نویسنده: مازیار وکیلی
اصغر نعیمی کارش را در مطبوعات آغاز کرد و در رسانههای مختلف نقد فیلم نوشت. برخلاف سایر منتقدین سینمای ایران که کار خود را با ساخت آثار روشنفکرانه آغاز کردند، نعیمی خیلی زود جذب سینمای بدنه شد و در میانه دهه هشتاد با انتخاب فیلمنامهای نوشته فرهاد توحیدی اولین فیلمش یعنی بیوفا را ساخت. یک کمدی رمانتیک نسبتاً خوش ساخت که با استفاده از حمید گودرزی و الناز شاکردوست (که از بازیگران پرطرفدار سینمای ایران به حساب میآیند) توانست گیشه پررونقی هم داشته باشد و در صف فیلمهای موفق اکران قرار بگیرد. موفقیت نسبی بیوفا زمینه را برای ساخت دومین فیلم نعیمی یعنی سلام بر عشق مهیا کرد.
سلام بر عشق در قیاس با بیوفا فیلم بزرگتر و سختتری به حساب میآمد. بازیگران مشهوری مانند نیکی کریمی، امین حیایی و کامران تفتی در آن بازی میکردند و کمدین محبوب سینمای عامهپسند آن دوران یعنی احمد پورمخبر هم در فیلم نقش خودش را برعهده داشت. به سبک تمام کارهایی که عبدالله علیخانی و حسین فرحبخش تهیه میکردند سلام بر عشق هم با تکیه بر داستان ساده و بازیگران مشهورش توانست گلیم خود را در اکران از آب بیرون بکشد و فروش نسبتاً خوبی داشته باشد. این همکاری به مذاق هر دو طرف خوش آمد و زمینه را برای همکاری بیشتر فرحبخش و نعیمی مهیا کرد. بعد از سلام بر عشق نعیمی فیلمنامه فیلم جنجالی زندگی خصوصی را برای فرحبخش نوشت و سه سال بعد در حالی که خودش آماده ساخت سایههای موازی میشد فیلمنامه مستانه را که آن هم موضوعی جنجالی داشت برای فرحبخش به نگارش درآورد.
سایههای موازی فضایی متفاوت با فیلمهای قدیمی نعیمی داشت. یک فیلم روشنفکرانه و خلوت که با اقتباس از داستان کوتاه نازنین داستایفسکی که توسط سعید عقیقی منتقده و نویسنده باسابقه سینمای ایران نوشته شده بود ساخته شد. فیلم به خاطر فضای متفاوتش گیشه پررونقی نداشت اما فیلم خوبی بود که لحظاتی بهیادماندنی داشت و ابوالفضل پورعرب بعد از مدتها در این فیلم بازی خوبی ارائه داد. ساخت سایههای موازی نعیمی را ترغیب کرد تا یک درام اجتماعی دیگر بنام هایلایت بسازد. فیلمی کم سر و صدا و نه چندان موفق که داستان یک زوج جوان (با بازی پژمان بازغی و مینا وحید) را روایت میکرد که در زندگیشان دچار مشکل بزرگی میشوند. هایلایت برای نعیمی یک شکست به حساب میآمد. در کنار ساخت فیلمهای مختلف نعیمی فیلمنامه سه فیلم شانس، عشق، تصادف، آس و پاس و آپاچی را هم برای آرش معیریان به نگارش درآورد تا در سینمای عامهپسند ایران حسابی کسب تجربه کند و با تکیه بر همین تجربههای متفاوت برای ساخت فیلم آخرش «خط استوا» دورخیز نماید. فیلم خط استوا یک کمدی جذاب و سرگرمکننده است که بهعنوان یکی از فیلمهای اکران نوروز کار خود را آغاز کرده و اُمید زیادی به فروش آن میرود.
