فیلم مدیترانه پس از فیلم اشنوگل دومین ساختهی بلند هادی حاجتمند است. این فیلم نخستین بار در سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر به نمایش درآمد و مورد تقدیر قرار گرفت، اما به دلیل برخی مشکلات از جمله مسئلهء پاندمی کرونا امکان اکران آن در دو سال گذشته فراهم نشد. اما سرانجام طلسم این موضوع اوایل مرداد ماه امسال با اکران فیلم در سینماهای ایران، شکسته شد. فیلم در یک بستر عاشقانه به روایت زندگی مدافعان حرم در سوریه میپردازد.
پاشنه آشیل فیلم
موضوع اصلی فیلم دربارهی زوج جوانی با بازی پوریاپورسرخ در نقش محمد و مهراوه شریفینیا در نقش لیلاست که مدت کوتاهی برای انجام کار به مشهد مهاجرت کردهاند. محمد برای انجام ماموریتی عازم سوریه میشود و زندگی این زوج دستخوش تغییرات و مشکلات میشود. اگرچه که ایدهی اولیه ی داستان به نظر متفاوت و جذاب به نظر میرسد اما پاشنه آشیل فیلم در آغاز دیر هنگام فیلم است که پس از حدود بیست دقیقه از شروع فیلم، این اتفاق میفتد. اما کارگردان برای جبران این مسئله، تلاش نموده است بخش آغازین فیلم خود را با خرده داستانها و خرده پیرنگهایی گاه چندان ارتباطی هم با داستان فیلم و شخصیتها ندارند پر کند. تلاشی که در کل چندان موفق نیست و ضربهی اصلی را فیلم از همین مسئله میخورد.
اگرچه ریتم داستان در این دقایق از ضرباهنگ مناسبی برخوردار است، با این وجود برای مخاطبی که منتظر دیدن داستان زندگی محمد و لیلا و اطلاع از سرنوشت این زوج است، این خرده داستانهای فرعی جذابیتی ندارد و تنها او را خسته میکند و حتی ممکن است باعث قطع ارتباط با فیلم شود. شاید دلیل این آغاز دیر هنگام فیلم به هدف کارگردان در ایجاد تعلیق در فیلم برگردد. که در اینصورت تمهیدات و روشهای بهتری در داستانگویی برای ایجاد و خلق این لحظات وجود دارد که میتوان بدون آنکه به خط اصلی داستان آسیبی زد، از آنها بهره جست.
قهرمان داستان
اگرچه داستان فیلم در مورد مدافعان حرم است، اما قهرمان اصلی فیلم لیلاست که این یکی از نقاط قوت فیلم است. زنی که همسرش را عاشقانه دوست دارد و از زندگی خود راضی است. همسرش که از مهندسین شرکت آب و فاضلاب است، برای ساخت تاسیسات تصفیهی آب عازم شهری در سوریه میشود. پس از چندی خبر حملهء داعش به این تاسیسات و کشته شدن همهی کارگران و مدافعان تاسیسات به لیلا میرسد و از اینجاست که سفر قهرمانی لیلا شروع میشود. او برای یافتن خبری از همسرش و اثبات زنده بودن او به جستجو وقدم گذاشتن در راه نسبتا سختی برمیخیزد.
شخصیتپردازی و بازی نسبتا خوب و یکدست مهراوه شریفینیا در فیلم باعث باورپذیری شخصیت لیلا در فیلم شده است. نقطه مقابل لیلا و ضد قهرمان فیلم، آقازادهی رانتخواری با بازی بهرنگ علوی است که به دلیل منافع شخصی مقابل جستجو و افشای حقیقت زنده بودن محمد همسر لیلا، میایستد، که با وجود بازی درست و بهاندازهی بهرنگ علوی، به دلیل اغراق در شخصیتپردازی این کاراکتر کمی باور آن برای مخاطبین امروزی سخت است. در مجموع بازی بازیگران فیلم با توجه به نقاط ضعف فیلم در روایت و گاه شخصیتپردازی، بازیهایی خوب و مورد قبول و رضایت است.
فیلم در نیمهی دوم از ضرباهنگ خوبی برخوردار است و صحنههای اکشن فیلم و قابهای فیلم در این بخش تاثیرگذار است، اما عنصر تعلیق و ابهامی که مد نظر کارگردان بوده است، به تمامی و درستی در فیلم ایجاد نشده است و مخاطبین از نیمههای فیلم پایان فیلم را میتوانند حدس بزنند. اگرچه کارگردان اشاراتی به حذف و تعدیل برخی صحنه در فیلم داشته است اما باید گفت مشکل فیلمنامه و روایت فیلم کمی بیش از حذف چند صحنه و دیالوگ است و توقع مخاطب از کارگردانی که فیلم اشنوگل را از او پیشتر دیده است، کمی بیشتر و بالاتر است.