مروری بر فیلم‌های کمتر دیده شده سینمای ایران | فیلم‌های در سایه

نویسنده:  مازیار وکیلی

در سینمای ایران فیلم‌های بسیار درخشانی وجود دارند که به دلایل متعددی دیده نشده‌اند. فیلم‌هایی که زیر سایه آثار تجاری پُر زرق و برق که نبض سینمای ایران را در اختیار دارند قرار گرفتند و هرگز به شکلی که شایسته‌شان بود دیده نشدند. فیلم‌هایی که به لحاظ ارزش‌های سینمایی آثار درخشان و پیشرویی بودند و دلیل دیده‌نشدن این فیلم‌ها هم تفاوت آن‌ها با ذائقه تماشاگران عام و مسائل بیرونی مانند سانسور،اکران نامناسب و تفاوت سبکی مضمونی‌شان با دیگر فیلم‌های سینمای ایران بود.

مرور آثار کمتر دیده شده ی سینمای ایران 

در یادداشت زیر به معرفی هفت فیلم کمتر دیده شده سینمای ایران می‌پردازیم که به دلیل ساختار متفاوت خود در زمان اکران اقبال چندانی پیدا نکردند و بعدها و به مرور زمان ارزش‌هایشان برای علاقه‌مندان سینمای ایران مشخص شد.

 

چریکه چریکه تارا

کارگردان: بهرام بیضایی

سال ساخت:۱۳۵۷

چریکه تارا داستان زنی بنام تارا است که به همراه دو فرزند خود به کومه‌اش باز می‌گردد. در راه بازگشت با مردی تاریخی مواجه می‌شود….

چریکه تارا را باید امتداد سینمای مورد علاقه بیضایی دانست. فیلمی پیچیده و ثقیل با میزانسن‌هایی خاص و بازی‌های متفاوت. چریکه تارا با اسطوره و تاریخ فرهنگی ایران پیوند خورده است و می‌کوشد از دل یک داستان به شدت نمادین راوی سرگذشت تاریخی ملت ایران باشد. رابطه تارا با مرد تاریخی رابطه ایرانی با تاریخ خودش است و بیضایی از دل این رابطه به تحلیلی اساطیری از تاریخ ایران زمین می‌رسد.

فیلم بعد از چهل و سه سال که از زمان ساخته شدنش می‌گذرد هم‌چنان تماشایی است. بازی درخشان سوسن تسلیمی در نقش تارا (که بدل به هویت دوره اول فیلم‌سازی بهرام بیضایی شده است) در کنار کارگردانی بیضایی چریکه تارا را بدل به فیلمی متفاوت کرده است. چریکه تارا درست زمانی که داشت برای اکران گسترده آماده می‌شد در ایران انقلاب رخ داد و تمام ساختارهای فرهنگی کشور دگرگون شد و فیلم بیضایی به علت همین دگرگونی فرهنگی توقیف شد و جز در خارج از کشور هیچ‌گاه اکران نشد.

اگر چریکه تارا به درستی اکران می‌شد، می‌توانست یکی از بحث‌برانگیزترین فیلم‌های بهرام بیضایی باشد. اما هم‌زمانی اکران فیلم با انقلاب اسلامی و دگرگونی عظیم فرهنگی که در کشور رخ داد هیچ‌گاه اجازه نداد فیلم بیضایی آنطور که شایسته‌اش بود دیده شود و مورد نقد و بررسی قرار گیرد.

 

مصائب شیرینمصائب شیرین

کارگردان:علیرضا داوودنژاد

سال ساخت:۱۳۷۷

رضا نوجوان که پیش مادربزرگ و پدرش زندگی می‌کند عاشق دختر دایی خود مونا می‌شود. این عشق کودکانه دردسرهایی را بر هر دو خانواده ایجاد می‌کند…

مصائب شیرین را می‌توان آغاز سینمای خانوادگی داوودنژاد دانست. داوودنژاد از مصائب شیرین به سمت فیلم‌هایی خانوادگی رفت که تمام بازیگران آن را اعضای خانواده‌اش تشکیل می‌دادند. داوودنژاد با استفاده از این ترفند هم موفق شد ممیزی را دور بزند و هم فضای گرم و صمیمی در مقابل دوربین ایجاد کند که به شدت تماشاگر را درگیر می‌کرد. از این منظر مصائب شیرین فیلم درجه یکی است. فیلمی که روابط انسانی آن به قدری ملموس و ایرانی از کاردرآمده که تماشاگر را شوکه می‌کند.