فیلم داستان دکتر سالاروند (با بازی فرهاد اصلانی) رئیس سابق فدراسیون کبدی را روایت میکند که به تازگی در انتخاباتی بدون رقیب بهعنوان رئیس فدراسیون فوتبال انتخاب شده است. او یکی از اقوام دور خود به نام حمید عاطفی (با بازی سیامک انصاری) را به عنوان معاون خود انتخاب کرده است. در اولین گام و برای تحکیم جایگاه خود در فدراسیون فوتبال سالاروند تصمیم میگیرد با سفر به اندونزی با زیدان بهعنوان سرمربی تیم ملی فوتبال ایران قرارداد ببندد. سفر این دو نفر با کودتا در این کشور همزمان میشود. کودتایی که پای آنها را به جزیره بالی باز میکند. پیش از سفر به بالی این دو نفر با دختری ایرانی بنام پرستو (با بازی آازده صمدی است) آشنا میشوند که بر مشکلات آنها میافزاید.
سینمای کمدی ایران در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی فراز و فرودهای بسیاری را تجربه کرده است. در دهه شصت به دلیل فضای سیاسی و اجتماعی آن سالها کمتر کارگردانی رغبت میکرد به سراغ ساخت کمدی برود و در دهههای بعد هم سینمای کمدی مدام از سوی منتقدان تحت فشار بود که در حال ترویج ابتذال در جامعه ایران است. این فشارها در نیمه دوم هشتاد به اوج خود رسید و جنجالهای زیادی را هم به وجود آورد. این فشار روی فیلمهای عامهپسند این ژانر بیشتر بود و همین موضوع باعث شد کارگردانان سینمای ایران با احتیاط زیادی به سراغ ساخت آثار کمدی بروند.
کیفیت نازل برخی از فیلمهای این ژانر هم باعث شد فیلمهای کمدی علیرغم موفقیت در گیشه از سوی منتقدان و تماشاگران پیگیر سینمای ایران چندان جدی گرفته نشوند و به آنها به چشم آثاری که شایسته تحقیر هستند نگاه شود. در چنین فضایی فیلمهای کمدی که جنبههای مثبت زیادی هم داشتند به خوبی مورد تجزیه و تحلیل قرار نگرفتند و همین عدم تحلیل درست باعث شد برخی از این فیلمها در گیشه هم شکست بخورند. فیلم یکی از همین فیلمها است. کمدی عامهپسندی که جنبههای مثبت زیادی دارد و نباید آن را با آثار نازل این ژانر مقایسه کرد. فیلمی که اگر به خوبی مورد توجه قرار بگیرد و نکات مثبت آن به خوبی برای تماشاگر بازگو شود میتواند فروش مناسبی داشته باشد.
برخلاف بسیاری از فیلمهای کمدی سینمای ایران «خط استوا» داستان نسبتاً خوبی دارد. نویسنده در همان ابتدا و با استفاده از نریشن سراغ اصل موضوع میرود و خط اصلی داستان را کاملاً برای تماشاگر روشن میکند. شاید خوانندگان بگویند این یک اصل بدیهی در نوشتن فیلمنامه است، این حرف غلط نیست. اما خوانندگان این نقد اگر سینمای کمدی ایران در این سالها را دنبال کرده باشند متوجه میشوند در بسیاری از فیلمهای این ژانر همین اصول بدیهی هم رعایت نمیشود. ویژگی دیگر فیلم این است که داستانش را حرام نمیکند. مشخص است که نویسنده برای روایت داستان طراحی دقیقی انجام داده و تلاش کرده داستان فیلمش را پر از موقعیتهای جذابی کند که تماشاگر را سرگرم کند و از او خنده بگیرد. موقعیتهای طراحی شده توسط نویسنده علاوه بر جذابیت منطق درستی هم دارند.
