«مجبوریم» در ظاهر تفاوتی با فیلمهای قبلی درمیشیان ندارد، همان سبک بصری و همان بنبست داستانی؛ گویی در حال دیدن همان فیلمهای قبلی هستیم و فقط بازیگران تغییر کردهاند. در ادامهی این مطلب به نقد فیلم مجبوریم میپردازیم.
- بیشتر بخوانید
- همه چیز درباره فیلم «علفزار»
- همه چیز درباره فیلم «چند میگیری گریه کنی ۲»
- بهترین نقشهای مکمل سینمای ایران
سبک بصری
تصور کنید با خیال راحت روی مبل خانهتان نشستهاید و اخبار تلویزیون به یکباره و بدون هیچ هشداری، تصویری از کشتن یک متهم یا رفتار خشونتآمیز با معترضان خیابانی را پخش میکند. یا در خیابان مشغول پیادهروی هستید و در فاصلهی چند متریتان نزاعی خونین در میگیرد. چه حسی به شما دست میدهد؟ ترس؟ تشویش؟ اضطراب؟ یا لذت و کنجکاوی. فرقی نمیکند؛ به هرحال شما از حالی که داشتهاید خارج شده و به حال روحی که انتظارش را نداشتید پرتاب شدهاید.
شوک ناشی از مواجه با موضوعی نامطلوب یا متفاوت با روتین زندگیتان باعث میگردد سیر تفکرات و تصاویر ذهنیتان دچار گسست و پرش شود. مدام آن صحنه را به یاد میآورید و دلتان میخواهد فراموشش کنید یا پیوسته به یاد آن صحنه هستید و دوست دارید بدانید عدالت در مورد آن موقعیت برقرار شده یا خیر. سبک بصری فیلمهای درمیشیان متاثر از حالت ذهنی انسانها در چنین موقعیتهایی است. پرشهای مداوم تصویر، زومهایی که نشان از تاکید بر موضوعی تکرارشونده دارند و ریتمی تند که باعث ایجاد تشویش میشوند. مجموعهی این تمهیدهای بصری، بیننده را همچون شخصیتها در حالتی قرار میدهد که گویی خودش در موقعیتی نامطلوب قرار دارد و مانند شخصیتها شوکه شده است.
بنبست داستانی
درمیشیان راوی استیصال است، چراکه او شخصیتهای فیلمهایش را در موقعیتی قرار میدهد که نه راه پس و نه راه پیش داشته باشند؛ باتلاقی که هر چه بیشتر در آن دستوپا میزنند بیشتر فرو میروند. هیچ راه نجاتی وجود ندارد و تلاش برای حل مشکل تقاصی به بزرگی جان انسانها دارد. بدین ترتیب شاهد بنبستهایی داستانی هستیم که در انتهای فیلمهای درمیشیان ایجاد میشوند. مجموعهی مشکلات شخصیتها را به جایی میرسانند که آخر راه است اما نهتنها خبری از گشایش نیست بلکه دیگر امیدی به بهبود نیز وجود ندارد. به عبارت دیگر، درمیشیان در ابتدای فیلمهایش مسئلهای لاینحل را پیش میکشد و شخصیتهایش را مجبور به تلاش میکند تا مسئله را حل کنند. اما در انتها معلوم میشود چند گره کور دیگر هم به مسئله ابتدایی اضافه شده است.
کنش و واکنش
درمیشیان دوست دارد بدون حرف اضافه و پردهپوشی به سراغ اصل مطلب برود، بیمحابا به دل موضوعی ملتهب بزند و به جای بسترسازی، پرداخت جزئیات داستانی و کاوش در انگیزهی شخصیتها، همان چیزی که در سر دارد را به بیننده نشان دهد. به عبارت دیگر، فیلمهای درمیشیان بهجای حرف زدن در مورد دُملی چرکین، بیواسطه خود دُمل را به تصویر میکشند و اِبایی ندارند با دستکاری کردن دُمل باعث بیرون ریختن چرک درونش شوند.
به همین دلیل است که فیلمهای او برای اکران همواره با مشکل مواجه میشوند، به سیاهنمایی متهم میگردند و در نهایت با حذف صحنههای مهمی از فیلم به نمایش در میآیند. همچنین بعد از آن نیز، بینندگان و منتقدان، فیلمها را بهخاطر نمایش بیدلیل حجم بالایی از فلاکت و کثافت، بیشتر مناسب نمایش در جشنوارهها ارزیابی میکنند تا اینکه تلاشی برای بیان و حل مشکلات باشد. با اینحال، درمیشیان هیچگاه از ترسِ واکنش مخاطبان، تغییری در کُنش سینماییاش ایجاد نکرده است. به هر دلیلی که برای خودش دارد، فیلم به فیلم به سراغ موضوعی سختتر، عجیبتر و ملتهبتر رفته و در این شورهزار به حرکت در مسیری که خودش متربهمتر ساخته، ادامه داده است.
