مرداب مکنده تکرار گرفتار و هوادارانش را دل‌سرد کند. او در این فیلم با بازیگرانی چون خسرو شکیبایی، بیتا بادران، محمود پاک‌نیت و فریبا کوثری هم‌بازی شد.

 

  سوپر استار (۱۳۸۷) | غرور و شهرتسوپراستار

شاید «سوپر استار» اولین فیلم شهاب حسینی در سینما باشد که گویی نقش اصلی آن به‌شکلی تمام و کمال برای او نوشته شده است. نقشی که توانست برای حسینی در جشنواره‌ی بیست‌و‌هفتم فیلم فجر سیمرغ بلورین بازیگری را به ارمغان بیاورد و حتی او را بدل به رقیبی سرخت برای خودش کند. چراکه هم‌زمان در همان جشنواره برای بازی‌اش در «درباره الی» کاندید جایزه نقش اول مرد شده بود. استقبال از «سوپر استار» در اکران نوروزی سینماها آن را به یکی از فیلم‌های موفق کارنامه‌ی شهاب حسینی بدل کرد.

این فیلم قصه‌ی بازیگری جوان و مشهوری به نام کوروش زند است که غرق در لذت و غرور بوده و به آدم‌ها نگاهی مادی و ابزاری داشته و با وجود زندگی مرفه‌ای که برای خود ترتیب داده رضایت چندانی از اوضاعش ندارد. روزی دختر نوجوانی سر صحنه یکی از فیلم‌های کوروش می‌رود و پس از گپ‌و‌گفت با او خودش را دختر کوروش معرفی می‌کند، در حالی‌که کوروش معتقد است که او و همسر سابقش فرزندشان را پیش از تولد سقط کرده‌اند.

«سوپر استار» دومین تجربه‌‌ی همکاری شهاب حسینی با تهمینه میلانی بود. نقش کوروش زند در مقام یک بازیگر طراز اول و میزان محوبیتش در نزد مردم هم‌خوانی مشابهی با شهاب حسینی در آن زمان که در شهرت گسترده‌ای به سر می‌برد، داشت. حسینی در فیلم به‌خوبی توانست سیر تبدیل یک فرد مغرور و از‌خود‌راضی به چهره‌ای مردمی، دلسوز و نادم را ایفا کند.

 

 درباره الی (۱۳۸۷) | در کلاس جهانیدرباره-الی

در «درباره الی» نقش اصلی به معنای مرسومش که بازیگر یکه و تنها سکانس را با بازی یا تک گویی‌اش از آن خود کند، وجود نداشت. در واقع تمامی بازیگران جوری چیده شده بودند که همه در کنار هم و دوشادوش یک‌دیگر قصه را پیش ببرند و هرکدام به‌یک اندازه مهم باشند. شهاب حسینی و گلشیفته فراهانی در طول فیلم اهمیت برجسته‌تری داشتند و به نوعی سکان‌دار اصلی ماجرا بودند و تصمیم الی برای سفر به شمال در نهایت به این دو نفر مرتبط می‌شد. از این‌رو می‌توان ادعا کرد که فرهادی در میان مانی حقیقی، پیمان معادی، احمد مهران‌فر و صابر ابر به شهاب حسینی مسئولیت سنگین‌تری داده و حساب ویژه‌ای روی او باز کرده است.

احمد مردی است که از همسر آلمانی‌اش در خارج از کشور جدا شده و برای دیدار دوستان قدیمی دانشکده‌اش به ایران آمده تا با دختری به نام الی آشنا شود و تجدید فراش کند. بازی شهاب حسینی پیش از گم شدن الی تفاوت چشم‌گیری با بازی دیگران ندارد اما بعد از آن اتفاق است که عیار بازی او نمایان می‌شود. جایی که احمد آینده‌ای که پیش از سفر به ایران برای زندگی‌اش در ذهن خود ساخته را از دست‌رفته می‌یابد و پایش در ناپدید شدن الی گیر است.

