نویسنده: شبیر نعلبندیان
کمدی برخلاف فهم سهلش و ورای آن همه لبخند، فرمول سختی دارد و همواره از آن بهعنوان یکی از سختترین ژانرهای سینما یاد میکنند. سختی قضیه وقتی پیچیده و بیشتر میشود که سازنده تصمیم میگیرد که کمدی را با ژانر عاشقانه درهم آمیزد. ژانری که در قاموس درام محکوم به نمایش رنج و تقلای عاشق در راه رسیدن به معشوق است و خلاف آن محلی از اعراب ندارد.
هیچ عاشقانهای را نمیتوان یافت که عاشق و معشوق به راحتی به وصال یکدیگر برسند و یا تا آخر عمر بهخوبی و خوشی زندگی کنند. حتما و قطعا جایی در ابتدا، میانه و یا انتها حقیقت روزگار یقه آنها را میگیرد. از اینرو یک کمدی عاشقانه وظیفه دارد تا در عین نمایش ملموس حقیقت که بیشک تلخی هم در آن سهمی قابل توجهی دارد، رنگ خنده را به لب مخاطب بکشاند و لحظات مفرحی را برای او به ارمغان بیاورد.
عاشق همانند دلقکی بندباز در ارتفاع از سویی وظیفه دارد تا راه رسیدن به معشوق را به شکلی بپیماید که مخاطب دلش برای او بلرزد و از سوی دیگر از خنده نیافتد. تلفیق این دو ژانر در تاریخ سینمای جهان همیشه به نتیجهی قابلقبولی منتج نشده و فیلمهای انگشتشماری موفق به حفظ این دو عنصر در کنار هم بدون آنکه یکی بر دیگری غالب شود، شدهاند.
برترین عاشقانههای کمدی سینما
تعطیلات رُمی | پرسه در رُم![تعطیلات-رمی]()
شاید با شنیدن یا دیدن کلمهی «رُم» در نام فیلم تصور کنید که با یک عاشقانهی ایتالیایی طرف هستید اما باید گفت که تعطیلات رُمی عاشقانهای آمریکایی به کارگردانی ویلیام وایلر در دل رُمِ ایتالیا است. «تعطیلات رُمی» قصهی آشنایی دارد و روایتگر سفر پرنسسی زیبا با بازی آدری هپبورن به رُم است که بهسبب خستگی ناشی از سفرهای کاری در سفارتخانهی کشورش واقع تحتدرمان قرار میگیرد اما شبانه از آنجا فرار کرده و از جلد خود خارج میشود.
او پس از پرسهزنی در خیابان با خبرنگاری آمریکایی به نام جو بردلی که وضع مالی مناسبی ندارد، برخورد میکند و به آپارتمان او میرود و جو متوجه میشود که او همان پرنسس معروف است اما چیزی بروز نمیدهد و رفتهرفته ارتباطی عاطفی بین آنها شکل میگیرد. «تعطیلات رُمی» از اولین فیلمهای آمریکایی ساخته شده در ایتالیا به شمار میرود. سکانس وسپاسواری آدری هپبورن در خیابان های رُم از ماندگارترین و معروفترین سکانسهای تاریخ سینما به حساب میآید. مضاف بر این پایانبندی حقیقی و به دور از کلیشههای مرسوم و رایج آن زمان از نکات قابلتوجه فیلم محسوب میشود.
طلاق به سبک ایتالیایی | عاشقی با اعمال شاقه![طلاق-به-سبک-ایتالیایی]()
«طلاق به سبک ایتالیایی» نهتنها یکی از بهترین کمدیهای تاریخ سینماست بلکه میتوان آن را یک عاشقانهی نامتعارف دانست. ماجرای فیلم حول محور زندگی زناشویی نجیبزادهای به نام دون فردیناندو با همسر لوس و خستهکنندهاش میگردد. قصه از جایی اوج میگیرد که عشق آتشین دون فردینادو نسبت به دخترعموی زیبایش با نام آنجلا برافروخته شده و برای رهایی از دست همسرش نقشهای میکشد تا او را با معشوق سابقش روبهرو کند.
