سینمای دههی شصت ایران بیشک تحت تاثیر جنگ و وقایع پس از انقلاب بود. فیلمهایی که در آن روزها ساخته میشدند، یا مضمونی مربوط به جنگ ایران و عراق داشتند و یا درامهایی اغلب خانوادگی بودند که مردم را به سینما رفتن بیشتر ترغیب کند. اما در میان آثار انبوه این دههی عجیب، تعدادی فیلم مهم که در تاریخ سینمای ایران تا به امروز و به احتمال زیاد در آینده ماندگار خواهند ماند وجود دارد. آثاری که کارگردانهایی از جمله عباس کیارستمی، بهرام بیضایی، ناصر تقوایی، داریوش مهرجویی و دیگر فیلمسازان در آن زمان ساختند و برخی از آنها باعث شدند سینمای ایران در جامعهی جهانی بیشتر شناخته شود.
در ادامه شش فیلم مهم دههی شصت را با هم مرور میکنیم.
دونده
نام کارگردان: امیر نادری
سال ساخت: ۱۳۶۳
امیرو (مجید نیرومند)، پسر بچهای تنهاست. او نه میداند کودکی چیست و نه خانوادهای دارد که درکنارشان زندگیای عادی داشته باشد. امیرو کودکیست که باید با فقر و محرومیت بجنگد و کفشهای مسافران خارجی که به آبادان میآیند را واکس بزند. این پسر بچه از پا نمیایستد. آنقدر میدود و میدود تا روزی به رویایش یعنی سفر به آنطرف خلیجفارس برسد.
امیرو درواقع از زندگی خودِ امیر نادری میآید. داستان بچههایی گمشده، رنجکشیده و فراموش شده که او در سال ۶۳ و برای سینمای کودک و نوجوان آن را ساخت. فیلم دونده از مهمترین فیلمهای سینمای ایران است. بچهای جسور و خستگیناپذیر که حروف الفبای فارسی را بلند بلند تکرار میکند و زمانی که به «آب»، اولین کلمهای که هر بچهای در مدرسه میآموزد میرسد، و آن تکه یخ را در آغوش میگیرد شادی خود را از ته دل در میان گرما و آتش پس زمینه فریاد میکشد و یکی از به یادماندنیترین سکانسهای تاریخ سینمای ایران را رقم میزند.
باشو، غریبه کوچک
نام کارگردان: بهرام بیضایی
سال ساخت: ۱۳۶۴
بهرام بیضایی در مصاحبهای با مجلهی فیلم دربارهی ایدهی شکلگیری «باشو، غریبهای کوچک» میگوید همیشه برایش سوال بود جنگزدههایی که از جنوب کشور به شمال میآیند، با این تغییر اقلیم و تفاوتهای موجود مانند صحبت کردن چگونه مواجه میشوند. او چنین ایدهای را همراه با سوسن تسلیمی به شیوهای کاملا انسانی به یکی از درخشانترین فیلمهای متعلق به سینمای کودک و نوجوان تبدیل کرد.
باشو (عدنان عفراویان) در دوران جنگ ایران و عراق و زمانی که خانوادهی خود را از دست داده، سوار یک کامیون میشود و صبح روز بعد در میابد که به شمال کشور آمده. او به شالیزار نایی (سوسن تسلیمی) زنی شمالی همراه با دو فرزند که شوهرش در آن زمان در خانه نبود، میرود و نایی که هیچ چیزی از زبان او متوجه نمیشود تلاش میکند به این پسر پناه بدهد. باشو، غریبهایست که کمکم به فرزند دیگر این زن بدل میشود. او نمیتواند حرف بزند اما با تمام کمکهایش به نایی، تلاش میکند محبتش را جبران کند. نایی مادر باشوست بدون آنکه بداند چه میگوید و چرا سر از اینجا درآورده.
خانوادهای که در این فیلم شکل میگیرد حاصل انسانیت، حمایت و مادرانگیایست که در ذاتِ نایی بود. محبتی بیچشمداشت که شاید فقط در آن روزهای سخت جنگ میان مردم امکانپذیر بود.
شبح کژدم
نام کارگردان: کیانوش عیاری
سال ساخت: ۱۳۶۵
کیانوش عیاری در اواسط دههی ۶۰ فیلمی عجیب و در عینحال درخشان را میسازد که شاید بتوان گفت از نادیده گرفته شدهترین فیلمهای قدیمی ایرانی به حساب میآید. محمود (جهانگیر الماسی) که عاشق ساخت فیلمهای هشت میلیمتری است، قصد دارد از فیلمنامهی فیلم کوتاه خود به نام شبح کژدم، فیلم بلندی بسازد اما هیچیک از شرکتهای فیلمسازی بهدلیل نداشتن امکانات با او همکاری نمیکنند. محمود در اقدامی تصمیم میگیرد این فیلمنامه را به شکل زنده در دنیای واقعی همراه با دوستش که سیاه لشکر فیلمهاست (حسن رضایی) اجرا کند. چنین کاری او را با سیر اتفاقات غیرقابل پیشبینی مواجه میکند.
ایدهی فیلم در فیلم در سینمای ایران، شاید در بهترین حالت خود آن هم در آن دروان در فیلم شبح کژدم ساخته شده است. فیلمی که در آن زمان از طرف منتقدان جدی گرفته نشد و عیاری میگوید با علاقهی بسیاری آن را ساخت. اتفاق مهمی که همراه با ساخت فیلم رخ داد، این بود که صدابرداری سرصحنه برای اولین بار وارد سینمای ایران شد.
