نویسنده: مازیار وکیلی
آخرین دوئل، داستان ژان دکاروژ (مت دیمون) و ژاک لگری (آدام درایور) است که جایگاه بالایی در دربار پادشاه چارلز (الکس لاوتر) دارند. بعد از ادعای مارگاریت دکاروژ همسر ژان (جودی کامر) مبنی بر تعرض ژاک لگری به او، لکاروژ و لگری تصمیم میگیرند با هم دوئل کنند تا فرد بیگناه براساس این دوئل مشخص شود…
ریدلی اسکات را مانند استیون اسپیلبرگ با تنوع آثارش میشناسیم. این کارگردان باتجربهی انگلیسی در تمام ژانرها فیلم ساخته و موفق شده آثاری بسازد که به لحاظ بصری و جذابیت داستانی فیلمهایی با کیفیت و جذابی برای بیننده هستند. «آخرین دوئل» در کنار «خانه گوچی» آخرین فیلمهای این کارگردانی پُرکار انگلیسی هستند که قرار است در سال جدید اکران شوند. این درام تاریخی، مانند گلادیاتور و ملکوت آسمانها فیلم مهمی در کارنامهی این کارگردان به حساب میآید که شاید به اندازهی فیلمهای قبلی که او در این ژانر ساخته پُر سر و صدا نباشد، اما یقیناً فیلم خوبی است که میتواند برای دو ساعت و نیم تماشاگر را با چالش اخلاقی شخصیتهای فیلم درگیر کند.
یک حادثه و سه روایت
مبنای داستان آخرین دوئل چالش اخلاقی است که سه شخصیت اصلی داستان (ژان دکاروژ، ژاک لگری و مارگاریت دکاروژ) با آن درگیر هستند. چالشی که در حقیقت یک واقعه، تشکیک ایجاد میکند و اساس فیلم هم همین چالش اخلاقی است. ما، سه روایت متفاوت نسبت به یک واقعه (تعرض به مارگاریت دکاروژ) را از منظر شخصیتهای اصلی مشاهده میکنیم. هر سه نفر میکوشند داستان را به سبک راشومون کوروساوا به نحوی تعریف کنند که حقیقی به نظر رسد.
هر چند نویسندگان اصرار دارند تعریف مارگارت به حقیقت نزدیکتر است تا دو نفر دیگر، اما انقدر حواسشان جمع بوده که در فیلم نشانههایی باقی بگذارند تا روایت مارگاریت هم در نظر تماشاگر حقیقت محض به نظر نرسد. نویسندگان فیلمنامه با ظرافتی کمنظیر تا پایان، مرز باریک نغلتیدن به سمت یک روایت را رعایت میکنند، اما ناگهان و در پایان فیلم یادشان میاُفتد که فمنیست باشند و تمام آن ظرافتهای روایی را به نفع مارگاریت مصادره به مطلوب کنند. پایان سانتیمانتال فیلم، به چالش اخلاقی و فلسفی فیلم جهت میدهد و این دقیقاً خلاف مسیری است که فیلم در دو ساعت و نیم روایت این داستان از آن فرار میکند. چنین داستان پیچیده و مبهمی به پایانی پیچیده نیاز دارد، اما نویسندگان فیلمنامه (که مت دیمون و بن افلک هم جزءشان هستند) با این پایان بیش از حد واضح و فمنیستی دچار نغض غرض میشوند و دستاوردهای روایی خودشان را زیر سوال میبرند. این برای فیلمی که با چنین دقت و حوصلهای نوشته و ساخته شده قطعاً امتیاز منفی به حساب میآید.
آخرین دوئل فیلمی از ریدلی اسکات
اما ریدلی اسکات در هشتاد و چهار سالگی همچنان در اوج است. او با تکیه بر توانایی بالایی که بر ابزار سینما دارد، موفق شده داستان پیچیده فیلم را با چنان قدرتی روایت کند که تماشاگر برای لحظهای احساس خستگی نکند. ریدلی اسکات که پیش از این در مریخی ثابت کرده بود قادر است از هیچ همه چیز بسازد اینجا هم با تکیه بر داستان پُر و پیمان و پیچیدهای که در اختیارش بوده فیلمی ساخته که تمام اجزای آن برای تماشاگر جذاب است. از میزانسنهایی که به هر سکانس این فیلم شکوه و عمق خاصی بخشیده تا جزئیات تاریخی درون هر صحنه که بیانگر تسلط اسکات بر تاریخ قرون وسطی است، همگی باعث شده آخرین دوئل فیلمی جذاب برای تماشاگر باشد.
اسکات بار دیگر ثابت میکند تسلط بر ابزار سینما، به عنوان تنها وسیله برای روایت بصری جذاب یک داستان (که مهمترین وظیف هر کارگردانی است) چقدر میتواند بر کیفیت نهایی یک فیلم اضافه کند. اسکات، آخرین دوئل را با همان دقت گلادیاتور و ملکوت آسمانها ساخته است، با درک درست از ابعاد دراماتیک داستان پیچیدهای که تمام ارزشهایش با یک ساختار بصری غلط از دست میرفت. این توانایی و هوشمندی همیشه کمک حال اسکات بوده است تا بتواند فیلمهایش را از آثار بیکیفیت سینمایی متمایز کند. اگر توانایی اسکات در فضاسازی و ساخت دقیق و موشکافانه داستان نبود آخرین دوئل یقیناً چنین کیفیتی نداشت. توانایی اسکات در روایت یک داستان جذاب باعث شده داستان فیلم تلف نشود و تماشاگر تمام جزئیات آن را به درستی درک کند.
آخرین دوئل از آن فیلمهایی است که تماشاگر را درگیر یک چالش اخلاقی درباره حقیقت میکند. فیلمی است که به تماشاگر ثابت میکند برای درک درست از یک واقعه نمیتوان تنها به یک روایت تکیه کرد. آخرین دوئل شاید به خوبی راشومون کوروساوا نباشد، اما در شکل فعلی هم فیلمی است جذاب که تماشاگر را به فکر فرو میبرد و از او میخواهد به مسائلی فکر کند که هستی زندگی او را میسازند.