نویسنده: شبیر نعلبندیان
پیمان قاسمخانی در ۳۰ دی ۱۳۴۵ در تهران متولد شد. او در آغاز دههی هفتاد ابتدا در کلاسهای فیلمنامهنویسی سیفالله داد شرکت کرد. همچنین مدت کوتاهی را در دورههای فیلمنامهنویسی بهرام بیضائی گذراند و در نهایت با نوشتن فیلمنامه «من زمین را دوست دارم» وارد عرصهی نویسندگی شد. همزمان با فیلمنامهنویسی در سینما کار نویسندگی در تلویزیون را با سریال «خانه سبز» بهعنوان یکی از نویسندگان آغاز کرد. قاسمخانی با نوشتن فیلمنامهی مارمولک که برای آن برندهی سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه شد، شهرت قابل توجهی را میان مخاطبان سینمایی و غیرسینمایی کسب کرد و تبدیل به سنگ محکی برای آثار کمدی شد.
همچنین طی سالهای همکارشاش با مهران مدیری در تلویزیون انقلابی را طنزهای روتین بهپا کرد. پیمان قاسمخانی بیشتر بهعنوان نویسنده شناخته میشود اما در همان سالهای آغازین فعالیتش در فیلم عاشقانهی علیرضا داوودنژاد که اتفاقاً خودش فیلمنامه آن را نوشته بود با خسرو شکیبایی همبازی شد. همچنین در آثار دیگری چون «سن پطربورگ» و «طبقه حساس» که فیلمنامهی آنها هم کار اوست، ایفای نقش کرد. همچنین درفیلمهایی چون «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو»، «چهار انگشت» و «چپ راست» تنها بهعنوان بازیگر حضور یافت و نقشی در نگارش فیلمنامه نداشت.
قاسمخانی سابقهی کارگردانی هم دارد و سریال «فضانوردان» را با سیامک انصاری بهطور مشترک کارگردانی کرد. همچنین فیلم کوتاهی تحت عنوان «هزارپا» را در کارنامهی کارگردانیاش دارد. او پس از سالها نویسندگی در سال ۱۳۹۴ تصمیم گرفت تا فیلمنامهی خودش یعنی «خوب، بد، جلف» را کارگردانی کند و بهطور جدی وارد عرصهی کارگردانی شود. موفقیت این فیلم سبب شد تا پیمان قاسم خانی فیلمنامهی قسمت دوم این فیلم را نوشته و کارگردانی کند.
«خوب بد جلف: رادیواکتیو»، «هیولا» و «دراکولا» تجربههای اخیر او در شبکهی نمایش خانگی بهعنوان نویسنده هستند. بهطور میانگین میتوان گفت که قاسمخانی در این پلتفرم به لحاظ جذب مخاطب موفق عمل کرده است. در ماه گذشته سریالی با عنوان «روزی روزگاری مریخ» پخش خود را در شبکهی نمایش خانگی آغاز کرده که قاسمخانی علاوهبر آنکه سرپرستی گروه نویسندگان را برعهده دارد به همراه محسن چگینی آن را کارگردانی کرده است. باید دید که آیا قاسمخانی با این سریال میتواند موفقیت دستنیافتنی سالهای گذشته خود را تکرار کند یا خیر. به بهانهی پخش این سریال تعدادی از آثار قاسمخانی بهعنوان نویسنده را در مطلب زیر مرور کردهایم.
من زمین را دوست دارم | خپیت، یک موجود فرازمینی![من-زمین-را-دوست-دارم]()
«من زمین را دوست دارم» اولین اثر پیمان قاسم خانی بهعنوان نویسنده است. او فیلمنامهی این فیلم را وقتی تنها ۲۷ سال داشت نوشت و ابوالحسن داوودی آن را کارگردانی کرد و همین باعث همکاریهای آتی آنها شد. فیلم ماجرای موجودی مریخی به نام خپیت است که به دلیل سرپیچی از فرمان ازدواج با زنی فضایی توسط فرماندهان سیاره به زمین تبعید میشود. او با خسرو که برای نوشتن پایاننامهاش به مسافرکشی شبانه مشغول است، مواجه میشود و رفتهرفته رابطهی دوستانهای بینشان شکل میگیرد.