به همین بهانه با توجه به پیچوخم قانونی دادگاه ایتالیا او را به جرم خیانت به قتل برساند اما همهچیز آنطور که سهل پیشبینی میکرده، پیش نمیرود و موانع زیادی بر سر راه فردیناندو قرار میگیرد. «طلاق به سبک ایتالیایی» در کنار اغفالشده و رهاشدهی معروفترین فیلم پیرتو جرمی کارگردان فقید ایتالیایی است که توانست اسکار بهترین فیلمنامه را برای او به ارمغان بیاورد و فیلمنامه براساس رمانی تحتعنوان “یک قتل ناموسی” نوشته شده است. علاوهبر این نامزدی بهترین کارگردانی و بهترین بازیگری مرد در اسکار سال ۱۹۶۲ هم نصیب فیلم شد. مارچلو ماسترویانی یکی از بهترین نقشآفرینیهای خود را در این فیلم انجام داده و تبحرش را در ژانر کمدی بهخوبی نشان داده است.
آنی هال | آنی، عشق من![آنی-هال]()
وودی آلن عاشقانههای زیادی را تقدیم سینما کرده اما «آنیهال» قطعا یکی از بهترین فیلمهای آلن که عموما از حوزهی ژانر مذکور خارج نیستند، محسوب میشود. «آنیهال» فیلمنامهای با ساختار سه پردهای ندارد و قصه به تجربیات عشقی و شخصی شومنی به نام الوی سینگر با بازی خود وود آلن و مشکلاتش در حفظ رابطهاش با دختری به نام «آنیهال» با بازی دایان کیتون محدود میشود. اما در ورای این لحن عاشقانه وودی آلن دیوار چهارم را شکسته و دغدغههای شخصی و فلسفی الوی که بیشباهت به تفکرات شخص خودش نیست را صریح و مستقیم با بیانی طنز برای مخاطبان بازگو میکند تا در کنار روایت عاشقانه دردِ دلی با آنها داشته باشد.
وودی آلن تماشاچی را به ژرفای ذهنش میبرد و با فلشبکها و ارجاعات فرهنگی و خاطرات شخصیت الوی قلابش را به دل او میاندازد. پس از «آنیهال» کارگردانان بسیاری از این ترفند برای همراهی و همدلی بیشتر مخاطب استفاده کردند. این فیلم سبب شد تا اقبال چشمگیری نصیب آلن شود و او موفق به دریافت سه اسکار از جمله اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه غیراقتباسی بشود.
همچنین دایان کیتون که وودی آلن فیلمانمه را برای او نوشته بود، توانست اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن را از آن خود کند. اکثر سینمادوستان با شنیدن نام وودی آلن ناخودآگاه به یاد «آنیهال» میافتند و حتی در نظرسنجیهای مختلف بهعنوان بهترین فیلم آلن انتخاب شده است اما وودی آلن اظهار کرده که هیچوقت این فیلمش را دوست نداشته است.
عشق پریشان | بخت پریشان مرد مضطرب![عشق-پریشان]()
«عشق پریشان» سومین فیلم پاول توماس اندرسون است که نسبت به سایر فیلمهای شاخصش کمتر دیده شده اما از محبوبیت بالایی در بین طرفدارانش برخوردار است. توماس اندرسون در فیلم کوچک و جمعوجور خود به سراغ بِری، مرد مجرد گوشهگیری رفته که از اضطراب اجتماعی رنج میبرد و هرچقدر که در کارش موفق است بههماناندازه در برقراری رابطهی اجتماعی با دیگران بهخصوص جنس مخالف دچار مشکل بوده و خجالت مانع اصلی او در این زمینه تلقی میشود.
