نقد فیلم لامینور | پایان مهرجویی؟!

این حقیقتی انکارناپذیر است که کیفیت «لامینور» به‌هیچ‌وجه در حد آثار شناخته شده‌ی داریوش مهرجویی نیست. فیلمنامه به‌خوبی پرداخت نشده، اجرای صحنه‌ها سر دستی به نظر می‌رسند و شخصیت‌ها از قوام لازم برخودار نیستند. برخی گناه را به گردن فیلمنامه‌نویس می‌اندازند، برخی سن‌و‌سال کارگردان را دلیل ضعف ساختاری فیلم‌های اخیر می‌دانند و برخی عدم‌مدیریت لازم از سوی تهیه‌کنندگان را به‌عنوان علت اصلی کیفیت پایین چند فیلم اخیر مهرجویی ارزیابی می‌کنند. مشکل هر چه باشد، «لامینور» به‌عنوان آخرین فیلم مهرجویی در دهه‌ی نود، ادامه دهنده‌ی مسیری ا‌ست که با «سنتوری» شروع شده و بسیاری بر این عقیده‌اند که قرار است ادامه داشته باشد. دوره‌ی سوم فیلمسازی داریوش مهرجویی که با بیش از هشتاد سال سن، هنوز فیلم می‌سازد و همچنان عطش بیان مسائل تازه را دارد. در ادامه به نقد فیلم لامینور می‌پردازیم.

 

دوره‌ی اول (قبل از انقلاب) | تازه نفس

هفده‌سالگی انگلیسی یاد گرفت، بیست‌سالگی برای تحصیل در رشته‌ی سینما به آمریکا رفت اما خیلی زود سینما را رها کرد و به فلسفه روی آورد. با  لیسانس فلسفه از دانشگاه یوسی‌ال‌ای به ایران بازگشت و در ۲۸ سالگی فیلم پرخرج «الماس ۳۳ »را در حال‌وهوای فیلم‌های جیمزباند ساخت. فیلم شکست تجاری سختی خورد و مسیر فیلم‌سازی مهرجویی جوان برای همیشه تغییر کرد. «گاو» موفقیتی تجاری و هنری برای مهرجویی به ارمغان آورد، این موفقیت با «آقای هالو» و «پستچی» ادامه یافت. «دایره‌ی مینا» اما سال‌ها در توقیف باقی ماند تا یکی از بهترین آثار مهرجویی در زمان خودش به درستی دیده نشود. باور پذیر نیست اما مهرجویی این چهار فیلم درخشان را وقتی ساخته که هنوز ۳۵ سالش هم نشده بود.

 

دوره‌ی دوم (دهه‌ی شصت و هفتاد) | شکوفایی

پس از توقیف «مدرسه‌ای که می‌رفتیم» به دلیل تفسیرهای عجیب‌و‌غریب از داستان، سال‌ها طول کشید تا مهرجویی به سراغ «اجاره نشین‌ها» برود؛ فیلمی ‌که اکرانش شبیه به زلزله‌ای فرهنگی بود. یک کمدی تمام‌عیار با ارجاعات مستقیم سیاسی و اجتماعی که در میانه‌ی جنگ ساخته شد و مردم را با سینما آشتی داد. «هامون» آغازگر فصل تازه‌ای برای مهرجویی بود، فیلمی ‌عمیق و پیچیده با بازی استثنایی خسرو شکیبایی که روایتی سیال ذهن داشت و ذهنیات بیننده‌ی خو کرده به فیلم فارسی‌ها را به چالش می‌کشید. «هامون» با بهره‌گیری از تفکرات داریوش شایگان، پیشنهادات جدید در حوزه‌ی اندیشه ارائه می‌داد که نسل جوان تشنه‌ی فراگیری و غور در آنها بود.فیلم-بانو

دهه‌ی هفتاد با «بانو» و باز هم توقیف فیلم دیگری از مهرجویی آغاز شد و با «سارا»، «پری»، «لیلا» و «درخت گلابی» ادامه یافت. چهار فیلمی‌که مهرجویی را به‌عنوان فیلمسازی کاربلد، روشنفکر و اندیشمند معرفی می‌کردند. علاوه‌بر اینکه سبک بصری، حس‌و‌حال ایرانی و پیچیدگی‌های روایی تازه‌ای به سینمای ایران اضافه کردند. در این دوره مهرجویی فیلم‌هایی می‌ساخت که پس از چند بار دیدن باز هم نکته‌ای برایِ درک و کشف داشتند. مجموعه‌ای از جزییات به دقت طراحی شده که در بستری از اندیشه‌ی ناب و داستانی درگیرکننده به تصویر کشیده می‌شدند.

در فاصله‌ی «هامون» تا «درخت گلابی»، مهرجویی جایگاه رفیعی در سینمای ایران به دست آورد. فیلمسازی قصه‌گو که همگام با تجربه‌گرایی روز سینمای دنیا پیش می‌رفت و آثار غامض و دیریابش مخاطبی گسترده از تمامی ‌طیف‌ها به خود جلب می‌کرد. پس از دو فیلم کمتر دیده شده اما مهم «میکس» و «بمانی» مهرجویی با ساخت «مهمان مامان» دوباره ثابت کرد که توانایی بالایی در تعریف کردن قصه‌هایی با شخصیت‌های زیاد بر بستری طنزآمیز دارد.