خپیت هربار مشکلاتی را برای خسرو پدید میآورد. خسرو دلباختهی دختری به نام مریم است و با آمدن خپیت در زندگیاش، مریم، پدر و برادر او را هم درگیر ماجراهای این موجود فرازمینی میکند. مشکلات از جایی آغاز میشود که یک زن فضایی به همراه تعدادی از موجودات فضایی برای بازگردان خپیت به زمین میآیند و نزاعی بین آنها و زمینیها شکل میگیرد.
نوشتن چنین فیلمنامهای با فضای تخیلی آن هم در اوایل دههی هفتاد که فیلمها عموماً از ژانر درام و ملودرام خارج نبودند، علاوهبر خلاقیت جسارتی را میطلبید که تنها از عهدهی نویسندهی جوان و خوشفکری چون پیمان قاسم خانی برمیآمد. او شیفته و متأثر از مجموعه فیلمهای جنگ ستارگان بود. ابوالحسن داوودی هم با این فضا بیگانه نبود و پیشتر فیلم سفر جادویی را حالوهوای تخیلی داشت، ساخته بود و با استقبال بالایی هم مواجه شده بود و از این رو با پختگی بیشتری به سراغ فیلمنامهی قاسمخانی رفت.
بهزاد خداویسی، علیرضا خمسه، آتنه فقیهنصیری و فربیرز عربنیا که اولین بازیهایش را در سینما تجربه میکرد در «من زمین را دوست دارم» ایفای نقش کردهاند. علاوهبر بازیگران نامبرده، پیشکسوتانی چون مهری مهرنیا، منوچهر حامدی، محمد ورشوچی، رشید اصلانی و حسین محباهری در این فیلم ایفای نقش نمودهاند.
- بیشتر بخوانید
- برترین فیلم های اکران شده در سال ۱۳۹۵
- سکانس مشابه «سرخپوست» و «رستگاری در شاوشنگ» | ارجاعات سینمایی
- مرور کارنامه هنری برزو نیک نژاد | از قاب سیما تا پرده سینما
خانه ما | بهنام هیچکاک، بهکام پیمان![خانه ما]()
پیمان قاسم خانی پس از نگارش مشترک سریالهای «خانه سبز»، «گالری ۹» و «هتل»، فیلمنامهی سریال اپیزودیک «خانه ما» را با همکاری شادمهر راستین و احمدعلی حامد نوشت و مسعود کرامتی آن را کارگردانی کرد. «خانه ما» در سال ۱۳۷۹ در شبهای پنجشنبه روی آنتن شبکه سه رفت و بازخوردهای مثبتی را دریافت کرد. این سریال روایتگرخانواده آقای تهرانی متشکل از شش نفر است که به خانهی ویلایی جدیدی نقل مکان کردهاند.
شخصیتپردازی این سریال یکی از نکات بارز و تحسینبرانگیز آن محسوب میشود. پدر خانواده یعنی فرهاد تهرانی استاد فیزیک و عضو هیات علمی دانشگاه بوده است. آذر بهعنوان مادر خانواده علاقهی وافری به گل و گیاه دارد، پسر بزرگشان نیما عاشق توپ و فوتبال است، پویا پسر کوچک و باهوش خانواده بوده که بازیگوشیاش مانع از درس خواندنش میشود. سارا نیز در جایگاه دختر بزرگ خانواده به فیلمسازی علاقه داشته و آیدا کوچکترین عضو این جمع بوده که شیرینیهای خاص خودش را دارد.
یکی از ویژگیهای ستودنی این سریال ۲۶ قسمتی خلاقیت در انتخاب عناوین هر قسمت بود که به اسامی فیلمهای آلفرد هیچکاک برمیگشت و به تبع قصه تغییر یافته بود. مثلا دردسر هری به دردسر نیما تغییر کرده بود و در اپیزود حرف میم را به نشانهی مدیریت بگیر کلمه مرگ حذف و مدیریت جایش را گرفته بود. پیمان قاسم خانی که بیشترین سهم را در نگارش خانه ما دارد موفق به بیان مسائل روز و خانوادگی به زبانی طنز، گرم و خودمانی شده بود. رضا بابک، گوهرخیراندیش، وحید رهبانی، زهرا اویسی و مانی نوری در نقشهای اصلی و بازیگرانی چون جمشید اسماعیلخانی، حسین کسبیان، فتحعلی اویسی، سیروس ابراهیمزاده، نیره فراهانی، شهرام قائدی، رسول نجفیان، رضا فیاضی، پری امیرحمزه و … بهعنوان مهمان در هر قسمت حضور یافتهاند.