از اینرو تصمیم میگیرد تا با تماس با یکی از دختران تلفنی خود را محک بزند اما در دام افراد خطرناکی میافتد. از سویی او با دختری به نام لنا که یکی از همکاران خواهرش است، ملاقات میکند و مصمم میشود تا با غلبه بر ضعفش در روابط اجتماعی، خود را به لنا نزدیک کند. «عشق پریشان» بیش از آنکه غلظت یک عاشقانه را داشته باشد، فیلمی است شخصی و شخصیتمحور که سیر شخصیت بِری و تکامل او و چیرگیاش بر موانع ارتباطی استادانه به تصویر کشیده شده و در عین حال عاشقانهای متفاوت خلق شده است. آدام سندلر، امیلی واتسون و فیلیپ سیمور هافمن از بازیگران اصلی فیلم به شمار میآیند. سندلر یکی از متفاوتترین و بهترین بازیهایش را به نمایش گذاشته و بهخوبی مرز بین لحن جدی و کمدی را در بازیاش حفظ کرده است.
- بیشتر بخوانید
- ۷ فیلم خارجی که در تابستان منتظر تماشای آنها هستیم
- برترین فیلم های ۲۰۲۲ تابهحال | از بتمن متفاوت تا روایت تاریخی وایکینگها
- برترین سریال های ۲۰۲۲ | از ابرقهرمانان تا درامهای اجتماعی
- معرفی ۱۴ سریال کوتاه و جذاب
دیوانهوار، احمقانه، عاشقانه | مثلث عشق![دیوانه-وار-احمقانه-عاشقانه]()
قطع به یقین می توان گفت که «دیوانهوار، احمقانه، عاشقانه» از کمدیترین و شلوغترین عاشقانههای تاریخ سینماست. فیلمی که در پس کالبد گیشهاش که با ستارگان متعددی مزین شده، ماجرای سه عشق را بهنحوی هوشمندانه و مهندسی شده به هم پیوند میدهد که علاوهبر ایجاد خنده، هیجان و تعلیق را هم به همراه دارد. قصهی فیلم با رابطهی سرد و رو به زوال کال و همسرش امیلی که دارای دو فرزند به نامهای رابی و هانا هستند، آغاز میشود.
کال قصد دارد تا تبدیل به مرد ایدهآل همسرش بشود و بهطور اتفاقی با جیکوب که معشوقهی دخترش هانا است، آشنا میشود و جیکوب او را برای رسیدن به هدفش همراهی میکند. از طرفیدیگر رابی پسر ۱۳ سالهی کال و امیلی عاشق پرستار خود که چندسال با او اختلاف سنی دارد، شده و قصهی عشقی فیلم را فربهتر میکند. جان ریکوآ و گلن فیکارا بهطور مشترک فیلم را کارگردانی کردهاند و استیو کارل، جولیان مور، رایان گاسلینگ و اما استون تیم مطرح بازیگری فیلم را تشکیل دادهاند.
دفترچه امیدبخش | بارقههای امید![دفترچه-امیدبخش]()
دیوید اوراسل بعد از هفدهسال فیلمسازی و ساخت پنج فیلم به سراغ اقتباس از رمانی به نام «دفترچه امیدبخش» میرود و یکی از بهترین عاشقانههای سینما را میسازد. دفترچه امیدبخش قصهی مرد جوانی است که مبتلا به بیماری دو قطبی بوده و بعد از ضربوشتم معشوق همسرش در یک کلینیک رواندرمانی بستری میشود و پس از مرخصی از آنجا به آغوش خانواده برگشته و تصمیم به آغاز فصلی جدید در زندگیاش میگیرد.
ملاقات و آشنایی او با بیوهی جوانی به نام تیفانی، خواهر همسرِ دوست صمیمیاش، اتفاقات فیلم را شکل میدهد. «دفترچه امیدبخش» که همانند اسمش امیدبخش تلقی میشود، عاشقانهای است که با رگههای غلیظ کمدی که نام اوراسل را بر سر زبانها انداخت و توانست در چند رشته مختلف نامزد اسکار شود. بردلی کوپر، جنیفر لارنس و رابرت دنیرو از بازیگران مطرح فیلم هستند که لارنس برای بازی در نقش تیفانی توانست اسکار بهترین بازیگر زن را در سن ۲۲ سالگی از آن خود کند. اوراسل بعد از این فیلم دو اثر دیگر هم با تیم بازیگری مذکور کارگردانی کرد اما هیچکدام نتوانستند در حد و اندازهی «دفترچه امیدبخش» ظاهر شوند، از اینرو این عاشقانه را میتوان بهترین فیلم اوراسل نامید.
