فیلم بیهمه چیز به کارگردانی محسن قرائی که این روزها در حال اکران در سینماهای کشور است، سومین فیلم قرائی در مقام کارگردان است که نسبت به دو اثر قبلی او پیشرفت محسوس و چشمگیری داشته است. قرائی در این فیلم به سراغ نمایشنامهای معروف برای اقتباس رفته است، که در سینمای ایران کمتر شاهد آن هستیم، اتفاقی که در فیلم «بیهمه چیز» رخ داد و نتیجهی کار اثری شد که از نظر روایت، گرهافکنی، گره گشایی و نقطهی عطف درست و دقیق عمل کرده و مخاطب را تا به انتهای فیلم با خود همراه میکند. مدت زمان فیلم «بیهمه چیز» در حدود ۱۲۰ دقیقه است که برای مخاطبین ایرانی که اغلب به دیدن آثارتجاری با مدت زمان کمترخو گرفته اند، دیدن فیلمی دو ساعته شاید کمی طولانی و خستهکننده به نظر برسد. اما داستان فیلم با پیش کشیدن این سوال که سرنوشت یکی از شخصیتها چه میشود و در نهایت برای او چه روی خواهد داد و ایجاد تعلیق، سبب میشود که مخاطب مدت زمان نسبتا طولانی فیلم را احساس نکند و درگیر داستان شود.
آنچه که انسجام اثر را تهدید میکند
قرائی به همراه محمد داوودی که پیشتر سابقهی همکاری موفق در فیلم «قصرشیرین» رضا میر کریمی را داشتهاند، فیلمنامهی «بیهمه چیز» را با الهام از نمایشنامهی تحسینشدهی «ملاقات با بانوی سالخورده» اثر فردریش دورنمات به رشتهی تحریر درآوردهاند. قرائی و داوودی در نگارش این اثر تلاش داشتهاند تا فضای این نمایشنامه و شخصیتها را در قالب جامعهی ایرانی در دههی پنجاه و با توجه به هنجارها و مناسبات افراد درجامعه بازسازی کنند، به عبارتی داستان نمایشنامه را ایرانیزه کردهاند که در مجموع توانستهاند موفق عمل کنند.
فیلم بر پایهی شاکلهای استوار بنا شده و ساختار منسجمی دارد، با این وجود در پرداخت شخصیتها، به خصوص شخصیتهای فرعیتر، نقصهایی وجود دارد که سبب میشود بعضی شخصیتها گاه دچار تضاد شخصیتی شوند وگاه باورپذیر نباشند. به عنوان مثال شخصیت «نسرین» همسر امیر، در جایی از داستان رو به دخترش عنوان میکند زمانی با امیر ازدواج کرد که رابطهی لیلی با امیر تمام شده بود، از سویی دیگر او به نزد لیلی میرود و به او التماس میکند که از تقصیر امیر بگذرد و او را ببخشد زیرا در واقع نسرین بوده است که نامهی لیلی را از امیر پنهان کرده است، زیرا نمیخواسته است زندگی مشترکش با امیر از هم گسسته شود. این تضاد و یا ابهام درمورد شخصیت «نوری» با بازی باران کوثری نیز وجود دارد. با وجود آنکه نوری در فیلم حضور پررنگ دارد اما شخصیت او به تمامی برای مخاطب تعریف نمیشود و برای مخاطب این سوال پیش میآید که آیا عزاداری و عصبانیت او از کشته شدن گاوش به دلیل مهر و علاقهای است که به آن حیوان و فرزندش داشته و یا صرفا چون منبع درآمدش را از دست داده است آنسان پریشان است.
نقطه ضعف اصلی فیلمنامه مبهم بودن و مشخص نبودن دلیل برخی از اتفاقات است که تا پایان فیلم هم علت آن مشخص نمیشود و بر بیینده پوشیده میماند. به عنوان مثال زمانیکه امیر جانش در خطر است و با حقیقتی که لیلی به او میگوید و او سالها از آن بیاطلاع بوده و یا انکار نیکرده است، مواجه میشود، بازهم بدون آنکه دلیل مشخص و قانعکنندهای بیان کند حاضرنمیشود به میان مردم رفته و به گناهش اعتراف کند تا هم آبرویی که سالها پیش از لیلی رفته است و سبب شده است او زادگاهش را ترک کند، به او بازگردد و هم جان خود را نجات دهد، و این در حالی است که امیر به قاضی عادل شهر شهره است و خود نیز بر این باور است. همین نکته سبب میشود که در نهایت این مردم شهر باشند که بار نقش آنتیگونیست و ضد قهرمانِ گناهکار را به دوش کشند.
البته باید به این مسئله اعتراف کرد که از دیرباز فیلمنامه پاشنه آشیل آثار و فیلمهای سینمایی ایرانی بوده است. صرف اقتباس از آثار ادبی نیز وجود ضعفها و حفرهها را نمیتواند حل کند و شاید نیاز باشد که مسئله را ریشهایتر و بنیادیتر مورد بررسی قرار داد.
