یادداشتی بر فیلم «داستان وست ساید»| نوستالژی مدرن

نویسنده: علی زنداکبری

داستان کلاسیک رومئو و ژولیت شکسپیر پس از ساخته‌ی درخشان۱۹۶۱ «رابرت وایز» بر اساس کتاب «آرتور لاورنتز» و موسیقی به یاد ماندنی «لئونارد برنستاین» که در فیلم جدید نیز از آن استفاده شده، همچنین طراحی رقص منحصر‌به‌فرد «جروم رابینز»، بار دیگر بر پرده سینما جانی دوباره گرفته است. فیلمی که جدا از جذابیت‌های مضمونی، هیجانات و چالش‌های بازسازی یک فیلم خاطره‌انگیز، کارگردان مهمی چون استیون اسپیلبرگ را درگیر خود می بیند.

آنچه که استودیوها را به پذیرش ریسک بازسازی آثار کلاسیک وا می‌دارد، بیدار نمودن حس نوستالژی علاقه‌مندان دنیای هنر هفتم است تا از این طریق موفقیت گیشه را در وهله‌ی اول تضمین نمایند. ضمن آنکه حضور نامی به بزرگی اسپیلبرگ تماشاگران را برای دیدن فیلم بیشتر جذب می کند که پی‌آیند آن جوایز معتبری است که بر جنبه‌ی تبلیغاتی اثر نیز برآیند مثبتی خواهند داشت. کمااینکه گلدن‌گلوب بهترین فیلم موزیکال و بهترین فیلم «انستیتو فیلم آمریکا»، اسکار، بفتا و جایزه‌ی «انجمن بازیگران سینما» در رشته‌ی بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای نقش‌آفرینی «آریانا دبز» به‌علاوه کاندیداتوری در شش رشته‌‌‌‌ی دیگر در اسکار نیز چنین انتظاری را برآورده نمود.

سینمای موزیکال در دهه‌های چهل و پنجاه ژانری محبوب بود و با ستارگانی که هنر بازیگری‌شان آمیخته با حرکات موزون و خوانندگی، محبوبیت دوچندانی برایشان به همراه داشت. از جین کلی و فرد آستر تا دبی رینولدز، جودی گارلند، جولی اندروز و… همچنین در این میان ساخت موزیکالی چون «داستان وست ساید» در اوایل دهه‌ی شصت توانایی این ژانر در نشان دادن مضامین عمیق اجتماعی و فرهنگی را به رخ کشید. فیلمی که علاوه‌بر انرژی نهفته در خود راوی قصه‌ی تلخ اقلیت‌ها در مواجه با فرهنگ جدید و تلاش برای پذیرش از سوی جامعه‌ی محلی است.داستان وست ساید

در بازسازی آثار کلاسیک خصوصا آثاری که در ژانر خود مهم و تاثیرگذار بوده‌اند، مقایسه‌ی دو اثر غیرقابل‌اجتناب است. کمااینکه باید توجه داشت امکانات و توانایی‌های فنی عصر حاضر به‌هیچ‌عنوان قابل‌قیاس با اثری که بیش از شصت سال پیش ساخته شده بود، نیست. فیلمنامه‌ی «تونی کوشنر» هرچند برمبنای نسخه‌ی کلاسیک گام برداشته ولی تغییرات مضمونی جدی نیز داشته است؛ دید نژادی حاکم بر اثر همچنان حفظ شده ولی نقش مخرب سیاست‌های کلان حاکمان نسبت به فیلم رابرت وایز ارجحیت دارد.