فضای گرم و صمیمی فیلم در کنار داستانی ساده و دوست داشتنی و بازی‌هایی به شدت واقعی (خصوصاً بازی متفاوت احترام‌السادات حبیبیان) مصائب شیرین را بدل به فیلمی درخشان کرد که در گذر زمان ارزش‌های آن برای تماشاگران سینمای ایران معلوم شد. فیلم در زمان اکران به دلیل نداشتن بازیگرانی که توانایی جذب تماشاگر در گیشه را داشته باشند مهجور ماند و به درستی دیده نشد. اما با گذشت زمان ثابت شد که فیلم داوودنژاد واجد ویژگی‌های درخشانی است که اجازه نمی‌دهد فیلم مهجور باقی بماند. مصائب شیرین بعد از اکران بارها و بارها دیده شد و بدل به فیلم کالتی شد که وقایع یک دوران سپری شده را برای تماشاگر ثبت کرده بود.

باغ های کندلوسباغ‌های کندلوس

کارگردان: ایرج کریمی

سال ساخت: ۱۳۸۳

سه دوست به کندلوس می‌روند تا داستان عاشقانه و تلخ دو رفیق از دست رفته خود کاوه و آبان را مرور کنند…

ایرج کریمی یکی از برجسته‌ترین منتقدان سینمای ایران بود. منتقدی با دیدگاهی نخبه‌گرایانه و علائق خاص. کریمی همین دیدگاه را هم وقتی مشغول کار فیلم‌سازی شد وارد فیلم‌هایش کرد. باغ‌های کندلوس یک عاشقانه ملیح و جذاب است که سینمای فرانسه را به یاد می‌آورد. صحنه پایانی فیلم که با یک موسیقی والس کاوه و آبان مقابل هم قدم‌ می‌زنند و پایکوبی می‌کنند فراموش نشدنی است.

روایت ذهنی و پیچیده فیلم که نشان‌دهنده خاطرات سه دوست جست و جو گر است برای تماشاگر ایرانی زیادی پیچیده بود. به علاوه فیلم به جز محمدرضا فروتن بازیگر مشهوری نداشت که در گیشه توجه مخاطب را برای تماشای آن جلب کند. این عوامل باعث شد تا باغ‌های کندلوس مهجور بماند و دیده نشود.

 

چند کیلو خرما برای مراسم تدفینچند کیلو خرما برای مراسم تدفین

کارگردان:سامان سالور

سال ساخت:۱۳۸۴

صدری و یدی دو کارگر پمپ بنزین هستند که به علت تغییر مسیر جاده اصلی مدتی است متروک مانده است…

چند کیلو خرما برای مراسم تدفین عجیب‌ترین و بهترین فیلم سامان سالور تا به امروز است. فیلمی درباره عشق‌های نامتعارف دو مرد بدوی که انگار در دل یک ناکجاآباد گم شده‌اند. فیلم‌برداری سیاه و سفید درخشان تورج اصلانی به چند کیلو خرما برای مراسم تدفین حال و هوای فیلم‌های نئورئالیستی سینمای ایتالیا را بخشیده است.

علت کیفیت فیلم پیوند روحیه تجربه‌گرا سامان سالور با یک داستان عاشقانه کلاسیک است که در کنار اتمسفری که فیلمساز خلق کرده است، چند کیلو خرما برای مراسم تدفین را بدل به اثری ممتاز در سینمای ایران می‌کند. داستان چند مرد مفلوک که در حضیض غرائز انسانی خود دست و پا می‌زنند و هر کنشی که دارند بیانگر خشونتی درونی و عمیق است. فیلم نه ستاره مشهوری داشت و نه داستانی که روایت می‌کرد برای تماشاگران عام جذاب بود. بنابراین طبیعی بود که کمتر دیده شود و میان انبوهی از محصولات نازل عامه‌پسند به دست فراموشی سپرده شود.