 

دوره‌ی سوم (دهه‌ی هشتاد و نود) | سرازیری

«سنتوری» آغاز دوره‌ی سوم فیلمسازی مهرجویی بود. «سنتوری» در جشنواره‌ی فجر به نمایش در آمد اما در زمان اکران با مشکل مواجه شد. پس از آن نسخه‌ی قاچاق فیلم به بیرون درز کرد و اکران فیلم منتفی شد. ضرر و زیان چنان هنگفت بود که فرامرز فرازمند، تهیه کننده‌ی فیلم، در اثر این واقعه سکته کرد و از دنیا رفت. اگر بخواهیم زمان دقیقی برای تغییر شکل فیلمسازی مهرجویی در نظر بگیریم می‌توان به «سنتوری» و حواشی پیرامون آن استناد کنیم. «سنتوری» فیلمی‌ تعمدا شلخته است که شکل غلو شده‌ی رفتار شخصیت‌ها و دیالوگ‌هایش را به کمک اعتیاد شخصیت اصلی توجیه می‌کند.

نارنجی‌پوشاما غیرمنطقی بودن «آسمان محبوب» و باری به هر جهت بودن «نارنجی‌پوش» را دیگر نمی‌توان به گردن اعتیاد شخصیت اصلی انداخت. هرچند می‌توان به مهرجویی حق داد که برای جبران زیان مادی و معنوی «سنتوری» به سراغ ساخت فیلمی‌ مانند «چه خوبه که برگشتی» برود و با یک بیت از خیام سروته قضیه را هم بیاورد. «اشباح» قرار بود آب رفته را به جوی باز گرداند اما باز هم معلوم شد مهرجویی دیگر آن فیلمنامه‌ی مسلط بر اقتباس‌های ادبی و کارگردان چالاک فیلم‌های قبل از انقلابش نیست.

 

لامینور | قابل پیش‌بینی

فیلم لامینور با حواشی پررنگ‌تر از متن تولید شد و حتی در زمان اکران نیز به‌واسطه‌ی همین شیوه‌های تبلیغاتی سعی در مهم جلوه‌دادن آخرین فیلم داریوش مهرجویی پس از هشت‌سال را داشت. اما فیلمی‌که قرار بود با اکران عید نوروز فاتح گیشه‌ها بشود، پس از اکران در عید فطر با واکنش سرد تماشاگران و منتقدان رو‌به‌رو شد.لامینور

«لامینور» دوست دارد حال‌وهوایی شبیه به «سنتوری» داشته باشد. داستان دختری که به مرور همه چیزش را برای رسیدن به موسیقی از دست می‌دهد. اما فرض اولیه‌ی فیلم برای ساخته شدن در شرایط سینمایی ایران غلط بوده است. در «سنتوری» می‌شد جوانی عاصی را به تصویر کشید که می‌زند و می‌خواند و تا انتهای خط می‌رود ولی وقتی شخصیت اصلی یک دختر نوجوان است، چیزی جز در آوردن ادای ساز زدن دست بیننده را نمی‌گیرد؛ نه خبری از اجرای ترانه‌ای دل‌انگیز است نه شورشی خودخواسته. نهایت کُنشِ نادی (با بازی پردیس احمدیه) این است که در برابر سخت‌گیری‌های پدرش گریه کند. بدین ترتیب بیش از نیمی ‌از فیلم شاهد مرور خاطرات یا نمایش تمرین‌های نادی هستیم که عملا هیچ جذابیتی ندارند. «لامینور» تازه بعد از تصمیم خودسرانه‌ی نادی برای گرفتن مهمانی در نیمه‌ی دوم جان می‌گیرد که آن هم به واسطه‌ی میل فیلمنامه‌نویس و کارگردان به تغییر مسیر، به جایی نمی‌رسد.

«لامینور» فیلم الکنی از آب در آمده است و دلیل آن را تنها می‌توان به گردن مهرجویی انداخت. فیلمنامه اهمیتی به پرداخت شخصیت‌ها نداده، کارگردان تلاشی برای منطقی جلوه‌دادن موقعیت‌ها نمی‌کند. بازیگران (البته به جر علی نصیریان) اجرایی نامتوازن و غلو شده دارند و مهم‌تر از همه تهیه‌کننده به‌جای مدیریت اجزای فیلم، با به حاشیه بردن «لامینور» سعی در پنهان کردن حقیقت دارد. با این‌حال «لامینور» نه پایان مهرجویی‌ است و نه می‌توان با خیال راحت حکم صادر کرد که دلیل ضعف آثار اخیر مهرجویی تنها فیلمنامه بوده بلکه نباید از یاد برد که مهرجویی «هامون» را پس از «شیرک» و «مهمان مامان» را پس از «بِمانی» ساخته است.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.