نویسنده: بهروز بیات
شاید چیزهایی دربارهی واکنشهای صفر و صدی تماشاگران به آخرین فیلم کراننبرگ در جشنوارهی کن شنیده باشید. «جنایت های آینده» فیلمی است در زیرگونهی بادیهارور (وحشت جسمانی) با مایههای نوآر که به غایت آزاردهنده، نفرتانگیز و در عینحال تماشایی است. آنطورکه مجلهی ورایتی گزارش داد، برخی تماشاگران در طول نمایش فیلم سالن را ترک کردند. حال آنکه بقیه تا آخر نشستند و ۷ دقیقه ایستاده برایش کف زدند.
اول از همه بگویم که گزارشهای مربوط به تشویقهای طولانی در جشنوارهی کن برای من جالب است و این قبیل خبرها را دنبال میکنم. از ۱۱ دقیقه تشویق ایستاده برای «حرامزادههای پستِ» کوئینتین تارانتینو در سال ۲۰۰۹ گرفته تا تحسین ماراتونیِ ۱۷ دقیقهای «شیطان نئونیِ» نیکلاس وندینگ رفن در سال ۲۰۱۶ تا حتی تشویق ۲۲ دقیقهای «هزارتوی پَن» گیلرمو دلتورو در سال ۲۰۰۶.
فکرش را بکنید؛ ۲۲ دقیقه! اگر همین حالا بایستید و ۲۲ دقیقه تشویق کنید، آنچنان خسته و کمرمق میشوید که دیگران چشم از شما برنمیدارند. فکر میکنم رکورد اینجانب برای ایستاده تشویق کردن ۸ دقیقه باشد که به قهرمانی باشگاه بیسبال «شیکاگو وایتساکس» در مسابقات سال ۲۰۰۵ برمیگردد.
- بیشتر بخوانید
- برترین سریال های مارول | از «دردویل» تا «پانیشر»
- معرفی ۱۴ سریال کوتاه و جذاب
- برترین های دنیل کریگ | متفاوت ترین جیمزباند تاریخ سینما
حال که کابوس چندشآور و دیستوپیایی (ویرانهشهری) کراننبرگ را تماشا کردهام و صحنههای تکاندهندهی گوناگون از تکهپارهکردن اندامهای بدن با جراحی را در کنار دیگر تصاویر هولناک دیدهام. به همین دلیل برایم قابل درک است که چرا برخی بینندگان همان اوایل فرار را بر قرار ترجیح دادند و بعضی دیگر در عین دافعهبرانگیزبودنِ فیلم سر شوق آمدند. من سالن را ترک نکردم چون هرگز پیش از تمامشدن هیچ فیلمی چنین کاری نمیکنم (در مرام من نیست). البته ایستاده هم به تشویق آن مشغول نشدم (از روی صندلی بلند شدم اما فقط برای اینکه میخواستم از آنجا بروم).
خلاصه داستان جنایتهای آینده
واکنش من نسبت به آخرین ساختهی کارگردان پرآوازهی کانادایی چیزی بینابین بود؛ در عین آنکه کراننبرگ در لحظاتی برای ایجاد شوک در تماشاگر به افراط در المانهای بصریِ چندشآوری رو میآورد که وجه مشخصهی سینمای اوست، «جنایت های آینده» اثری مفرح اما هراسانگیز است که فکر منسجمی پشت ساختهشدن آن وجود دارد.
همچنین علیرغم افراطی که در اجرای صحنههای وحشتناک فیلم است، این اثر کراننبرگ بیانیهای سنجیده و منطقی پیرامون مقولاتی مثل خودزشتانگاری بدن و اقدامات افراطآمیزی که برخی آدمها در دنیای واقعی انجام میدهند تا بدنشان را هرطور که است با تراشیدن، شکافتن و تَتوکردن دگرگون کنند.
خیلی راحت اذعان میکنم که در طول تماشای فیلم چندباری بهشدت معذب شدم. در یک مورد هم، زمانیکه یکی از دل و روده درآوردنهای چندشآور را روی پرده دیدم با صدای بلند غرولند کردم و اگر بخواهم دوباره به تماشای آن بنشینم، محال است در حال جویدن محتویات کاسهی بزرگِ خوراکیها صدای خود را بالا ببرم. اما با همهی اینها نمیشود تأثیر داستان هولناک، بحثبرانگیز و آزاردهندهای را انکار کرد که دیوید کراننبرگِ ۷۹ ساله آن را تعریف میکند.
او که لحظات کلاسیکشدهای از شوک و خون را از همان آثار نخستین خود «هار» (۱۹۷۷)، «اسکنرها» (۱۹۸۱)، «مگس» (۱۹۸۶) و «دوقلوها» (۱۹۸۸) تا به امروز خلق کرده است. «جنایتهای آینده» مطمئنا بهترین فیلم سال ۲۰۲۲ نیست اما بدونشک عجیبوغریبترینشان است.