 

به آهستگیبه آهستگی

کارگردان:مازیار میری

سال ساخت: ۱۳۸۴

محمود کارگر راه آهن طی یک تماس تلفنی متوجه می‌شود همسرش خانه را ترک کرده است…

به آهستگی مربوط به دوران ابتدایی فیلم‌سازی مازیار میری است. فیلم حال و هوای تجربه‌گرایانه آثار دهه شصت را دارد و فیلم‌نامه ضد پیرنگ و پُر از ابهام پرویز شهبازی هم  این شباهت  را بیشتر کرده است. فیلم مسیری خلاف مسیر سینمای داستان‌گو سینمای ایران را طی می‌کند و به جای رفع ابهام مدام بر ابهام‌ها می‌افزاید.

از بازیگران مشهورش نه در قامت ستارگانی جذاب که در جایگاه شخصیت‌هایی متفاوت استفاده می‌کند. طبیعی است فیلمی که نه داستانی عامه‌پسند دارد و نه فضا و اتمسفر آن برای مخاطب جذاب است در زمان اکران دیده نشود. شاید همین دیده نشدن‌ها بود که باعث شد مازیار میری بعدها تغییر مسیر بدهد و آثاری بسازد که در کنار کیفیت نسبتاً خوبی که داشتند بتوانند در گیشه هم فروش خوبی داشته باشند.

 

آقا یوسفآقا یوسف

کارگردان:علی رفیعی

سال ساخت:۱۳۸۹

فیلم داستان زندگی آقا یوسف کارمند بازنشسته است که دور از چشمان دخترش در خانه‌های مردم کار می‌کند…

آقا یوسف فیلم جذابی بود. فیلمی که علی رفیعی آن را با سلیقه خودش ساخت. درست مثل ماهی‌ها عاشق می‌شوند که بسیار هم مورد توجه قرار گرفت. اما داستان کهنه و تکراری این یکی (که البته به شیوه متفاوتی روایت می‌شد) باعث شد علی‌رغم داشتن بازیگران مشهور فیلم آنطور که باید و شاید مورد استقبال قرار نگیرد.

داستان عشق یک پدر به دخترش آنقدر گیرا نبود که توجه تماشاگران را جلب کند و پُرفروش شود. برای همین در زمان اکران مهجور باقی ماند و دیده نشد. فیلم شکست سختی خورد. سنگینی این شکست به قدری زیاد بود که علی رفیعی را تا به امروز از سینما دور نگه داشته و اجازه نداده او فیلم دیگری بسازد.

 

پرویزپرویز

کارگردان:مجید برزگر

سال ساخت:۱۳۹۱

داستان پرویز مرد میان‌سال چاقی که از سوی پدرش طرد می‌شود…

پرویز فیلم به شدت رادیکالی است. فیلمی که از یک سو سادگی برادران داردن را به ذهن می‌آورد و از سوی دیگر خشونت درونی‌اش یادآور کارهای هانکه است. فیلمی است به شدت بی‌رحم و گزنده که مراحل تبدیل شدن یک انسان ساده به هیولا را با دقتی شگرف ترسیم می‌کند.

فیلم در گروه هنر و تجربه اکران شد و چندان هم دیده نشد. جدای از نداشتن بازیگر مشهور فیلم برای تماشاگر ایرانی زیادی خشن بود و تماشاگر تحمل نداشت چنین داستان هولناکی از انسان را روی پرده سینما ببیند. بنابراین فیلم علی‌رغم جوایز خارجی و ساختار متفاوتش مهجور ماند و به درستی دیده نشد. فیلم یک لوون هفتوان بی‌نظیر دارد که بازی‌اش در پرویز کاری فراتر از بازیگری است. پرویز دوست‌داشتنی و ترسناک فیلم بدون حضور او قابل تصور نیست.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.