نویسنده: مازیار وکیلی
سینمای کمدی ایران برای پوستاندازی و احیای مجدد به دو عنصر حیاتی نیاز دارد؛ خلاقیت و مضامین تازه. ترکیب این دو عنصر میتواند سینمای کمدی ایران را از ورطه هولناکی که درون اُفتاده است نجات دهد. کارگردانانی که سراغ ساخت فیلم کمدی میروند باید بدانند با خنداندن تماشاگر به هر قیمتی نمیتوانند اثری ماندگار خلق کنند. برای خلق یک کمدی ماندگار بیش از هر چیز به استفاده خلاقانه از مضامین تازه نیاز است. این درست است که فیلمهای کمدی به واسطه گزندگی که دارند همیشه در معرض خطر سانسور هستند. اما در همین فضا هم میشود کمدیهایی ساخت که جز آثار ماندگار سینمای ایران باشد.
«اجاره نشینها»، «نان، عشق، موتور ۱۰۰۰ »، «لیلی با من است»، «مرد عوضی» و «مارمولک» هم در همین فضا ساخته شدند. به نظر میرسد بسیاری از کارگردانان سینمای ایران تنبلی ذاتی خود را با اعتراض به سانسور توجیه میکنند، والا کارگردانانی هم بودهاند که با استفاده از خلاقیت ذاتیشان توانستهاند از سد سانسور عبور کنند و آثار ماندگاری در این ژانر پرطرفدار بسازند. ژانر کمدی در سینمای ایران همیشه خط شکن بوده است. با فیلمهای ماندگار این ژانر بسیاری از تابوها شکسته و خطوط قرمز جابهجا شدهاند. اگر فیلمهای این ژانر نبود کارگردانان ایرانی حتی در آثار غیرکمدی هم نمیتوانستند سراغ برخی از موضوعات ملتهب بروند. تمام مواردی که درباره آنها صحبت کردیم نشان میدهد ژانر کمدی چقدر برای سینمای ایران مهم است. اما حیف که فیلمسازان ایرانی نتوانستند به اندازه اهمیت این ژانر فیلم کمدی خوب بسازند.
کمدی خوب در سینمای ایران حقیقتاً حکم کیمیا را دارد. کمدی خوب یعنی فیلمی که بتواند تماشاگر را بخنداند و هم زمان او را بابت این خندیدن شرمنده نکند. کمدی خوب یعنی فیلمی که بتواند تماشاگر را در قالب یک داستان جذاب درگیر مفاهیمی کند که باعث ارتقای فرهنگی او شود و در پایان کمدی خوب، کمدی است که بتواند تابوهای شکل گرفته در ذهن تماشاگر را بشکند و خطوط قرمز را تا جایی که مقدور است جابهجا کند. باید اعتراف کرد که «پالتو شتری» ساختهی مهدی علی میرزایی تمام این سه ویژگی را دارد و با تمام ضعفهایش توانسته تبدیل به فیلم متفاوتی در ژانر کمدی شود.
فیلم داستان جوان دیپلم ردی، آس و پاس و علافی به نام فرید (با بازی سام درخشانی) است که زندگی خود را به بطالت میگذراند. او ظاهراً در کنار دوستان علافتر خود در دفتری که بخشی از آن را به خاطر مسائل اقتصادی تبدیل به کافه کردهاند مشغول پژوهش بر روی مسائل علوم انسانی است. یکی از دوستان او جوانی است به نام کوهیار کهندژ (با بازی بانیپال شومون) که دانشجوی دکترای فلسفه است و تازگیها به خاطر نوشتن کتابی جایزه ادبی به ظاهر مهمی هم برده است. کوهیار خودش را نماد تام و تمامی از تئوری ابرمرد نیچه میداند و از دانش خود برای تحقیر و دست انداختن دیگران استفاده میکند. او فرید را رقیب خود میداند و مدام با او کلکل میکند تا ثابت کند از او بهتر است. فرید به کیانا (با بازی بهاره کیان افشار) دختر عشرت (با بازی افسانه چهرآزاد) برای قبولی در فوقلیسانس درس میدهد. عشرت که تمام فکر و ذکرش شوهر دادن دختر بداخلاق و بیادبش است در اوج نا اُمیدی و با پیشنهاد مبلغی کلان به فرید از او میخواهد تا برای کیانا شوهری پیدا کند.
