نقد فیلم «زالاوا» | دور از محدوده‌های تکراری

«زالاوا» فیلم جاه‌طلبانه‌ای است و آن را می‌توان هم در تلاش ارسلان امیری و همکارانش برای بازی ژانری با پیش‌زمینه‌های ذهنی تماشاگر ردیابی کرد و هم در بهره‌گیری از جغرافیایی که کمتر در سینمای ایران مورد توجه قرار گرفته است. با این وجود، مهم‌ترین جاه‌طلبی امیری در اولین ساخته‌ی سینمایی‌اش به‌عنوان کارگردان را می‌توان تلاش برای پرورش داستان و انتقال شکلی از جهان‌بینی دانست که قرار نیست محدود به یک زمان و مکان خاص باشد. همین ویژگی، «زالاوا» را به یک فیلم کمیاب در مقیاس سینمای سال‌های اخیر ایران تبدیل کرده است.

طبیعی است که فیلم‌ها در خلأ ساخته نمی‌شوند و به‌هرحال از محیط پیرامون تأثیر می‌پذیرند اما اگر فیلمنامه‌نویس و کارگردان از آگاهی و دانش عمیقی برخوردار باشد، می‌تواند ضمن تأکید بر آن تأثیرپذیری، به عمق یک جهان‌بینی نفوذ کند. این‌جاست که بسیاری از فیلم‌های خوب، بخشی از ذات تکرارشونده تاریخ را بازتاب می‌دهند (حتی اگر نیت سازندگان آن اثر چنین چیزی نباشد). ارسلان امیری در «زالاوا» در رسیدن به این مقصد کم‌وبیش موفق نشان می‌دهد و همین باعث می‌شود که بتوان به این فیلم احترام گذاشت.

داستان فیلم زالاوا در دهه‌ی ۱۳۵۰ و در یک منطقه‌ی روستایی می‌گذرد. یک استوار جوان و فردگرا به نام مسعود احمدی (با بازی نوید پورفرج) در آخرین روز حضورش در آن‌جا کماکان به تلاش خستگی‌ناپذیرش برای مقابله با اعتقاد راسخ اهالی روستا به حضور جن در منطقه ادامه می‌دهد. او در این راه باید با جن‌گیری به‌نام آمردان (پوریا رحیمی سام) دست‌به‌یقه شود که به‌شدت مورد احترام اهالی روستا است. بنابراین درگیری مسعود با آمردان به‌معنای قرار گرفتن او در مقابل (تقریباً) تمام اهالی روستا است.زالاوا

کلیدی‌ترین دیالوگ فیلم در همان دقایق ابتدایی بیان می‌شود. وقتی نیروهای پاسگاه دارند تفنگ‌های اهالی روستا را (البته بعد از دستکاری کردن‌شان) به آ‌نها برمی‌گردانند، دیالوگی در این مورد پیش می‌آید که حالا و با تفنگ‌های خراب، کاری از دست اهالی برنمی‌آید. یکی از نیروها به این اشاره می‌کند که تفنگ خراب هم در دست این افراد خطرناک است و مسعود چرخه را با گفتن جمله‌ای با این مضمون کامل می‌کند که آن‌چه در سر اهالی روستا وجود دارد، از تفنگ‌هایی که در دست دارند خطرناک‌تر است. این سکانس نه‌تنها یک کاشت بسیار مهم داستانی را انجام می‌دهد که در یکی از لحظات کلیدی فیلم مورد استفاده قرار می‌گیرد، بلکه به مضمون اصلی اشاره می‌کند. کل فیلم «زالاوا» را می‌توان در مورد این دانست که فکر عقب‌مانده از تفنگ هم خطرناک‌تر است و می‌تواند زندگی خیلی‌ها را نابود کند.

یکی از ویژگی‌های قابل‌ذکر «زالاوا»، جنس ارتباطی است که با الگوهای ژانری برقرار می‌کند. در نگاه اول، خط داستانی فیلم ممکن است مناسب ساخت اثری متعلق به ژانر وحشت به‌نظر برسد. اما امیری (لااقل در مرحله گسترش داستان) به‌سمت خلق یک فیلم ترسناک حرکت نمی‌کند. در واقع روند گسترش ماجرا، به‌جز معدودی از قسمت‌ها (به‌طور ویژه سکانس طولانی و خوب‌اجراشده بازداشتگاه که در آن هم ایجاد حسی از وهم و دلهره برای درک تردید درونی قهرمان ضروری است)، حتی انتظار رویارویی با الگوهای ژانر وحشت را هم در ما به وجود نمی‌آورد. با این وجود، از نظر اجرایی با تمهیدی روبه‌رو هستیم که در فیلم‌های ترسناک معمول است. نماهای تعقیبی پرتعداد فیلم، به‌تدریج این حس را ایجاد می‌کنند که یک فرد مرموز (جن؟) در حال تعقیب شخصیت‌ها است. امیری این‌گونه سعی می‌کند به‌جای تبدیل شخصیت‌ها به دو قطب قطعی و ساده، به تردیدی دامن بزند که از طریق شخصیت‌پردازی آمردان تقویت می‌شود.زالاوا