نحوه آشنایی سالاروند و عاطفی با پرستو، سفر آنها به بالی و حواشی که در سفر برای این دو نفر پیش میآید همگی منطق درستی دارند و نویسنده از عنصر تصادف برای پیشبرد داستان استفاده نکرده است. فیلم شوخیها خوبی هم دارد و با استفاده از تضاد عقیدتی و فرهنگی سالاروند با محیطی که در آن قرار گرفته لحظات طنز موفق و خنده داری خلق کرده است. سکانس ملاقات سالاروند و عاطفی با اعضای تیم بانوان اندونزی در این زمینه یک نقطه عطف به حساب میآید. سکانسی پرجزئیات با شوخیهای خوب و خندهدار که اجرای خوبی هم دارد و کارگردان با درک درست از زمان بندی کاری کرده که شوخیهای این سکانس هدر نروند.
فیلم شخصیتپردازی خوبی هم دارد. مثلث سالاروند، عاطفی، پرستو مثلث جذابی است. نویسنده از طریق خلق این مثلث جذاب موفق میشود داستانش را به خوبی پیش ببرد. نگاه متفاوت و همدلیبرانگیز نویسنده به مدیران دولتی از نقاط مثبت فیلم به حساب میآید. نویسنده آنها را شخصیتهایی ساده و خیرخواه فرض کرده که درک درستی از موقعیتی که در آن قرار گرفتهاند ندارند، این شخصیتها در مواجهه با شخصیت زبل پرستو دختر جوان فیلم که از هر راهی برای کلک زدن به آنها استفاده میکند باعث شده نویسنده بتواند لحظات کمدی زیادی خلق کند تا «خط استوا» تبدیل به یکی از جذابترین فیلمهای امسال شود. در کل میتوان گفت فیلمنامهی آن کیفیت خوبی دارد. داستانش را راحت و روان تعریف میکند، موقعیتهای طنز جذابی دارد و شخصیتها در آن به درستی طراحی شدهاند. همین موضوع باعث شده فیلم از کیفیت بهتری نسبت به کمدیهای عامهپسند این سالها برخوردار باشد.
باید اعتراف کرد اصغر نعیمی در ساخت کمدیهای عامهپسند استاندارد به درجه اُستادی رسیده است. مشخص است که نعیمی میداند در یک کمدی که مخاطب عام سینما را هدف قرار داده باید از چه روشهایی در کارگردانی استفاده کرد. در فیلم هم این تجربه به کمک نعیمی آمده تا فیلم کیفیت نسبتاً خوبی پیدا کند. گام اول برای ساخت یک کمدی عامهپسند انتخاب درست بازیگران است. «خط اُستوا» تیم بازیگران جذابی دارد. فرهاد اصلانی که بارها توانایی خود را در ایفای نقشهای مختلف اثبات کرده است در این فیلم هم موفق شده به خوبی در قالب شخصیت سالاروند فرو برود. سالاروند جدیترین شخصیت فیلم است و اتفاقاً همین جدیت زمینه بسیاری از شوخیهای فیلم را مهیا میکند. اصلانی با درک درست از نقش و هدایت خوب کارگردان موفق شده در یک فیلم کمدی بازی متفاوتی نسبت به بازیهای قبلی خود ارائه دهد. اصلانی در این فیلم پاسور خوبی هم هست و موفق میشود پاسهای خوبی برای زوج خود سیامک انصاری مهیا کند تا او با استفاده از این موقعیتها از تماشاگر خنده بگیرد.
- بیشتر بخوانید
- نقد و بررسی فیلم «ملاقات خصوصی» | مسیری تازه از دل الگوهای تکرار شده
- نقد «عمارتی در مه» | یک فیلم متفاوت
- نقد فیلم «بخارست»| تلاش جدید اطیابی برای فتح گیشهها
سیامک انصاری بعد از به شهرت رسیدن با آثار مهران مدیری در فیلمهای کمدی زیادی ایفای نقش کرده است. اما در اکثر این فیلمها نقش مکمل را بر عهده داشته است و وظیفه خنداندن تماشاگر به عهده بازیگر دیگری بوده است. اما انصاری در فیلم این فرصت را پیدا کرده که بهعنوان یکی از بازیگران اصلی ( که بار لحظات کمیک فیلم اکثراً به دوش اوست) بازی بسیار خوبی ارائه دهد. عاطفی مردی ساده و سر به هوا است که ناخواسته در موقعیتی قرار گرفته که آشنایی چندانی با آن ندارد. از طرف دیگر حضور در یک کشور خارجی و ملاقات و آشنایی با پرستو باعث شده احساسات او هم تحریک شود و به فکر عشق و عاشقی بیاُفتد. انصاری همان شخصیت بیخیال و سرخوش آثار قدیمیتر مدیری را به «خط استوا» آورده و موفق شده با ادغام ویژگیهای کاراکتر قدیمی خود با سادگی یک مرد ایرانی از عاطفی شخصیت متفاوتی بسازد. لحظاتی که عاطفی و پرستو در فیلم حضور دارند بسیار مفرح از کار درآمده است.