بیمار بزرگ | ولی افتاد مشکلها![بیمار-بزرگ]()
احتمالا مخاطب ایرانی بیش از سایر عاشقانههای دیگر با بیمار بزرگ ارتباط خواهد گرفت چراکه فیلم دربارهی پسری پاکستانی و مسلمان به نام کمیل است که دلباختهی امیلی، دختری آمریکایی میشود و آن دو بعد از مدتی تصمیم به ازدواج میگیرند. خانوادهی کمیل مخالف شدید این ازدواج بوده و کمیل در گیر و دار راضی کردن خانوادهاش متوجه میشود که امیلی از یک بیماری بزرگ و تا حدودی لاعلاج رنج میبرد و کمیل در موقعیتی قرار میگیرد که باید خودش و عشقش را نسبت به امیلی در مقابل خانوادهی او نشان دهد.
«بیمار بزرگ» را مایکل شوالتر کارگردانی کرده و فیلمنامهی آن را کمیل نانجیانی به نگارش درآورده و خودش هم در نقش اصلی حضور یافته و بهنوعی از تجربیات حقیقی خودش در خلق شخصیت کمیل که در فیلم هم استندآپکمدین معرفی میشود، بهره برده است. علاوهبر نانجیانی، زویی کازان در نقش امیلی، هالی هانتر و ری رومانو در قامت والدین امیلی بازی درخشانی از خود نشان داده اند که در یک فیلم کمدیِ عام و تا حدی گیشهپسند قابلستایش است.
برترین عاشقانههای تراژدی سینما
ژانر عاشقانه پیوندی دیرینه و ناگسستنی با تراژدی و خصوصیات غمانگیزش دارد. درواقع برای نمایش یک عشق نافرجام یا عشقی حقیقی و خالص این تراژدی است که به کمک سازندگان میشتابد و اثر آنها را در جهت واقعپذیری و تاثیرپذیری تا جای ممکن صیقل میدهد. مخاطبی که همواره بهدنبال حال خوب و لحظاتی شاد و مفرح در فیلمها میگردد، در مواجهه با ژانر عاشقانه ترجیح میدهد تا سازنده تعارفات مرسوم را کنار گذاشته و از منبع حقیقت برای روایت فیلمش بهره ببرد.
حقیقت یعنی قرار نیست همهچیز ابدی و دستنخورده باقی بماند و تلخی روزگار و دوران منتظر فرصتی است تا به زندگی آرام شخصیتهای داستانی زاییدهی ذهن شبیخون بزند. همچنین سازنده مختار است تا هر بلایی که میخواهد بر سر آنها آوار کند غافل از اینکه ارزش و اهمیت شخصیتها، اگر از پرداخت خوبی بهرهمند باشند در اعماق قلب مخاطب با یک انسان زنده برابری میکند و با اشکهایش برای او سوگواری میکند. اما در پس ذهن همهی مخاطبان، خواه آنهایی که پایان خوش را میپسندند و خواه آنهایی که تراژدی را انتخاب میکنند، این نکته وجود دارد که اکثر آنها به یک اندازه با تراژدی ارتباط برقرار میکنند.
شاید در نگاه اول ساخت عاشقانهای تراژیک ساده به نظر بیاید اما میزان و چاشنی غمی که در فیلم غوطهور میشود، باید به گونه باشد تا اثر به سمت سانتیمانتالیسم افراطی گرایش پیدا نکند که در غیر این صورت از آنور بوم میافتد. سختی ماجرا وقتی بیشتر میشود که برای ساخت اثری یکدست و بینقص، بازیگران ناچارند تا در مدت کوتاه تولید دو حس جدا و مجزا را که در تضاد یکدیگر قرار دارند نهتنها بازی بلکه زندگی کنند.