نان، عشق و موتور هزار | کمدی اصلاحات![نان-عشق-موتور-100]()
پیمان قاسمخانی در اواخر دههی هفتاد و در سالهای آغازین دولت اصلاحات تبدیل به نویسندهی پرکاری شده بود. استقبال از فیلم «دختری با کفشهای کتانی» که او به همراه فریدون فرهودی فیلمنامهی آن را نگاشته بود جایگاه او را مرتفع ساخت. از این رو قاسمخانی فیلمنامهی عاشقانه دیگری با الهام از داستانی بهنام کارلوتا و عشق با همکاری ابوالحسن داوودی که تبحرش را در ساخت کمدی ثابت کرده بود، نوشت و داوودی آن را در پاییز ۱۳۸۰ کلید زد.
«نان، عشق و موتور هزار» با آن نام طویلش یادآور فیلمهای کمدی-عشقی پیش از انقلاب بود و حتی پلان اول آن با تصاویر فیلم «گنج قارون» آغاز میشود و به دعوایی فیزیکی در یک تعمیرگاه میرسد تا بهخوبی حالوهوای آن فیلمها را تداعی کند. قاسمخانی با استفاده از عناصر درامهای سادهانگارانه فیلمهای قدیمی ایرانی، کمدی شلوغ و پُر از نیش و کنایههای سیاسی نوشت که در واقع هجوی بر فیلمهایی با این مختصات بود.
«نان، عشق و موتور هزار» داستان دختری به اسم باران است که یارولی، عموی بااصالت و بداخلاقش شرط میکند که تنها تا روز تولدش فرصت ازدواج دارد. پسران زیادی بهعنوان خواستگار به عمارتی که باران در آن سکونت دارد وارد میشوند اما هیچکدام مورد مناسبی برای ازدواج نیستند. تا اینکه پسر بامرام و خوشقلبی به نام برزو که شاگرد مکانیک است به خواستگاری او میآید و نظر یارولی را به خود جلب میکند اما مرد رویاهای باران فرسخها با شمایل برزو فاصله دارد. موفقیت گیشهای چنین فیلمی کاملاً مشهود به نظر میرسید اما به دلیل رگههای سیاسیاش ممکن بود برای اکران با مشکل مواجه شود و از سویی پایان قابل حدسش میتوانست استقبال سرد مخاطبان و منتقدان را بههمراه داشته باشد.
در نهایت فیلم در تابستان سال بعد یعنی تیرماه ۱۳۸۶ اکران شد و به فروش قابلتوجهی دست یافت و نکتهی جالب آنکه منتقدان و مخاطبان لحن هجوآمیز آن را به درستی درک کردند و آن را در زمرهی بهترین آثار کمدی سینمای ایران قرار دادند. سکانس پایانی فیلم که دو جوان با دو طرز فکر مختلف در جاده متروکهای گیر افتادهاند و ماشین رئیسجمهور وقت یعنی سیدمحمد خاتمی با اسکورت سر میرسد و آن دو را از آن برهوت نجات داده و با یکدیگر همراه و همپیمان میکند از ماندگارترین و البته بحث برانگیزترین صحنههای فیلم است.
«نان، عشق و موتور هزار» در جشنوارهی فجر به نمایش درآمد و در هیچ رشتهای نامزد دریافت جایزه نشد اما فیلمنامهی آن در دهمین دوره از جشن خانه سینما برندهی تندیس زرین بهترین فیلمنامه شد. اکبر عبدی، سروش صحت، بهاره رهنما، حسام نوابصفوی، امیر جعفری، ریما رامینفر، جمشید اسماعیلخانی، سپند امیرسلیمانی، رضا آحادی، آفرین عبیسی و گوهر خیراندیش تیم پربازیگر فیلم را تشکیل دادهاند.
نقاب | رکب، عشق و انتقام![نقاب]()
«نان, عشق و موتور هزار»، «مارمولک» و «مکس» از پیمان قاسمخانی نویسندهای جسور در ژانر کمدی ساخته بود. او در همان سالها پس از نگارش فیلمنامهی «مکس» که توسط سامان مقدم ساخته شد، به سراغ نوشتن فیلمنامهی جنجالی دیگری به نام «پوکر» رفت درحالیکه «مکس» به توقیف درآمده بود. «پوکر» به دلیل شباهتش با فیلمنامهای که کاظم راستگفتار نوشته بود، توسط تهیهکنندهی فیلمی که قرار بود او براساس فیلمنامهی خودش بسازد از قاسمخانی خریداری شد. راستگفتار فیلمنامهی خودش را با فیلمنامهی قاسمخانی یعنی «پوکر» ترکیب کرد و از دل آن فیلمنامهی «نقاب» بیرون آمد.
