فیلم بی همه چیز پس از خسته نباشید(۱۳۹۱) و سد معبر(۱۳۹۵) سومین اثر محسن قرایی در جایگاه کارگردان است. «بی همه چیز» به نسبت به دو فیلم پیشین قرایی، از نظر کارگردانی برای وی یک چالش بوده و با توجه به لوکیشنهای فیلم و خارج شدن از فضای آپارتمانی معمول سینمای ایران(که قرایی در خسته نباشید هم از آن پرهیز کرده بود)، تعدد بازیگران، سکانسهای شلوغ و ترسیم فضای روستایی پیش از انقلاب حرکت رو به جلویی برای وی به حساب میآید.
لیلی نظریان(هدیه تهرانی) بعد از سالها به درخواست مردم روستا، برای کمک و حل مشکلات آنها به زادگاهش بازمیگردد. لیلی از موقعیت مالی و اجتماعی خوبی برخوردار است و با نفوذی که دارد میتواند یکتنه، به تمام گرفتاریهای اهالی روستا پایان دهد اما برای این کار تنها یک شرط دارد، شرطی که اجرای آن ساده به نظر نمیرسد اما کمکم همهی اهالی علیرغم مخالفت ابتدایی، برای به نتیجه رسیدن شرط لیلی با هم همراه و همدست میشوند. فیلم با ورود لیلی به روستا و تلاشهای دهدار(هادی حجازیفر) و سایر اهالی روستا برای جلب رضایت لیلی آغاز میشود و در ادامه به درگیر شدن اهالی روستا برای انجام شرط لیلی و گرفتن انتقامی که مدنظر اوست، میپردازد.
شخصیت امیر(پرویز پرستویی) در مرکز قصه قرار گرفته و داستان فیلم پیرامون چند روزی که ارتباط و رفتار اهالی روستا با او تغییر مسیر میدهد، شکل گرفته. فیلمنامهی «بیهمه چیز» برداشتی از نمایشنامهی ملاقات بانوی سالخورده(فردریش دورنمات) است، هرچند لحن فیلم با لحن نمایشنامهی دورنمات تفاوتهایی دارد و قرایی ترجیح داده از فضای کمدی سیاه متن نمایشنامه فاصله بگیرد و با توجه به اینکه فیلم برداشتی آزاد از نمایشنامه دورنمات است بنابراین هر تفاوتی در این مسیر طبیعی و منطقی به نظر میرسد. این نمایشنامه دو بار به کارگردانی حمید سمندریان(یک بار در سال ۱۳۵۱ و بار دیگر در سال ۱۳۸۶) به روی صحنه رفت و در سالهای اخیر هم توسط پارسا پیروزفر(با نام ملاقات) در سالن اصلی تئاتر شهر کارگردانی و اجرا شد.
محسن قرایی و محمد داودی پیش از فیلمنامهی «بی همه چیز»، تجربهی موفق مشترکی در نگارش فیلمنامهی قصر شیرین(رضا میرکریمی) در کارنامهی کاری خود دارند که در سیوهفتمین جشنوارهی فیلم فجر سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه را از آن خود کردند. قرایی در «بیهمه چیز» هر چند کدهایی برای مشخص بودن دورهای که قصه در آن میگذرد در اختیار مخاطب گذاشته اما از هر گونه اشارهی مستقیم به سالی که این ماجرا در آن روایت میشود، پرهیز کرده است. فیلمنامهی «بیهمه چیز» تفاوتهایی با نوشتهی دورنمات دارد که فقط به تغییر لحن و فضا محدود نمیشود؛ به فیلم قصههای حاشیهای و شاخ و برگهایی اضافه شده که در نمایشنامه دورنمات به آنها پرداخته نشده یا اثری از آنها نیست. از جمله شخصیت نوری(باران کوثری) و ماجراهایی که در فیلم دارد، همچنین پایان فیلم که با پایان منبع اقتباس فاصله دارد. «بیهمه چیز» در بخش پایانی(و اجرایی شدن شرط لیلی) راهش را از نمایشنامهی دورنمات جدا میکند و نوک پیکانش را به سوی دیگری نشانه میرود، همین تغییر میتواند در ارتباط برخی مخاطبان با فیلم اختلال ایجاد کند.
کنار هم قرار گرفتن نام بازیگران فیلم روی کاغذ هم به حد کافی کنجکاویبرانگیز است چه برسد به اینکه فیلمی با حضور این تعداد بازیگر شناخته شده(و راس آنها هدیه تهرانی) ساخته شود. هدیه تهرانی با مکثها و سکوتهایش و البته نگاههای تاثیرگذارش در کنار ظاهر درخشانی که در فیلم دارد، بهترین انتخاب برای نقش لیلی نظریانِ بیهمه چیز (و کلارا زاخاناسیان نمایشنامهی ملاقات با بانوی سالخورده) است، هرچند در مدیوم تئاتر هم پانتهآ پناهیها در اجرای نمایش ملاقات(پارسا پیروزفر) با بازی در نقش کلارا خوش درخشید. بازی بازیگران فیلم یکدست از کار درآمده و بده بستانها و ارتباطات خوب و درستی که میانشان شکل گرفته میتواند مخاطب را تا پایان فیلم همراه کند. بیهمه چیز در سی و نهمین جشنوارهی فیلم فجر، در چهارده رشته کاندیدا شد و در نهایت پنج سیمرغ بلورین جشنواره را از آن خود کرد. همچنین از همان روزهای ابتدایی جشنواره در فهرست فیلمهای برتر از نگاه تماشاگران نیز جا گرفت.