بر باد رفته | حماسهای عاشقانه در دل جنگ![بر-بادد-رفته]()
«بر باد رفته» از بزرگترین و پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینما به حساب میآید. حماسهای عظیم و طولانی با زمانی قریب به چهارساعت که با اقتباس از رمانی به همیننام اثر مارگارت میچل ساخته شد. قصه با محوریت عشق اسکارلت، دختر یک مزرعهدار جنوبی به مردی خوش قیافه به نام رت باتلر در بحبوحهی جنگ داخلی آمریکا روایت میشود. شاید برای کسانی که هنوز موفق به دیدن فیلم نشدهاند تصور اینکه معادل دو فیلم سینمایی را باید به دیدن عشق یک دختر نوجوان به مردی بالغ اختصاص دهند، بیهوده باشد.
اما آنچه که بهعنوان خلاصه گفته شد، تمام ماجرا نیست. «بر باد رفته» مملو از شخصیتها و قصههای ریز و درشت است که به موازات داستان اصلی پرداخت و روایت میشوند. از اینرو این فیلم را میتوان عاشقانهای کامل دانست که تمام حالات انسانی نظیر عشق، فداکاری، میهنپرستی و امید را دربرمیگیرد. این حماسهی باشکوه سعی کرده تا در کنار هر اتفاق تلخ و تراژیک، روزنهی امیدی برای مخاطبش مهیا کند و از تلخی صرف دوری گزیند. ویوین لی و کلارک گیبل ایفاگر نقشهای اسکارلت و رت بوده که لی توانست برندهی اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن شود اما گیبل تنها نامزد اسکار بازیگری مرد شد.
«بر باد رفته» بهلحاظ تعداد جوایز یکی از رکورددارترین فیلمهای تاریخ اسکار لقب گرفته است. در هنگام تولید فیلم سهنفر بر صندلی کارگردانی آن نشستند. جرج کیوکر اولین کارگردانی بود که تنها سههفته فیلم را کارگردانی کرد و با نفوذ کلارک گیبل از پروژه اخراج شد. ویکتور فلمینگ ادامهی کار را بر عهده گرفت اما او در اواخر فیلمبرداری بهدلیل پروسهی طاقتفرسای تولید بیمار شد و سم وود صحنههای پایانی را فیلمبرداری کرد. «بر باد رفته» در ایران هم خواهان زیادی داشته و دارد و دوبار با گویندگان متفاوت دوبله شده است.
داستان عشق | عشق یعنی هیچوقت نگی متاسفم!![داستان-عشق]()
همانطورکه از عنوان فیلم برمیآید با اثری تماما عاشقانه طرف هستیم که در زمرهی آثارعامهپسند قرار میگیرد و به مؤلفههای این ژانر بهشدت پایبند است. الیور از خانوادهای متمول که دانشجوی رشتهی حقوق بوده با دختری به نام جنیفر از طبقهی کارگر که در رشتهی موسیقی تحصیل میکند، آشنا میشود. دیری نمیگذرد که باوجود تفاوت طبقاتیشان عاشق یکدیگر شده و تصمیم به ازدواج میگیرند. اما خانوادهی الیور با ازدواج آنها مخافت کرده و پدر الیور از هرگونه پشتیبانی مالی از او و جنیفر امتناع میورزد، همچنین ناچار میشوند تا بار زندگی را تنهایی به دوش بکشند، غافل از آنکه سرنوشتی تلخ در کمین آنها نشسته است.
داستان عشق الیور و جنیفر در طی این سالها دستمایهی آثار متعددی در سینمای ایران شده و مخاطب ایرانی کاملا با این جنس از قصه آشنایی دارد. «داستان عشق» را کمپانی پارامونت تهیه و آرتور هیلر آن را کارگردانی کرده است. این فیلم فروش فوقالعادهای را تجربه کرد و تماشاگرانش را با چشمانی گریان به خانه فرستاد. فرانسیس له موسیقی معروف فیلم را نوشت و اجرا کرد و توانست تنها اسکار فیلم را کسب کند.