«نقاب» هم همانند «مارمولک» و «مکس» به مدت سه سال در محاق توقیف بهسر برد و سرانجام در اردیبهشت سال ۱۳۸۶ به نمایش عموم درآمد. در روزهای اول اکران که «نقاب» فروش خوبی را پشت سر میگذاشت، نسخهی قاچاق آن به پیادهروها و ویدیو کلوپها راه پیدا کرد و مانع از فروش چشمگیرش در گیشه شد. همچین کاظم راستگفتار به مدت چهارسال بهطور ضمنی ممنوعالفعالیت شد. «نقاب» داستان دو جوان آسوپاس بهنامهای نیما و کامران است که در یک دورهمی دوستانه با یکدیگر آشنا میشوند و تصمیم میگیرند با دختران پولدار ازدواج کنند. پس از مدتی برایشان پاپوش بدوزند و به منظور حفظ آبرو از آنها اخاذی کنند غافل از اینکه دختری برای انتقام خون خواهرش در کمین این دو رفیق شیاد نشسته است.
فیلمنامهی فیلم علاوهبر برخوردار بودن از قصهای بدیع بهصورت غیرخطی روایت میشد و جذابیت آن را دوچندان کرده بود. همچنین بخش اعظم فیلم در کشور دبی فیلمبرداری شد و سر و شکل تجاریتری به خود گرفت. «نقاب» با گذشت سالها بهدلیل فیلمنامهی پرملاتش همچنان بهعنوان بهترین ساخته کاظم راستگفتار تلقی میشود. «نقاب» فیلم پربازیگری نیست اما بازیگران شناخته شدهای در آن حضور پیدا کردهاند. امین حیایی و پارسا پیروزفر که پیش از این در مهمان مامان مهرجویی شیمی خوبی بین آنها شکل گرفته بود در نقاب بهعنوان نقشهای اصلی انتخاب شدند. همچنین سارا خوئینیها، محمدرضا شریفینیا، ماهچهره خلیلی و گوهر خیراندیش در آن بازی کردهاند.
باغ مظفر | آشناییزدایی![باغ-مظفر]()
پس از استقبال گسترده از «شبهای برره» حالا دیگر نام پیمان قاسم خانی همپای نام مدیری و بازیگران بهعنوان خالق اصلی در گپوگفتهای عوام در خصوص سریال شنیده میشد. با انصراف سازمان صداوسیما از ادامه ساخت قسمتهای جدید «شبهای برره» به نظر میرسید که کار قاسمخانی با تلویزیون به بنبست رسیده است. اما در کمتر از یک سال سریال «باغ مظفر» که پیمان قاسمخانی سرپرستی تیم نویسندگان را برعهده داشت، توسط مهران مدیری و همان تیم قبلی «شبهای برره» ساخته شد و در اواسط آذر ماه سال ۱۳۸۵ روی آنتن شبکه سه رفت.
فیلمنامهی «باغ مظفر» برخلاف نوشتههای پیشین قاسمخانی اپیزودیک نبود و قصه از روند دنبالهدار و بهمپیوستهای نظیر سریالهای درام برخوردار بود. همچنین تعداد قسمتهای آن نسبت به سایر سریالهای کمدی کمتری بود و در چهل قسمت به پایان رسید. «باغ مظفر» با معرفی پسر مجردی به نام کامران شروع میشود که کارمند منظم و متعهد شرکتی مرد بیعار و بیدغدغهای نام بردبار است. کامران از خانواده با اصل و نسب بوده و همراه پدرش مظفرخان زرگنده در باغ بزرگی در قلهک تهران سکونت دارد. مظفر خان زرگنده سالهاست با منصور خان زرگنده که در مجاورت او زندگی میکند، اختلافهای حلنشدنی دارد. در این میان کامران شیفتهی نازی، دختر دلربا میشود و پس از گذشت چند قسمت با او ازدواج میکند. ورود نازی به باغ مذکور اتفافات آتی سریال را رقم میزند.
