اگر تصویر ذهنیتان از شخصیت بتمن به سهگانهی کریستوفر نولان «بتمن آغاز میکند»، «شوالیه تاریکی» و «شوالیه تاریکی برمیخیزد» باز میگردد، این احتمال وجود دارد که «بتمنِ» مت ریوز حسابی شما را سَرخورده کند. در «بتمن» خبری از آن شکوه و جلال بصری، پیچیدگیهایِ روایی و ایدئولوژی غالب بر داستان نیست. در انتها همهچیز ساده و دو بعدی میشود تا درک داستان و شخصیت اصلی آن به سادگی برای تمامی سلیقهها و سنین میسر باشد. شاید به همین دلیل است که بروس وین در «بتمن» جوان خام، منزوی و ترسیدهای به تصویر کشیده میشود؛ جوان پریشانحالی که تازه در ابتدای مسیر انتقام قرار دارد. برخلاف بروس وینِ «شوالیه تاریکی» که مردی سرد و گرم چشیده و آماده برای مقابله با هر نوع تهدیدی است.
- بیشتر بدانید
- معرفی ۷ سریال کوتاه و جذاب
- نقد و بررسی فیلم «کوچه کابوس» Nightmare Alley | نئونوآر مدرن در فضایی کلاسیک
- یادداشتی بر فیلم «تیک تیک بوم» Tick, Tick Boom | تو خود حجاب خودی از میان برخیز
داستان: سفر ادیسهوار کارآگاه خام
ریوز برای بازتعریف شخصیت بتمن، گاتهام را دوباره به بیننده معرفی میکند. شهری رو به تباهی که دیگر امیدی به احیای آن نیست. سیاستمداران در فساد غرق شدهاند، خلافکاران بهراحتی در شهر جولان میدهند و مردم برای تفریح به جان یکدیگر میاُفتند. در این بین بروس وین(با بازیِ رابرت پتینسون) خودش را پشت نقابِ بتمن پنهان کرده و شبهنگام در شهر ظاهر میشود تا انتقام مظلومین را از ظالمان بگیرد. اما همینطور که بتمن درگیر خُرده جنایتهاست، ریدلر(با بازیِ پل دینو) بازی خونباری را آغاز میکند تا به بتمن نشان دهد جنگ قدرت سیاستمداران چه بلایی بر سر گاتهام آورده است.
اینجاست که بتمنِ ریوز برخلافِ بتمنِ نولان به جای پناه بُردن به زورِ بازو و تجهیزات و روابطش در قالب کارآگاهی فرو میرود که باید معماهای سختِ ریدلر را حل کرده و مانع از جنایتهای دنبالهدار او بشود. بتمن در این راه از کمک و حمایتِ کمیسر جیمز گوردون(با بازیِ جفری رایت) بهره برده و به مرور در مییابد که سرنخ تمامی ماجراها در دست پنگوئن(با بازیِ کالین فارل) است؛ اما این تازه آغاز راه است.
«بتمن» یک ساعت از زمان سهساعتهاش را به معرفی گاتهام و شخصیتها اختصاص میدهد. پس از آن با شناخت نسبی از شخصیتها و موقعیتشان در گاتهام، میتوانیم معمای اصلی که پشت معماهایِ ریدلر پنهان شده را تشخیص دهیم. معمای اصلی این است: چرا ریدلر، بتمن را مخاطب جنایتهای خود قرار داده؟ پاسخ به این سوال منوط به آشنایی با گذشتهی بتمن و درک طرز تفکرِ ریدلر است. اینکه میان گذشتهی بروس وین و عدالتخواهی ریدلر چه تناسبی برقرار است و واکنش متفاوت آنها به اتفاقاتی که در گذشته اُفتاده، چه نمودی در آینده پیدا خواهد کرد. بنابراین با داستانی کارآگاهی روبهرو هستیم که کلید حل معمای آن شناختی است که کارآگاه قرار است نسبت به خودش پیدا کند. سفری ادیسهوار که طی آن بروس وین میفهمد چرا برای رسیدن به آرمانهایش نیازمند پنهان شدن پشت نقاب بتمن است.
سبک: نئو-نوآر
با اینکه «بتمن» فیلمی اَبرقهرمانی است اما شکل روایت و سبک بصری فیلم تداعیکنندهی نئو-نوآرهای دههی ۱۹۹۰ است. اکثر صحنههای «بتمن» در شب اتفاق میاُفتند، تاریکی بر صحنه حاکم است و باران بیوقفه میبارد. بتمن نمیداند چه حادثهای در کمین است اما با شک و تردید و بها دادن به سرگشتگیهای روانیاش تقدیر محتومی که برایش رقم خورده را میپذیرد و به آن تن میدهد. از سوی دیگر با همین عدماعتمادی که به رستگاری دارد، کتومن(با بازیِ زوئی کراویتز) را به خود جذب کرده و از خود میراند. اینها همگی نشانههایی از تأثیرپذیری از فیلم نوآرها و وابستگی به شکل نورپردازی، شیوهی روایت و شخصیتپردازی در آنهاست.