«جنایتهای آینده» در یونان فیلمبرداری شده، اما اینطور به نظر میرسد که داستان آن در آیندهای نزدیک و در مکانی نامعلوم میگذرد. دنیای عجیبی که ماشین و ربات بر آن حاکماند، شهرها جمعیت پراکندهای دارند، کشتیهای متروکه در سواحل به گل نشستهاند و تکنولوژی ملغمهای شده از دوربینهای سبک و قابل حملِ دههی ۱۹۸۰ و تخت و صندلیهای حیرتانگیزی که بهجای آسایشبخش بودن ابزاری برای شکنجهاند.
هرگز به ما گفته نمیشود چرا کرهی زمین چنین ویران شده است (شاید بتوان آن را به تغییرات آبوهوایی ربط داد). اما چیزی که باقی مانده، مکانی مخوف و غریب است که اندک بازماندگان ساکن آن به موجوداتی تغییر ماهیت دادهاند که درد یا لذت را حداقل در مفهوم متعارفی که دارد، احساس نمیکنند. برخی انسانها بهخاطر موقعیتی که به «سندروم تکاملِ شتابگرفته» مشهور شده است، اندامهای داخلی جدیدی در بدنشان رشد میکند و دگرگونیهای عجیبی را در قسمتهای خارجی تجربه میکنند.
ویگو مورتنسن، هنرپیشهی موردعلاقهی کراننبرگ که پیشتر در «سوءسابقه» و «وعدههای شرقی» بازی کرده، نقشآفرینِی بهشدت گیرا، تودار و کنترلشدهای در «جنایتهای آینده» ارائه داده است. او در نقش سائول تِسنِر ظاهر میشود که همراه شریکش کاپریس با بازی لئا سیدو، اجراکنندهی نمایشهای محبوب دونفرهاند.
آنها زوج متعارفی نیستند و عملکردشان به اینگونه است که کاپریس با مهارت از یک ریموتکنترل استفاده میکند تا چاقوهای جراحی را با دقت هدایت کند و اندامهای جدیدی را که در بدن سائول شکل گرفتهاند، بس از ماساژدادن و تَتوکردن خارج کند. (با توجه به اینکه چنین پروسهای مستلزم آه از سینه بلندشدن، نفسنفسزدن و حتی نالهکردن است، این دیالوگِ یکی از شخصیتهای فیلم که «عمل جراحی نوع جدیدی از رابطهی جنسی است» توجیه منطقی دارد).
این فقط یکی از راههاست که طی آن بدن انسان به گونهای عجیب و آزاردهنده با شرایط سازگار میشود و جهش پیدا میکند. خردهپیرنگی که سرانجام به قصهی سائول و کاپریس پیوند میخورد، داستان زنی است که پسربچهی ۸ سالهاش را به قتل رسانده چون این کودک توانایی خوردن و هضمکردن پلاستیک را داشته و از نظر زن دیگر انسان نیست. در این بین با انواع و اقسام شخصیتهای عجیبوغریب روبهرو میشویم، از جمله ویپِتِ همیشه شاد و خندان که مدیر سازمانی موسوم به «ادارهی ثبت ملی» است که هنوز وجههی قانونی پیدا نکرده؛ دستیار ویپت، تیملین (با بازی کرستن استوارت) که دائم با خودش درگیر است و در ادامه به سائول علاقهمند میشود.
همچنین کارآگاهی سیاهپوست از «ادارهی جدید پلیس امنیت اخلاقی» که مشغول تحقیق دربارهی گروهِ فرقهگونهای است که از نظرشان سائول شخصیت مسیحواری از آینده است. همچنین دو زن خطرناک و حاضرجواب که کارکنان یک شرکت پیشرفتهی مهندسیاند و همانقدر راحت لباس از تن در میآورند که دریلهای برقی را در جمجمهتان فرو میکنند و کارتان را در سهسوت میسازند.
بسیاری از جزئیات هولناک و آکنده از خون «جنایت های آینده» در سکانسهای کلیدی و مهم فیلم به هم پیوند میخورند. در واقع شعر خالص سینمایی لحظهای است که کراننبرگ کلوزآپی از چهرهی مورتنسن میگیرد که ظاهرا آن را از یکی از فیلمهای کلاسیک اکسپرسیونیستی آلمانیِ یک قرن پیش بلند کرده است. وحشت جسمانی در سرتاسر «جنایت های آینده» به وفور یافت میشود اما کارگردانی استادانهی کراننبرگ و نقشآفرینیهای باورپذیر گروه بازیگران فیلم باعث شده تا تماشاگر با آدمهای محزونی همراه شود که تلاش میکنند تا خودشان را با این دنیای جهنمی که به ارث بردهاند، سازگار کنند. حتی زندگی در چنین دنیایی را با اجرای مراسمی آیینی جشن بگیرند.
ریچارد روپِر، یواِساِی تودِی
بسیار زیبا جذاب
ممنون از مطلب خوبتون