مروری بر فیلم های غارتگرها | از «غارتگر» ۱۹۸۷ تا «شکار» ۲۰۲۲

نویسنده: امین نور

پس از موفقیت فیلم «راکی ۴» یک شوخی در هالیوود دهن‌به‌دهن شد که حالا که دیگر رقیببی از زمین نمانده تا راکی با آن مبارزه کند پس بهتر است تا او را به فضا بفرستیم تا با موجودات بیگانه بجنگد. شوخی‌ای که فیلمنامه‌نویسان «بیگانه»، جیم و جان توماس جدی گرفتند و اولین جرقه‌ی چیزی که بعدها بدل به محصولات غارتگر شد خورد. فیلم‌های غارتگر که اولین آنها در سال ۱۹۸۷ ساخته شد به دنبال موفقیت عظیم «بیگانه» و همین‌طور اوج گرفتن فیلم‌های با محوریت فضا چه در ژانر ترسناک مثل «بیگانه‌‌ها» و چه در ژانر ماجراجویی و اکشن مثل «جنگ ستارگان» میسر شد.

استن وینستون که در کارنامه‌اش فیلم‌های «پارک ژوراسیک»، «بیگانه» و مجموعه‌ی «ترمیناتور» را دارد، طراحی و خلق «هیولا» را بر عهده گرفت. نسخه‌ی اولیه‌ی فیلمنامه‌ی «غارتگر» ( که عنوان شکارچی را داشت) نخستین‌بار در سال ۱۹۸۴ نوشته شد. برخلاف مجموعه‌ی «بیگانه» اینجا ما در فضا نیستیم بلکه تهدید از خارج  به داخل زمین آمده است. باز هم برخلاف فیلم‌های «بیگانه» گروه آدم‌هایی که نمونه‌ی بشر هستند، افرادی ضعیف نیستند (البته به جز فیلم کامرون) بلکه سربازان حرفه‌ای و کارکشته‌ای هستند که سال‌ها سابقه دارند. همین امر باعث می‌شود تا فیلم از همان آغاز به‌عنوان اثری اکشن و ماجراجویی دیده شود. تقریبا تمام دنباله‌های اصلی غارتگر یک خط داستانی دارند، گروهی مبارز در مکانی محدود که متوجه تهدید چیزی ماورالطبیعه می‌شوند؛ یک تلفیق خیلی خوب از فیلم ترسناک و اکشن است.

اگر کسی فیلم‌های غارتگر را ندیده باشد و هیچ اطلاعی از آن نداشته باشد، فیلم را مثل تمام فیلم‌های اکشن کماندویی رایج دنبال می‌کند. همچنین زمانی‌که هیولای ماجرا سر و کله‌اش پیدا می‌شود، ورق برای تماشگر برمی‌گردد. البته خود تهیه‌کنندگان و کمپانی‌ها به شباهت میان غارتگر و بیگانه ناآشنا نبودند و دست‌به‌کار شدند تا بالاخره در سال ۲۰۰۴ فیلمی از ترکیب این دو هیولا بسازند که خود دنباله داشت و بدل به محصولاتی جدا شد که اینجا مجال بحثش نیست. مجموعه‌ی غارتگر به‌جزء سینما تولیداتش در حوزه‌ی بازی‌های کامپیوتری، اسباب‌بازی، کامیک بوک و کتاب نیز موفق بوده است. قسمت تازه‌ی این مجموعه، با نام شکار، به تازگی توسط hulu پخش شده است که همین فرصت را به وجود آورد تا مروری بر سری غارتگر داشته باشیم.

