محسن کیایی در نگاه اول جدی و سخت به نظر میرسد اما کافیست چند جمله حرف بزند و عضلات صورتش از حالت انقباض خارج شوند، بعد کمکم تبدیل میشود به بازیگری که در کنار لحن شیرین و هیجانزدهای که دارد به موقع از پس نقشهای جدی و(تا حدودی) پیچیده هم برمیآید. محسن کیایی سینما را با بازی در فیلمهای مصطفی کیایی آغاز کرد، در نقشهایی که اهمیت چندانی نداشتند اما کمکم به سمت و سویی پیش رفت که نهتنها مستقل از برادرش در آثار سایر کارگردانان بازی کرد بلکه در فیلمها (و سریال) مصطفی کیایی هم به وزنهی مهمی تبدیل شد. محسن کیایی شاید بازیهای شبیه به هم و تکراری در کارنامهی کاریاش داشته باشد اما بزرگترین ویژگیاش حضور تاثیرگذار و گرماییست که به هر فیلمی اضافه میکند و این همان اتفاقیست که برای کمتر بازیگری میفتد. کیایی چه در نقشهای کمدی و چه در نقشهای جدی از حد استاندارد شخصی خود پایینتر نرفته و در کوتاهترین نقشهایش(در وجه حامل) نیز حضور خوبی داشته و البته در میان کارنامهی بازیگریاش بازی ضعیف هم به چشم نمیخورد.
خط ویژه (مصطفی کیایی) | همه برای یکی
خط ویژه با وجود اینکه سومین فیلم مصطفی کیاییست اما به دلیل خوشساخت بودن و ریتم مناسبی که داشت بیش از دو فیلم پیشین او به چشم آمد و از سمت مخاطبان و تا حدودی منتقدان با استقبال خوبی روبهرو شد. خط ویژه در زمینهی بازیگری هم یک اتفاق در کارنامهی گروه بازیگرانش به حساب میآمد نه از این نظر که نقشها پیچیده یا ویژه باشند بلکه فیلم را میتوان در دستهی فیلمهای ایرانی چند سال اخیر قرار داد که گروه بازیگران بازیهای یکدست، هماهنگ و به اندازهای دارند. هیچ نقشی پررنگتر از سایرین نیست و بازیگران خط ویژه بر کیفیت بازی یکدیگر تاثیر مثبتی گذاشتهاند. محسن کیایی هم از این اتفاق جدا نیست و بدهبستانها و ارتباط خوبی که با سایر بازیگران دارد او را در شکل و قالب مناسبی به سینمای ایران معرفی کرد. با وجود اینکه محسن کیایی پیش از خط ویژه در دو فیلم برادرش و چند سریال تلویزیونی بازی کرده بود اما خط ویژه را میتوان شروع جدی برای او در نظر گرفت.
بارکد (مصطفی کیایی) | احمقِ دوستداشتنی!
“قیافهشونو! چقدر شبیه احمقها هستین!” هر کسی به حامد (بهرام رادان) و میلاد (محسن کیایی) میرسد، بعد از مواجه شدن با ظاهر عجیب، موهای رنگ شده و خالکوبیهایشان همین جمله را به زبان میآورد. بله! دو نفر که یک لیست کارهای عجیب و کودکانه برای رسیدن به پول انجام دادهاند. بازی کیایی در بارکد تا حدی موفق بود که بعدها در سایر نقشهای کمدیاش نیز تا حدودی همین جنس بازی را تکرار کرد. میلاد بیش از آنکه یک کلاهبردار باشد پسربچهی ساده و بازیگوشیست که برای تامین پول دیهی پدرش و رهایی او از زندان به هر کار عجیب(و البته احمقانهای) دست میزند. بازی محسن کیایی در بارکد شیرین است و شاید این مناسبترین لغت برای توصیف بازی او باشد. سرخوشی و رهایی میلاد در تمامی سکانسهای بازی کیایی به چشم می¬خورد، شخصیتی که در بدترین شرایط هم شوخیهای کلامی عجیب و بامزهای رو میکند.