در همان صحنه‌های نخستین ما با محله‌ی مخروبه‌ای مواجه هستیم که کارگران آمریکایی در حال جابه‌جا نمودن نخاله‌های آن هستند. همین نمایش ابتدایی القاء‌کننده پیام اثر در مواجهه با سیاست‌های حاکمیتی در شهر دهه‌ی پنجاهی است؛ اینکه ما قرار نیست با فیلمی که فقط درگیر موزیکالی عاشقانه است مواجه باشیم. اصولا ساختار درام فیلم‌های موزیکال بر پایه‌ی موسیقی و حرکات موزون شکل گرفته و ضعف آن، درام اثر را متزلزل می کند لذا آنچه که فیلم جدید به آن تکیه کرده تمرکز بر حرکات موزون اثر و خوانندگی بازیگران است که به لطف فناوری امروزی و حرکت سیال دوربین، بی‌پرواتر بین لوکیشن‌ها و بازیگران حرکت می‌کند.داستان وست ساید

استفاده‌ی بیشتر از زبان پورتوریکویی به باورپذیرتر شدن شخصیت‌ها کمک شایانی نموده است، ضمن آنکه استفاده از رنگ‌های گرم و انرژی‌بخش برای بخش لاتین و رنگ‌های سرد برای طبقه‌ی کارگر آمریکایی نیز بر تفکیک طبقاتی – نژادی اثر افزوده است. «داستان وست ساید» قرن بیست و یک خشن‌تر و واقع گرایانه‌تر است، همچنین نورپردازی‌های هدفمند، سایه‌دارتر و حرکات دوربین فیلمبردار چیره‌دست اسپیلبرگ «یانوش کامینسکی»، به شکل گرفتن فضای تیره و خشن فیلم اسپیلبرگ کمک شایانی نموده است.

کامینسکی باسابقه به واسطه‌ی سال‌ها کار با اسپیلبرگ با زبان تصویری او به خوبی آشناست و به قابلیت‌های متنوع حرکات دوربین و لنزش وقوف کامل دارد. کمااینکه در آثار قبلی اسپیلبرگ همچون «نجات سرباز رایان» و «فهرست شیندلر» تسلط خود را نشان داده بود. در همین فیلم به زوایای دوربین در ملاقات اول تونی و ماریا و اولین برخورد دو گروه جت‌ها و کوسه‌ها دقت نمایید؛ دیالوگ‌های رد و بدل شده به موازات طراحی رقص با دقت «جاستین پک» کاملا با حرکت دوربین کامینسکی در یک جهت حرکت می کنند تا چرخش مورد نظر اسپیلبرگ را در تم اثر نسبت به اثر کلاسیک برآورده نماید.داستان وست ساید

در «داستان وست ساید» جدید روایت مشکلات اقتصادی، درگیری‌های نژادی و جنسیتی، مشکلات گسترش فقر در جامعه‌ای بدون عدالت در کنار حاکمانی که از کنترل اوضاع ناتوان هستند بر رمانس عاشقانه‌ای که اعضای دو گروه را بیش‌از‌پیش درگیرمی‌نماید، ترجیح داده شده است. به‌طورکلی فیلم دارای کاراکترها و شخصیت‌های متعددی است که هیچ‌کدام اضافه نیستند بلکه به خوبی توسط کارگردان مدیریت و استفاده شده‌اند. نقش زنان در فیلم اسپیلبرگ مهم‌تر و بیشتر از فیلم کلاسیک است، زنان اثر او مستقل‌تر، مصمم‌تر و جدی‌تر به دخالت در جامعه‌ی مردسالانه یورش می‌برند.

اسپیلبرگ با شخصیت آنیتا (آریانا دبز) مسئله‌ی خشونت و فمینیسم را در جامعه‌ی فیلمش برجسته می‌کند و او را به‌عنوان نماینده‌ی خود در به نمایش درآوردن مسائل ناهنجار در ساختار اجتماعی فیلم معرفی می‌کند. فیلم با حفظ هسته‌ی با اصالت و زیربنایی خود به طرح مشکلات دنیای امروز با ساختاری قدیمی دست زده و علاوه‌بر نگاهی غریب و حسرت‌وار به دوران گذشته، یاد‌آورهمان مشکلات با اولویت‌هایی جدید و در قالب ساختاری موزیکال است که تنها معجزه‌ی سینما قادر به نمایش آن است.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.