- بیشتر بخوانید
- چشم های سبز و خنده های ماندگار، هفت نقشآفرینی ماندگار سام درخشانی
- خنده با چاشنی سیاست | برترین کمدی سیاسیهای سینمای ایران
اولین نکتهای که هنگام تماشای فیلم جلب توجه میکند صراحت و گزندگی فیلم است. کارگردان بدون هیچ مسامحهای آتش توپ خانهاش روشن میکند و سیلی از نقد را به سمت روشنفکرنمایانی که از فلسفه، ادبیات، جامعه شناسی و… برای ابراز قدرت خود استفاده میکنند روانه میکند. کوهیار کهندژ فیلم «پالتو شتری» بسیار خطرناکتر از فرید و دوستانش است. کوهیار شاید از فرید باسوادتر و موفقتر باشد اما برخلاف فرید و دوستانش بسیار خطرناک است. کوهیار از فلسفه فقط آن چیزهایی را فهمیده و یاد گرفته که به او کمک میکند بر روی مشکلات روحی و روانیاش سرپوش بگذارد. او از فلسفه بهعنوان ابزاری برای تحقیر دیگران استفاده میکند. فلسفه برای کوهیار وسیلهای است که او با کمک آن میتواند به شخصیت حقیر خود رنگ و لعاب ببخشد و آن را موجه جلوه دهد.
اگر خوب دقت کنیم و به اطرافمان نگاهی بیاندازیم در میان دوستان و آشنایان خود کوهیارهای بسیاری میبینید که گزندگی لحن و رفتار تحقیرآمیزیشان به شما و دیگران آسیب رسانده است. علی میرزایی نقد خودش را فقط به محدود به دیگران نمیکند و به تکتک ما بهعنوان مخاطب و تماشاگر فیلم این هشدار را میدهد که مراقب کوهیارهای درونمان باشیم. درون همه ما یک کوهیار وجود دارد که دوست دارد بر دیگران تسلط پیدا کند. آن وجه از شخصیت ما که دوست دارد دیگران را ارعاب کند و با استفاده از این ارعاب برای خود تحسین و افتخار بخرد. همه ما اگر مراقب خودمان نباشیم، میتوانیم تبدیل به کوهیارهای خطرناکی شویم که با رفتارهای غلط دیگران را آزار میدهیم.
علی میرزایی در «پالتو شتری» با صراحت بیان میکند در جهان امروز، جهانی که از تئوریها و نظریههای مختلف فلسفی انباشته شده است نرمال بودن و نرمال زندگی کردن چقدر سخت است. برخلاف درک خشن و سلطه جو کوهیار از نیچه، این فیلسوف مشهور همیشه حسرت جهان قبل از فلسفه را میخورد. جهانی که در آن انسانها میتوانستند بدون حضور این علم پیچیده و عقلانی شاد باشند و به شادمانی بپردازند. کوهیار برخلاف ظاهر بسیار روشنفکری که دارد مانند هیتلر از فلسفه نیچه به شکل ابزاری استفاده میکند و فقط آن بخشی از فلسفه نیچه را برجسته میکند که حس قدرت طلبی او را ارضا کند. در حالی که علی میرزایی اعتقاد دارد فلسفه مانند سایر علوم اگر از انسانها موجود نرمالتری نسازد ذرهای ارزش ندارد.
