گاهی آدمها تنها از سر عشق، علاقه یا چیزهایی شبیه به اینها در کنار هم نمیمانند حتی عادت هم نقشی در این کنار هم ماندن ندارد بلکه آدمها گرفتار هم میشوند، چنان در خلاءهای روحی یکدیگر نفوذ میکنند که در آزاردهندهترین شرایط هم به رفتن و رها کردن یکدیگر فکر نمیکنند یا دل کندن برایشان به یک راه حل زجرآور تبدیل میشود.
این آدمها ممکن است یک عمر با هم بمانند، شاید مدت کوتاهی فاصله بگیرند، بروند و برگردند، بروند و باز هم برگردند اما در نهایت این داستان ناخوشایند میتواند یک عمر ادامه داشته باشد. صحنههایی از یک ازدواج برشی است از زندگی چنین آدمهایی؛ آدمهایی که تلههای روحی و شخصیتی مشترکی دارند و کنار هم ماندنشان آزاریست همراه با لذت. حتی شاید در چنین شرایطی خیانت ببینند یا خیانت کنند، زخم بزنند یا زخم بخورند اما تا پاره شدن آخرین رشتههای عاطفی میانشان دوام میآورند و روح آسیب دیدهشان را به دنبال خود میکشند.
مینیسریال پنج اپیزودی صحنههایی از یک ازدواج(محصول شبکهی اچبیاو) به کارگردانی «هاگای لیوای» بازسازی مینیسریالی سوئدی(شش قسمتی) با همین عنوان اثر اینگمار برگمان است که بعدها به یک فیلم ۱۲۸دقیقهای تبدیل شد. هاگای در بازسازی اثر، زوج آمریکایی متعلق به طبقهی متوسط را جایگزین زوج ثروتمند سوئدی کرده و اتفاق را از زاویهی دیگری روایت میکند. در اثر هاگای جایگاه زن و مرد به نسبت اثر برگمان عوض شده و زن پیشبرندهی اصلی قصه است. مرد بیشتر زمان خود را در خانه میگذراند و بخش عمدهی مسئولیت نگهداری از ایوا(دخترشان) به عهدهی اوست و میرا در مدیریت و کنترل زندگی نقش پررنگتری دارد. این تفاوت میان نسخهی اصلی و نسخهی لیوای برای مخاطب چالش تازهای است. مخاطب اینبار فرصت دارد روایت این رابطهی پیچیده را از زاویهی دیگری ببیند، تحلیل کند و در میان میرا و جاناتان قرار بگیرد.
صحنههایی از یک ازدواج با نمایش تصویری کامل و به ظاهر بینقص از زندگی میرا(جسیکا چستین) و جاناتان(اسکار آیزاک) از زبان خودشان آغاز میشود، تصویری که به مرور(و اپیزود به اپیزود) ترک برمیدارد و در نهایت میشکند. آنها در واقعیت زوج موفقی نیستند که در قاب ثابت و دو نفرهی ابتدایی دربارهی ازدواج و زندگی مشترکشان حرف میزنند بلکه در آستانهی طوفانی ایستادهاند که به زودی همه چیز را بهم خواهد ریخت.
جاناتان حاضر است وضعیت پیش آمده را روشنفکرانه و در ظاهر صبورانه تحمل کند، حتی عکسی از رقیب پنهانیاش ببیند شاید با این کارها میرا را از دست ندهد(همانطور که او را در آخرین لحظاتِ پیش از رفتن سخت در آغوش میگیرد و رها نمیکند) اما میرا از زندگی یکنواختی که از بیرون ویترین خوشایندی دارد به تنگ آمده و خلاف جاناتان که منفعلانه حاضر به ادامه است، عصیان میکند. مخاطب به مرور شبیه به رواندرمانگر یا روانکاو این زوج میشود، از آنها فاصله میگیرد و بیرون از فضای پیچیدهی میان آنها، بیطرفانه بر کشمکشها و درگیریهایشان نظارت میکند؛ گاه به جاناتان حق میدهد و گاه به میرا، گاه نگران این میشود و گاه آن اما در نهایت عمق تلخی واقعیت این ازدواج و رابطهی آشفته را درک میکند.
صحنههایی از یک ازدواج تنها داستان یک ازدواج نیست بلکه برشهایی است از سقوط یک رابطه، رابطهای که کاملا با تصویر ابتدایی که میرا و جاناتان تلاش میکنند ارائه بدهند متفاوت است. اپیزودهای مینیسریال با وجود پیوستگی مضمونی، هر یک هویت مستقلی دارند و اتفاقاتی میان میرا و جاناتان را از نقطهای آغاز میکنند و آن را درست به پایان میرسانند.
در اپیزود پنجم(آخرین اپیزود) میرا تصویر درست و کاملی از ارتباط پیچیدهی میان خودش و جاناتان را مطرح میکند؛”من تو رو دوست دارم و همیشه داشتم به شیوهی آشفتهی خودم… و تو منو دوست داری به روش پیچیدهی خودت و همیشه هم دوستم خواهی داشت…” این داستان همان آدمهاست؛ آدمهایی که تلههای شخصیتی مشترکشان بزرگترین مانع رهاییشان از یکدیگر میشود. میرا میرود و بازمیگردد، جاناتان میماند، هم میرا را میخواهد و هم او را پس میزند. ازدواج میکند، دوباره پدر میشود اما قلبش همچنان سرشار از عشق میراست. صحنههایی از یک ازدواج با پشتصحنه آغاز میشود و با پشتصحنه به پایان میرسد، جسیکا چستین پیش از شروع نخستین اپیزود حلقه به انگشت میکند و در آخرین سکانس چستین و آیزاک پس از پایان فیلمبرداری به اتاقهایی جدا میروند، راه این شخصیتها در نهایت جداست. هرچقدر عشق آشفته و پیچیدهای میانشان در جریان باشد باز هم به نقطهی مشترکی نخواهند رسید.