آمردان می‌توانست یک کلاه‌بردار و سوءاستفاده‌گرِ خبیث و تک‌بعدی نمایانده شود. اما امیری و همکاران فیلمنامه‌نویسش (آیدا پناهنده و تهمینه بهرام) ترجیح داده‌اند ماجرا را به‌شکلی پیچیده‌تر مطرح کنند. ما در لحظاتی آمردان را در خلوت مشاهده می‌کنیم که نه‌تنها به ریش اهالی روستا نمی‌خندد بلکه با جدیت تمام مشغول کار است و حتی از نظر جسمی دچار مشکل می‌شود. او آدمی است که ظاهرا به کار خود ایمان و اعتقادی تمام‌وکمال دارد. شکل پردازش شخصیت آمردان در کنار تمهید اجرایی ذکرشده، همان تردیدی را در ما ایجاد می‌کند که حتی قهرمان داستان هم دچارش می‌شود: آیا این امکان (حتی به‌اندازه یک درصد) وجود دارد که اهالی روستا راست بگویند؟ آیا ممکن است واقعا جن به سراغ اهالی آن منطقه آمده باشد؟

تردید ایجادشده منجر به شکل‌گیری این پرسش در مخاطب می‌شود که اگر خود او در شرایط مشابهی قرار داشت، واقعا طرف چه کسی را می‌گرفت. آیا می‌توان اهالی روستا را به‌سادگی جاهل یا خرافاتی دانست و خشم مسعود را عصیان یک مرد آگاه و خردمند در جمع افراد ساده‌انگار قلمداد کرد؟ سازندگان «زالاوا» سعی می‌کنند تا گرایش مشخصی در راستای تأیید پرسش‌های ذکرشده در مخاطب به وجود آورند اما در بیان یک پاسخ قطعی هم خست به خرج دهند. این یکی از ویژگی‌هایی است که به پیچیدگی کار اضافه می‌کند.

البته لازم به ذکر است که علی‌رغم تردید، فرآیند خلق همدلی با مسعود احمدی به‌خوبی انجام می‌شود چون حتی اگر به‌طورکامل از محق‌بودن او به‌عنوان فرد آگاه مطمئن نباشیم، جایگاه او را به‌عنوان یک «دیگری» در جمع خودی‌ها به‌تمامی درک می‌کنیم. چراکه از ازل گرایش مخاطبان شکل‌های مختلف داستان‌گویی به این بوده که در میان یک جمع همگون و یک فرد ناهمگون، به دومی نزدیک‌تر شوند. ضمن اینکه ما هیچ‌وقت درکی را که از رفتارهای مسعود به ما منتقل می‌شود، از اهالی روستا پیدا نمی‌کنیم و همین ما را به این سمت می‌برد که کفه ترازو را کاملا به‌سمت مسعود سنگین‌تر بدانیم.

فیلم-زالاوا

در کنار ویژگی‌های مثبتِ ذکرشده، شاید بتوان این ضعف را به «زالاوا» منتسب کرد که فیلم به‌اندازه‌ای عمق نمی‌یابد که قابلیتش را دارد. در طول داستان، احتمالاتی برای وقوع حوادث رخ‌داده مطرح می‌شود که عملا به یک کاشت بدون برداشت تبدیل می‌شوند. به‌عنوان مثال یکی از شخصیت‌ها به احتمال توطئه‌آمیز بودن حوادث و ارتباط آن با اهالی روستایی دیگر اشاره می‌کند. اما این اشاره هر چند قابلیت این را دارد که فیلم را وارد سطح جدیدی کند اما پرداخت مناسبی ندارد. نه چیز بیشتری در مورد آن روستای دیگر می‌فهمیم و نه در ادامه بهره‌ای از این احتمال می‌شود.

این در حالی است که اگر در ابتدا به‌عنوان یک امر کاملا محتمل با این قضیه روبه‌رو می‌شدیم و به‌تدریج احتمال پذیرش آن کاهش می‌یافت (یا دقیقا برعکس) امکان استفاده‌های خلاقانه‌ای از ابهامِ پدیدآمده برای سازندگان «زالاوا» فراهم می‌شد. ضمن اینکه به‌نظر می‌رسد فیلمنامه از معضل خالی‌بودن در پرده‌ی میانی رنج می‌برد. پس از سکانس پرتعلیق بازداشتگاه، مسیر حرکت فیلم دچار افت می‌شود تا به حادثه نهایی نزدیک می‌شویم و فیلم دوباره اوج می‌گیرد.زالاوا

با این وجود «زالاوا» فیلم مهمی برای سینمای ایران است؛ فیلمی با فیلمنامه‌ی خوب، اجرای حساب‌شده و بازی‌های به‌یادماندنی که از محدوده‌های رایج و تکرارشونده سینمای ایران فاصله گرفته و سعی می‌کند به محدوده‌هایی عمیق‌تر، پیچیده‌تر و تأثیرگذارتر نفوذ کند که در این راه به نتیجه‌ی قابل‌قبولی دست می‌یابد. «زالاوا» می‌تواند سکوی پرتاب نوید پورفرج برای فرار از کلیشه‌ای شدن باشد. همچنین پوریا رحیمی سام هم در نقش آدم مرموزی که قرار نیست به این سادگی‌ها از درونیاتش باخبر شویم، درخشان است. بنابراین می‌توان «زالاوا» را فیلمی دانست که در رسیدن به مهم‌ترین هدفش موفق عمل می‌کند.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.