نویسنده: مازیار وکیلی
حسن (ساعد سهیلی) و عطا (پولاد کیمیایی) که بعد از درگیری در مراسم عروسی عباس آقا از آمریکا دیپورت شدهاند به ایران برمیگردند و دنبال ناموس عباس آقا (همان ون معروف دو فیلم قبلی) میروند. بعد از دزدیدن ون متوجه میشوند که ون متعلق به پیکان (بهنام بانی) است که آرزوی خوانندگی دارد. حسن و عطا که میبینند پیکان صدای بسیار بدی دارد نقشه میریزند تا به پیکان که وضع مالی خوبی دارد کمک کنند تا خواننده شود و خودشان هم از قبال پیکان به نان و نوایی برسند.
فیلم گشت ارشاد ۳ همان فضا و اتمسفر گشت ارشادهای قبلی را دارد. فیلمی تند، چندپاره با فضایی مفرح و پر از کنایههای سیاسی و اجتماعی. سهیلی اینبار تمرکز اصلی داستان روی ماجرای کنسرت در مشهد گذاشته و سعی کرده دامنه پیامش را بسیار گسترده کند و بگوید امام رضا (ع) برای عدهای خاص نیست و وجود مبارک ایشان نافی شادی و آزادیهای مشروع مردم نیست. سهیلی مانند فیلمهای قبلیاش اینجا هم کارگردان صریحی است که پیامها، شعارها و مکنونات قلبیاش را با صراحت فریاد میزند. سهیلی در این فیلم موفق میشود در سکانسهایی این صراحت را بسیار بامزه از کار در بیاورد. نقطه اوج این پیوند جذاب سکانس جلسه حسن و عطا با اصغر (با بازی بامزه امیر جعفری) و تیم گروه فشار در خارج از شهر است. جایی که پرسشهای حسن و عطا با پاسخهای بانمک اصغر همراه میشود و خندههای خوبی از تماشاگر میگیرد.
معرفی بازیگران فیلم «گشت ارشاد۳»
طنز موقعیت، نقطهی قوت «گشت ارشاد۳»
گشت ارشاد ۳ البته سکانسهای بامزه دیگری هم دارد. مثل سکانس ورود مهوش (ریحانه پارسا) به خانه پیکان که یک موقعیت طنز خوب به وجود میآورد و موفق میشود با تکیه بر اجرای واقعاً بانمک بهنام بانی خنده خوب دیگری از تماشاگر بگیرد. نکته جالب توجه در گشت ارشاد ۳ بازی نسبتاً خوب بهنام بانی است. برخلاف خوانندگان دیگری که به عرصه بازیگری وارد شدند و کارنامه موفقی از خود به جا نگذاشتند بهنام بانی در این فیلم نشان میدهد بیاستعداد نیست و میتواند خوب بازی کند. خصوصاً در سکانسهایی که کارگردان روی ویژگیهای فیزیکی او تمرکز میکند این بامزه بودن بیشتر به چشم میآید. همین که بهنام بانی بازی بازیگران حرفهای مقابلش را خراب نمیکند و در سکانسهایی بده بستان خوبی با آنها دارد نشان میدهد میتواند بازیگر خوبی هم باشد.
نکتهای که درباره سری فیلمهای گشت ارشاد نباید از نظر دور داشت کنار آمدن با ساختار چنین فیلمهایی است که کاملاً متناسب با نیازهای تماشگر عام سینما طراحی شده و با استفاده از همین ساختار هم هست که موفق شده تماشاگران بسیاری را به سالنهای سینما بکشاند. سری فیلمهای گشت ارشاد ساختاری کشکولی دارد که در آن همه چیزهای لازم برای سرگرم کردن تماشاگر پیدا میشود. هم طنز دارد، هم تند و خوش ریتم است، هم مایههای عاشقانه در آنها پیدا میشود، هم شعارهای خط قرمزی میدهد و هم روی ارزشهای مردانه تاکید میکند. این مایههای متضاد با یک خط قصه بسیار کمرنگ به هم پیوند میخورد و یک کشکول جذاب میسازد تا تماشاگری که در سالن حاضر میشود با بخشی از محتوای داخل کشکول ارتباط برقرار کند و راضی از سالن بیرون برود. چنین ساختاری شاید موردپسند تماشاگران سختگیر سینما نباشد، اما باید توجه داشت که سری فیلمهای گشت ارشاد اساساً برای مخاطب خاص ساخته نشده که بخواهد آنها را راضی کند.