بازی شهاب حسینی در سکانسی که به‌همراه گلشیفته فراهانی در ماشین به انتظار نامزد الی نشسته کافی است تا نمره‌ی قبولی را بگیرد و داوران جشنواره را متعاقد کند که او شایستگی نامزدی نقش اول مرد را برای «درباره الی» با وجود سیمرغی که برای «سوپر استار» قرار است بگیرد را دارد. همچنین دیالوگ معروف فیلم که به تلخی بی‌پایان معروف است و شهاب حسینی آن را در آخر ماجرای طلاقش به الی می‌گوید کماکان در صفحات سینمایی وایرال می‌شود. حسینی با این فیلم شانس این را به دست آورد که بازی‌اش را در سطح و کلاس جشنواره‌های معتبر جهان به‌ نمایش بگذارد.

 

  پرسه در مه (۱۳۸۸) | سمفونی جنونپرسه-در-مه

شهاب حسینی بعد از ایفای نقشی مهم در «درباره الی» در چهار فیلم حضور پیدا کرد که از میان آنها «حوالی اتوبان» و «پرسه در مه» فیلم‌های مهم‌تری بودند. «حوالی اتوبان» فیلم زنانه‌ای بود و حسینی تنها در نیمه‌ی نخست آن حضور داشت اما «پرسه در مه» یکی از نقش‌هایی را نصیب حسینی کرد که هر بازیگری آرزویش را دارد.

ماجرای پرسه در مه به جوان موزیسینی به نام امین اختصاص دارد که با بازیگر تئاتری به‌نام رویا ازدواج کرده و هر دو روزهای پایانی تحصیلات دانشگاهی خود را سپری می‌کنند. امین در تب و تاب نوشتن قطعه‌ای که به اعتقاد خودش نظیر آن را کسی نمی‌تواند خلق کند کارش به جنون کشیده شده و به خودویرانگری دچار می‌شود.

«پرسه در مه» اولین همکاری مشترک شهاب حسینی و لیلا حاتمی است. فیلمی به قلم و کارگردانی بهرام توکلی که به‌اندازه‌ای که باید قدر ندید و تنها در میان منتقدان و تماشاگران جدی سینما دیده شد و بازی درخشان شهاب حسینی در جشنواره‌ی فجر نایده گرفته شد. با این حال حسینی برای این فیلم در جشن خانه‌ی سینما و جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران برنده‌ی تندیس بهترین بازیگر نقش اول مرد شد.

با تماشای هنرنمایی شهاب حسینی در این فیلم می‌توان به این نکته پی برد که او برای ایفای این نقش از هیچ تلاشی فروگذاری نکرده است. غرور جوانی امین و جبهه‌گیری‌اش در مقابل سواد آکادمیک استادی که دل خوشی از او ندارد و از دست رفتن ناخواسته عشقی که به رویا دارد و در نهایت نمایش جنونی که ریشه‌اش در دل استعداد نهفته و کشف نشده او جوانه زده، امین را تبدیل به یکی از ماندگارترین نقش‌های کارنامه‌ی حسینی کرده است.

 

  جدایی نادر از سیمین (۱۳۸۹) | شاه‌نقشجدایی-نادر-از-سیمین

سپردن نقش حجت به شهاب حسینی آن هم بعد از تجربه‌ی موفق «درباره الی» از سوی اصغر فرهادی کار چندان سختی نبود. رتبه‌ای که شهاب حسینی در بین بازیگران هم‌نسل خودش به دست آورده بود به‌قدری با سایرین اختلاف داشت که نیازی به رقیب برای نقشی با این مختصات نبود. حجت با ویژگی‌های ظاهری و اخلاقی نقش‌هایی که شهاب حسینی با آنها شهرت یافته بود، نداشت. مردی عصبی، بی‌قرار و بی‌منطق که در لا‌به‌لای مشکلات مالی متعدد سعی دارد شرافت‌مندانه زندگی کند.