رایان اونیل و الی مکگرو از بازیگران اصلی فیلم بوده و بازیگرانی چون مایکل داگلاس، جیمز کان، جف بریجز و پیتر فوندا پیشنهاد بازی در نقش اصلی فیلم را رد کردند. همچنین کریستوفر واکن بازیگری بود که کارگردان آن را برای بازی در نقش الیور در نظر گرفته بود که در نهایت با تغییر نظرش این نقش را به اونیل واگذار کرد. از نکات جالب فیلم میتوان به این اشاره کرد که رمان «داستان عشق» پس از ساخت فیلم نوشته شد. هشتسال بعد فیلمی به نام داستان الیور ساخته شد که دنبالهای بر فیلم با تمرکز بر شخصیت الیور بود.
تایتانیک | عشقی بر فراز آبی نیلگون![تاییتانیک]()
خاطرهی مشترک قریب به نیمی از نسل دههی شصت و هفتاد از فیلم عاشقانه به «تایتانیک» منتهی میشود. فیلمی که انقلابی در سینما برپا کرد و موفق شد رکوردهای مختلفی را به نام خودش ثبت کند. جیمز کامرون با سابقهای قابلتوجه پس از نوشتن فیلمنامه آن را به مدیران کمپانی فاکس قرن بیستم ارائه داد و آنها بهدلیل رابطهی خوبی که با او داشتند، تصمیم گرفتند تا سرمایه و هزینهی ساخت فیلم را بپردازند چراکه امیدی به فروش فیلمی سه ساعته دربارهی غرق شدن یک کشتی عظیم نداشتند.
جیمز کامرون علاو بر الهام از واقعیت یعنی غرق شدن کشتی آراماس تایتانیک تصمیم گرفت تا ماجرای عشقی جک و رز، پسر و دختری از دو طبقهی اجتماعی متضاد را به آن اضافه کند تا فضای احساسی فیلم غنیتر شود. جک به همراه دوستش بلیت کشتی تایتانیک را در بازی پوکر به دست میآورد و وارد کشتی میشود. شبهنگام وقتی روی عرشه قدم میزند، متوجهی خودکشی دختری به نام رز از طبقهای ثروتمند میشود و او را در لحظهی آخر نجات میدهد و زمینهی آشنایی و عشق آن دو فراهم میشود.
«تایتانیک» از پرهزینهترین فیلمهای هالیوود بوده که توانست با فروش جهانی بیش از ۲ میلیارد دلار پرفروشترین فیلم تاریخ سینما لقب بگیرد. تنها فیلمی که توانست در سالهای بعد این رکورد را جابهجا کند، فیلمی از خود جیمز کامرون با نام «آواتار» بود. بیشترین نامزدی و بُرد جایزهی اسکار از رکوردهایی است که تاکنون در اختیار« تایتانیک» قرار دارد. این فیلم در طی این این بیستوپنج سالی که از ساختش میگذرد، دوبار اکران شد و هربار با استقبال قابلتوجهی مواجه شد. لئوناردو دیکاپریو و کیت وینسلت به نقش جک و رز با بازی در این فیلم به محبوبیت و شهرتی مثالزدنی دست یافتند و بهعنوان سمبل کشتی تایتانیک شناخته شدند.
دفترچه خاطرات | ای دوست مرا بهخاطر آور![دفترچه-خاطرات]()
محبوبیت و تعداد مخاطبی که دفترچه خاطرات در اختیار دارد کمتر از عاشقانههای مطرح دیگر نیست و تنها تفاوتش با سایر فیلمها در امتیازدهی منتقدان خلاصه شده که نظرات نسبتا متوسطی را از آنها دریافت کرد. «دفترچه خاطرات» یک تراژدی تمامعیار و عاشقانهای پر سوز و گداز بوده که بهلحاظ فروش در جایگاه بسیار مرتفعی در میان آثار عاشقانه قرار دارد. فیلم همچون اکثر عاشقانههای موفق از روی رمانی به همین نام نوشتهی نیکلاس اسپارکس ساخته شده و قصهی دختر و پسر جوانی به نامهای نوآ و الی است که در یک تعطیلات تابستانی با هم آشنا میشوند.
