نویسنده: امیرحسین صادقی ماشک
باز هم پیکسار و باز هم ترکیبی از انیمیشن، خانواده و زندگی. «قرمز شدن» یکی دیگر از آن انیمیشنهای گیرای پیکسار است که روایتی درخشان از جهان رنگارنگ کودکی و تلاش سرشار از نقص خانوادهها در جهت ترتیب فرزندان را به نمایش میگذارد. Turning Red داستان خانوادهای مهاجر در آمریکا را روایت میکند و مثل بسیاری دیگر از فیلمها و سریالهایی که محوریتشان یک خانوادهی آسیایی در آمریکا است، به افسانههای قدیمی مرتبط با اجداد آنها میپردازد. این فیلم داستان دختر سیزده سالهای به نام «می» را روایت میکند که خانوادهاش معبدی قدیمی را میگردانند و از طریق نمایش دادن آن به مردم، زندگی میگذرانند.
می که صداپیشگی آن را رزالی چینگ برعهده گرفته است، یک روز صبح، فردای روزی که توسط مادرش به دنبال علاقهی مخفیاش به یکی از پسرهای همسنوسال خود، در برابر دیدگان عموم تحقیر میشود، از خواب بلند میشود و آنچه میبیند را باور نمیکند؛ او تبدیل به یک پاندای قرمز شده است. نخستین واکنش می به این اتفاق، مانند هر انسان دیگری ترسیدن است و خجالت کشیدن؛ اون خودش را از همه مخفی میکند و از زندگی کناره میگیرد.
گروه محکم دوستان همکلاسیاش اما همان وجه تمایزی هستند که زندگی می را از گوشهگیری و تکیدگی نجات میدهند. آنها خیلی زود می را به مدرسه بازمیگردانند و حتی به او میقبولانند که از این اتفاق ناگوار و تبدیل شدنش به خرس قرمز، کسب درآمد کنند تا با یکدیگر بتوانند به کنسرت گروه موسیقی مورد علاقهی خود که قرار است به زودی به شهرشان بیاید بروند. مادر «می» اما از همانهایی است که بسیاری از ما ایرانیها را به یاد مادر خودمان خواهد انداخت، چراکه تمام خصیصههای یک مادر شرقی سختگیر را میتوان به راحتی در او یافت؛ او به تمام وجوهات زندگی فرزند خویش سرک میکشد و سعی دارد حتی با سختگیری، در تمام موارد او را به تعالی برساند. این اجبار اما همانطور که انتظار میرود، با گذشت زمان، فرزند را از مادر دور میکند.
پس از این تغییر می، یکی پس از دیگری پرده از رازها برداشته میشود و افسانهها بیشتر و بیشتر وارد داستان میشوند. سانیی، جد بزرگی که خانوادهی می در معبد به او خدمت میکنند، در سالهای دور برای محافظت از دختران خود در زمان جنگ طلسمی ایجاده کرده بود تا بتواند در مقابله با دشمن، تبدیل به پاندایی قرمز و غولآسا شود. پس از آن و با گذشت سالها نیز این طلسم به تمام فرزندان مونث او منتقل شده است. حالا مدتها است که تمام نوادگان مونث سانیی طی یک مراسم مذهبی در ماهگرفتگیای که ماهی یکمرتبه به وقوع میپیوندد، پس از اینکه این ویژگی در آنها بروز مییابد، روح پاندای قرمز را در طلسمی مخصوص زندانی میکنند تا به کسی آسیب نرساند.