حجت نقش مکمل فیلم فرهادی بود اما تاثیر حضورش اگر از نقش اصلی مرد بیشتر نباشد، کمتر نیست. در کنار تمام تعاریف و تمجیدهایی که از فیلم به عمل می‌آمد، شهاب حسینی سهم ویژه‌ای داشت. شاه‌نقشی که بعد از گذشت یک دهه و با ظهور بازیگران جدید همچنان به قواره‌ی حسینی می‌آید و بس و بازیگر دیگری را نمی‌توان در آن نقش که به‌شدت به پیچیدگی‌های اجرایی وابسته بود تصور کرد.

شهاب حسینی در بیست‌و‌نهمین جشنواره‌ی فیلم فجر برای نقش حجت کاندید دریافت سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد اما قافیه را به رقیب دیگرش یعنی حامد بهداد باخت و تنها به دریافت دیپلم افتخار بسنده کرد. شایان ذکر است که بازی حسینی بار دیگر مورد سلیقه‌ی داوران جشن خانه سینما قرار گرفت و تندیس بازیگری پانزدهمین دوره از این جشنواره را برای آن نقش از آن خود کرد.

 

 شوق پرواز (۱۳۹۰) | پرواز تا بی‌نهایتشوق-پرواز

«شوق پرواز» اولین سریالی بود که شهاب حسینی بعد از «مدار صفر درجه» بازی کرد. این سریال ابتدا در اواخر دهه‌ی ۷۰ کلید زده شد اما مشکلات تولید سبب شد تا به سرانجام نرسد و در مراحل اولیه‌‌ی تولید متوقف شد. با بازنویسی هشت‌باره فیلمنامه توسط فرهاد توحیدی و دو تن از نویسندگان، یدالله صمدی پشت دوربین اولین سریال خود قرار گرفت. فیلمبرداری «شوق پرواز» در خرداد ۱۳۸۸ آغاز شد و با طی روند طولانی تولید در نهایت در اولین سال دهه‌ی نود روی آنتن رفت.

شهاب حسینی که در طول سال‌های غیبت خود در تلویزیون طرفدارانش را به تماشای فیلم‌های سینمایی‌اش عادت داده بود بعد از درخشش در «جدایی نادر از سیمین» که احتمالاً همزمان با سریال «شوق پرواز» فیلمبرداری می‌شد به تلویزیون بازگشت. دلیل انتخاب شهاب حسینی برای نقش مهمی چون شهید عباس بابایی تصمیم ملیحه حکمت، همسر شهید بابایی بود. ملیحه حکمت با تماشای فیلم دل‌شکسته تحت‌تاثیر بازی حسینی قرار گرفت و در نهایت او را به تیم سازنده پیشنهاد داد.

در نگاه اول شهاب حسینی شباهت چندانی به چهره‌ی شهید عباس بابایی با توجه به عکس‌های موجود نداشت اما سعید ملکان در مقام طراح چهره‌پردازی تفاوت چهره‌ی آن دو را به حداقل رساند. در مقابل فیزیک بدنی و قد و قامت حسینی کاملاً مناسب و درخور نقش یک خلبان بود و همین بازی او را باورپذیرتر کرده بود. سلما بابایی، فرزند شهید بابایی در مصاحبه‌ای عنوان کرد که علاوه‌بر شباهت ظاهری شهاب حسینی به پدرش، نقش او را به قدری قدرتمند بازی کرده که گویی عباس بابایی جلوی دوربین حضور دارد.

 

 حوض نقاشی (۱۳۹۱) | ببخشید که بابات شدمحوض-نقاشی

اگر عاشقانه‌ی مازیار میری در یاد و خاطره‌ها همچنان ماندگار است باید آن را بیش از همه عناصر مدیون بازی شهاب حسینی دانست. او در کنار نگار جواهریان نقش یک زوج معلول ذهنی را ایفا کرده‌اند که در کنار آدم‌های معمولی روزگار می‌گذرانند. آنها فرزند پسری دارند که نقصان آن‌دو را به ارث نبرده و سالم و سلامت به دنیا آمده است. مریم و رضا با وجود آنکه بالغ هستند و پسرشان به سن بلوغ نزدیک است اما از روحیاتی کودکانه برخوردارند. در این میان فرزندشان تصمیم می‌گیرد با جدا شدن از آنها به جرگه‌ی آدم‌های بالغ معمولی بپیوندد.