مؤلفههای طنز «باغ مظفر» تفاوت چندانی با «شبهای برره» نداشت اما قاسمخانی با استفاده از فرمول آشناییزدایی تصمیم گرفت تا شوخیهایی که تکراری به نظر میرسد را بهگونهای بنویسد که برای مخاطب بدیع و تازه جلوه کند. بهعنوان مثال بهجای آنکه یک فرد شهری وارد فضایی روستایی شود، یک روستایی همانند قُلمراد به کلانشهری چون تهران میآید یا تقابل دو خان به جای دو منطقه در یک خانه و در چند متری یکدیگر رخ میدهد. از طرفی دیوار چهارم در «باغ مظفر» بهطور کامل شکسته شد و مهران مدیری بهعنوان راوی بخشهایی از سریال را بازگو میکرد.
«باغ مظفر» در مدت زمان کوتاه پخشش توانست سیل عظیم مخاطبان را بهپای تلویزیون بکشاند و تکیهکلامهای شخصیتهایی چون مظفر، بُردبار، قُلمراد بهسرعت بر سر زبانها بیافتد. بههمین جهت پیمان قاسم خانی را نهتنها یک کمدینویس موفق بلکه میتوان خالق تکیهکلامهای ناب و ماندگار توصیف کرد. این میزان از موفقیت سبب شد تا گروه سری دوم سریال را با نام «گنج مظفر» در ۱۲ قسمت تولید کنند. «گنج مظفر» به دلایل مختلفی هیچگاه از تلویزیون پخش نشد و حقوق آن به رسانه گلرنگ واگذار شد و در نهایت بعد از ناتمام ماندن آن، «قهوه تلخ» در شش مجموعه دو قسمتی به شبکهی نمایش خانگی آمد.
نیمی از تیم بازیگری باغ مظفر را همان بازیگران ثابت آثار مدیری تشکیل داده است. علاوهبر مدیری، سیامک انصاری، شقایق دهقان، هادی کاظمی، بهنوش بختیاری، محمدرضا هدایتی، رضا شفیعیجم، سحر جعفریجوزانی، ساعد هدایتی، نصرالله رادش، سعید پیردوست، نادر سلیمانی، جواد عزتی، مهلقا باقری و الیکا عبدالرزاقی در این سریال بازی کردهاند. شایان ذکر است در ابتدا قرار بود جواد رضویان نقش قُلمراد را ایفا کند که به دلایلی میسر نشد و نقش او به رضا شفیعیجم رسید.
مسافران | تیم تحقیقاتی زمین![مسافران]()
«پاورچین»، «شبهای برره»، «باغ مظفر» و «مرد هزار چهره» سریالهایی بودند که هر نوع مخاطبی را جذب خود میکردند و تنها چیزی که در ابتدا و فارغ از کارگردان و بازیگران برای ساخت یک سریال کمدی کافی بود، پیمان قاسمخانی در رأس فیلمنامهی آن بود. رامبد جوان چهارمین سریالش را با فیلمنامهای از پیمان قاسمخانی در مقام سرپرست نویسندگان و همراهی مهراب قاسمخانی، سروش صحت، ایمان صفایی و … جلوی دوربین برد.
«مسافران» هم همانند اولین فیلمنامه قاسمخانی یعنی «من زمین را دوست دارم» فضای جدیدی بود که اینبار در تلویزیون قرار بود، امتحان پس دهد. سریال در تیرماه ۱۳۸۸ پخش خود را در شبکه سوم سیما آغاز کرد و پس از گذشت بیست قسمت به دلیل فرا رسیدن ماههای محرم و صفر متوقف شد و پس از وقفهای دو ماهه در پاییز همان سال به آنتن بازگشت. مخاطبان مسافران در قسمتهای ابتدایی شامل بینندههای خاصتری میشد اما پس از گذشت چند قسمت و جاگیری شخصیتها تعداد بینندههایش رو بهافزایش رفت.