ناخدا خورشید
نام کارگردان: ناصر تقوایی
سال ساخت: ۱۳۶۵
بهترین اثر کارنامهی کاری ناصر تقوایی به گواه بسیاری از منتقدان و دوستداران سینما، فیلم ناخدا خورشید است. فیلمی با برداشت از رمان «داشتن و نداشتن» ارنست همینگوی که تقوایی با توجه به اشرافی که به مناطق جنوبی ایران به دلیل زیستن در آنجا داشت، توانست یکی از مهمترین فیلمهای اقتباسی تاریخ سینمای ایران را بسازد.
ناخدای یک دست (داریوش ارجمند)، طی توطئهای از سوی خاجه ماجد (جعفر محدث)، بار کشتیاش به آتش میکشد. ورود فرهان (علی نصیریان) به آن منطقه و پیشنهاد فراری دادن چند سیاسی از طریق مرز آبی، ناخدا را وسوسه میکند که با وجود ریسک این کار را قبول کند. آنچه پس از این اتفاق رخ میدهد، سکانس و لحظاتی است که تقوایی با جزئیات و دقتی که از ابتدا در روند ساخت و نگارش فیلمنامه در نظر داشته، فاجعهی درون کشتیِ ناخدا را تبدیل به یکی از ماندگارترین سکانسهای پایانی در فیلمهای سینمای ایران میکند. ناخدا خورشید فیلمی است که مخاطب امروز را هم میتواند از تماشایش به وجد آورد و این اتفاق از نکتهسنجی تقوایی و تبحر او در اجرای قصهای ساده اما پر از پیچیدگی در شخصیتها و روایت آن میآید.
اجاره نشینها
نام کارگردان: داریوش مهرجویی
سال ساخت: ۱۳۶۵
مالک آپارتمانی در تهران مرده و آن را بدون وارث گذاشته است. عباس آقا (عزت الله انتظامی) به همراه مشاور املاک تصمیم میگیرند این ملک را تصاحب کنند. او که این ساختمان آسیبدیده و پر از مشکل را به حال خود رها کرده، حتی به مستاجران هم اجازهی بازسازی نمیدهد. هر یک از اهالی این آپارتمان ساز خود را میزنند و اعتراضات که بالا میگیرد به پیشنهاد مادر عباس آقا(حمیده خیرآبادی) همه برای یک شام دور هم جمع میشوند تا ببینند هزینهی تعمیرات ساختمان را چگونه باید جمع کنند.
همین چند خط از داستان فیلم اجاره نشینها، شاید به خواننده هیچ نشانهای از مشخصات یک فیلم کمدی ندهد اما باید تماشا کرد که داریوش مهرجویی با چه شیوههای طنازانه از بازی گرفتن بازیگران گرفته تا نوع روایت داستان هر واحد از این آپارتمان، شاید مهمترین فیلم کمدی-درام تاریخ فیلمهای ایرانی قدیمی را ساخته است. ساختمان یا نمادی که از حرص، طمع و آشفتگی آدمهایش ذره ذره از بین میرود و دیدن چنین ویرانیای در عین حال که خندهدار است، چقدر میتواند تاسف برانگیز هم باشد.
کلوزآپ
نام کارگردان: عباس کیارستمی
سال ساخت: ۱۳۶۸
کلوزآپ همانطور که از عنوانش میآید، دربارهی «سینماست». دربارهی مرزی که میان فیلم و واقعیت وجود دارد و زمانی که این دو بههم بهشکلی ناخواسته (شاید زیرکانه) گره بخورند، چگونه باید با نمایی نزدیک به آن نگاه کرد.
کلوزآپ براساس داستان واقعی حسن سبزیان که سال ۶۸ در روزنامهی سروش منتشر شده بود ساخته شده است. حسن سبزیان به دلیل شباهتش به محسن مخملباف، خود را به خانوادهی آهنخواه که علاقهی زیادی به سینما دارند نزدیک میکند. پس از مدتی، او میگوید که از خانهی آنها به عنوان لوکیشن فیلم جدیدش میخواهد استفاده کند و فیلمنامهای را همراه با این خانواده به شکل کاملا واقعی در آنجا تمرین میکند. پدر خانواده به سبزیان شک میکند و با پرسوجو از احمدرضا موید محسنی آهنگساز تلویزیون، متوجه میشود که سبزیان به آنها دروغ گفته و از او شکایت میکنند.
کیارستمی در فیلم کلوزآپ از تمام شخصیتهای اصلی این ماجرا استفاده کرده است. دادگاهی که سبزیان در آن حضور دارد و صحبتهای کوتاه کیارستمی با او، بیننده را از نمایی دور اما کاملا واقعی به این شخصیت و دلیلی که او این کار را کرده نزدیک میکند تا این مرد سربهزیر اما عجیب را بهتر بشناسد. صحنهی پایانی فیلم و حضور مخملباف در کنار حسن سبزیان، سوار بر موتور برای رفتن به خانهی خانوادهی آهنخواه از به یادماندنیترین سکانسهای تاریخ سینمای ایران و جهان است. این فیلم بارها در نظرسنجیهای مختلف در لیست ۵۰ فیلم برتر تاریخ سینما قرار گرفته است.