برگ برنده فیلم : گروه بازیگران
نقصها وکمبودهای فیلمنامه را اما کارگردانی خوب قرائئ و بازیهای بسیار خوب و حساب شدهی بازیگران فیلم جبران میکند، که سبب میشود تماشاگر با حسی خوب و رضایت خاطر سالن سینما را ترک نماید. فیلم «بیهمه چیز» جزو آثاری است که بازیگران بسیاری در آن ایفای نقش کردهاند که هدایت و کنترل پلانهای شلوغ که بازیگران بسیاری در صحنه حضور دارند، کار چندان سادهای نیست که قرائئ به خوبی توانسته است گروه را در این پلانها را هدایت و مدیریت کند. در برابر این صحنههای شلوغ و پرهیاهو، صحنههایی در فیلم هست که امیر با دوچرخهاش به تنهایی در سکوت جاده در حال رکاب زدن است، نماهایی که عمدتا لانگ شات هستند و بعضا حالتی سیلوئتگونه (ضد نور) دارند که بر این تنهایی نیز بیشتر تاکید میکند. هر چه فیلم بیشتر پیش میرود این صحنههای تک نفره بیشترمیشود و به نوعی میخواهد سیر تنها شدن و طرد شدن او توسط مردم را به نمایش بگذارد. این تمهید هوشمندانهی کارگردان سبب میشود بیینده کمکم برای مواجه با سکانس پایانی آماده شود.
اما در رأس نقاط قوت فیلم، بازی بازیگران، چه در نقشهای اصلی و چه نقشهای فرعی، قرار دارد. بازی هدیهتهرانی در نقش لیلی، زنی متمول که زمانی در این روستا میزیسته اما به خاطر حرفهای مردم و انگی که به او زده میشود مجبور به ترک روستا شده است، و حال پس از سالیان طولانی بنا به دعوت اهالی به روستا بازگشته است، یکی از بهترین نقش آفرینیهای او در کارنامهی هنریش است. تهرانی به خوبی نقش را درک کرده و زیر و بمهای پیدا و پنهان این شخصیت را به تصویر کشیده است. کلارا یا لیلی شخصیت پیچیدهای دارد، شخصیتی که میتوانست تماما سیاه به نظر رسد اما به مدد بازی خوب تهرانی این شخصیت خاکستری است که در وجودش بیش از آنکه نفرت باشد، عشق است.
از منظر کستینگ، حجازی فر بهترین نقطهٔ ارتباط با نقش بود. درحقیقت شخصیت دهدار بدون زوایای بازی حجازیفر، اینقدر در اذهان جا نمیافتاد. بازی خوب او توانست به بروز شخصیت کمک شایانی کند. این مسئله شاید به این نکته باز میگردد که پیشتر در سال ۱۳۹۳، حجازیفر این نمایشنامه را به روی صحنه تئاتر برده است و او شاید بهتر ازهرکسی این داستان و این نقش را درک کرده است. در کنار هدیه تهرانی و هادی حجازیفر بازی پرویز پرستویی نیز قابل تحسین است. پرستویی که در دورهای دچارافت شده بود و بعضا در آثاری تجاری که با حال و هوای او فاصله داشتند بازی کرده بود، با این اثر توانست بار دیگر به روزهای اوج خود بازگردد و بازی موثر و باورپذیری ارائه دهد که با نقش نیز بسیار سازگار است. در این میان باید از بازی باران کوثری و پدرام شیریفینیا نیز یاد کرد که جزو بهترین نقشآفرینیهای آنان به شمار میرود.
- بیشتر بخوانید:
- مروری بر کارنامهی بازیگری هدیه تهرانی
- مروری بر کارنامهی بازیگری پرویز پرستویی
- مروری بر کارنامهی حرفهای محسن قرائی
سخن آخر
در پایان باید گفت فیلم سینمایی «بیهمه چیز» در فضاسازی و باورپذیری اثرموفق عمل کرده است و تمامی المانها از طراحی صحنه و لباس تا موسیقی و فیلمبرداری به بهترین نحو در راستای داستان و هدف کارگردان به موازات یکدیگر به خوبی عمل کردهاند. این در حقیقت هنر قرائی است که توانسته است هدایت گروه را چه در جلوی دوربین و چه در پشت آن به خوبی انجام دهد. همهی عناصر به خوبی و در یک سطح عمل میکنند، و نتیجهی آن نیز فیلمی است یکدست، که هم برای مخاطبین سرگرم کننده است و هم توانسته منتقدین را راضی نگه دارد. امید است که قرائی با انگیزه و علاقهای که به سینما دارد بتواند روند رو به رشد خود را حفظ نماید و در آینده نیز شاهد دیدن آثار دیگری از او باشیم.
سلام. در سالی که این قصه اتفاق افتاده هواپیما اولی که در صحنه میاد جز هواپیماهای نسبتا جدید سمپاشی که اسمش درامادر ( Dromader) لهستانی است کاهش از نوع قدیمی تر مربوط به همون سال ها را انتخاب میکردند. فرزاد مرادی مهندس هواپیما های کشاورزی . برای مشاوره عملیات هوایی کشاورزی میتونم کمک کنم. ۰۹۱۲۱۸۱۷۳۰۹