سکانسی که عاطفی در حال صحبت با پرستو است و در حال غیبت کردن است و سالاروند ناگهان سر میرسد مثال خوبی است از توانایی بالای انصاری در خلق یک لحظه جذاب کمدی. علیرغم تکراری بودن این موقعیت انصاری موفق میشود صرفاً با استفاده از نگاه و واکنشی که به حضور ناگهانی سالاروند نشان میدهد از تماشاگر خنده بگیرد. آزاده صمدی هم وظیفه خود را به خوبی انجام داده است و از پرستو دختر زرنگی ساخته که قادر است با استفاده از روشهای مختلف دو شخصیت اصلی فیلم را بازی دهد. اما هنر نعیمی فقط به انتخاب بازیگران محدود نمیشود. کارگردانی ساده نعیمی که بدون فخرفروشی صرفاً داستان را روایت کرده است باعث شده تماشاگر به هنگام تماشای فیلم سردرگم نشود و از تکتک لحظات «خط استوا» لذت ببرد.
این موضوع خودش را در سکانسهایی که در جزیره بالی فیلمبرداری شده نشان میدهد. نعیمی از حضور در یک لوکیشن خارجی ذوق زده نشده و از جزیره بالی به اندازه نیاز داستان استفاده کرده است. چراکه به فراست دریافته که استفاده افراطی از این جزیره و زیباییهای آن میتواند باعث دلزدگی تماشاگر شود و کاری کند که او از تماشای فیلم لذت نبرد. این فیلم شانس بسیار خوبی در اکران دارد. جدای از کیفیت نسبتاً خوب فیلم فضای جامعه ایران به شکلی است که نیاز به شادی در آن احساس میشود. مردم علاقه دارند بعد از ماههای سختی که پشت سر گذاشتهاند دغدغههای خود را فراموش کرده و در سالن سینما کمی بخندند. سینما بهعنوان یک سرگرمی ارزان میتواند این فرصت را در اختیار آنها قرار دهد.
«خط استوا» همان فیلمی است که میتواند در چنین موقعیتی به کمک تماشاگر بیاید و او را سرگرم کند. اما فیلم برای یک اکران مناسب و یک فروش موفق نیاز به تبلیغات خوب و متفاوتی دارد. با توجه به هم زمانی عید نوروز امسال با ماه مبارک رمضان این احتمال وجود دارد که بسیاری از مخاطبان ترجیح دهند لذای گذراندن اوقات فراغت خود به سالنهای سینما نیایند. همین موضوع میتواند باعث تلف شدن فیلمی مثل خط اُستوا شود. اکران فیلم از اوایل اسفند ایده خوبی است اما کافی نیست. تهیهکننده فیلم باید بتواند از تمام ظرفیتهای فیلم (که کم هم نیستند) استفاده کند تا فروش فیلم تضمین شود. فروش این فیلم میتواند سرآغاز اتفاقات خوبی برای سینمای ایران در سال ۱۴۰۲ باشد. بعد از سال سختی که به واسطه فضای ملتهب جامعه ایران سینما به اغما رفت فروش فیلم میتواند نوید یک سال خوب را به سینمای بدهد. سالی که در آن رونق دوباره به سینمای ایران برگردد و فروش فیلمها به شکلی باشد که سینما دوباره مخاطبین خود آشتی کند.