۱۱نوشته: فرهاد پروین
در سالهای اخیر تعداد درامهایی که میتوان آنها در رده فیلمهای بلوغ طبقهبندی کرد به طرز چشمگیری افزایش یافته است. فیلمهای موفقی مثل «لیدی برد»، «لبه هفده سالگی» و «بانوی آمریکا»، «خوره کتاب»،… همگی به داستان نوجوانهایی میپردازند که در آستانه بلوغ و جوانی قرار گرفته و با مسائل و چالشهای خاص این دوران دست و پنجه نرم میکنند. این فیلمها علیرغم تمام تفاوتهایشان با یکدیگر، در پیرنگ اصلی خود واجد مشترکات فراوانی هستند، تا جایی که گاه تشخیص یکی از دیگری دشوار میشود.
مشترکاتی شامل تلاش نوجوان برای تطبیق پیدا کردن با دنیای جدیدی که قرار است به واسطه به پایان رساندن تحصیلات دبیرستان و ورود به دانشگاه با آن مواجه میشود و تلاش برای پیدا کردن «خودِ بالغ و تعین یافته» در دنیای بزرگسالان، که بیارتباط به دنیای نوجوانان نسل زد هم نیست، عمده این فیلمها را بدل به آثاری کرده که در عین کسب موفقیت در فصل جوایز، گاه قابل پیشبینی و تکراری میسازد. با این حال شارلوت ولز در نخستین فیلم بلندش مسیر دیگری میپیماید.
او به جای روایت داستانهای تکراری و قابل پیشبینی که حتی گاه صحنههایی مشابه یکدیگر دارند، میکوشد از منظری دیگر درام بلوغ خود را شکل دهد. این بار داستان نه در پایان نوجوانی، که در آغاز آن اتفاق میافتد و شخصیت اصلی نه در مواجهه با تغییری در دنیای بیرون (مثل رفتن به دانشگاه یا شهری دیگر)، که در تقابل با دنیای ناشناخته، مبهم و پیچیده پدری قرار میگیرد که آشکارا افسرده و عمیقا غمگین است. «افترسان» روایتی دیگر گونه از داستانهای بلوغ، بدون پیرنگی پیچیده و کلاسیک و با تأکید بر کشمکشهای درونی و خرده پیرنگ است.
حتی جدیترین مخاطبان سینما هم بعید است نام شارلوت ولز را پیشتر شنیده باشند. او که سابقه سه فیلم کوتاه را در کارنامه خود دارد، کارگردانی اسکاتلندی تبار است که پیشتر سه فیلم کوتاه «سهشنبه»، «کریسمس غمگین» و «لپس» را جلوی دوربین برده و حالا با نخستین فیلم بلندش توانسته در فصل جوایز نام خود را بهعنوان یکی از امیدهای آینده سینما مطرح کند. «افترسان» نخستین فیلم او، همچنان که قبلتر اشاره شد درامی در گونه فیلمهای بلوغ، داستان دختر نوجوان یازده سالهای است که در سالهای دهه نود میلادی با پدر جوان خود به اقامتگاهی در ترکیه رفته و چند روزی را در هتل، استخر و فضاهای تفریحی این اقامتگاه سپری میکند. پدر که به وضوح کمی افسرده و غمگین است، از بخشهای مختلف سفر با دوربین کوچک خانگی فیلمبرداری کرده و بخشهای زیادی از فیلم، همان تصاویری است که پدر روی دوربینش ضبط کرده است.
داستان فیلم افترسان
داستان قرار است به تلاش پدری که گویا از مادر دختر جدا شده، برای ارتباط با دختر نوجوانش بپردازد و دختر نیز در این اقامتگاه تابستانی، در آستانه بلوغ چیزهای تازهای را تجربه میکند. پدر آشکارا با افسردگی دست و پنجه نرم میکند و با اشارههایی که کارگردان به کتابهای خودیاری پدر و انجام حرکات یوگا توسط او میشود، میتوان فهمید مشکل پدر چندان هم کوچک نیست. او که خود هنوز دوران جوانیاش را پشت سر میگذارد و سی و یک سال بیشتر ندارد، میکوشد با دختر نوجوانش ارتباطی صمیمانه برقرار کند و این سفر تفریحی را تبدیل به خاطرهای فراموشنشدنی برای دختر کند، اما ناتوانی او در برقراری ارتباط با دختر و رنجی که از بودن در میان اجتماع میبرد او را بیش از پیش از دخترش دورتر میکند.
دختر برای به یاد آوردن پدر در جوانیاش، میتوان حدس زد به احتمال زیاد پدر به زندگی خود پایان داده است. دختر در صحنههایی کوتاه در میانه یک میهمانی شلوغ، هنگامی که نورهای رقصان سالن رقص، دید را مختل و امکان تمرکز را بر هم میزنند، پدر را رقصان در میان جمع، به صورت تصاویری لحظهای میبیند. سوفی انگار با یادآوری خاطرات همان سفر تفریحی، میخواهد تصویر فلشگونه پدر را که انگار در حال محو شدن است تبدیل به تصویری دقیق از پدر کند. او که حالا خود تبدیل به زن جوان و کاملی شده، با رجوع به گذشته و فصلی از زندگیاش در آستانه نوجوانی، قصد دارد پدرش را از لابلای خاطرهها و یادها، از بین ویدئوهای باقیمانده در گذشته بیشتر بشناسد. انگار حالا که خود در مقام والد قرار گرفته، نیاز به شناخت پدر را بیشتر احساس میکند. پدری که رفتارهایش احتمالا برای سوفی نوجوان معنا و مفهوم خاصی نداشته اما سوفی جوان، حالا که خود همان سن و سال پدر در سفر ترکیه را دارد، نیازمند معنا دادن به کسی است که روزگاری پدر خطابش میکرده است.
