نویسنده: مازیار وکیلی
مسعود کرامتی از آن دسته بازیگرانی است که قادر به ایفای نقشهای متفاوت در هر فیلم یا سریالی است. فرقی نمیکند که آن فیلم یا سریال یک ملودرام خانوادگی باشد یا یک فیلم طنز که برای گیشه ساخته شده است. مسعود کرامتی مثل یک بازیگر حرفهای کارش را با چنان دقتی انجام میدهد که تماشاگر فراموش میکند او بازیگر است.
شاید به خاطر همین موضوع باشد که کرامتی تا به امروز آنطورکه باید و شاید دیده نشده است. شاید اگر او هم میکوشید برای به چشم آمدن حضور پررنگتری در فضای مجازی داشته باشد و کمی حاشیه را هم چاشنی زندگی حرفهای خود کند بسیار بیشتر دیده میشد و موردتوجه قرار میگرفت. اما کرامتی برای ماندگاری راه دیگری را انتخاب کرد، مثل یک بازیگر حرفهای و کارکشته بدون هیچ حاشیهای کارش را همانطورکه لازم بود انجام داد.
او شاید از بسیاری از همنسلانش کمتر دیده شد اما در عوض توانست از همان فرصتهای معدودی که در اختیارش قرار گرفت استفاده کند و از خودش چهره ماندگاری بسازد که تماشاگر ایرانی دوستش دارد. چهرهای که تا به امروز توانسته هر نقشی را درست و با کیفیت از کار در بیاورد. اگر حواشی بازیگری را کنار بگذاریم، تنها کاری که یک بازیگر باید انجام دهد درست بازی کردن است. کاری که مسعود کرامتی آن را اُستادانه انجام میدهد.
پناهنده (۱۳۷۲) | فراری![پناهنده]()
کارگردان: رسول ملاقلیپور
«پناهنده» داستان یک زوج جوان به نام بنفشه با بازی شهره لرستانی و سعید با بازی مسعود کرامتی است که سالها در گروهکهای معاند فعالیت کردهاند. آنها برخلاف دستور رئیس خود زاپاتا ( احمد نجفی) به ایران فرار میکنند. آنها خیال میکنند زاپاتا مرده است، غافل از این که او زنده است و به ایران آمده تا آنها را بکشد…
«پناهنده» یکی از فیلمهای کمتر دیده شده مرحوم رسول ملاقلیپور است. فیلمی که زیر سایه آثار مهمتر این کارگردان یعنی «سفر به چزابه»، «هیوا» و «میم مثل مادر» قرار گرفته است. اما بعد از گذشت نزدیک به سی سال «پناهنده» همچنان جذاب است و میتواند بیننده را تحتتاثیر قرار دهد. خصوصاً این که پر از صحنههای اکشنی که نسبت به زمان خودش خوب ساخته شده است. مسعود کرامتی در نقش یک مخالف سیاسی که حالا تصمیم به توبه و بازگشت به کشور را دارد عالی بازی کرده است.
ترس و تشویش سعید در کنار هراسی که از زاپاتا دارد باعث شده این کاراکتر مدام در جوش و خروش و قلیان احساسات باشد. بهعلاوه که نباید فراموش کرد سینمای مرحوم رسول ملاقلیپور یک سینمای حسی است که احساسات در آن کمی اغراقآمیز به تصویر کشیده میشود. مسعود کرامتی با درک درست از فضای ذهنی کارگردان و حالوهوای فیلم توانسته نقش مسعود را برونگرایانه بازی کند و تصویر ماندگاری از خودش در ذهن تماشاگر باقی بگذارد.
