نویسنده: زهرا الماسی
احتمالا اطلاعاتی که تونی مکنامارا و دیگر همکارانش از دربار طولانیترین امپراتور تزاری برای خلق سریال «کبیر» نیاز داشتند همین حد ساده بوده: چند اسم واقعی بههمراه عبارتی کوتاه که «کاترین کبیر با کودتا علیه همسرش قدرت را به چنگ گرفت و دست به اصلاحات بزرگی زد». با اینکه همه میدانیم همه واقعیت در این نیست اما برای ساختن سریالی درام که شانه به کمدی بزند نیازی هم به همه واقعیت نیست. کبیر، سریالی است درباره ملکه روسیه، کاترین کبیر و دربارش. کاترین، شاهزادهای آلمانی است که با دنیایی آرزو و عشق همسر پتر سوم، امپراتور روسیه میشود و بعد مدتی دیدن بیکفایتی همسرش در اداره امور درمییابد که در خونهایش عشق بهروسیه بیشتر از عشق به همسر جریان دارد و تصمیم به شورش میگیرد اما هدف سریال فقط نشاندادن فرآیند به قدرترسیدن کاترین نیست.
- بیشتر بخوانید:
- ۷ سریال خارجی مهم که در سال ۲۰۲۱ منتشر شدند
- نقد و بررسی سریال تد لاسو Ted Lasso | شوق بردن و رنج باختن
- نقد سریال خانم میزل شگفتانگیز The Marvelous Mrs. Maisel
در حقیقت، گرچه «کبیر» مثل بسیاری از سریالهای تاریخی قرن هجدهمی دیگر پر است از لباسهای رنگارنگ، دکورهای پرزرق و برق، مهمانیهای مجلل و شکارهای مفصل اما در اساس هیچ شباهتی به آنها ندارد؛ چرا که نه قرار است به تماشای سیاستورزیهای ناب مملکترانی بنشینیم و نه قرار است با آداب و رسوم درباری آشنا شویم. بلکه هدف بهسخرهگرفتن تاریخ است و نمایش داستانی امروزی از درونیات کاترین و دیگر اعضای دربار. برای همین است که اگر «کبیر» به تاریخ وفادار نیست، به قصهگویی وفادار است و میداند خردهپیرنگها را چطور از پس هم بیاورد تا کشش داستانی را حفظ کند و مخاطبش را جذب.
در درباری اروپایی که سیاهپوستان مقام اشرافی دارند، پروانهها حیوانات خانگیاند، بچهها با کله انسان توپبازی میکنند، متفکر روشنفکری چون ولتر هدیه تولد است و برای ملاقات خدا باید کمی اعتیاد داشت، کمدی نیز سر و شکل دیگری پیدا میکند: ما با داستانها و موقعیتهای خندهداری روبهرو نیستیم که هر اپیزود را در قاب خودش جا دهند بلکه با خصیصههای اغراقآمیز، لحنها و تک-رویدادهای طنازانهای روبهروییم که گاها از راه میرسند تا حالمان را خوش کنند؛ کمدیای که قرار نیست لزوما ما را به قهقهه بیاندازد، بلکه در خدمت تمسخر خود تاریخ است.
نویسندگان «کبیر» نشانمان میدهند خواندن جمله «امپراتور تزاری دنبال ایجاد روسیهای مدرن و جدید بود» در یک کتاب تاریخی، به هماناندازه مسخره است که از دهان کاترین سریالشان موقع خیالپردازیهای شبانه برای بهدستگرفتن قدرت بارها و بارها تکرار میشود. بنابراین این روح سریال است که کمدی را درون خود حفظ میکند و نه سلسله اتفاقات داستانی؛ هرچند این روح کمدی گاهی آنقدر رنگ میبازد که یادمان میرود میتوانیم بخندیم و گاهی آنقدر قوی در کالبد صحنهها جان میگیرد که فراموش میکنیم قرار است درامی ببینیم که میتواند اشکمان را نیز جاری کند.
شاید یکی از نقاط قوت «کبیر»، بازیگرانی باشد که به تن قصه خوش نشستهاند و پیچیدگیهای شخصیتها را بهخوبی بازی میکنند. ال فانینگ در نقش کاترین، ملغمهای از جاهطلبی، فانتزی و ناپختگی است و نیکلاس هولت در نقش پیتر، ترکیبی از خشم و عیش بیخیالی، و چیزی که در هر دو مشترک است تردیدهایی است که هر از چندی دامنشان را میگیرد و باعث میشود بهخاطرش روبهروی هم بیاستند. قصه هر قدر رو به پیشرفت میگذارد ورقهای جدیدی از شخصیتها رو میکند، نظم دوگانگی خیر و شری که از ابتدای داستان بنا کرده بود را برهم میزند و جای مهرههای سیاه و سفید را مدام عوض میکند تا باز هم به تاریخ و گزارشهایش بخندیم و شک کنیم.
هرچند «کبیر» با دو فصلی که از آن به نمایش درآمده نتوانسته مانند اسمش در میان سریالهای همتای خود «بزرگ» باشد و احتمالا تنها یک فصل دیگر، فرصت جبران دارد اما این توانایی را دارد که مخاطب را آنقدر در دنیای خود غرق لذت کند که بعد تماشایش کلمه Huzzah ( به معنی هورا در زبان قدیمی روسی) از دهانش نیفتد، از طرفی این هوس گشتن اینترنت را برای فهمیدن واقعیتهای تاریخی در دل بینندهاش بکشد و پیشنهاد دهد که همراه نویسندگان سریال به تماشای استهزای تاریخ و سیاست بشینیم و بدانیم آنهایی که تاریخ مینوشتند و ما امروز آنان را به لقب فاتحان میشناسیم، «گاها» احمقهایی بیش نبودند.