یادداشت فرناز خزاعی برای فیلم بوتاکس

کاوه مظاهری، کارگردان فیلم بوتاکس ، به دلیل ساخت­ فیلم­های کوتاه موفق که یکی از آن­ها(روتوش) در جشنواره­‌های داخلی و خارجی جوایز بسیاری کسب کرده، به دنبال سرگردان کردن مخاطب نیست و از دادن اطلاعاتی که کارکردی برای او ندارند، پرهیز می­کند. مختصر و البته مفید داستان فیلمش را بدون لکنت از ابتدا تا انتها برای مخاطب به تصویر می­کشد.

بوتاکس را می­توان تکمیل­ کننده­‌ی فیلم­‌های کوتاه کاوه مظاهری و در ادامه­‌ی آن­ها در نظر گرفت. مظاهری پیش از این، فیلم به فیلم، به لحن و زبان یکدستی در آثارش رسیده بود که حالا در اولین فیلم بلندش با پرهیز از گزافه­ گویی و یا استفاده از سکانس­‌ها و دیالوگ­‌های بدون کارکرد به سراغ قصه­ ی اصلی می­رود. مقدمه­ای که به اکرم انگیزه‌­ی چنین کاری را می­دهد کوتاه است اما به قدری قانع‌­کننده هست که مخاطب در آن لحظه با وجود ناگهانی بودن کار اکرم در برابر عماد، می­تواند به او حق بدهد و بیش از شرایطی که عماد در آن گرفتار شده، نگران موقعیت خواهرانش باشد.

فیلم بوتاکسهر چند مرگ عماد ناگهانی­ست و مخاطب انتظار چنین واکنشی را از شخصیت آرام اکرم(با بازی بسیار خوب سوسن پرور) ندارد اما مظاهری در همان ابتدای فیلم اشاره­ی گذرا و کوتاهی به شکل از بین بردن جسد او می­کند(اشاره به محلی که عماد به توریست­های آلمانی نشان داده و از غرق کردن زندانی­ها توسط ساواک در آن­جا حرف زده). ممکن است مخاطب این اشاره را در لحظه جدی نگیرد اما وقتی خواهرها، جسد عماد را غرق می­کنند همان جمله­‌ی ساده در ذهن مخاطب یادآوری می­شود.

بوتاکس یعنی “نگه داشتن رویاها برای همیشه”، این توضیحی­ست که مسئول کلینیک زیبایی(جایی که آذر کار می­کند) به یکی از مراجعه‌کننده‌ها می­دهد و این همان تلاشی­ست که اکرم با همه­‌ی ناتوانی ذهنی­ش سعی در انجام آن دارد، اکرم تلاش می­کند اتفاق هولناکی که در زندگی­شان افتاده را نادیده بگیرد و در ذهنش رویا سه نفره بودن­شان را با وجود همه­‌ی آزارهای کلامی برادر حفظ کند و یا او را در رویای رفتنش به آلمان تصور کند.

فیلم بوتاکس

مظاهری میان موقعیت­های تخیلی فیلم(که حاصل تفکرات اکرم است) و اتفاقاتی که در پیرامون او جریان دارد، تعادل برقرار کرده به گونه‌­ای که در هیچ سکانسی ریتم فیلم دچار افت نمی­شود و با ورود به سکانس­هایی که در واقعیت اتفاق نمی­افتند و تنها در ذهن و تخیلات اکرم به وقوع می­پیوندند لحن فیلم به هیچ­وجه تغییر نمی­کند اما نشانه­‌هایی وجود دارد که مخاطب متوجه این تغییر فضا می­شود بدون آن­که در ارتباطش با فضای فیلم اختلال ایجاد شود و یا از این تغییر دچار حس دوگانه­ای نسبت به فیلم شود.

تلاش آذر(مهدخت مولایی) برای مقدمه­‌چینی و ایجاد فضایی که عدم حضور عماد را برای اطرافیان عادی جلوه دهد یادآور کاری­ست که مریم در فیلم کوتاه روتوش پس از مرگ سیاوش انجام داد. قاب­بندی­‌های فیلم در سکانس­‌هایی که دو خواهر برای غرق کردن جسد عماد تلاش می­کنند درخشان و حساب­ شده­ا‌ند؛ از همان ابتدا فیلمساز بدون استفاده از موسیقی­‌های اغراق شده، دیالوگ­‌هایی که سکوت را برهم­ بزنند و یا هر تاکیدی، فقط و فقط بر روی قاببندی­‌های این سکانس­‌های متمرکز شده و فضای سرد و زمستانی لوکیشن در کنار سکوت آذر و اکرم و پرهیز از هر گونه اشک و آه برای اتفاقی که افتاده، هولناک بودن موقعیتی را که دو خواهر در آن گرفتار شده‌­اند، دو چندان می­کند.

حالا پس از تماشای بوتاکس در جایگاه اولین فیلم بلندِ فیلمساز، می­توان به فیلم­های بعدی مظاهری امیدوار بود و نام او را به فهرست کارگردانانی اضافه کرد که اشتیاقی در مخاطب برای تماشای آثار بعدی­شان وجود دارد.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.