در کارنامه‌ی هر بازیگری شاید بازی در چنین نقشی تنها یک‌بار پیش بیاید چراکه تقریباً هیچ سازنده‌ای تمایلی به پیشنهاد چنین نقشی به بازیگری که پیش‌تر آن را ایفا کرده ندارد. با این حساب جایی برای آزمون و خطا وجود ندارد و ناتوانی در اجرای چنین نقشی می‌تواند حسرت بزرگی بر دل بازیگر بگذارد. شهاب حسینی در ایفای نقش رضا سربلند بیرون آمد و با تکیه بر اندوخته‌های بازیگری‌اش در ترسیم یک معلول ذهنی که به مشکلات فیزیکی و حرکتی هم دچار است، موفق عمل کرد.

رضا که به دلیل بدرفتاری پسرش از او دل‌چرکین شده در جایی از فیلم تصمیم می‌گیرد که پا روی غرور پدرانه‌اش بگذارد و به مدرسه او برود و از پشت پنجره‌ی کلاس پسرش را راضی کند که به جمع خانواده محلق شود. بازی حسینی در این سکانس یکی از بهترین لحظات پدر و پسری سینمای ایران را رقم زده است؛ بازی‌ای که در سی‌و‌دومین جشنواره‌ی فیلم فجر حتی شایستگی کاندید شدن را هم پیدا نکرد اما مثل همیشه بازی حسینی مورد توجه داوران جشن خانه‌ی سینما قرار گرفت و نام او به لیست نامزدهای بهترین بازیگر نقش اول مرد اضافه شد.

 

  آشغال‌های دوست‌داشتنی (۱۳۹۱) | قاب عکس روی طاقچهآشغال-های-دوست-داشتنی

کمتر کسی است که از ماجرای توقیف هفت‌ساله «آشغال‌های دوست‌داشتنی» ساخته‌ی محسن امیریوسفی بی‌خبر باشد. شهاب حسینی در این فیلم در میان بازیگران مطرحی چون اکبر عبدی، صابر ابر، حبیب رضایی، هدیه تهرانی و نگار جواهریان یکی از نقش‌های اصلی فیلم را بازی می‌کرد که ازقضا هم‌زمان با حوض نقاشی فیلمبرداری می‌شد. نقشی که اگر فیلم امیریوسفی به جشنواره همان سال راه پیدا می‌کرد، می‌توانست ناکامی حسینی در دریافت جایزه برای «حوض نقاشی» را جبران کند.

داستان فیلم در فضای متشنج وقایع پس از انتخابات می‌گذرد. منیره زنی است که همراه با دخترخاله‌اش سیما زندگی می‌کند. روزی سیما با عده‌ای از معترضین به خانه‌ی منیره پناه می‌آورند و هنگام خروج متوجه ضربدری روی درب خانه می‌شوند و از منیره می‌خواهند تا هرچه به نظرش مشکوک می‌آید را به درون کیسه زباله بیاندازد. منیره به‌سراغ قاب عکس‌های برادر، همسر و پسرانش می‌رود و در فضایی خیال‌انگیز با آنها گفت‌وگو می‌کند و هریک از افراد درون عکس به سخن درمی‌آیند و عقاید خود را در اوج اختلاف به اشتراک می‌گذارند.

