نقد فیلم «منصور» | روایت مصائب یک قهرمان کلاسیک

نویسنده: مازیار وکیلی

تهیه کننده اصلی فیلم سینمایی منصور موسسه اوج است. موسسه اوج یک نهاد حاکمیتی است که با بودجه فراوان وارد حوزه تولید فیلم شده و خودش را موظف می‌داند تا از طریق زبان سینما شعارهای اصلی حاکمیت را در قالب محصولات نمایشی به مخاطب عرضه کند. بنابراین هنگام تماشای یک فیلم از موسسه اوج این پیش فرض وجود دارد که قرار است فیلمی آکنده از شعار تماشا کنیم که عناصر دراماتیک و سینمایی در آن فدای شعارهایی می‌شود که قرار است در محصولی که توسط این موسسه تهیه شده داده شود. در اغلب فیلم‌ها هم این اتفاق می‌اُفتد و ما هنگام تماشای فیلمی که توسط این موسسه تهیه شده تقریباً مطمئن هستیم که با فیلمی ضعیف روبه‌رو خواهیم بود.

شاید تنها یکی دو مورد استثنایی (مانند فیلم ایستاده در غبار و تا حدی همین منصور) بودند که توانسته‌اند از دام سفارشی بودن فرار کنند و فیلم متفاوتی به مخاطب تحویل دهند. منصور وضع به مراتب بهتری از سایر محصولات اوج دارد. کارگردان این فیلم نقطه آغاز خوبی را برای روایت داستان انتخاب کرده است. سال ۱۳۶۵ و نقطه بحرانی جنگ ایران و عراق. کارگردان به خوبی قهرمان اصلی فیلمش را در یک وضعیت بغرنج و پیچیده قرار می‌دهد.

 

گشت

پرواز منصور 

شهید ستاری به عنوان فرمانده نیروی هوایی نمی‌تواند هواپیماهای مورد نیاز نیروهای ایرانی را به جبهه‌های جنگ برساند. از این رو جنگ وارد یک بحران عظیم شده و رزمنده‌ها و مردم ایران با فشار زیادی مواجه هستند. یک موقعیت کلاسیک عالی برای یک قهرمان کلاسیک. کارگردان با انتخاب یک نقطه آغاز خوب برای روایت داستانش باعث شده خود به خود تنش‌ها و کشمکش‌ها هم به درون داستان راه پیدا کند. درگیری شهید ستاری با کارشکنی‌های عناصر داخلی، بی‌پولی نیروی هوایی ارتش برای تعمیر و راه‌اندازی هواپیماها، نبود نیروی متخصص و جنگی که مدام شدیدتر می‌شود همگی موانعی هستند که بر سر راه قهرمان وجود دارد و قهرمان را وادار به کشمکش با این عناصر ناسازگار می‌کند.

نکته جالب توجهی که باعث شده این درگیری‌ها و کشمکش‌ها حالت شعاری پیدا نکند و مخاطب را آزار ندهد پرهیز کارگردان از یک روایت پُرسوز و گداز برای چنین قصه‌ای است. کارگردان به خوبی فهمیده که اگر بنا باشد چنین داستانی را به شکل سانتی‌مانتال و شعاری روایت کند فیلم ضربه سختی خواهد خورد. بنابراین با پرهیز از این عناصر که قطعاً درام را دچار اختلال می‌کرد، کوشیده به قهرمان و مصیبت‌هایش نزدیک شود. اگر بخواهیم به سکانس‌های مختلف این فیلم فکر کنیم اولین چیزی که به ذهن‌مان می‌آید این است که در این سکانس‌ها هیچ نکته متفاوتی برای این‌که بخواهد به قهرمان ابعاد اسطوره‌ای بدهد وجود ندارد. کارگردان به خوبی این نکته را فهمیده که موقعیت‌ها انقدر درگیرکننده هست که لازم نباشد برای قهرمان خود ویژگی خاصی طراحی کند تا بیش از پیش به چشم بیاید.

شهید ستاری فیلم منصور صرفاً در موقعیت‌های سخت و دشوار قرار می‌گیرد و واکنش‌های معمولی که از یک فرمانده انتظار داریم را از خود بروز می‌دهد. واکنش‌هایی که ظاهر قهرمانانه‌ای ندارد و صرفاً کنار هم قرار گرفتن این واکنش‌ها است که شمایل قهرمان را برای مخاطب ترسیم می‌کند. این موضوع را در همان سکانس اول مشاهده می‌کنیم که با یک پرداخت سطحی کل سکانس از دست می‌رفت. اما کارگردان هوشمندانه از احساسات‌گرایی پرهیز کرده و فقط موقعیت را نشان داده و به مخاطب اجازه داده تا خودش عمق بحران را درک کند. کارگردان بنایی را که در این سکانس می‌گذارد تا پایان ادامه می‌دهد و نشان می‌دهد روایت یک قصه دراماتیک را بلد است.