اما ممناعت خانوادهی الی که از سطح مالی بالایی برخوردارند سبب میشود تا آن دو از یکدیگر جدا بیافتند. با گذشت زمان رد عشق نوآ و الی رفتهرفته محو میشود اما دست سرنوشت آنها را مجدداا رو در روی هم در حالیکه که شرایط زندگیشان هیچ شباهتی به گذشته ندارد، قرار میدهد. رایان گاسلینگ و ریچل مکآدامز در جایگاه نقشهای اصلی با بازی در این فیلم بر سر زبانها افتادند. باوجود استقبال درخور مخاطبان از فیلم و تمجیدهای عموم مردم، هیچ نامزدی یا جایزهای از سوی اسکار یا گلدنگلوب نصیبش نشد. یکی از نکات جالب فیلم کارگردانی آن است که نیک کاساوتیس فرزند کارگردان مطرح تاریخ سینما یعنی جان کاساوتیس و جنا رولندزِ بازیگر آن را ساخته و برای نقش کهنسالی الی از حضور مادرش بهره برده است.
ولنتاین غمگین | آبی سردترین رنگ دنیاست![ولنتاین-غمگین]()
اسم فیلم گویای همهچیز است و به محض نقش بستن بر روی تصویر تماشاگر را مهیای عاشقانهای تلخ و سرد میکند. «ولنتاین غمگین» یکی از بی پرواترین و حقیقیترین عاشقانههای ساخته شده در تاریخ سینما است. درک سیانفرانس در اولین فیلم داستانیاش کوشیده تا رابطهی رو به انحطاط زوجی به نام سیندی و دین را که پیش از ازدواج، علاقه وافری به یکدیگر داشتند را به تصویر بکشد. به همین منظور او سعی کرده تا شخصیترین لحظات سیندی و دین را به گونهای نشان دهد که علاوهبر همذاتپنداری به قدری باورپذیر باشد که مخاطب تمام وجوه زناشویی آن دو را حس کرده و برایش ملموس جلوه کند.
همچنین در دستیابی به این مهم متوسل به کلوزآپهای متعدد اما هدفمند شده است. از اینرو سیانفرانس فیلمنامهای که حدود ۱۲ سال برای نوشتنش وقت صرف کرده را پیش از ساخت فیلم به بازیگران منتخبش یعنی میشل ویلیامز و رایان گاسلینگ میدهد تا کار بر روی نقششان را آغاز کنند و به درک درستی از شخصیتهای قصه که الهام گرفته از زندگی خصوصی سازنده است، نائل یابند. در نتیجهی شیمی خوبی بین ویلیامز و گاسلینگ در طول فیلم برقرار است که با بازیهای خوبشان جلا گرفته است.
«ولنتاین غمیگن» به ماجرای آشنایی و زندگی مشترک سیندی و دین میپردازد که باوجود تفاوتهایشان تصمیم به زندگی زیر یک سقف میگیرند اما خبر بارداری سیندی از معشوقهی قبلیاش شکاف قطوری بینشان به وجود میآورد. این فیلم یک موشکافی دقیق و پُرمغز از ابتدا تا انتهای یک زناشویی با تمام لحظات تلخ و شیرینش است و تصویری که سیانفرانس از عشق ارائه داده، در عین تلخی خبر از حقیقتی غیرقابلانکار میدهد که نمیتوان کتمانش کرد و آن چیزی نیست جز خستگی زوجین از دیگری و رابطهای که به نظر میرسیده باید ابدی باشد.
