نویسنده: مگان ناوارو ترجمه: بهروز بیات
«یتیم: اولین قتل» از فیلم ترسناکهای پرسروصدای امسال است. سیزدهسال پیش بود که قسمت اول آن با عنوان «یتیم» بر روی پردهی سینماها رفت و در طول این سالها طرفداران ویژهای هم پیدا کرد. داستان قسمت دوم پیش از ماجراهای قسمت اول اتفاق میافتد و با استقبال خوبی از سوی بینندهها و منتقدان روبهرو شده است. پردهی پایانی «یتیم» (۲۰۰۹) پیچش داستانی شوکهکنندهای داشت. چراکه مشخص میشد اِستِر، دختر ۹ سالهای که به فرزندخواندگی پذیرفته شده، نَه یک کودک بلکه جنایتکار ۳۳ سالهای است که کمکاری غدهی هیپوفیز موجب اختلال در روند رشد او شده است. حالا بعد از گذشت بیش از یک دهه، استر به پردهی سینماها بازگشته تا کشتوکشتارش را دوباره از سر بگیرد.
اما «یتیم: اولین قتل» بهجای آنکه سراغ استری بالغتر و پابهسنگذاشتهتر برود، زمان را به عقب برگردانده است. فیلم جدید ماجرای این قاتلِ کودکسان و بهرهکشی او از خانوادهای را محور قرار داده که برای اولینبار به فرزندخواندگی قبولش کردند. ایزابل فورمن (بازیگر نقش استر در قسمت نخست) حالا در بزرگسالی نقش خود را تکرار کرده و همین انتخاب اولین نشانهی آشکاری است که این پیشدرآمد داستان میخواهد به حالوهوای همان تریلرهای اغراقآمیز دههی نودی نزدیک شود که قسمت قبلی آن آغازگرش بود.
استری را در «اولین قتل» میبینیم که با تمایلات او برای خودکشی کمابیش آشنا هستیم. سکانس طولانی افتتاحیه که در یک آسایشگاه روانی در کشور استونی میگذرد، بهخوبی نشان میدهد که استر در برنامهریزی برای فرار از تیمارستان چقدر زیرک و مرگآفرین ظاهر میشود. او سپس اینطور وانمود میکند که دختر گمشدهی یک خانوادهی ثروتمند آمریکایی است. در ادامه ثابت میشود که فرو رفتن در قالب کودک گمشده وظیفهی بسیار دشواری است که استر باید از عهدهاش برآید، چراکه با مادر سلطهجویی (جولیا استایلز) طرف است که بهطورکامل از خانوادهاش حمایت و پشتیبانی میکند.
فیلمنامه که بر اساس داستان دو تهیهکنندهی «اولین قتل» نوشته شده است، ابتدا درست در نقطهی مقابل فیلم اول (که در سال ۲۰۰۹ ساخته شد) قرار میگیرد. بعد از یک سکانس افتتاحیهی هیجانانگیز، استر نقش دختر عزیزدُردانهای را بازی میکند که بعد از سالها به آغوش گرم خانواده بازگشته است. الگوهای آشنا کمکم عیان میشوند؛ استر نسبت به پدرخواندهاش احساس نزدیکی و تعلق خاطر پیدا میکند اما در برقراری ارتباط با برادر بزرگتر به مشکل میخورَد. او ابتدا نسبت به سایرین، مخصوصاً کارآگاهی که مدتهای طولانی وظیفه داشته دختر گمشدهی خانواده را پیدا کند، رویکردی تدافعی در پیش میگیرد. اما همینکه استر در ادامه به وظایف آشنایش بازمیگردد، فیلمنامه مانع غیرقابلانتظاری جلوی این جنایتکار کوچولو قرار میدهد و همهچیز دگرگون میشود.