در نگاه اول «بتمن» بهخصوص در سبک بصریاش شباهت عجیبی به «هفت» دیوید فینچر دارد؛ حتی میتوان به تشابههایی داستانی میانِ «بتمن» و «باشگاه مشتزنی» یا «بازی» اشاره کرد. شباهتهای آشکاری که باعث میشود «بتمن» به ادای دینی به فینچر، سبک بصری و نگاه تلخ و تاریکش به دنیا تبدیل شود. اما جدای از این ادای دین دوستداشتنی، «بتمن» مانند بهترین نمونههای نئو-نوآر دههی نود مانند «بیخوابی»(۱۹۹۷)، «محرمانه لس آنجلس» و «ماتریکس» به تقابل فرد و شهر میپردازد.
شهری که یا توانایی تسکین قهرمان داستان را ندارد یا به حدی در فساد غرق شده که سیاستمدارانش عملا در حال همکاری یا سرپوش گذاشتن بر اعمال خلافکاران هستند. بدین ترتیب سرگشتگی بتمن بازتابی از اغتشاش و هرجومرج حاکم بر گاتهام است و برعکس. گاتهام و بتمن نهتنها در تقابل هم بلکه مکمل یکدیگر بوده و از هم تغذیه میکنند. «بتمن» یادآورِ دنیایی است که در «بلید رانر» شاهد آن بودیم؛ دنیای که در آن شخصیت اصلی هر چه به پایان نزدیک میشود، تصویر روشنتری از ابتدای راه به دست میآورد. به همین دلیل است که در پایان فیلم، به همان اندازه که به شناخت متفاوتی از شخصیت بتمن رسیده باشیم، تصویری کامل و پرجزییات از گاتهام در ذهن خواهیم داشت.
درونمایه: حافظ نظم موجود
بتمن مرد مبارزه کف خیابان و رویارویی با خلافکارها آن هم بدون استفاده از اسلحه است. دشمنان اصلی او همیشه اَبرشرورهایی هستند که تنها راه مبارزه با سیاستمدارن فاسد را برهمزدن نظم حاکم میدانند. بتمن چکار میکند؟ اَبرشرور را دستگیر کرده یا از بین میبرد و این امر یاعث شده باز هم شهر فاسد بماند. به بیان دیگر، اَبرشرورها انقلابیهای وضع موجود هستند و بتمن عامل بازدارندهی انقلابی که میتواند گاتهام را دگرگون کند. بدینترتیب، بتمن با تمام حسن نیتش حافظ نظم موجود است و موجب تداوم حضور سیاستمداران فاسد در عرصهی قدرت میشود. از اینرو عجیب نیست که شرورهای دنیای بتمن از خود او محبوبتر هستند؛ چراکه بازتابی از سایهی وجودی بینندگانی هستند که در مواجهه با دنیایی از بیعدالتیها کاری از دست آنها بر نمیآید.
نقطه ضعف: توضیح واضحات
«بتمن» با تکگویی بروس وین و شرحی که از موقعیتش میدهد آغاز شده و با تکگویی او که سعی دارد داستان را جمعبندی کرده و پیام اصلی فیلم را به بیننده منتقل کند به پایان میرسد. این رویکرد برای فیلمی سهساعته که زمان کافی برایِ جاانداختن تکتک مفاهیم و درونمایههایش داشته یک ایراد بزرگ به حساب میآید. گویی ریوز اعتمادی به بیننده و تصاویری که ارائه میدهد ندارد و در انتها بار جمعبندی را به دوش مونولوگی استعاری میاندازد که بیشتر مناسب سادهسازی داستان در حد نوجوانان است. این جمعبندی مبتدیانه پرده از تناقضی بَر میدارد که در ابتدا ممکن است چندان به چشم نیاید.
فیلمی مثل «مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست» از ابتدا مخاطب هدفش را نوجوانان در نظر میگیرد و تمامی اجزای داستان را به گونهای در کنار هم میچیند که در انتها نقطهی تاریکی برای بینندهی نوجوان وجود نداشته باشد. اما «بتمن» با رویکری بصری متفاوت، تأکید بر شخصیتپردازی و پیچیدگی حاکم بر مناسبات قدرت، طیف مخاطب هدف خود را گستردهتر و بهتبع دارای فهم و هوش بالاتری در نظر میگیرد. با اینحال وقتی کار به جمعبندی داستان میرسد خود را نیازمند توضیح واضحات و نمایش صحنههای متظاهرانه میبیند.