نقد و بررسی فیلم «خانه گوچی» House of Gucci | خانه‌ی پوشالی

نویسنده : علی زنداکبری

 سال‌هاست ریدلی اسکات روایتگر شخصیت‌های است که در مخاطره‌ی خود خواسته یا تحمیل شده به آنها، در کشمکشی درونی با چالش‌های بیرونی نیز مواجه‌اند، چالش‌هایی که یا به بهای رستگاریشان تمام می شود و یا به بهای نابودیشان. شخصیت‌های همچون مارگریت دوکاروژ(جودی کامر) در«آخرین دوئل» که در چالشی ناخواسته گرفتار می‌شود، اما در نهایت نجات می یابد و یا فرانک لوکاس (دنزل واشنگتن) در «گنگستر آمریکایی» که عاقبتش جز نابودی نیست. تقریبا تمام شخصیت‌های اصلی فیلم‌های اسکات با چنین جدالی هسته‌ی اولیه‌ی درام اثر را تشکیل می‌دهند.

در فیلم «خانه گوچی» اما ساختار فیلم براساس هیچ شخصیتی نیست. شخصیت اصلی در این فیلم یک «برند» است؛ «برند گوچی». نکته‌ای که اسکات در عنوان فیلم خیلی واضح آن را در برابر چشمان مخاطب قرار داده است، اما تماشاگران و متاسفانه منتقدان درگیر شخصیت‌های اصلی فیلم می‌شوند و توجهی به کلیت نامگذاری اثر نمی‌کنند. او درباره‌ی یک شخص، یک واقعه و یا یک داستان تمرکز نمی‌کند، بلکه شخصیت‌ها، وقایع داستان‌ بر حول محور برند گوچی شکل می‌گیرند. وقتی از این دید فیلم را نظاره کنیم، تمام نکاتی که به عنوان ایراد به فیلم گرفته می‌شود به سادگی قابل توجیه می‌شوند.

House of Gucci

اسکات پایه‌ی روایت خود را براساس یک مقطع زمانی از این برند بنا می‌کند. اوقصد نشان دادن ظاهر خانه را ندارد، برای همین در فیلم از نمایش‌ها و مانکن‌های پر زرق و برق برند گوچی، به جز در یک سکانس که بخش مهمی از داستان را دربرمی‌گیرد، خبری نیست. هدف او شکل بیرونی وقایعی که ما می بینیم نیست، بلکه هدف او نمایش رخدادهای داخل خانه «خانواده‌ی گوچی» است.

با همین قواعد بار اصلی تعریف داستان فیلم بیشتر بر دوش بازیگرانش قرار می‌گیرد و توجه به ساختار روایت او با هدف نمایش ظاهر کاراکترهایش تعریف نمی‌شود. او تماشاگر را به سمت اخلاق و درونیات شخصیت‌ها هدایت می‌کند و عامدا بازیگر نقش «آلدو» را مطابق با ظاهر حقیقی این شخصیت‌ها انتخاب نمی کند، چون «آل پاچینو» را تنها گزینه‌ای می‌یابد که توانایی ارائه تفکرات و رفتارهای آلدو گوچی حقیقی را دارد. حتی شخصیت «لیدی گاگا» نیز شباهت زیادی با شخصیت حقیقی «پاتریزیا رجیانی» ندارد، چون این نکته برای کارگردان در درجه دوم اهمیت است، نکته مهم برای او ارتباط صحیح بازیگر با ذات شخصیت اصلی و برون افکنی آن در برابر چشمان مخاطبین است. نگاه کنید به سیر حرکت کاراکتر پاتریزیا در طول فیلم: زیرکی، شیطنت،عشق، حرص، حسادت، بی پروائی، نفرت و پلیدی. گاگا در فرصتی که دارد به نحو احسن این مسیر را طی می کند.

House of Gucci

اگر در این میان هنرپیشه مورد نظر با گریم، به تعریف روحیات شخصیت کمک کند نیز، اتفاق ویژه ای خواهد بود که اسکات کار کشته بهتر از هر شخص دیگری در به کارگیری  آن تبحر لازم را دارد. هدف او رساندن پیام کاراکتر در غالب روایت است، چه هنرپیشه‌اش با گریم باشد چه بدون گریم.  بهترین مثالش در فیلم بازی منحصر به فرد جرارد لتو در نقش «پائولو گوچی» است. با نگاهی به بازی او با چشم‌هایش در هنگام عصبانیت و یا حرکات دست و پایش و نوع سیگار کشیدنش در هنگامی که دچار استرس می‌شود و یا جرمی آیرونز که علیرغم زمان کم حضورش، خواسته‌ی اسکات از نقشش را برآورده می‌سازد.

با انتخاب سلما هایک در نقش «پینا»، اینگونه به ظر می‌رسد که اسکات نام بزرگی را برای نقش کوچکی انتخاب کرده است، در حالیکه او می‌خواهد این شخصیت به واسطه‌ی نام بازیگرش دیده شود ولی مخاطبش مجذوب او نگردد در صورتیکه در داستان واقعی، پینا نقش مهمی داشته است. در این میان «آدام درایور» نقش تعادلی در این بین ایفا می کند اما اسکات باز هم عامدانه شخصیت «مائو ریتزیو» را در سطح، بازی میدهد تا همچنان این سوال‌ها در ذهن تماشاگر بازی اصلی را ایفا کنند: سرانجام برند گوچی چه خواهد شد؟ و چرا این برند به جایی رسیده که در حال حاضر هیچکدام از اعضاء این خانواده در این برند هیچ نقشی ندارند؟!

عدم مدیریت نسل بعدی گوچی توسط آلدو و رودولفو و بی ثباتی شخصیتی فرزندان‌شان شکافی ایجاد نمود که پاتریزیا از آن استفاده می‌کند تا به اهدافش برسد، چراکه او خود را «از هر گوچی، گوچی‌تر می‌داند» و آگاهی و تغییر دیر هنگام مائوریتزیو و عدم مدیریت صحیحش نیز نه تنها ره به جائی نمی‌برد، بلکه منجربه تراژدی و فروپاشی خود و برندش می‌گردد.

House of Gucci

اسکات مضمون روایتش را براساس قاب‌بندی فیلم‌بردار حرفه‌ای خود «داریوس ولسکی» و بازی با نور صحنه‌هایش در جهت القاء حس هرسکانس تعریف می کند، مثل صحنه‌ی تولد آلدو و یا صحنه‌ی معرفی پاتریزیا به رودولفو و یا زاویه دوربین در پیست اسکی و کاربرد تصویر سیاه و سفید به صورت جزئی، اما کاربردی. در هر قسمت نیز که احساس می‌کند قابش از حس وحال افتاده به واسطه‌ی موسیقی «هری گرگسون-ویلیامز» و انتخاب ترانه‌های مختلف مربوط به دوران وقایع فیلم، تماشاگرش را بازیابی می کند.

خانه‌ی گوچی فیلم متوسط، اما مهمی است. پرداخت اسکات به یکی از مراکز درآمدزایی سلاطین پول و قدرتِ صحنه‌ی مد، که خود را پشت نام گوچی پنهان کرده و از وقایع و تملک آن سخنی به زبان نمی آورند به خوبی در نادیده گرفته شدن فیلم در مراسم اسکار۲۰۲۲ مشهود است، فیلم تنها در یک رشته نامزد شده است! در حالیکه به راحتی می توانست در چهار رشته کاندید شود، گویا پایه‌های خانه‌ی گوچی با نمایش این فیلم به لرزه افتاده تا تداعی یک خانه پوشالی را داشته باشد و نه حقیقی.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.