شاید فرید به لحاظ جایگاه وشان اجتماعی در حد کوهیار نباشد اما انسان نرمالتری است و به خاطر همین نرمال بودن است که از کوهیار جذابتر است. انگیزههای فرید برخلاف کوهیار کاملاً مادی و زمینی است. او به دنبال پول و ماشین است و ادعای بیشتری هم ندارد. همین روراستی و صداقت فرید است که او را از کوهیار متمایز میکند. فرید هرچه که هست متوهم نیست. او از فلسفه به عنوان ابزاری برای تحقیر دیگران استفاده نمیکند و از دانشی که دارد برای رسیدن به منفعت شخصی بهره میبرد. همین صداقت هم باعث شده او شخصیت نرمالتری نسبت به کوهیار داشته باشد و کارگردان بیش از هر چیز برای این موضوع احترام قائل است. برای صداقتی که انسان باید با خودش داشته باشد تا بتواند بدون آزار رساندن به دیگران در این جهان زندگی کند.
«پالتو شتری» یکی از معدود فیلمهای سینمای ایران است که موفق شده مفاهیم غامض و پیچیده فلسفی را به خوبی دراماتیک کند و از این مفاهیم در دل یک داستان مفرح سینمایی استفاده نماید. بدون شک نیچه یکی از بزرگترین و پیچیدهترین فلاسفه جهان است. زبان فخیم و باشکوه این فیلسوف در کنار مباحث پیچیدهای که در کتابهایش بیان میکند از او فیلسوفی ساخته که مخاطبان خاص خودش را دارد. هرکسی نمیتواند حرفهای نیچه را درک کند و از خواندن آثار او لذت ببرد. علی میرزایی اما موفق شده جهان ذهنی این فیلسوف را وارد فیلم خود کند و از مفاهیمی که نیچه برای بیان اندیشه فلسفی خود استفاده کرده به نفع یک داستان مفرح کمدی استفاده نماید.
این موضوع بیانگر آن است که علی میرزایی تسلط خوبی بر روی مفاهیم فلسفی دارد. اما مهمتر از تسلط بر روی مباحث فلسفی توانایی دراماتیک کردن این مباحث است. علی میرزایی با هوشمندی آن قسمتی از فلسفه نیچه را استفاده کرده است که به درد داستان فیلمش میخورده و توانسته با استفاده از این مفاهیم لحظات شاد و جذابی را برای تماشاگر خلق کند. لحظاتی که در کنار خنداندن تماشاگر او را وادار به فکر کردن هم میکند تا از خودش سوالات زیادی بپرسد. سوالاتی که او را به سمت موضوعات مهمتری سوق میدهد. موضوعاتی که مستقیماً به وضعیت امروز او به عنوان یک ایرانی معاصر مربوط میشود.
سوال مهمی که علی میرزایی در فیلم مطرح میکند این است که چرا مفاهیم و مباحث والای فلسفی در ایران تبدیل به کاریکاتور میشود؟ شاید یکی از مهمترین دلایلی که میتوان برای این اتفاق ذکر کرد تضاد زیست جهان فلسفی و عقلگرای غرب با زیست جهان متافیزیکی ما باشد. نگاهی به تاریخ روشنفکری ایرانی نشان میدهد که اکثر روشنفکران ایرانی نتوانستهاند از دانش و سواد خود برای حل بحرانها و مشکلات بزرگی که مردم ایران درگیر آن هستند استفاده کنند. به بیان سادهتر مباحث فلسفی در ایران هیچگاه تبدیل به مباحث انضمامی نشده است و بیش از آنکه مردم را در حل بحرانهایشان یاری کند هیولاهایی مانند کوهیار را تحویل جامعه داده است که با تفسیر بیمارگونه از مباحث فلسفی رنجی به رنجهای مردم افزودهاند. این پرسش بنیادین تماشاگر را به هنگام تماشای فیلم با وضعیتی مواجه میکند که تاکنون آن را تجربه نکرده است. در واقع این فیلم برای تماشاگر ایرانی به مثابه آینهای عمل میکند که تصویر واقعی و حقیقت تاریخی که درگیر آن است را به نمایش میگذارد. حقیقتی که بسیاری تلخ و آزاردهنده است و ذهن تماشاگر را درگیر سوالات اساسی میکند که تاکنون از خود نپرسیده است. سوالاتی که بر سرنوشت او به عنوان یک ایرانی تاثیر بسیار زیادی دارد.