این یعنی پیش از می هم مادر، مادربزرگ و سایر اجداد مونث مادری وی مجبور شدهاند خرس قرمز درون خود را به بند بکشانند، به بندکشیدنی که البته فقط تا زمانی به طول خواهد انجامید که فرزندان این مادرها نیاز به کمک نداشته باشند یا آنها را با نافرمانی بیشازحد، عصبی نکنند. شاید همین پرداختن استعاری به زنان و نیروی قدرتمند درونشان که سالها به بند کشیده شده و حالا زمان رها ساختن آن فرا رسیده است، به تنهایی بتواند دلیلی کافی برای دیدن این انیمیشن باشد. «قرمز شدن» اما فراتر از یک تبلیغ پروپاگاندای بیاساس است. فیلم حاصل همکاری نیروهای جوانی است که به تازگی درحال رشدکردن در محیط هالیوود هستند، جوانهایی که سالها پیش میشد نامشان را در بین اسامی عوامل انیمیشنهای پیکسار پیدا کرد و حالا زمان آن رسیده است که ذهنیت خود را به دنیا نشان بدهند.
- بیشتر بخوانید
- بهترین انیمه های سینمایی و سریالی | نقاشی خیال و اکشن
- نقد فیلم «امیلی جنایتکار» ۲۰۲۲ Emily The Criminal | از جنس حرفهایهای مایکل مان
- IMDB Turning Red : 7.0
Turning Red بیش از هرچیز داستان نمادین مدرنیتهی نوظهور محیط و تقابل آن با سنتهای شرقی خانوادههای آسیایی است. دمی شی که پیش از این، سال ۲۰۱۸ با انیمیشن کوتاه «بائو» که آن هم به رابطهی والد و فرزند میپردازد، توانسته بود اسکار را در سیسالگی به کارنامهی هنری خود اضافه کند. با توجه به اینکه خودش در چین متولد شده است و بعدتر به آمریکا مهاجرت نموده، موفق شده است تجربیات شخصی لمس شدهی خود را با تبحر و تسلطی که به دنیای انیمیشن دارد، به خوبی وارد داستان نماید. شی پیشتر در ساختن انیمیشنهای شناختهشدهی چند سال اخیر پیکسار از قیبل درون بیرون، دایناسور خوب، شگفتانگیزان ۲، داستان اسباب بازی ۴، به پیش، روح و لوکا همکاری کرده بود و پس از محکمکردن جای پای خود در پیکسار، نوبت به آن رسید که او انیمیشن خودش را بسازد. اگرچه «قرمز شدن» در گیشه نتوانست برای پیکسار موفقیت کسب نماید و با وجود بودجهی ۱۷۵ میلیون دلاری، تنها به ۲۰.۱ میلیون دلار فروش در سطح بینالمللی دست یافت، بااینحال توانست نظر منتقدان را جلب نماید.
همچنین دمی شی را بهعنوان پدیدهی نوظهور دنیای انیمیشن و مجموعهی پیکسار به سینما و سینمادوستان معرفی کند. فیلمنامهی کار را دمی شی به همراه جولیا چو نوشته و موسیقی آن را لودویگ گرانسون که پیشتر برای ساخت موسیقی فیلم «پلنگ سیاه» توانسته بود اسکار را به کارنامهی افتخارات خود اضافه کند، ساخته است. افسانههای آسیایی و به خصوص آسیای شرقی، همیشه برای هالیوود و مخاطبانش تازگی داشتهاند. حالا که به نظر میرسد داستانهای غربی دیگر نمیتوانند به تنهایی مخاطبان سینمایی گستردهی جهان را راضی کنند، هالیوود و فیلمسازان آن به دنیایی ناشناخته قدم گذاشتهاند. دنیایی که پیشتر با فیلمهایی نظیر مولان، شانگچی و افسانهی ده حلقه و بسیاری دیگر از فیلمهای اینچنینی سالهای اخیر، توانسته است خودش را به تهیهکنندگان هالیوودی به اثبات برساند. این دنیا به قدری به کام تهیهکنندگان و استودیوهای هالیوودی شیرین نشسته است که دمی شی و ساندارا اوه با وجود شکست گیشهای، اعلام کردهاند که احتمال ساخت قسمت دوم این انیمیشن هم وجود دارد.