- بیشتر بخوانید
- نقد «شب طلایی» به کارگردانی یوسف حاتمی کیا | یک پرتره خانوادگی
- تصاویر اکران مردمی «شب طلایی» باحضور ابراهیم و یوسف حاتمی کیا
سفر به چزابه (۱۳۷۴) | سایه خیال![سفر-به-چزابه]()
کارگردان: رسول ملاقلیپور
«سفر به چزابه» داستان کارگردانی به نام وحید (مسعود کرامتی) است که قرار است یک فیلم جنگی بسازد، او از رفیق آهنگساز خود علی با بازی فرهاد اصلانی دعوت میکند تا موسیقی متن فیلمش را بسازد. اما علی نمیتواند با موضوع فیلم ارتباط برقرار کند. وحید و علی به لوکیشن محل فیلمبرداری میروند و ناگهان خودشان را در فضای واقعی جنگ در چزابه میبینند. وحید از بازگشت به آن دوران خوشحال است اما علی به شدت ترسیده است…
«سفر به چزابه» یکی از تجربههای یگانه سینمای جنگ ایران است. فیلمی کاملا مردانه و متفاوت که وسترنهای سینمای آمریکا را به ذهن متبادر میکند. فیلم با استفاده از شیوهی جریان سیال ذهن روایت شده و پُر است از موقعیتهای احساسی تکاندهندهای که تماشاگر را تکان میدهد. مسعود کرامتی در این فیلم نقش وحید کارگردان را که به دوران جنگ برگشته با بهت و حیرت بازی میکند. حیرت از اینکه چگونه توانسته بر زمان غلبه کند و به گذشته برگردد.
نگاه حیران وحید در کنار شوق و ذوق کودکانه او به خاطر بازگشت به آن دوران از او شخصیتی منحصربهفرد ساخته که در سینمای ایران یگانه است. مسعود کرامتی برای بازی در نقش وحید از دل و جان مایه گذاشته و تمام جزئیات این شخصیت را با دقت بازی کرده است تا وحید تبدیل به بهترین بازی کارنامه این بازیگر توانای سینمای ایران شود.
بی گناهان (۱۳۸۷)![بی-گناهان]()
کارگردان: احمد امینی
«بی گناهان» داستان سه دوست است که در جوانی دست به سرقت میزنند، سرقتی که باعث دستگیری دو نفر از آنها و فرار نفر سوم یعنی جلال هرمزی (داریوش فرهنگ) میشود. همچنین با بازگشت جلال از خارج کشور اتفاقات گذشته یکبار دیگر زنده میشود و جلال مقابل رفیقش آصف کیایی (مسعود کرامتی) قرار میگیرد…
آصف کیایی یکی از آن نقشهای خاص و پیچیده است که کمتر بازیگری فرصت بازی در چنین نقشی را پیدا میکند. آصف یک شخصیت شرور است، پیچیده عمل میکند و هوش بالایی دارد. نکتهی مهم دربارهی او این است که برای تمام کارهایش دلیل دارد، شاید این دلایل برای دیگران مهم نباشند اما منطقی به نظر میآیند. مسعود کرامتی نقش آصف را بسیار همدلیبرانگیز بازی کرده است و همین موضوع باعث شده این شخصیت بسیار مخوف شود. آصف مردی پیچیده است که میتواند به همه محبت کند و در عینحال برای رسیدن به هدفش همسرش را هم بکشد. مسعود کرامتی با بازی درخشانی که در سریال بی گناهان ارائه داد ثابت کرد بازیگر بزرگی است.
ضدگلوله (۱۳۹۰)![ضدگلوله]()
کارگردان: مصطفی کیایی
«ضدگلوله» داستان سلیم (مهدی هاشمی) پیرمردی ۵۰ ساله است که در تهران دههی ۶۰ به فروش نوارهای لسآنجلسی و فیلمهای ویدئویی مشغول است. سلیم متوجه میشود توموری در مغز دارد و تا دو ماه دیگر بیشتر زنده نیست به همین خاطر تصمیم میگیرد به جبهه برود…
«ضد گلوله» یکی از کمدیهای موفق سینمای ایران که نگاه متفاوتی به هشت سال دفاع مقدس دارد. مسعود کرامتی در این فیلم یکی از متفاوتترین نقشهای سینمای جنگ را ایفا کرده است. مرد به ظاهر دیوانه و در باطن عارفمسلکی که دوست دارد همراه بقیه به خط مقدم برود اما کسی تحویلش نمیگیرد.