شهاب حسینی همانند عبدی، رضایی و ابر نقشش در ابعاد یک قاب عکس خلاصه می‌شود. جوانی چریک و مارکسیست به نام منصور که نماینده تفکر چپ‌گرا است. منصور اسلحه‌ای را در زمان حیاتش در خانه پنهان کرده اما از گفتن محل اختفای اسلحه که احتمالاً برای منیره درسرساز خواهد شد، امتناع می‌ورزد. محدودیت فضا و وسعتی به اندازه‌ی یک قاب عکس نه‌تنها دست‌و‌پای حسینی را در ایفای هر چه بهتر نقشش نمی‌بندد بلکه یکی از بهترین بازی‌های خود را به نمایش می‌گذارد. بازی‌ای که به دلیل مشکلات عدیده فیلم در مسیر دریافت مجوز در زمانی که باید دیده نشد اما همچنان می‌توان عملکرد حسینی را در این فیلم ستود و از آن به‌عنوان یکی از بهترین تجربه‌های بازیگری‌اش یاد کرد.

 

  ساکن طبقه وسط (۱۳۹۲) | صندلی کارگردانیساکن-طبقه-وسط

تنها تجربه‌ی کارگردانی شهاب حسینی در وادی هنر به تئاتر ملاقات برمی‌گشت. تئاتری که شهاب حسینی براساس نمایشنامه‌ای به‌همین نام از امانوئل اشمیت در مهر و آبان ۱۳۹۱ روی صحنه برد و خودش هم در آن بازی می‌کرد. «ساکن طبقه وسط» اولین فیلم او در مقام کارگردان است که در سال ۱۳۹۲ با فیلم‌نامه‌ای به‌قلم محمدهادی کریمی جلوی دوربین برد. فیلمی که به دلیل طولانی شدن مراحل تولید شانس حضور در جشنواره فجر را از دست داد و مستقیماً راهی اکران شد.

«ساکن طبقه وسط» فیلم پربازیگری است و بازیگران مطرحی چون فرهاد اصلانی، هنگامه قاضیانی، طناز طباطبایی، ساره بیات، کامبیز دیرباز، حسین یاری، بابک حمیدیان، بهناز جعفری، علی شادمان و … نقش‌های کوتاهی در آن را ایفا می‌کنند. ایفای نقش اصلی فیلم را شهاب حسینی عهد‌ه‌دار شد تا در همان ابتدا در زمره‌ی کارگردانانی که نقش اول فیلم خودشان را بازی کرده‌اند، جای بگیرد. او در این فیلم ۳۸ شخصیت برجسته‌ی دنیا را بازی کرد و برای هرکدام گریم‌های مختلفی را تجربه کرد که در نوع خودش یک رکورد محسوب می‌شود. چهره‌هایی همچون مولانا، سقراط، سهروردی، شیخ صنعان، راجر واترز، نیوتن، کرت کوبین، چه‌گوارا، حضرت زکریا، حضرت مسیح، لیونل مسی، فرهاد مهراد و … از شخصیت‌هایی هستند که شهاب حسینی به تبع قصه برای لحظاتی کوتاه در شمایل آنها ظاهر شد.

«ساکن طبقه وسط» قصه سرگشتگی و حیرانی انسان معاصر بوده که در جستجوی ایمان و آرامش و عرفان است و فیلم برخلاف مضامین یاد شده لحنی طنز و هجوآمیز دارد.  شهرت زبانزد شهاب حسینی و لیست مطول اسامی بازیگران فیلم سبب شد که در پاییز ۱۳۹۳ و با وجود فیلم‌های پرفروشی چون شیار ۱۴۳ و آتش بس ۲ به باشگاه میلیاردی‌ها بپیوندد که برای فیلمی با این مختصات راضی‌کننده بود.

 

  فروشنده (۱۳۹۴) | برسد به‌ دست شهابفروشنده

اصغر فرهادی پس از ساخت «گذشته» تصمیم گرفت فیلم بعدی‌اش را در ایران جلوی دوربین ببرد. نام اولیه‌ی فیلم «برسد به دست آهو» بود که بعدها به «فروشنده» تغییر یافت. حسینی در این فیلم برای بار سوم با ترانه عیلدوستی هم‌بازی شد که پیش از ساخت نوید دو بازی باکیفیت دیگر را می‌داد. بخصوص اینکه «فروشنده» زمانی به اکران درآمد که مخاطبان فصل اول «شهرزاد» را دیده بودند و به ترکیب این دو نفر ایمان داشتند.