 

 غارتگر (۱۹۸۷) Predator غارتگر-1987

نسخه‌ی اولیه‌ی غارتگر که «شکارچی» نام داشت پیرامون گروه خاصی می‌گذشت که کارشان شکار موجودات فضایی بود. اما در بازبینی‌های بعدی داستان به یک موجود بیگانه که سعی دارد تا بقیه را به دام و شکار بیاندازد محدود شد. این فیلم توسط جوئل سیلور تهیه شده است. سیلور ایده‌ی داستانی را شبیه به کماندو می‌دید، با این تفاوت که به‌جای خلافکارها و اف‌بی‌آی اینجا گروه ویژه و موجودی فضایی وجود داشت. به همین دلیل انتخاب آرنولد در نقش اصلی امری بدیهی بود. یکی‌دیگر از نقش‌های تیم قرار بود به دیگر ستاره‌ی اکشن دهه‌ی هشتاد و ماشین پول‌سازی کمپانی کانون، ژان کلود ون دام برسد.

اما تبحر او در ورزش‌های رزمی و به در افتادن با موجودی مهیب و ضدضربه زیاد به مذاق سازندگان فیلم خوش نیامد، پس کوین پیتر هال جایش را گرفت( که بعدتر در قسمت دوم نیز بازی کرد). کارگردانی فیلم هم بر دوش جان مک‌تیرنان در اولین فیلم استودیویی خود بود. همچنین شین بلیک فیلمنامه‌نویس که در فیلم نقشی دارد و در اصل توسط استودیو گماشته شده بود تا حواسش به کار مک‌تیرنان باشد. یک سال پس از موفقیت غارتگر به همراه جوئل سیلور، تیرنان در همکاری دوباره «جان سخت» را ساخت. بودجه‌ی اولیه‌ی فیلم ۱۶ میلیون بود و در زمان نمایش حدود شش برابر هزینه‌اش فروش کرد.

سرگرد آلن شیفر( شوارتزنگر) طی ماموریتی محرمانه به همراه تیم سربازان منتخب به آمریکای مرکزی می‌رود تا چند سرباز آمریکایی را نجات دهد. همچنین در دل جنگل متوجه می‌شوند که چیزی ورای انسانی در تعقیب آنهاست؛ موجودی فضایی که توانایی نامرئی شدن دارد و به راحتی کشته نمی‌شود.

 

 غارتگر ۲ (۱۹۹۰) غارتگر-2-1990

پس از موفقیت فیلم نخست، ساخت دنباله‌ای بر آن بدیهی بود. وقتی صاحبان استودیو برای ایده‌ی دنباله به سراغ برادران رفتند، آنها شش گزینه پیشِ رویشان قرار دادند. اما اگر هیولای اصلی در نسخه‌ی اصلی کشته شده حالا باید چه‌کار کرد؟ ابتدا اینکه این موجود از فضا آمده و پس قطعا خود دارای یک قبیله و هم‌قبیله‌هایی‌ است. دوم بیاییم به‌جای لوکیشن جنگل به یک جای تازه برویم، مثلا لس‌آنجلس در آستانه‌ی فروپاشی. فیلمنامه در عرض سه هفته عمل آمد و فیلم به‌جای نسخه‌ی اول که آدم‌هایی به مکانی دورافتاده و بکر می‌رفتند تا توسط هیولا شکار شوند، حالا هیولا را به کندوی انسان‌ها می‌آورد.

از این‌رو نسخه‌ی دوم بیشتر از اولی اکشن است و در نیمه‌ی اولیه‌ی خود کاملا مثل یک فیلم پلیسی جلو می‌رود. دنی گلاوری که آن زمان با سری فیلم‌های «اسلحه‌ مرگبار» حسابی مشهور بود، نقش پلیسی سرسخت را ایفا می‌کند که برای رسیدن به هدفش حاضر است از هر مانعی عبور کند و حالا به هدفی خورده که خودش از هزار مانع سخت‌تر است.

لس‌آنجلس آینده‌ای خیالی در ۱۹۹۷؛ «کارآگاه هریگان» (گلاور) و گروه ضربت ضد مواد مخدرش در میانه ی زد و خورد شدید بین دارو دسته‌ی قاچاقچی‌های جاماییکایی و کلمبیایی گیر افتاده‌اند. هنگام درگیری با دار و دسته‌ی کلمبیایی‌ها، موجود مرموزی وارد صحنه می‌شود و قاچاقچی‌ها را قتل عام می‌کند. جاماییکایی‌ها با استفاده از این فرصت به رئیس قاچاقچی‌های کلمبیایی حمله می‌کنند ولی آنان نیز به دست آن موجود نیمه نامرئی به قتل می‌رسند.