 

منصورمنصور فیلم میدان جنگ نیست. فیلم پشت جبهه است. جنس رشادت و سلحشوری قهرمان این فیلم با دیگر فیلم‌های جنگی فرق می‌کند. اگر رشادت‌ها و سلحشوری‌های مردان حاضر در میدان جنگ ابعاد حماسی دارد، رشادت و سلحشوری شهید ستاری در ایستادگی‌اش خلاصه می‌شود. از قهرمان این فیلم عمل محیرالعقولی سر نمی‌زند. او فقط در برابر مشکلات مقاومت می‌کند و با تکیه بر این مقاومت است که مشکلات را حل می‌کند. منصور می‌تواند نمونه خوبی برای تبیین شعار حاکمیتی مقاومت باشد. فارغ از این‌که مخاطب چقدر با این شعار موافق یا مخالف باشد سیاوش سرمدی به خوبی توانسته نشان دهد که اگر مقاومت شهید ستاری نبود نه تنها ایران بحران جنگ را پشت سر نمی‌گذاشت که در آینده هم نمی‌توانست در تولید هواپیما به خودکفایی برسد.

در کنار تمامی این نکات مثبت نباید از کنار بازی خیلی خوب محسن قصابیان هم به راحتی گذشت. قصابیان نه تنها ریزه‌کاری‌های رفتاری شهید ستاری را به خوبی لحاظ کرده بلکه توانسته نظم و دیسیپلین یک فرمانده ارتشی را بدون این‌که در دام اغراق بی‌اُفتد نمایش دهد.

نقطه‌ی فرود منصور 

منصور اما در نهایت فیلم بزرگی نیست. مشکل اصلی فیلم این است که داستان علی‌رغم داشتن سیر و مسیر مشخص برای مخاطبی که آشنایی چندانی با تاریخ ندارد زیادی گنگ است. مخاطب نمی‌تواند چنین داستان لاغر و کم بنیه‌ای را تنها به واسطه کشمکش‌هایی که چندان از آن سر در نمی‌آورد تحمل کند. حتی کپشن ابتدایی فیلم و تصاویر آرشیوی انتهای فیلم هم کمکی به مخاطب عام نمی‌کند تا درک درستی از آن دوران و عظمت کار شهید ستاری پیدا کند. مشکل دیگر این فیلم کمبود تعلیق است. در فیلم منصور ما شاهد کشمکش‌های دائم شهید ستاری با مشکلات مختلف هستیم اما فیلم فاقد آن تعلیقی (از جنس تعلیق ماجرای نیمروز) است که مخاطب را مشتاق تماشا نگه دارد.

ستاری در این فیلم با مشکلات می‌جنگد و این مشکلات نمی‌تواند تعلیق مبارزه با یک آنتاگونیست را داشته باشد. برای همین منصور از نیمه راه علی‌رغم تلاش کارگردان برای روایت دقیق داستان، کشش لازم را ندارد. مخاطب تا یک جایی با قهرمان و کشمکش‌ها و مشکلاتش همراه می‌شود. اما زمانی که تعلیق نباشد مخاطب هم در نهایت خسته می‌شود و فیلم و داستان آن را رها می‌کند. این مشکلات، مشکلات کوچکی نیست و به منصور که می‌توانست فیلم خوبی باشد ضربات اساسی وارد کرده و باعث شده منصور در سطح فیلمی متوسط باقی بماند.

منصور فیلم بی‌ادعایی است. اندازه خودش را می‌داند و همین دانستن اندازه و قواره باعث شده تا کارگردان تماشاگر را آزار ندهد. برخلاف کارگردانانی مثل حاتمی‌کیا که شعارهای خودشان را فریاد می‌زنند و باعث آزار مخاطب می‌شوند منصور شعارهای خود را به دور از هیجان بیان می‌کند. با صدایی آرام و بدون آن‌که گوش و چشم مخاطب را آزار دهد از اقتصاد مقاومتی و لزوم آن می‌گوید و تلاش می‌کند با روایت قصه آن را برای مخاطب تبیین کند نه به ضرب و زور موسیقی و نماهای کارت پستالی. همین موضوع باعث شده فیلم در قواره خودش باقی بماند. فیلمی که شاید چندان اثر بزرگ و مهمی نباشد اما در حد یک فیلم متوسط مخاطب را درگیر می‌کند و صد دقیقه وقت او را در سالن سینما حرام نمی‌کند.

منصوراوج باید بین کسب مخاطب و طرح شعارهای حاکمیتی تعادل برقرار کند تا در نهایت بتواند آثاری ماندگار بسازد. فیلم منصور تا حدی این راه را به مسئولان اوج با خلق یک قهرمان کلاسیک و همدلی برانگیز که از سرچشمه‌های سنتی روایت در سینما تغذیه می‌کند نشان می‌دهد. اوج باید از این مسیر برای خلق آثار بهتر استفاده کند. منصور نقطه پایان  نیست اما آغاز راه می‌تواند باشد. این فیلم متوسط حداقل این حسن را دارد که به تهیه‌کنندگان و سرمایه‌گذران نشان می‌دهد که با رعایت تعادل میان شعارها و عناصر دراماتیک می‌توان فیلمی ساخت که حداقل برای صد دقیقه تماشاگر را درگیر داستانی کم‌بنیه کند. حالا اگر قرار است این صد دقیقه به چند روز و چند ماه تبدیل شود بهتر است موسسه اوج از شعارها کم کند و به عناصر دراماتیک و سینمایی بیفزاید تا بتواند آثاری بزرگتر از منصور خلق کند.

مطالب مرتبط: فیلم سینمایی گشت ارشاد ۳

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.