شهاب حسینی در این فیلم در نقش عماد ظاهر شده است که با رعنا زندگی هنری آرامی را تشکیل داده‌اند. رعنا بازیگر تئاتر و عماد بازیگر و کارگردان تئاتر است که روزها به تدریس ادبیات در مدرسه پسرانه مشغول است. آ‌نها به دلیل خطر گودبرداری ساختمان جنبی آپارتمانشان به خانه اجاره‌ای دوست تئاتری خود نقل مکان می‌کنند. خانه‌ای که مستأجر مرموزی پیش از آنها در آنجا زندگی می‌کرده است. شبی از شب‌ها رعنا پس از اجرا زودتر از عماد به خانه می‌آید و در غیاب عماد به او تعرض می‌شود. بار روانی این مسأله نه‌تنها رعنا بلکه عماد را هم از زندگی ساقط می‌کند؛ حالا عماد علاو‌ بر دست‌و‌پنجه نرم کردن با این فشار فکری این بحران به دنبال متجاوز می‌گردد.

شهاب حسینی در ایفای نقش عماد دو وظیفه‌ی مهم را بر دوش می‌کشید. او پیش از آن اتفاق تلخ یک معلم و هنرمند متشخص بود و بعد از آن اتفاق مردی بود که بی‌تاب و خشمگین به دنبال مقصر اصلی آن اتفاق می‌گشت. حفظ و کنترل بازی در مرز باریک این دو وجه کار هر بازیگری را سخت می‌کرد. شهاب حسینی به‌سان نقش‌های سختی که به‌خوبی از پس آن برآمده بود در فروشنده هم توانست گلیم خودش را به دور از اغراق‌های مرسوم از آب بیرون بکشد.

فروشنده در جشنواره کن با تحسین منتقدان مواجه شد و شهاب حسینی در برابر رقیب سرسخت خود یعنی آدام درایور به نخل طلای بهترین بازیگر مرد دست پیدا کرد و اولین بازیگر ایرانی‌ای لقب گرفت که چنین جایزه مهمی را از آن خود می‌کند. با موفقیت «فروشنده» در اسکار و کسب عنوان بهترین فیلم خارجی‌زبان او به‌عنوان بازیگری شناخته شد که در هر دو فیلم اسکاری سینمای ایران حضور یافته است. همچنین او در جشن حافظ و خانه سینما تندیس بهترین بازیگر مرد را به خانه برد.

 

 شهرزاد (۱۳۹۷-۱۳۹۴) | دیوان‌سالارشهرزاد

پیش از آنکه نقش شهاب حسینی در سریال سرزمین کهن آغاز شود، توقیف آن در قسمت‌های اولیه مانع از تماشای او در سریال تاریخی دیگری شد. «شهرزاد» اولین سریال او بعد از سرزمین کهن و اولین تجربه‎‌اش در شبکه نمایش خانگی بود. سریالی از حسن فتحی که برای روایت عاشقانه‌ای دیگر به سراغ شهاب حسینی رفته بود تا موفقیت «مدار صفر درجه» را تکرار کند. شهرزاد در سه فصل تولید شد و شهاب حسینی با اغماض از وقفه‌های یک‌ساله و چند‌ماهه‌ای که بین فصول وجود داشت، سه سال تمام را مهمان خانه‌های مردم بود.

شهرزاد در طول پخشش گوی رقابت را از سایر سریال‌های در حال پخش ربود و تا قسمت آخر در مرکز توجه قرار داشت. علاوه‌بر داستان، بازی تیم بازیگران سریال که در رأس آ‌نها علی نصیریان، شهاب حسینی و ترانه عیلدوستی قرار داشت، کیفیت سریال را تا حد زیادی فراتر برد. از سویی فرمول موفق هم‌بازی شدن حسینی و علیدوستی و عشقی که بین شخصیت‌های قباد و شهرزاد به مرور شکل گرفته بود این فرصت را به حسینی اعطا کرد تا بار دیگر تبدیل به بازیگری بی‌بدیل در ژانر عاشقانه شود.

