یادداشت مازیار وکیلی برای درخت گردو | چرا می‌جنگیم؟

اولین سوالی که می‌توان درباره فیلم درخت گردو پرسید این است که این فیلم چه تفاوت‌هایی با سایر آثار سینمای جنگ ایران دارد که آن را بدل به اثری متفاوت و شایسته تحلیل می‌کند؟ این مسئله درباره سینمای جنگ ایران را باید پذیرفت که اغلب فیلم‌های این ژانر سمت و سویی ایدئولوژیک پیدا می‌کنند. یعنی کارگردانان این ژانر که اکثراً به لحاظ سیاسی چهره‌های مورد تایید نگاه رسمی هستند می‌کوشند تا با روایتی حماسی این مسئله را توضیح دهند که چرا لازم بود بجنگیم. اما ملودرام آخرالزمانی مهدویان یک تفاوت اساسی با آثار پیشین سینمای جنگ دارد و آن ایدئولوژی‌زدایی از این ژانر است. درخت گردو با الهام از یک داستان واقعی از بمباران شیمیایی سردشت که یک جنایت جنگی و بمبارانی بود که نیروی هوایی عراق در روز ۷ تیر۱۳۶۶ با استفاده از بمب‌های شیمیایی خریداری شده از کشورهای اروپایی در چهار نقطه ی پرازدحام شهر سردشت (از توابع استان آذربایجان غربی) انجام داد. در این حمله ۱۱۰ نفر از ساکنان غیرنظامی شهر کشته شده و ۸۰۰۰ تن دیگر نیز در معرض گازهای سمی قرار گرفتند و مسموم شدند ساخته شده است.

فیلم درخت گردو

برای مهدویان در این فیلم بیش از آن‌که محق بودن یا نبودن ایران در جنگ مهم باشد، این نکته مهم است که جنگ صرف‌نظر از این‌که چه توجیهاتی برای انجام آن وجود دارد تا چه حد می‌تواند ویرانگر باشد. دقیقاً همین تفاوت باعث تغییر ماهیت و رویکرد فیلم می‌شود و آن را از فضای مرسوم سینمای ایران جدا و به آثار ضد جنگی مانند در جبهه غرب خبری نیست و پُل رودخانه کوآی نزدیک می‌کند. قهرمان مهدویان در این فیلم نه رزمنده است نه حتی نقشی در جنگ دارد. یک کارگر ساده کُرد است (با بازی پیمان معادی) که در روستایی دوراُفتاده به کار و زندگی مشغول است. نه کاری به سیاست دارد و نه جنگ برایش مطرح است. اما به شکلی ناخواسته جنگ او را دچار رنجی بی‌پایان می‌کند و تمام خانواده‌ و زندگی‌اش را از او می‌گیرد. مهدویان در همان نمای ابتدایی و با نشان دادن صف کولبرانی که در کنار سایر مردم پشت خانه اوس قادر منتظر خبر حال او هستند این رنج را به تمام مردم آن ناحیه تعمیم می‌دهد و به این ترتیب خرج خود را از آثار مشابه این ژانر در سینمای ایران جدا می‌کند.

مهدویان را تا قبل از درخت گردو با وسترن‌های شهری‌اش می‌شناختیم. در ماجرای‌نیمروز، ردخون، لاتاری و حتی ایستاده در غبار ما با کارگردانی مواجه بودیم که شیفتگی خودش نسبت به ژانر وسترن را پنهان نمی‌کرد و سعی می‌کرد فیلم جنگی،تریلرهای سیاسی و ملودرام اجتماعی‌اش را هر چه بیشتر به ژانر وسترن نزدیک کند. اما در درخت گردو با یک تغییر رویکرد آشکار نسبت به آثار پیشین او مواجه هستیم. درخت گردو به هیچ وجه شبیه آثار پیشین مهدویان نیست. بیشتر به یکی از ملودرام‌های تاریخی ساخته دیوید لین شباهت دارد که در آن تلاش می‌شد تاریخ به شکلی رمانتیک روایت شود.
خرید-بلیت-درخت-گردودر درخت گردو هم ما با مهدویانی روبه‌رو هستیم که تا حد زیادی کوشیده از رنج عظیم اوس قادر روایتی رومانتیک ارائه دهد. مردی ساده، مهربان و اهل خانواده که با تمام وجود و به سبک خودش عاشق خانواده‌اش است و می‌کوشد با تمام وجود این خانواده را حفظ کند. شبیه یکی از قهرمانان رمانتیک لین که با تمام وجود دوست داشتند زندگی کنند و عشق بورزند اما تندباد حوادث سیاسی آن‌ها را از رسیدن به خواسته‌هایشان باز می‌داشت. درست مثل اوس قادر که با تمام وجود تلاش کرد خانواده خودش را حفظ کند اما زورش به جنگ نرسید

درخت گردو را همین نگاه متفاوت بدل به فیلمی ارزشمند کرده است. فیلمی که نمونه مشابهی در سینمای جنگ ایران ندارد. تماشاگر را به شدت درگیر می‌کند و به گریه می‌اندازد اما این گریه نه از جنس گریه‌هایی که تماشاگر ایرانی برای آثار شبه ملودراماتیک سینمای ایران می‌کند، بلکه محصول شریک شدن در یک مکاشفه عمیقاً رنج‌آور و مواجه شدن با پرسش‌های مهیبی است که شاید پیش از این حتی به ذهنش هم خطور نکرده است. نمایش درخت گردو در جشنواره فیلم فجر یک شوک بزرگ بود. منتقدان را به دو دسته موافق و مخالف سرسخت تقسیم کرد. آن‌هایی که از فیلم توقع یک پروپاگاندای سیاسی خوش ساخت داشتند نااُمید شدند و متوجه شدند نمی‌توانند مهدویان را به سبک رویه مرسوم در سینمای ایران در یک طبقه خاص بگنجانند.

فیلم درخت گردوفیلم دستاوردهای زیادی از جمله بازی به شدت متفاوت و درخشان پیمان معادی داشت که نشان داد یک بازیگر در مرز کلیشه شدن در دستان یک کارگردان به شدت باهوش می‌تواند چه بازی متفاوتی انجام دهد. به بازی درخشان پیمان معادی اضافه کنید متفاوت‌ترین نقش دوران حرفه‌ای مهران مدیری و بهترین بازی مینا سعادتی در نقشی مکمل و به شدت تاثیرگذار را تا متوجه شوید با کلکسیونی از بازی‌های متفاوت روبه‌رو هستید. اما بزرگترین دستاورد درخت گردو همان ایدئولوژی‌زدایی از ژانری ذاتاً ایدئولوژیک بود و پیش کشیدن این سوال به شدت جسورانه بود: چرا می‌جنگیم؟ پاسخ مهدویان به این سوال در این فیلم هم در نوع خود جسورانه بود. مهدویان با درخت گردو و نشان دادن رنج اوس قادر ثابت کرد اصلاً مهم نیست روی جنگ چه اسمی می‌گذاریم. جنگ، جنگ است و ذاتاً ویرانگر و باعث رنج. اگر به دنبال فیلمی متفاوت هستید که از همان اول شما را درگیر کند و به سفری طول و دراز در دل رنج تاریخی ایرانیان ببرد تماشای درخت گردو را از دست ندهید.

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.