مخاطب و گروه هدف «گشت ارشاد۳» کیست؟
گشت ارشاد ۳ فیلمی است مفرح، مهیج و صریح که مخاطب عام سینما را هدف گرفته. مخاطبی که قرار است صد دقیقه در سالن سینما سرگرم شود. هم بخندد، هم از اعتراضهای ژورنالیستی فیلم لذت ببرد و هم با مایههای عاشقانه فیلم تفریح کند. آیا سری فیلمهای گشت ارشاد در انجام این کار موفق هستند؟ فروش فیلمهای قبلی و گذشتن از مرز دو میلیارد فروش در همین مدت کوتاه نشان میدهد که بله موفق هستند و توانستهاند مخاطب هدف خود را به سالنهای سینما بیاورند و راضی از سالن سینما بیرون بفرستند.
سعید سهیلی هیچگاه مدعی نبوده که سری فیلمهای گشت ارشاد فیلمهای عمیق و روشنفکرانهای هستند. او این فیلمها را برای جنجال به پا کردن و فروش ساخته و در هر دو زمینه هم موفق شده. یادمان نرود که حیات طبیعی سینما، سینمایی که میخواهد وابسته به بودجههای دولتی و پولهای بعضاً مشکوک سرمایهگذران نه چندان خوشنام نباشد به فیلمهایی مانند گشت ارشاد ۳ نیاز دارد. فیلمهایی که تماشاگران انبوه را به سالنهای سینما بکشانند و گردش مالی در سینمایی رقابتی و غیر وابسته را تضمین کنند. بنابراین سری فیلمهای گشت ارشاد (از جمله گشت ارشاد ۳) را باید به عنوان یک پدیده نگاه کرد. پدیدههایی که بازتابی عینی و ملموس از خواست و نیازهای تماشاگران عام سینمای ایران هستند. تماشاگرانی که لزوماً متعلق به طبقه متوسط و اهل فعالیت فرهنگی نیستند اما جمعیت فراوانی را شامل میشوند. این جمعیت فراوان حق دارد که در میان فیلمهای در حال اکران فیلم خودش را داشته باشد و به تماشای آن برود. هیچکس نمیتواند با مرعوب و منکوب کردن این طبقه او را از سینما رفتن محروم کند.
بنابراین هنگام تماشای فیلمهایی مانند گشت ارشاد ۳ باید کاملاً متوجه باشیم که به تماشای چه فیلمی میرویم. این فیلمی است با ساختاری مشخص و هدفی واضح. در هدف خودش هم که همان جذب تماشاگر انبوه است موفق است و از این بابت لیاقت دارد که مورد توجه واقع شود. سهید سهیلی هم در تمام این سالها نشان داده نبض تماشاگر سینما (حداقل طبقهای که برای آنها فیلم میسازد) را در دست دارد. بلد است کشکولش را پُر کند از چیزهایی که برای آن طبقه اجتماعی جذاب است. بلد است چیزهایی بگوید که برای آن طبقه جالب است و بلد است جوری حرفهایش را در فیلم بیان کند که مخاطب هدف خود را به وجد بیاورد. بنابراین باید میان این مجموعه با کمدیهای سخیفی که میخواهند فقط با شوخیهای جنسی سطح پایین تماشاگر جذب کنند تفاوت قائل شد. سهیلی لااقل صراحت دارد و حرفش را میزند. از فریاد زدن گریزان نیست و سعی میکند روی نبض جامعه حرکت کند. این ویژگیها فارغ از کیفیت نهایی فیلمی که میسازد ارزشمند است.
سهیلی در تمام این سالها تلاش کرده کنار مردم باشد و برای آنها و از زبان آنها فیلم بسازد. این کاری است که بسیاری از کارگردانان ایرانی از آن عاجز هستند. بنابراین گشت ارشاد ۳ فارغ از اینکه موافق یا مخالف آن باشیم ارزش دیدن دارد. این فیلمی است که از ریاکاریهای فیلمهای عامهپسند ایرانی در آنی خبری نیست و همین بزرگترین ویژگی سه گانه سعید سهیلی است.