فیلم دوم بیشتر از آنکه شهری شده باشد با حال و هوای فیلم‌های سیاه‌پوستی نیز تلفیق شده بود. از این جمله می‌توان به استفاده از علوم غریبه‌ی سیاه‌پوستی همچون وودوو در فیلم اشاره کرد. فیلم همچنین پس‌زمینه‌ای از خود موجود غارتگر به ما می‌دهد، اینکه از کجا می‌آید و دلیل آمدنش صرفا کشتار انسان‌ها نیست و از دوران باستان هم‌قبیله‌هایی او نیز بارها به زمین آمده‌اند. فیلم را استیون هاپکینز ساخت که کارش را با کارگردانی واحد دوم Highlander شروع کرد و  در آن زمان تازه‌ قسمت پنجم کابوس در خیابان الم را تمام کرده بود. پس از آنکه آرنولد از بازی در قسمت دوم( بیشتر سر پول) منصرف شد، هاپکینز پتریک سوایزی را در نظر داشت. ستاره‌ی بزرگ دهه‌ی‌ هشتاد که در آن زمان سال‌های اخر شهرت را می‌گذراند حتی صحبت از حضور استیون سیگال نیز در نقش اصلی بود.

 

  غارتگران (۲۰۱۰) Predatorsغارتگران-2010

در سال ۱۹۹۴ هنگامی‌که رابرت رودریگز مشغول ساخت وسترن مکزیکی‌اش «دسپرادو» بود. فیلمنامه‌ی قسمت سوم «غارتگران» را برای استودیوی فاکس نوشت. به‌خاطر بودجه‌ی زیادی که می‌خواست، استودیو آن را رد کرد تا ۱۵ سال بعد دوباره به سراغش برود. فیلم توسط استودیوی خود رودریگز، ترابلمیکر ساخته شد تا کنترل بیشتری روی فیلم داشته باشد. از همان اول انتظار می‌رفت خود او فیلم را بسازد اما در آخر نیمرود انتال برای این کار انتخاب شد.

قسمت سوم در نسبت با اثر پیشین از شور و هیجان بیشتر، سکانس‌های اکشن بهتر و شخصیت‌های جذاب‌تری برخوردار است و شاید بتوان آن را بهترین قسمت مجموعه دانست. همچنین تیم بازیگران گلچین شده‌اش از ادریان برودی آرام و خطرناک تا دنی تروخو باعث شده تا بیش از هرچیز به روح فیلم اصلی نزدیک شود. از همه‌ مهم‌تر همچون فیلم اصلی غارتگران یک لحظه هم وقت تماشاگر را تلف نمی‌کند و از همان ثانیه‌ی اول فیلم از اکشن پر شده است. همان‌طورکه موفق شد تا از دو قسمت «غارتگر» علیه «بیگانه» و همین‌طور قسمت دوم فاصله بگیرد تا به منبع اصلی‌اش نزدیک‌تر شود.

گروهی از جنگ‌جویان حرفه‌ای که هرکدامشان یا برای گروه‌های جنایی در سرتاسر دنیا هستند یا که جانی‌های فراری محسوب می‌شوند، وقتی در حال سقوط از هواپیما هستند به هوش می‌آیند. کمی بعد اگر خوش‌شانس باشند و نمیرند در جنگلی غریب قرار می‌گیرند. آنها اندک اندک پی می‌برند که روی سیاره‌ای دیگر قرار دارند، یک شخص یا گروهی به آنها لباس رزم و اسلحه داده و موجوداتی بیگانه به دنبال شکار آنها هستند…

 

 غارتگر  (۲۰۱۸) غارتگران-2018

سفینه‌ی غارتگر روی زمین سقوط می‌کند. در این میان گروهی تک‌تیرانداز که به دنبال آزادسازی گروگانی هستند توسط موجودی فضایی مورد حمله قرار می‌گیرند. یکی از تک‌تیراندازان به نام مک‌کنا که غارتگر را تا حدی ناتوان کرده، بخش‌هایی از زره را برای اثبات وجودش با خود می‌برد. اما زره دست پسر او می‌افتد و موجب بیدار شدن و آوردن دسته‌ی جدیدی از غارتگران به زمین می‌شود..