«مسافران» سریالی اپیزودیک بود و قصهی آن به نگرانی موجودات فضایی از ساکنین زمین که آنها را بهعنوان تهدیدی برای سیارهی خود فرض میکردند، برمیگشت. از این رو تیم چهار نفرهای متشکل از سه مامور فضایی و یک ربات در قالب و هیبت آدمیزاد به زمین فرستاده میشوند تا پس از مدتی اقامت در آنجا تصمیم به نابودی کرهزمین بگیرند. از سوی دیگر دو برادر به نامهای فرید و فرخ افروخته در خانه ویلایی بزرگی با یکدیگر زندگی میکنند. فرید نویسنده و اهل فرهنگ و هنر بوده و فرخ یک فرد عامی و خوشگذران که شغلش طباخی است. فضاییها با نامهای مستعار بهرام، ناهید، ستاره و شهاب در واحد طبقهی بالای خانهی برادران افروخته ساکن میشوند و برخورد آنها با سبک زندگی زمینیها ماجراهای طنز مختلفی را خلق میکند.
قاسمخانی در مسافران به همراه رامبد جوان طرح نویی در سریالهای کمدی روتین با محوریت نقد اجتماعی انداختند و بهخوبی توانستند شخصیتهای سریال را در طول هفتاد قسمت بسط دهند که بخش اعظم آن به قلم و تبحر قاسمخانی برمیگردد. از مسافران هنوز هم بهعنوان یکی از بهترین و خاطرهانگیزترین سریالهای کمدی تاریخ تلویزیون یاد میشود. گزارشنویسی بهرام در پایان هر قسمت که جنبهی نتیجهگیری و حسن ختام آن قسمت محسوب میشد تا بهعنوان یکی از ماندگارترین عناصر سریال شناخته میشود. حمید لولایی و رامبد جوان به نقش برادران افروخته، نصرالله رادش و شقایق دهقان که سابقهی بازی در سریالهای کمدی را داشتند؛ به همراه محمدحسن معجونی و سحر دولتشاهی که در آن زمان بازیگرانی تازهکار و ایفاگر نقشهای جدی محسوب میشدند تیم بازیگری مسافران را شامل میشوند.
هیولا | شرافت از دسترفته![هیولا]()
با چشمپوشی از فصل اول «ساخت ایران» که پیمان قاسم خانی تنها بهعنوان مشاور فیلمنامه در آن حضور داشت، «فضانوردان» و «گنج مظفر» تنها تجربههای قاسمخانی در شبکه نمایش خانگی بودند. فضانوردان چندان در جذب مخاطب موفق عمل نکرد و گنج مظفر با متر و معیارهای تلویزیون ساخته شده بود که در نهایت سر از شبکه نمایش خانگی درآورد. هیولا بهطور اختصاصی برای شبکهی نمایش خانگی و پلتفرم فیلیمو تولید شد. در این سریال هم پیمان قاسمخانی طراح و سرپرست فیلمنامه بود و امیر برادران آن را به نگارش درآورد.
هیولا از تیم بازیگری متفاوتی نسبت به بازیگرانی که قاسمخانی در قاب تلویزیون برای آنها شخصیتپردازی کرده بود بهره میبرد. از سویی با توجه به فضای نسبتا بازتری که در شبکهی نمایش خانگی حاکم بود، دست قاسمخانی برای نوشتن انواع اقسام شوخیهای خط قرمزی و انتقادی بازتر بود. «هیولا» قصهی معلمی زحمتکش و درستکار به نام هوشنگ شرافت است که با حقوق ناچیز کارمندی مخارج خانوادهاش را تأمین میکند. هوشنگ معلم خصوصی دانشآموزی دغلباز و تنبلی به نام هوشمند کامروا است و به عمارت اعیانی آنها رفتوآمد دارد. آشنایی او با پدر هوشمند یعنی کامران کامروا مسیر زندگی هوشنگ را تغییر میدهد و او شریک فسادهای مالی میشود.
«هیولا» در ۱۹ قسمت ساخته و پخش شد و رضایت قابلتوجهی را از مخاطبان دریافت کرد اما منتقدانی هم داشت که به شوخیهای سریال با مشکلات معیشتی مردم تاختند و آن را مورد نقد شدید قرار دادند. بااینحال فصل دوم «هیولا» به نام دارکولا توسط قاسم خانی طراحی شد و مجدداً بهعنوان سرپرست فیلمنامه انتخاب شد تا امیر برادران زیر نظر او فصل دوم را به نگارش درآورد اما «دراکولا» برخلاف «هیولا» در برآورده کردن انتظارات ناکام ماند. فرهاد اصلانی، شبنم مقدمی، گوهر خیراندیش، نیما شعباننژاد، محمد بحرانی، سیما تیرانداز، شکیب شجره و مهران مدیری در این سریال ایفای نقش نمودهاند.