اما «پالتو شتری» فقط به خاطر مضمون متفاوتش فیلم موفقی نشده است. علی میرزایی نشان میدهد که در نوشتن فیلمنامه تبحر بالایی دارد و خوب بلد است از تمام ابزار و عناصر یک فیلمنامه سینمایی برای تعریف یک داستان متفاوت و جذاب استفاده کند. برای مثال نریشن در این فیلم برخلاف بسیاری از فیلمهای سینمای ایران کاربردی زائد و غیردراماتیک ندارد و به خوبی توانسته به بیان داستان توسط نویسنده کمک کند. لحن طنازانه نریشنها در کنار توزیع درست آن در طول داستان باعث شده تا تماشاگر از شنیدن این نریشنها احساس بدی نداشته باشد. موضوع بعدی که «پالتو شتری» را از سایر کمدیهای سینمای ایران متمایز میکند توانایی کارگردان در ساخت و خلق شخصیتها و تیپهای مختلف است. فرعیترین کاراکترهای فیلم هم به خوبی شخصیتپردازی شدهاند و جایگاه دراماتیک خود را در داستان دارند. فروغ مادر کوهیار (با بازی متفاوت پریوش نظریه) و مستانه (با بازی لیندا کیانی) از جمله این شخصیتها هستند.
کاراکترهایی که بهخوبی در خدمت تم مرکزی فیلم قرار گرفتهاند و توانستهاند به نقد صریح و گزنده کارگرذان ابعاد متفاوتی ببخشند. از این منظر شخصیت پدر کوهیار (با بازی شاهرخ فروتنیان) جایگاه ویژهای در فیلم دارد. مردی تلخاندیش و در عینحال بامزه که یکی دو پیراهن بیشتر از جوجه فیلسوفهایی مانند فرید و کوهیار پاره کرده است و به قول خودش فرقش با آنها در این است که میداند در پیله سرنوشت خود گرفتار شده است. علی میرزایی در این فیلم به خوبی موفق شده شوخیهای کلامی و تصویری را با هم ادغام کند و به نتایج جالب توجهی برسد. در یکی از سکانسهای فیلم (سکانس ملاقات کوهیار و کیانا در دانشگاه) علی میرزایی با استفاده از دیالوگهایی مسلسلوار موفق میشود شکلی از کمدی اسکروبال را خلق کند که پیش از این نمونههای موفق آن را در سینمای کلاسیک آمریکا دیدهایم.
علاقهمندان به خرید بلیت فیلم پالتو شتری میتوانند به سایت سینماتیکت مراجعه کنند. اما نمیتوان از «پالتو شتری» حرف زد و به تیم بازیگری جذاب و متفاوت آن اشاره نکرد. سام درخشانی در بهترین بازی کارنامه حرفهای خود موفق شده از آن کاراکتر خنگ و ابله آثار قاسمخانی فاصله بگیرد و شخصیتی خلق کند که هوش و بدجنسی از چشمهای او میبارد. بانیپال شومون هم به خوبی در قالب شخصیت کوهیار فرورفته و توانسته یک شخصیت عقدهای که دارای مشکلات متعدد روحی و روانی است را باورپذیر از کار در بیاورد. در میان بازیگران زن فیلم هم نمیتوان از کنار بازی بهاره کیانافشار به راحتی عبور کرد.
او موفق شده شخصیت یک دختر لوس، ننر و عقدهای را به خوبی بازی کند. دختری که نماد سطحیت جوان امروز ایرانی است. کیانا دختری است ظاهربین و سطحی که خودش را بسیار دست بالا فرض میکند. او در واقع روی دیگر شخصیت کوهیار است. اگر کوهیار سعی میکند به سلطهجویی و قدرت طلبی خود ظاهری فلسفی ببخشد، کیانا بدون اینکه نیازی به پیرایش باطن خود داشته باشد سلطهجو و قدرتطلب است. سایر بازیگران فیلم هم همگی موفق شدهاند حضوری به اندازه، موثر و تاثیرگذار داشته باشند و بازیهای متفاوتی ارائه دهند. بازیهایی که یکی از برگهای برنده و عوامل اصلی جذابیت فیلم است.
واقعا فیلم جذاب و قشنگی بود