او | صدای سخن عشق![او]()
نمیتوان صحبت از فیلم عاشقانه به میان آورد و از «او» ساختهی اسپایک جونز غافل شد. این فیلم متفاوتترین قصه و لحن را بین عاشقانهها دارد و افزون بر این یک فیلم علمی-تخیلی هم به حساب میآید. «او» داستان مردی گوشهگیر و افسرده است که در آستانهی طلاق از همسرش که از کودکی با او بزرگ شده، قرار دارد. شغل تئودور نوشتن نامههای عاشقانه از زبان مردم برای یکدیگر است. تئودور یک سیستم عامل جدید برای کامپیوترش میخرد که قابلیتهای متعددی در خود دارد و یکی از آنها سخن گفتن نرمافزار با کاربر است و تئودور صدای زنانه را برای نرمافزار انتخاب کرده و بهمرور عاشق او میشود.
حقیقت امر آن است که هیچ اتفاق تلخ و تکاندهندهای در فیلم رخ نمیدهد اما غمی که با دیدن تئودور و تقلای درونیاش برای ابرازعشق بر روح و جان مخاطب مینشیند کمتر از غم مرگ یا جدایی یکی از عشاق نیست. عطش ذاتی تئودور برای تخلیهی روحی خود و نیاز مبرم به شخصی که او را درک کند و با او همپا و همنفس باشد، فیلم را در پس پوستهی ظاهریاش به اثری تلخ تبدیل کرده که در نوع خودش منحصربهفرد تلقی میشود.
در ثانی حقیقت تلخ آنجایی دامنگیر احساسات مخاطب میشود که سیستم عامل تئودور پرده از راز غمباری برمیدارد. واکین فینیکس، امی آدامز و رونی مارا ترکیب بازیگری فیلم را تشکیل داده و صدای اسکارلت جوهانسون بهعنوان صدای سیستم عامل انتخاب شده است. فیلمنامهی «او» به قلم اسپایک جونز موفق به دریافت اسکار بهترین فیلمنامهی غیراقتباسی در رقابت با حریفهای سرسخت آن سال شد.
ستارهای متولد شده است | سمفونی حسادت![ستارهای-متولد-میشود]()
بردلی کوپر بازیگر مطرح هالیوودی در سال ۲۰۱۷ برای ساخت اولین فیلمش بهسراغ اثری رفت که پیشتر در سالهای ۱۹۳۷، ۱۹۵۴ و ۱۹۷۶ سه نسخهی متفاوت از آن به نمایش درآمده بود. از اینرو روایت کوپر چهارمین نسخه از این قصه محسوب میشود. «ستارهای متولد شده است» ماجرای خوانندهی دائمالخمر و الکلی به نام جکسون است که شبی در یکی از پرسهزنیهایش در یک کافه با دختر جوان خوانندهای به نام آلی با صدایی خیره کننده و کشف نشده برخورد میکند.
پس از آشنایی با او و برقراری رابطهای عاشقانه مسیر موفقیتش را در خوانندگی برایش هموار میسازد اما دیری نمیپاید که آشفتگی وضعیت جسکون سبب میشود تا به جایگاه و شهرت آلی حسادت بورزد و در نقطه مقابل او بایستد. بردلی کوپر علاوهبر کارگردانی و نگارش فیلمنامه به صورت مشترک با دو نویسندهی دیگر، وظیفهی ایفای نقش جسکون را ب عهده گرفت و لیدی گاگا را برای نقش آلی انتخاب کرد.
«ستارهای متولد شده است» با استقبال و اقبال خوبی مواجه شد و لیدی گاگا موفق شد تا با این فیلم اسکار بهترین ترانه را دریافت کند و نامزد اسکار بهترین بازیگر زن هم بشود. علاوهبر بردلی کوپر و لیدی گاگا، سم الیوت هم یکی از نقشهای فرعی را بازی کرد که در نهایت توانست نامزد اسکار بهترین نقش مکمل مرد بشود. «ستارهای متولد شده است» مخصوص آن دسته از کسانی است که تمایل چندانی به دیدن پایان خوش در ژانر عاشقانه ندارند.