- بیشتر بخوانید
- بهترین فیلم های ۲۰۲۲ | از Avatar: The Way Of Water تا The Fabelmans
- انتخاب بهترین فیلم های تاریخ سینما در مجله سایت اند ساوند
- انتخاب برترین فیلم های ۲۰۲۲ از سوی مجله کایه دو سینما | عشق، هنر و دیگر هیچ
نقد فیلم
همانطور که گفته شد، فیلم مانند درامهایی با پیرنگ کلاسیک، از داستان پر پیچ و خم و شخصیتهایی با کشمکش بیرونی استفاده نمیکند و بالعکس، تأکید خود را بر لحظات و بخشهای کوچک یک سفر تفریحی در گذشته میگذارد. شارلوت ولز به این شیوه بیش از هر چیز انگار دارد به شکلی کنایی بیاهمیت پنداشتن بخشهای غیر دراماتیک زندگی را مورد توجه قرار میدهد. همان بخشهایی که فیلمنامهنویسهای کلاسیک احتمالا به راحتی آنها را از نسخه نهایی فیلمنامه حذف کرده و سکانسها را بر اساس نقشی که در پیشبرد پیرنگ ایفا میکنند مرتب میسازند.
شارلوت ولز اما داستانش دقیقا درباره همین حذفهاست، همین بخشهای به ظاهر بی اهمیت و کسالت بار زندگی، که در یادآوری خاطرات گذشته ناگهان برجسته و مهم جلوه میکنند. فیلم در واقع به طور همزمان در دو خط زمانی، دو کار متفاوت را انجام میدهد؛ همچنان که سوفی نوجوان، در آستانه بلوغ در حال شناختن خود و کسب تجربههایی برای اولین بار است، سوفی جوان در حال شناختن پدر و کنار هم قرار دادن قطعاتی از سفری در گذشته برای درک بهتر پدری است که احتمالا حالا دیگر در زندگیاش حضور ندارد. سوفی نوجوان دارد خودش را میشناسد و سوفی جوان، پدر را. به نظر میرسد شارلوت ولز با همین استراتژی، فیلم خود را از یک درام ساده بلوغ تبدیل به داستانی پیچیدهتر میکند. او زمان و خاطره را با تلاش برای شناخت خویشتن پیوند میزند و گذشته را بدل به مجموعه تصاویر گسسته و منقسمی میکند که ابهام، کمترین نتیجه گریزناپذیر آن است.
نوشتن درباره «افترسان»، بدون اشاره به نقشآفرینی درخشان پل مسکال در نقش پدر و همچنین فرانکی کوریو در نقش سوفی نوجوان امکانپذیر نیست. پل مسکال که برای همین نقش نامزد اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد شده، به خوبی از پس اجرای نقش شخصیتی که در عین ابتلا به افسردگی، میکوشد برای دخترش لحظات شیرین و خاطرهانگیزی خلق کند برآمده است. او قادر است همزمان هم پدری مهربان و خوش مشرب باشد و هم چشمهایش سرشار از غمی عمیق باشند. عدم افراط پل مسکال در اجرای نقش، که البته شامل سایر بخشهای فیلم همچون کارگردانی و فیلمبرداری هم میشود باعث شده فیلم بیشتر به واقعیت تصاویر ضبط شده توسط دوربین ویدئویی شبیه شود.
شارلوت ولز مراقب بوده همین عدم افراط را در بازی گرفتن از بازیگر نقش سوفی نیز رعایت کند، به همین خاطر سوفی نوجوان، هر قدر هم دوستداشتنی، فاصله زیادی با کودکان و نوجوانان خوش سر و زبان فیلمهای هالیوودی دارد. او به درستی دختری است که به طور مشخص، احتمالا به علت جدایی پدر و مادر، ارتباط عمیقی با پدر ندارد و گاه حتی مثل پدر، منزوی و کنارهگیر است. شوق و ذوق سوفی برای دوستی با جوانهایی که چند سال از خودش بزرگترند، یا رابطه دوستانهاش با پسر نوجوان همسن و سالش، قرار نیست آنقدر اغراق شده پرداخت شوند که لحن یکدست فیلم را از بین ببرند. گرچه فیلم عمدتا در همان اقامتگاه تفریحی و زیر نور آفتاب تابستان میگذرد، اما شارلوت ولز مراقب بوده تصاویرش هم رنگ و بویی کارت پستالی به خود نگیرند و بخشی از خاطره غبار گرفته شارلوت جوان باقی بمانند. «افترسان» از آن دست فیلمهایی است که برای تماشاچیانی ساخته شده که اگر ریتم کند و لحظات غیر دراماتیک آن را تاب بیاورند، با یکی از بهترین فیلمهایی سالهای اخیر روبرو خواهند شد.