در صحنهای از فیلم «ابدویکروز»، نوید (مهدی قربانی) زمانیکه پلیسها از او آدرس خانهی محسن (نوید محمدزاده) یا در اصل خانهی خودشان را میپرسد، با مکثی کوتاه و چشمانی ترسیده به خانهی دیگری اشاره میکند تا هم محسن از چنگ ماموران خلاص شود و هم خودش به خانه برسد تا به خانواده خبر دهد چه اتفاقی افتاده است. در اصل نوید با هوش بالایش داستان را با دروغی که در لحظه به ذهنش میرسد تغییر میدهد و دلیلِ از بین بردن تمام شیشهها و مواد مخدری میشود که در لابهلای دیوارهای آن خانه جاسازی شده بود.
سعید روستایی در دنیای کارگردانی و یا بهتر است بگوییم در دنیای نوشتن و ساخت یک فیلم، نزدیکترین شخصیت از فیلمهایش به خودش یعنی نوید است. او به ظاهر در گوشهای از آن خانهی شلوغ ایستاده و هیچکاری نمیکند اما همه میدانیم با یک اشاره میتواند ورق را برگرداند و به دیگران (مخاطب) نشانهای از اتفاق اصلی در داستان بدهد تا گردانندهی ماجرایی تازه در روایت خود باشد.
جریان سازی در سینمای اجتماعی
او حتی شبیه به صمد (پیمان معادی) متری شیشونیم است، چراکه باید به هر طریقی که شده به چیزی که میخواهد برسد. حال میخواهد یک اسم باشد یا ساختن متفاوتترین فیلم پلیسی ایران. روستایی قصد دارد جریانساز شود و با ساخت اولین فیلم سینماییاش همین کار را در سینمای ایران انجام داد. بدون سروصدای عجیبی، فیلمی پربازیگر را به جشنوارهی سی و چهارم فرستاد و در آن دوره که نامهای تازه مانند محمدحسین مهدویان، احسان بیگلری و سهیل بیرقی همه با فیلمهای اول خود حضور داشتند، توانست نهتنها تاییدیهای از طرف مخاطبان و منتقدان بگیرد، بلکه مسیری تازه را در دنیای فیلمسازی با موضوعات اجتماعی در سینمای ایران باز کند.
- بیشتر بدانید
- مروری بر برندگان سیمرغ بلورین «بهترین کارگردانی» جشنواره فیلم فجر در دهه نود
- تازه ترین عکس های منتشر شده از فیلم «برادران لیلا»
- کارآگاهان و ماموران سینما و تلویزیون؛ یادداشتی درباره هفت فیلم کارآگاهی سینما و تلویزیون ایران
روستایی به پشتوانهی فیلمهای کوتاه موفقی که ساخته بود و همچنین آموختههایش در دانشکدهی سوره به سراغ داستان «ابدویکروز» رفت؛ فیلمی که بیشباهت به فیلم کوتاهش بهنام «مراسم» نبود. چه اعضای خانواده، چه اسامی، چه مشکلات و بحثهایی که میان آنها در جریان بود همگی زمینهساز ساخت قصهای کاملتر شدند. مراسمی که به ازدواج سمیه (پریناز ایزدیار) ختم شد، اما دهها برابر با جزییات بیشتر و خرده داستانهای منطقیتر. هوشِ روستایی در اینجا بود که قصهی فیلمهای کوتاهش را بهاندازهای باهم تلفیق کند و بسط دهد تا به فیلمِ اولی قابلقبول و مهمی برسد.
