سریال کمدی-درام جدید نتفلیکس با عنوان صندلی/ The Chair که اخیراً از این پلتفرم پخش شده، دربارهی پروفسور جی یون کیم( با بازی سندرا اوه) رئیس جدید گروه زبان انگلیسی دانشگاه پمبروک است. او اولین زنیست که برای چنین جایگاه مهمی استخدام شده و حالا با حضور در این دپارتمان میخواهد تغییراتی در آن ایجاد کند. او سعی میکند که تصدی یک پست مهم را به همکار جوان سیاه پوست خود بدهد، در مورد رابطه خود با بیل دوبسون( جی داپلاس)، دوست و همکار قدیمیاش تجدید نظر کند و تلاش کند تا ارتباط بهتری با دختر خواندهی بازیگوش، عجیب و دانای خود داشته باشد.
اگر از مخاطبان سریال آناتومی گری/ Grey’s Anatomy باشید، قطعاً یکی از تاثیرگذارترین شخصیتهای زن این سریال یعنی دکتر کریستینا ینگ را به خاطر دارید. زنی که با دیگر همدورهایهایش تفاوتهای زیادی از نظر رفتاری داشت و در زندگیاش، هیچچیز جز حرفهاش(جراحی) در الویت نبود. در این سریال گویی سندرا اوه وامدار شخصیت کریستینا ینگ است. در اینجا هم عشقِ او به شغل جدیدش و همچنین عدم علاقه یا شاید تواناییاش در شکل دادن به زندگی خارج از کارش بیننده را به یاد دکتر ینگ میاندازد.
سندرا اوه بازیگری است که طنز و کمدی را بلد است و میتواند مخاطب را در موقعیتهای عجیب بخنداند. او در سریال کشتن ایو/ Killing Eve نیز همین شیوه را بکار میبرد. جی یون کیم سریال صندلی هم از همان سکانس اول و لحظهی افتادن از صندلی و بعدها در نمایش زندگی بهمریختهی شخصیاش موقعیتهای طنز کوتاهی را خلق میکند تا بیننده را از آن فضای جدی و آکادمیک دانشگاه دور کرده و به نوعی سرگرم کند. سندرا اوه در این نقش رهبری یک گروه از آدمهای خسته و حتی منفعل را بر عهده دارد. توانایی او در ترکیب کمدی و درام- و نحوهی ترسیم یک شخصیت آسیایی در آمریکا از نکات ویژهی این سریال است.
صندلی تلاشهای بیهوده برای تغییر سیستم دانشگاهی که سالها در آن برقرار است را نشان میدهد. قصه از همان ابتدا با نمایش فضای دانشگاه و همچنین اعضای هیأت علمی و دیگر اساتید آن که اغلب از روشهای قدیمی برای تدریس استفاده میکنند و یا رغبتی و توانی برای انجام شغل خود ندارند به این پروفسور یادآوری میکند که کار سختی در این دانشگاه در پیش دارد.
دنیای امروز و همچنین دانشجویان جوانی که آگاهتر از قبل شدهاند و به کمک تکنولوژی و رسانههای اجتماعی میتوانند زندگی حرفهای یک استاد را به خطر جدی بیاندازند و تلاش کنند سیستم آموزش را به دست افرادی بسپارند که زبانِ آنها را بفهمند. جی یون نه تنها به عنوان اولین رئیس زن بخش زبان دانشگاه، بلکه چون یکی از معدود کارکنان رنگین پوست دانشگاه است، باید تلاش مضاعفی کند تا درخواستهایش مورد قبول واقع شوند چرا که هنوز این سیستم به ریاست یک زن در چنین بخش مهمی عادت نکرده است.
سوءتفاهم، طردشدگی، خانواده و چند داستان دیگر
اتفاقی که برای بیل استاد آشفته اما طرفدار مدرنیسم دانشگاه در این سریال میافتد، نقدی است به جریانهای شبکههای اجتماعی که میتواند یکشبه یکنفر را از عرش به فرش برساند. یک ویدیو دستکاری شده که بسیار در این روزها در رسانههایی مثل اینستاگرام و … مرسوم است، حرفه و چه بسا آیندهی یک استاد را زیر و رو میکند. او که هنوز داغدار و بهم ریخته از اتفاقیست که برای همسرش افتاده، حالا باید با شکستی دیگر مواجه شود. از طرفی این اتفاق بیل را به ماجرایی دیگر میبرد تا شاید در آن آرامش از دست رفتهاش را پیدا کند. در واقع سریال با روبرو قرار دادن این دو طیف، یعنی دانشجویان پرشور جوان و استادهای مسن و ناآشنا با فضای مجازی میخواهد دنیای این دو گروه را به هم معرفی کند تا شاید درکی از تغییراتی که رخ داده و یا ناآگاهیِ ناخواستهای که منجر به چنین اتفاقاتی شده پیدا کنند.
شخصیت جوجو (دختر خواندهی جی یون کیم) و عدم ارتباطش با مادرش نمایش دیگری از مادرانگی در دنیا امروز سریالسازی و فیلمهاست. مادر و دختری که نمیتوانند زبان یکدیگر را بفهمند و برای بهتر شدن اوضاع نیاز به شخص سومی مانند بیل دارند. خالق این سریال در مصاحبهای عنوان کرده که این بخش را از تجربهی شخصی خودش برداشته است و قصد داشته تا وجه دیگری از این ارتباط مادر و فرزند را نسبت به کلیشههای رایج را نمایش دهد. سکانسهای بیل و جوجو و درک متقابل این دو شخصیت از یکدیگر از نقاط قوت داستان است.
صندلی سریال ساده و بی ادعاییست. اگرچه قابلیت این را داشته که در بسیاری از بخشها به خصوص فیلمنامه از جمله عدم پرداخت صحیح شخصیتها و انتخاب بازیگران بهتر عمل کند اما برای تماشا در یک روز (شش قسمت ۳۰ دقیقهای) میتواند برای آن دسته از مخاطبانی که به کمدی-درامهای کوتاه و سرگرمکننده علاقه دارند، گزینهی مناسبی باشد.