با مرگ شخصیت بزرگ‌آقا با بازی علی نصیریان و حذف او در فصول بعدی، شهاب حسینی به‌عنوان نقش اول مرد شناخته شد و به‌موازات آن جایگزین عموی خود در داستان سریال شد. قباد در ابتدا مردی بی‌دست‌و‌پا و بی‌اختیار بود که تحت فرمان بزرگ‌آقا مجبور به انجام هر کاری می‌شد اما با در دست گرفتن امور شمایل قلدرانه‌ای را به خود گرفت و از همه قوایش برای بازگرداندن شهرزاد استفاده کرد.

شهاب حسینی با وجود تغییرات شخصیتی قباد در این سه فصل نماد مرد عاشق را به بهترین شکل ممکن ارائه داد و این اتفاق در حالی صورت می‌گرفت که سازندگان انتظار داشتند تا این میزان از محوبیت نصیب فرهاد با بازی مصطفی زمانی شود نه شخصیتی چون قباد که بدل به یک بدمن می‌شد. اما جذابیت و کاریزمای حسینی در ایفای نقش قباد و تسلط او بر صحنه و حس‌گیری و همچنین استعمال مکرر سیگار به سینمایی‌ترین و مافیایی‌ترین شکل ممکن ابهتی را به شخصیت قباد اضافه کرد که جای حرف باقی نمی‌گذاشت.

 

  برادرم خسرو (۱۳۹۴) | شیداییبرادرم-خسرو

شهاب حسینی از معدود بازیگران مطرحی است که سابقه‌ی کم‌نظیری در بازی در فیلم‌های اول و دوم کارگردانان جوان دارد. «برادرم خسرو» یکی از همان فیلم‌ها بود که توسط احسان بیگلری نوشته و کارگردانی شد. شهاب حسینی در این فیلم در نقش خسرو ظاهر شده و به بیماری دو قطبی که پیش‌تر با نام افسردگی–شیدایی شناخته می‌شد، مبتلا است. خسرو به دلیل سفر اجباری مادرش مجبور می‌‎شود تا به نزد برادر متأهلش ناصر برود. ناصر یک پزشک موفق است و زندگی به‌ظاهر آرامی دارد. ورود خسرو به خانه ناصر که میانه‌ی خوبی با یک‌دیگر ندارند سبب بروز اتفاقی می‌شود و بیماری خسرو عود می‌کند.

با یک کندوکاو کوچک در خصوص بیماران دو قطبی و اطلاع از چگونگی رفتار آنها پس از تماشای فیلم پی خواهید برد که حسینی نقش خسرو و بیماری‌اش را منطبق بر واقعیت و عاری از هرگونه غلو ایفا کرده است. البته بخشی از این موفقیت را باید مدیون فیلمنامه بیگلری و شخصیت‌پردازی خسرو با اتکا بر دلایل علمی توسط او دانست.

برادرم خسرو شایستگی این را داشت تا در سی‌و‌چهارمین جشنواره‌ی فیلم فجر به دلیل کیفیت بالایی که فراتر از یک فیلم اول بود همزمان در دو بخش نگاه نو و مسابقه‌ی سینمای ایران حضور داشته باشد اما این اتفاق به دلیل وجود فیلم‌هایی چون «ابد و یک روز»، «ایستاده در غبار» و «من» در این بخش میسر نشد و برادرم خسرو با فیلم‌اولی‌ها به رقابت پرداخت. از این‌رو شانس دریافت سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول مرد یا حتی نامزدی آن از حسینی دریغ شد اما این چیزی از ستایش‌هایی که بعدها از بازی او به عمل آمد، نکاست.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.