نویسنده: مازیار وکیلی
فیلم تومان فیلم سخت و پیچیدهای است و بازی در آن مانند خود فیلم سخت و پیچیده. این پیچیدگی فقط رویهی ظاهری ندارد و شخصیتها در فیلم رفتارها، خلقیات و احساسات متنوع و گاهاً متضادی را از خود بروز میدهند. بازی در چنین فیلمی کار سختی است. خصوصاً اگر قرار باشد بازیگری نقش اصلی را بازی کند. داوود تمام هویت فیلم است. کارگردان تمام اجزای فیلم را بر اساس ویژگیهای شخصیتی داوود طراحی کرده است. فیلم اصلاً داستان تبدیل شدن داوود از یک جوان پُرشور به یک هیولای خطرناک است. بنابراین یک بازیگر برای بازی در چنین نقشی باید بر تمام وجود خود مسلط باشد. باید بتواند سیر تغییر شخصیت را هم به لحظات بیرونی (تغییر فیزیک، نوع رفتار و واکنشها نسبت به وقایع) و هم به لحاظ درونی (تغییر حالات و روحیات، تغییر دیدگاه شخصیت نسبت به زندگی و تغییر نگاهش نسبت به مفاهیمی مثل عشق و رفاقت) از کار در بیاورد.
داوود شخصیت پیچیدهای دارد. در عین باهوش بودن بدوی هم هست و این بدویت را در برخورد با آیلین از خود نشان میدهد. هرچقدر نگاه آیلین به این رابطه رمانتیک و عاشقانه است. نگاه داوود بیشتر جسمانی و برای رفع امیال نفسانی خود است. این نگاه را در سکانسی که داوود با پرایدش دنبال آیلین رفته و در سکانس قایق که آیلین آمده تا همه چیز را تمام کند و داوود با خشم او را کتک میزند مشاهده میکنیم. این رفتار بدوی در نژادپرستی داوود و حساسیتی که در ترکمن بودن دارد هم تجلی میابد. نقطه عطف چنین نگاهی سکانس جگرکی است که داوود برای آن دو جوان بلوچ شاخ و شانه میکشد. این بدویت در کنار هوش سرشار و سیاهی که در نهایت همه چیز را نابود میکند، کلید فهم رفتار داوود است.
اینکه چرا داوود در راه رسیدن به هدفش که پول است همه چیز را قربانی میکند به همین بدویت و هوش برمیگردد. داوود این هوش را در راه رفع حوائج نفسانی خود به کار میبرد و همین موضوع به این شخصیت حالت نفرتانگیز و رقتانگیزی میبخشد که او را از انسان تبدیل به جانور میکند. جانوری که از مغزش برای رفع نیاز پستترین قسمتهای وجودش استفاده میکند. بازی در چنین نقشی احتیاج به هوش زیادی دارد و باید برای درست از کار درآوردن چنین شخصیتی مرارت فراوانی کشید. اگر بازیگر نتوان به دنیای پست و خشن این شخصیت پیچیده وارد شود و دلیل رفتارهای متفاوت و گاهاً متضاد او را نشناسد نمیتواند تبدیل شدن داوود از یک انسان به یک جانور خطرناک را به خوبی نشان دهد.
میرسعید مولویان چنان درک درستی از داوود پیدا کرده و با چنان قدرتی نقش او را ایفا کرده که دیگر نمیتوان تومان را بدون او تصور کرد. میرسعید مولویان بدون شک غافلگیری اصلی جشنواره سی و هشتم فیلم فجر بود. بازیگری که هیچکس پیشینه و تصور خاصی نسبت به او نداشت. حتی میان اهالی تئاتر هم اسم و رسم کمتری داشت و باید بابت انتخاب او به مرتضی فرشباف تبریک گفت. مولویان اگر نمیتوانست داوود را درست بازی کند کل فیلم از دست میرفت. اما انتخاب فرشباف و ریسک او کاملاً جواب داد و مولویان چنان با قدرت داوود را بازی کرد که نمیتوان بازیگر دیگری را به جز او در این نقش سخت و پیچیده تصور کرد.
مولویان به خوبی بدویت داوود را اجرا کرده و برای اجرای درست این وجه از شخصیت از نگاههای نافذ و برندهاش بهره فراوانی برده. نگاههایی که تمنای جسمانی عجیب و خشونتی بدوی در آن موج میزند. خصوصاٌ در نیمه اول فیلم که آیلین حضور پُررنگی دارد. او از داشتن آیلین لذت میبرد و داشتن او را بدل کرده به ابزار سلطه بر روی رفقای دیگرش. اقتدار داوود را در سکانسی که آیلین به اسکله میآید و یونس آن دیالوگ معرکه را میگوید مشاهده میکنیم:«عین پری دریاییها شده».
جایی که نگاه داوود بازتابی از درونیات و نیات پلیدش میشود. این رفتار سلطهجویانه را بیشتر از همه در رابطهی داوود با عزیز که مجتبی پیرزاده نقش آن را به خوبی ایفا کرده مشاهده میکنیم. عزیز بدون هیچ چشمداشتی به داوود کمک میکند اما او هم برخلاف تصورش که خیال میکند با دیگران فرق دارد در نهایت برای داوود یکی از مهرههای بازی است. در رابطه او و داوود هم خشونت غریبی وجود دارد که بخش دیگری از شخصیت هیولاگونه داوود را رو میکند و نقطه عطف این رابطه خاص و پیچیده و آمیخته به خشونت و بدویت سکانس حمام است که این دو نفر به کتک کاری با یک دیگر میپردازند. یا سکانس بینظیر جگرکی که نحوه گزارش مسابقه اسبدوانی و حالات و رفتارهای هیستیریکش نسبت به آن دو جوان بلوچ به خوبی نشان میدهد ما با چه جانوری مواجه هستیم.
بدون مولویان و بازی بکر و مثالزدنیاش تومان جایگاه فعلی را پیدا نمیکرد. مولویان در این فیلم نقش تالیفی دارد و همپای کارگردان برای شناساندن کاراکتر داوود زحمت و مرارت کشیده. بدون نگاههای هوشمندانه، خشن و پُر از تمنای مولویان، داوود نهایتاً یک شخصیت منفی معمولی دیگر در سینمای ایران میشد. اما با حضور و بازی مولویان بدل به جانوری شده که سر زدن هر رفتاری از او برای رسیدن به هدف نهاییاش که پول است برای تماشاگر قابل تصور میشود.
باید به فرشباف تبریک گفت که چنین ریسک عظیمی انجام داده و چرخه انحصار در انتخاب بازیگر را شکسته و به جای فکر کردن به گیشه و استفاده از ستارهها سراغ بازیگران تئاتری رفته و فضا را برای بازیگرانی با استعداد اما مهجور مهیا کرده تا خودی نشان بدهند و ثابت کنند چقدر بازیگران خوبی هستند. اگر سایر کارگردانان هم مثل فرشباف عمل میکردند سینمای ایران میتوانست طیف وسیعی از بازیگران را داشته باشد که توانایی بازی در نقشهای مختلف را دارند. تومان نشان میدهد تئاتر ایران معدن بزرگی از استعدادهای بینظیر بازیگری است. جایی است که کارگردانان ما برای شکسته شدن انحصار و پرهیز از تکرار باید نگاه ویژهای به آن داشته باشند تا نقشهای اصلی میان چند ستاره خاص دست به دست نشود. اگر همه کارگردانان سینمای ایران جسارت فرشباف در انتخاب بازیگر را داشته باشند تئاتر ایران آنقدر توانایی دارد که همه ساله چند میرسعید مولویان به سینمای ایران تقدیم کند.