مجبوریم | دوئل
فیلم مجبوریم ادامهی منطقی راهی است که با «بغض» شروع شده است. اگر بخواهیم به نقد فیلم مجبوریم بپردازیم باید بیان کنیم که این فیلم در نمایش بیواسطه و حتی بیمنطق پلشتی و دنائت از هیچ کوششی فروگذار نکرده است. همچنین به موضوع عقیم شدن و عقیمسازی به شکلی بیواسطه پرداخته و در نهایت با واکنشهای تند بینندگان و منتقدان مواجه گردیده است. با جستوجویی ساده در فضای مجازی میتوانید شاهد تنفری باشید که کاربران نثار این فیلم میکنند. حتی بدون دیدن فیلم نیز میتوان بهراحتی حس کرد که «مجبوریم» بینندهاش را خشمگین و عصبانی کرده و بدون آنکه اجازه دهد این عصبانیت در جایی تخلیه شود، او را به حال خود رها میکند.
از اینرو، انتظار داشتم بعد از دو فیلم بد «عصبانی نیستم» و «لانتوری»، «مجبوریم» هم حوصلهام را سر ببرد و سرخوردهام کند. اما برخلاف انتظارم، «مجبوریم» آنقدر که انتظار داشتم آزارم نداد و عصبانیام نکرد. آن هم بهعلت تفاوت کوچکی که «مجبوریم» نسبت به فیلمهای قبلی درمیشیان دارد. نکتهی ظریفی که باعث شد انفجار این حجم از مشکلات و مصائب در یک فیلم برایم قابل تحمل باشد. «مجبوریم» سه خط داستانی را به شکل همزمان پیش میبرد و به سرگذشت سه زن با جایگاههای اجتماعی متفاوت میپردازد:
زن اول: گلبهار (با بازی پردیس احمدیه)، دختر کارتونخوابی که با اجاره دادن رحمش روزگار میگذراند و متوجه میشود لولههای رَحمش بسته شده است.
زن دوم: سارا (با بازی نگار جواهریان)، وکیلی که به گلبهار کمک میکند تا بفهمد لولههای رحمش به چه دلیل و توسط چهکسی بسته شده است.
زن سوم: دکتر پندار(با بازی فاطمه معتمد آریا)، دکتر زنانی که زمانی گلبهار را جراحی کرده و حالا متهم اصلی پرونده است.
درمیشیان در فیلمهای قبلی خود بر شخصیتهایی از جنس گلبهار و طبقهی اجتماعی آنها متمرکز بود. داستان زندگی آنها را تعریف میکرد و به حال خودشان و سرنوشت محتومشان دل میسوزاند (حتی اگر مثل پاشای «لانتوری» اسیدپاشی کرده بودند). اما در «مجبوریم» خیلی سریع و ساده از روی خط داستانی گلبهار عبور میکنیم تا به خطوط داستانی سارا و دکتر پندار برسیم. این فیلم از میانههای داستان به بعد به دوئل میان سارا و دکتر پندار میپردازد. وکیلی سرسختی که خط قرمزش حقوق بشر است و در مقابل دکتر به ظاهر دلسوز اما بیرحمی که اصلاحات اجتماعی را به شکلی که خودش دوست دارد پیش میبرد، قرار میگیرد؛ نکتهی ظریف «مجبوریم» در همین دوئل نهفته است.
اگر فیلمهای قبلی درمیشیان تنها به نمایش مستقیم و بیظرافت معضلی اجتماعی اکتفا میکردند، «مجبوریم» سطح را بالاتر برده و تقابل آدمهای را به تصویر میکشد که سعی در حل کردن مشکل دارند. وکیل و دکتر هر یک به پشتوانهی دانش نظری و عملی خود از نظریهای پشتیبانی میکنند که موضوع آن زندگی یا بهتر است بگوییم حق زندگی گلبهار است. این یعنی آدمهایی که به هر دلیلی جایگاه اجتماعی بالاتری نسبت به یک کارتونخواب دارند، به خودشان حق میدهند بر سر حق زندگی گلبهار با هم بحث کنند. راستش مهم نیست در این ماجرا حق با وکیل است یا دکتر؛ یا در پایان داستان دوباره با یک بنبست رو به رو هستیم، مهم این است که درمیشیان برای اولینبار دوربینش را به سمت آدمهایی گرفته که متوجه نیستند نتیجهی این دوئل هر چه باشد، بازنده باز هم گلبهار و گلبهارها هستند.
نقدتون منصفانه و عالی بود.
با جمله آخرتون هم ترکوندین و لُب مطلبو ادا کردین.
کل فیلم تو جمله آخر نقد شما خلاصه شده بود.
ممنونم از شما
این فیلم محل بحث زیادی در میان من و دوستانم شده بود. بالاخره یک نقد خوب و قوی درباره این فیلم دیدم که مسئله اصلی فیلم و درک کرده بود. ممنون از آقای جوانی بابت نقد درخشان شون.