سد معبر (محسن قرایی) | شروع ناگهان
با وجود اینکه محسن کیایی پیش از سد معبر هم بازی در نقشهای جدی را تجربه کرده بود اما سد معبر فرصت ویژهای برای کیایی به حساب میآمد که از آن به درستی استفاده کرد. فیلم روی دیگر از زندگی ماموران سد معبر شهرداری را روایت میکند؛ روی نادیده و تلخی که گرفتاریها و مشکلات آنها را به تصویر میکشد. در سد معبر کیایی از لحن طنز و شیرین همیشگیاش فاصله گرفته و در سومین تجربهی سینمایی مستقل از آثار مصطفی کیایی، وجه دیگری از تواناییهایش را به نمایش میگذارد. کیایی در بسیاری از بازهایش، بدهبستان و ارتباط خوبی با بازیگران نقشهای مقابل برقرار میکند، ارتباطی که میتوان آن را از ویژگیهای بازی کیایی در نظر گرفت. در سد معبر هم ارتباط میان حامد بهداد و محسن کیایی بر کیفیت بازی هر دو بازیگر تاثیر مثبتی گذاشته که از چشم مخاطب پنهان نمیماند.
- بیشتر بخوانید
- نگاهی به کارنامه کارگردانی افشین هاشمی به بهانه اکران «پسران دریا» | راوی قصههای پریان
- نگاهی به کارنامه هنری فرشته حسینی | از رفتن تا دسته دختران
- مروری بر کارنامه بازیگری پدرام شریفی | پسر شرقی
آستیگمات (مجیدرضا مصطفوی) | درخشش از جنس دیگر
آستیگمات در کارنامهی بازیگری محسن کیایی اتفاق ویژهایست. نقش مهران، پدری سرخورده و معتاد به الکل که به هر طناب پوسیدهای چنگ میزند تا به جایی برسد اما در نهایت تا مرز نابودی خود و خانوادهاش پیش میرود. اگر چه در آستیگمات قصه حول شخصیت کسری (محمد شاکری) و مشکلاتش در آستانهی سن بلوغ پیش میرود اما بازی درخشان محسن کیایی، توجه مخاطب را به شخصیت مهران (پدر کسری) جلب میکند. مهران در میان بحرانی دستوپا میزند و از هر طرف گرفتار است؛ پدری که در هیچ شرایطی حاضر به حمایت از او نیست، همسری که خواستههای خودش را دارد، فرزندی که به حال خود رها شده و نیاز به نظارت و همراهی دارد، کاری که از همان ابتدا هم امیدی به سرانجام آن نیست.
محسن کیایی چنین شخصیت گرفتاری را نه با بازی عصبی بلکه با یک بازی کنترلشده در مسیر درست پیش میبرد و مخاطب را با لحظه به لحظهی سقوط مهران همراه میکند و از او همذاتپنداری لازم را میگیرد. بازی کیایی در آستیگمات چندین پله از سایر بازیهایش بالاتر است و در نهایت او از چالش نقشی که حتی روی کاغذ هم دشوار به نظر میرسد، سربلند بیرون آمده است.
لونه زنبور (برزو نیکنژاد) | همان همیشگی
لونه زنبور نه تنها در میان فیلمهای کمدی فیلم چندان ویژهای نبود بلکه با نگاه به گیشه ساخته شده بود. با این وجود باز هم یکی از نقاط قوت بازی کیایی به فیلم کمک بزرگی کرد؛ توانایی برقراری ارتباط با بازیگر مقابل. زوج محسن کیایی و پژمان جمشیدی در لونه زنبور به زبان مشترک و ارتباط بسیار خوبی رسیدهاند، به قدری که نه تنها هیچکدام مانع دیده شدن دیگری نشدند بلکه در کنار هم قرار گرفتنشان شوخیها و موقعیتهای کمدی ساده(و حتی سطحی) را چند پله بالا برده و بیش از آنچه که باید از مخاطب خنده میگیرد.
ماجرای نیمروز ۲: رد خون(محمدحسین مهدویان) | میان عشق و وظیفه
افشین گوهری (محسن کیایی) موقعیتی شبیه به موقعیت شخصیت مهرداد صدیقیان در ماجرای نیمروز را تجربه میکند؛ همسرش (بهنوش طباطبایی) عضو سازمان مجاهدان است و او در میان وظیفه و عشق سردرگم مانده. کیایی اینبار در نقشی صد در صد جدی از فضای فیلمهای پیشینش به طور کامل فاصله گرفته و صمیمیت و طنز پنهان در کلامش را کنار گذاشته و بر انتقال شک و حس دوگانهای که افشین درگیر آن شده، متمرکز شده و تا حدود زیادی هم در این زمینه موفق کرده است . هر چند بازی او در ماجرای نیمروز ۲ با بهترین بازی او در نقش جدی (آستیگمات) فاصله دارد اما تلاش کیایی برای ارائهی تصویری متفاوت از آنچه مخاطب از او در ذهن دارد، ماجرای نیمروز ۲ را در میان بازیهای خوب کارنامهی بازیگری کیایی قرار میدهد.