شین بلک که در قسمت اول «غارتگر» حضور داشت، کارگردانی این دنباله‌ی تازه را برعهده گرفت. فیلم بیشتر شبیه قسمت دوم آن در سال ۱۹۹۰ است. این‌جا نیز دوباره به‌جای جنگل، تیم شهر و مجموعه‌ی انسان‌ها را داریم اما جانوران و سگ‌های فضایی را از فیلم قبلی با خودش آورده است.

 

  شکار  (۲۰۲۲) Preyشکار-2022

پس از اکران «غارتگر» در سال ۲۰۱۸ قرار بود تا سه‌گانه‌ی تازه‌ای از این محصول به کارگردانی شین بلک ساخته شود. اما پس از آنکه استودیوهای فاکس تحت مالکیت دیزنی درآمدند امکان چنین پروژه‌ای به حالت تعلیق افتاد. نسخه‌ی نخست فیلمنامه با حال‌وهوای قدیمی‌اش که نام «جمجمه‌ها» را داشت، اولین‌بار در سال ۲۰۱۹ ایده‌اش به بار آمد.

آخرین قسمت از مجموعه‌ی «غارتگر» که به تازگی نمایش داده شده جای شگفتی داشت. فیلم تقریبا بی‌سروصدا پخش شد و تقریبا کسی درباره‌ی ارتباطش با فیلم‌های قبلی زیاد حرف نمی‌زد. از همین‌رو مثل نمونه‌های خوب (۱۹۸۷ و ۲۰۱۰) فیلم بیننده را غافلگیر می‌کند. در اینجا اما برخلاف دیگر آثار این دسته، بستر فیلم نه‌تنها در جنگل قرار دارد که فضا و زمانی بدوی به خود گرفته است.

داستان فیلم در سال ۱۷۱۹ میان دشت‌های وسیع آمریکای شمالی و قبیله‌ی کمانچی‌ها می‌گذرد. از این‌رو شکار نخستین پیش‌درآمد کل چهار قسمت قبلی به شمار می‌آید. نارو دختری کمانچی که در اصل کار درمان افراد را برعهده دارد به مانند برادرش راه و رسم شکار را فرا گرفته است. وقتی در حال شکار گوزنی ا‌ست تغییر تازه‌ای را در ابرها مشاهده می‌کند. همه‌چیز هشدار از آمدن موجودی فرازمینی را می‌دهد اما هیچکس از افراد قبیله حرف او را باور نمی‌کند.

در «شکار» ما با تلفیق فیلم‌های ماجراجویی و اکشن از جنس آپوکالیپتو طرف هستیم که با عاملی ناهنجار تخیلی ادغام شده‌اند. قهرمان ما نیز زنی به نام نارو در سفری که پیش روی خود برای شکست هیولا قرار گرفته ما را با انواع آدم‌ها و نژادهای تاریخی آشنا می‌کند. همچنین رفته‌رفته فیلم بدل به یک اثر جاده‌ای می‌شود که قهرمانش برای زنده‌ماندن و نجات هم‌قبیله‌های خویش باید خود را از دست هیولا چه زمینی و چه غیرزمینی نجات دهد. در میان اکشن‌های زنانه فیلم شبیه به شکار (Hunt) ساخته‌ی کریگ زوبل است که دوسال پیش اکران شد. دان تراشتنبرگ کارگردان «شکار» که پیش از این فیلم شماره‌ی ۱۰ خیابان کلاورلین را ساخته بود با مهارت تمام تمرکز خود را روی اکشن جاری در روایت می‌گذارد و در انجام این کار کاملا موفق است.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.