مسعود کرامتی این نقش را با شیرینی خاصی بازی کرده است، شیرینی که سابق بر این از او سراغ نداشتیم. دیوانهبازیهای پرویز نهتنها فضای فیلم را تلطیف میکند بلکه میتواند تماشاگر را با وجوه مختلف دوران جنگ آشنا کند. عجیب است که بازی متفاوت کرامتی در آن سالها مورد توجه هیئت داوران جشنوارههای مختلف قرار نگرفت و چندان دیده نشد.
لاک قرمز (۱۳۹۴)![لاک-قرمز]()
کارگردان: سید جمال سیدحاتمی
«لاک قرمز» داستان دختر نوجوانی به نام اکرم (پردیس احمدیه) است که بعد از فوت پدرش تصمیم میگیرد تا خودش به تنهایی خرج زندگی خودش و خانوادهاش را در بیاورد… ولی عمو یک نقش حاشیهای در «لاک قرمز»دارد. او پیرمردی سادهدل است که زندگی خودش را به سختی جمع و جور کند و به خاطر همین عدم توانایی است که امکان کمک به خانواده برادرش را ندارد. کرامتی این نقش را با نگاهی خیره و بهت زده و لحنی سنگین که از بلاهت شخصیت میآید، بازی کرده است.
کرامتی با بازی در این فیلم یکبار دیگر ثابت میکند که نقش کوچک و بزرگ وجود ندارد بلکه بازیگر کوچک و بزرگ وجود دارد. او از یک شخصیت حاشیهای با تکیه بر تواناییهایی که دارد تصویری متفاوت ارائه میدهد، تصویری که در ذهن و ضمیر تماشاگر باقی میماند.
چهارراه استانبول (۱۳۹۶)![چهارراه-استانبول]()
کارگردان: مصطفی کیایی
«چهارراه استانبول» داستان مردی به نام بهمن (بهرام رادان) است که صاحب یک تولیدی ورشکسته در ساختمان پلاسکو است. او شریکی به نام احد (محسن کیایی) دارد که عاشق دختری به نام لادن (ماهور الوند) است. لادن یک شب بعد از دعوا با پدر خود از خانه بیرون میزند و نزد احد میرود. احد او را در تولیدی پنهان میکند و همراه بهمن به دنبال پول میرود. ساختمان پلاسکو آتش میگیرد…
مسعود کرامتی در چهارراه استانبول هم یک نقش فرعی را بر عهده دارد، نقش یک پیرمرد بازنشستهی پایین شهری با اخلاقی تند و تفکراتی سنتی که دخترش را از خانه فراری میدهد. کرامتی در این فیلم هم همان کار همیشگی خود را بدون هیچ کموکاستی انجام میدهد. او از آقا رضا یک شخصیت متفاوت میسازد و اینبار برخلاف «ضد گلوله»، حضور و بازیاش به شدت مورد توجه قرار میگیرد و او را کاندیدای چندین جایزه مختلف میکند.
شب طلایی (۱۴۰۰)![شب-طلایی]()
کارگردان: یوسف حاتمیکیا
همه در خانهی مادربزرگ جمع شدهاند تا جشن تولد او را برگزار کنند. اما ورود داماد خانواده که دنبال شمشهای طلایش میگردد تنش بزرگی را در خانواده رقم میزند… مسعود کرامتی در شب طلایی و در نقش پسر بزرگ خانواده در کنار حسن معجونی بهترین بازیهای فیلم شب طلایی را انجام دادهاند. بازی این دو نفر به وضوح کلاس کار اولین فیلم حاتمیکیای پسر را بالاتر آورده و باعث شد تا فیلم تماشایی شود.
مسعود کرامتی میان انبوهی از بازیگران خیلی زود خودش را متمایز میکند و موفق میشود نقشآفرینی متفاوتی ارائه دهد. نقشآفرینی که یکبار دیگر کیفیت بالای کار او را نشان میدهد و یک بازی متفاوت به لیست بازیهای متفاوت کارنامهاش اضافه میکند.