نویسنده: نعیم صدفی
فیلمهای گیشهای اصولا از فیلمنامه یا داستان خوبی برخوردار نیستند. همین که بتوانند بیننده را برای ساعاتی با شوخیهایشان سرگرم کنند و قصه را تا یک سوم پایانی روایت، پرده سوم، پیش ببرند گویی به سرمنزل مقصود رسیدهاند. عوام و بینندههای غیرحرفهای که با این شوخیها سر حال آمدهاند نیز راضی به نظر میرسند. کافی است یک بار در سالن سینما پس از پایان فیلمی گیشهای به صحبتهای مردمی که در حال خروج از سالن هستند گوش بدهید تا همه چیز دستتان بیاد. البته باید مراقب باشید تا بیش از این عصبانی نشوید. شما بینندهی حرفهای سینما هستید و علاوه بر کمدی، قصهی منسجم را نیز خواستار بودهاید. پس در ادامه برای معرفی یک فیلم سینمایی کمدیِ مهیج و با چفت و بست با مجلهی سینما همراه باشید.
فیلم سینمایی «هشدار قرمز» محصول سال ۲۰۲۱ از قاعدهی یاد شده مستثناست. این فیلم با افسانهای تاریخی بازی میکند، داستان رفاقت اجباری یک دزد آثار هنری با یک پلیس متبحر که در یک سرقت مهیج با چاشنی تاریخی با هم همراه میشوند.
آغاز ماجرا، برخورد پلیس با دزد
ماجرا از جایی آغاز میشود که دزد، با بازی رایان رینولدز ، برای دزدیدن یک تخممرغ طلایی گرانبها وارد موزهای در ایتالیا میشود. در همین حال یک پلیس اینترپل با بازی دواین جانسون که از طریق یک منبع خارجی از این سرقت مطلع شده است وارد موزه میشود تا این دزد را گیر بیندازد. همه چیز ظاهرا خوب است تا اینکه این تخم مرغ توسط شخص سومی سرقت میشود. پلیس قصه یا جان هارتلی بی آنکه بخوهد در مخمصهای گیر میافتد که او را در زندانی فوق امنیتی در روسیه گرفتار میکند. حالا هم جان هارتلی و هم نولان بوث یعنی دزد قصه در یک زندان کنار هم قرار میگیرند. اما همه چیز با حضور سارقِ تخم مرغ طلا وارد مسیر تازهای میشود.
مثلث بازیگران پولساز فیلم تکمیل میشود. گل گدوت در نقش سارا بلک به جان هارتلی و نولان بوث پیشنهاد میکند برای رهایی از زندان در کنار هم برای پیدا کردن دو تخم دیگر طلا برای او کار کنند. پیشنهادی که درجا توسط دزد، نولان، رد میشود. اما آنها نمیتوانند مدت زیادی در زندان دوام بیاورند. پلیس قصه برای فرار از پاپوشی که برایش دوختهاند باید پیش نهاد او را قبول میکرد و دزد برای رهایی از زندان و به دست آوردن فرصتی تا تمامی تخمهای طلایی را مال خود کند.
نقطهی عطف اول در جایی رقم میخورد که این دو تصمیم میگیرند مستقل از او عمل کنند و برای فرار از زندان اقدام میکنند. در ادامه آنها در دو ماموریت خطرناک هم مسیر هم میشوند. نولان بوث نشان میدهد از آنچه جان هارتلی فکر میکرده باهوشتر و با برنامهتر است. او کمی شیطان نیز هست و در عین خونسردی پلیس را به بازی میگیرد؛ پلیسی که جدی است و کم حوصله نیز به نظر میرسد. قاببندیهای کارگردان در مکانهای شلوغ و مهمانیهای آنچنانی اروپایی شاید در نگاه اول کمی تکراری به نظر برسد اما تماشایش برای این روزهای کرونازده و در انزوا فرو رفتهمان میتواند چشم نواز باشد حال اگر این مهمانیها با ناهماهنگی طنزگونه این دزد و پلیس و شکستها و موفقیتهای با مزهشان نیز گره خورده باشد لطفی دو چندان دارد.
فیلمی مهیج با رگههای طنز
بار طنز قصه با همنشینی اجباری این دو نفر با حضور سرزدهی سارا بلک یعنی گلدن گوت، شخص سومی که در حکم نیروی منفی قصه است، غنای بیشتری میگیرد. او همان جنایتکاری است که روی دست جان هارتلی و نولان بوث بلند شده است و حالا نیز بیخیالشان نمیشود. اوج هنر نویسنده در نقطهی میانی پرده دوم است که رخ مینماید. ماجرای سومین تخم طلا که فقط دزد قصه از مکان اختفای آن اطلاع دارد به یکی از نزدیکان هیتلر و پنهانکاریهایش ربط پیدا میکند و بیننده بعد از تماشای قصهای پر فراز و نشیب با دومین غافلگیری بزرگ روبرو میشود. همه چیز برای یک تعقیب و گریز مهیاست. اما آیا همه چیز همانطور که واقعا از ابتدا تصور میکردیم بوده است ؟
«هشدار قرمز» که یکی از پر بیننده ترین فیلمهای نت فلیکس بود است نشان میدهد که بیش از آنکه یک فیلم کمدی باشد ماجرای مهیجی است که ذهن بیننده را به خود مشغول میکند. این فیلم علی رغم تمام نقدهای ضد و نقیضش برای سرگرم شدن گزینهی مناسبی است.