همچنین شناخت دقیق او از جغرافیایی که این خانوادهها زندگی میکنند، به هرچه رئال بودن مجادلات آن خانه کمک کرد. شانس دیگر او هم اعتماد گروهی از بازیگران، تهیهکننده و عوامل پشت صحنهی حرفهای سینمای ایران بود. چنین اتفاقی به موفقیتهای بسیاری در گیشه، جشنها و جشنوارههای سینمایی بدل شد؛ مگر یک کارگردان تازهکار چیزی بیشتر از این از فیلم اولش میخواهد؟
بعد از سه سال | ساخت متری شیش و نیم
سعید روستایی میتوانست از اعتبار و اقبالی که با «ابدویکروز» بهدست آورد استفاده کند و بلافاصله فیلم دومش را بسازد. اما برخلاف انتظارها او برای سه سال سمت پروژهی جدیدی نرفت و فقط در این بین فیلمنامهی «سد معبر» از نوشتههای او توسط محسن قرایی ساخته شد. او میدانست که آهسته و پیوسته رفتن به جایگاه فعلیاش در سینما لطمه نمیزند و بهتر است بهجای سالی یک فیلم ساختن، کیفیت کارش را حفظ کند. در آستانهی جشنوارهی سی و هفتم، خبرهایی از دومین فیلم او با حضور اغلب بازیگران فیلم قبلیاش به گوش رسید. «متری شیشونیم» با تمام حواشی ساخت و اکران در جشنواره بالاخره روی پرده رفت و مخاطبان با سعید روستایی جدید مواجه شدند.
دیگر خبری از تک لوکیشن و درام خانوادگی نبود. او نشان داد در این مدت با وسواس و دقتی بیشتر به سراغ سوژهی پخشکنندگان مواد مخدر رفته و از صمد تا ناصر خاکزاد (نوید محمدزاده) واقعی را در جامعه رصد کرده تا مابهازای حقیقی در فیلمش داشته باشند. سعید روستایی با پیروی از قواعد ژانر و همچنین نگاهی به فیلمها و سریالهای پلیسی مطرح دنیا (در ابدویکروز، سریال Shameless) به روایتی از تقابل مجرم و قانون رسیده که کمتر در سینمای ایران شاهدش بودیم. ضربآهنگ سریع فیلم، شروعی هیجانانگیز، ردوبدل شدن دیالوگهای جذاب بین شخصیتها و پنهان ماندن نقش اصلی قصه تا نیمهی اول برای مخاطبان ایرانی میخکوبکننده بود. همین استقبال پای او را کمکم به جشنوارههای خارجی مانند ونیز باز کرد و توانست نامزد بهترین فیلم خارجی در جایزهی سزار فرانسه شود؛ آغازی قدرتمند که نوید خبری خوش را میداد.
حقایقی دربارهی برادران لیلا
ورود به دایرهی فیلمسازانی که سالهاست در جشنوارهی کن با فیلمهای جدیدشان حضور دارند کار آسانی نیست. هرچندسال یکبار هیئت انتخاب کن، یک فیلمساز جدید را به بخش مسابقهی اصلی راه میدهد و گویا امسال سالِ سعید روستایی است. هنوز خلاصهی داستانی از «برادران لیلا» سومین ساختهی بلند او نمیدانیم، تنها چند عکس از بازیگران مطرح و خبری مهم برای سینمای ایران که شاید این هنرِ به اضمحلال رفته را نجات دهد.
او باز هم سه سال صبر کرد تا فیلمی با اِلمانهای جهانی بسازد و در معتبرترین جشنوارهی سینمایی جهان اولینبار اکران شود. سعید روستایی، کسی که این روزها اسمش در تمام تیترهای خبری تکرار میشود، مزد هوش، دانش، فیلمبین بودن و دقت بالای خود را میگیرد. اگر فیلم او دستپر از کن برگردد، آیندهای امیدوارکننده و پیشبینی نشدهای خواهد داشت. اگر هم نه، همان ورودش به دنیای حرفهایها و ستارهها و نامش در آن لیست درخشان در کنار دیوید کراننبرگ، پارک چان-ووک، ژان-پیر و لوک داردن و … از ذهن سینمادوستان هیچوقت پاک نخواهد شد.