با توجه به فاصلهی دهسالهای که بین ساختهشدن دو فیلم وجود داشته، ویلیام برنت بِل (کارگردان قسمت جدید) وظیفهای دشوار در خلق تصویری کودکانه از استر بر عهده گرفته است. بل از تاکتیکهای گوناگونی استفاده کرده تا سن ایزابل فورمن را کمتر نشان دهد. پرسپکتیوهای تحمیلشده، تنظیم ارتفاع لباسها یا هماهنگکردن قدِ بازیگران سر صحنه از جمله استراتژیهای موفقتری هستند که او برای القای کوچکی ابعادِ استر به کار برده است. اما کارگردان در استفادهی متناوب از وایدشاتها (نماهای عریض) که حضور بازیگران بدلِ کودک در آنها چشمگیر و برجسته است، موفق نیست.
شکلوشمایل مهآلودِ خودِ فیلم هم به گونهای است که انگار «اولین قتل» عامدانه میخواهد هرگونه نشانهی احتمالی از بزرگسالیِ فورمن را محو کند. چنین انتخابهایی با خودآگاهبودنِ «اولین قتل» همخوانی ندارند. در «یتیم» با فورمنِ کمسنوسالی روبهرو بودیم. او نقش آدم بزرگسالی را بازی میکرد که زیر نقاب یک کودک پنهان میشد. اما در «اولین قتل» با بازیگر بزرگسالی طرف هستیم. او نقش آدم بزرگسالی را بازی میکند که سعی میکند در قالب کودک پذیرفته شود.
- بیشتر بخوانید
- نقد «خیزش، غرش، آتش» RRR | افسانه آب و آتش
- معرفی فیلم «دکتر استرنج در چند جهانی دیوانگی» | سفر وحشتناک دکتر استرنج به دنیاهای موازی
- نقد سریال «فساد توکیو» The Tokyo Vice | زیر سیاهی یک شهر
«اولین قتل» بیش از همه زمانی موفق است که از آن خودآگاهی به شکلی قانعکننده استفاده میکند. تماشای صحنهای که استر در آن ماشین سرقتشدهای را در اوج هیجان میراند لذتبخش است و تماشاگر آرزو میکند کاش چنین لحظاتی در فیلم بیشتر بود. جولیا استایلز سنگدلی غیرقابلانتظاری در نقش مادر از خود نشان میدهد و در عقیمگذاشتن نقشههای استر غافلگیرکننده عمل میکند. استایلز بهخوبی میداند فیلم دنبال چه چیزی است و انرژی لازم برای هماهنگشدن با استر را تماموکمال در اختیار دارد. حضور تهدیدکنندهاش چنان کوبنده است که حتی فیلم را در لحظاتی از چنگ فورمن در میآورد. هرچند همین مسأله به عدم توازنی منجر شده که گهگاه قاتل کوچک محبوبمان را به حاشیه میبرد و تحتالشعاع قرار میدهد.
«اولین قتل» بازیگوشانه سؤالاتی را مطرح میکند که تماشاگر نمیداند به پاسخشان نیاز دارد (از این قبیل که استر چطور در نقاشی با نور سیاه (blacklight) مهارت کسب کرده است)، اما انرژی تخلیهشدهای هم در فیلم هست که کیفیت نامعمولی به آن میدهد. روسیف ساترلندِ خوابآلود که نقش پدر خانواده را بازی میکند، انتخاب مناسبی برای این نقش به نظر نمیرسد، هرچند کار چندانی هم برای انجامدادن ندارد چون آدم خوبِ معتدلی است که از دیوانگی و جنونی که اطراف او را فرا گرفته، بیخبر است.
«اولین قتل» میخواهد قراردادها را تغییر دهد و دیوانگی را تشدید کند، به همین خاطر است که به شدت به حال و هوای تریلرهای دههنودی تکیه دارد. فیلم وقتی موفق است که تنش بین فورمن و استایلز اوج میگیرد اما در باقی لحظات انرژی و تأثیرگذاری خود را تا حدی از دست میدهد. لحظات دیوانهکنندهی فراوانی در «اولین قتل» وجود دارند که سرگرمکننده اما ناپیوسته هستند. این نقیصه با استفاده از برخی ابزار ناکارآمد برای کوچککردنِ فورمن شدت میگیرد. آنهایی که به تریلرهای اغراقآمیز علاقهمند هستند احتمالاً با داستان استر کاملاً سرگرم شده و و از تماشای آن لذت میبرند.