چه در قاب تلویزیون و سینما و چه در صحنهی تئاتر، از همان زمانیکه او را میبینیم نمیتوانیم قدرت حضورش را انکار کنیم. پارسا پیروزفر نهتنها به پشتوانهی ظاهری خیرهکننده بلکه به دلیل شخصیت پیچیده و آرام خود نزدیک به سیسال است که محبوبیت خود را در این عرصه برای سه نسل از مخاطبان سینما حفظ کرده است. کارنامهی کاری او برخلاف آنچه به نظر میرسد، سرشار از نقشهای متفاوت و چالشبرانگیز است.
از پسر جوان و دانشجوی «در پناه تو» تا بهمنِ خلافکارِ «یاغی»، از اجرای سی نقش در تئاتر «ماتریوشکا» تا ابراهیمِ دانشمند و درماندهی «تیتی»، همه و همه به او این فرصت را دادند تا با بزرگان سینمای ایران فعالیت کند و هیچوقت از قبول نقشهایی با ریسک بالا شانه خالی نکند. او آهسته و پیوسته به درخشش خود ادامه میدهد و همچنان هیچ اصراری به بیشتر دیده شدن ندارد. عقیدهای که باعث شده در اوج بماند و مخاطبان از تمام سنین منتظر دیدناش در اثری تازه باشند.
تیتی | ابراهیم![تی-تی]()
ابراهیم میخواهد با کاغذها و فرمولهایی که روی آنها مینویسد، بشریت را از نابودی نجات دهد. اما نمیداند که بقای خودش هنوز وابسته به جادوی انسان است. زنی که دیوانگیاش را میفهمد و حرفهای او را باور میکند. پارسا پیروزفر مسیر سختی را برای بازی در نقش ابراهیم در فیلم تی تی طی می کند. او پیش از نجات پیدا کردن، مردی کلافه و تلخ است که حافظهاش هم به دلیل تومور مغزی ضعیف شده است. از طرفی همهچیز در زندگی این دانشمند پس از برگشتن از کما تغییر میکند. تصویری که پیروزفر از ابراهیم در مواجهه با رفتارهای عجیب تیتی به نمایش میگذارد، همان ریاکشنهای مخاطب به این زن است.
او هم باید ابراهیم و هم بینندهی فیلم باشد. از طرفی پشت آن کاغذها و اتفاقات غیرمتتظرهای که برایش میافتد، عشقی پنهان را در چشمهایش نسبت به تیتی ابراز کند. نقشی که به ظاهر ساده است اما نیاز به یک نوع صبوری در نمایش رنجی دارد که بیان نمیشود. او کمکم و بدون اکت اضافی، ابراهیم را از یک مرد ساکت و آرام به آدمی کنشگر تبدیل میکند. چنین تغییری از شناخت و درک صحیح کاراکتر پیچیدهی ابراهیم در مقابل آدمهایی عجیب و غریب میآید؛ اتفاقی که منجر به باورپذیری هرچه بیشتر آن شده است.
یاغی | بهمن![یاغی]()
قبول نقش خلافکاری که دست از جرم و جنایت برداشته و حالا میخواهد گذشتهاش را جبران کند، قطعا برای پارسا پیروزفر چالش برانگیز و جذاب بوده است. کاراکتر بهمن که نمونهی دیگری در کارنامهی کاری او ندارد، بر سر دوراهی گیر کرده است. هم نمیخواهد موقعیت فعلی را از دست بدهد و هم به سرنوشت قبلی خود دچار شود. چنین استیصالی باید در نحوهی بیان دیالوگها و همچنین رفتار او با دیگر شخصیتها مشخص باشد.
چهرهای که پارسا پیروزفر از بهمن در مقابل جاوید و اِسی نشان میدهد، چهرهی مشابهی از یک کاراکتر نیست. او بهموقع عصبانی و خشمگین میشود و در عینحال با دلرحمی و لطفی بیش از حد مراقب جاوید است. انتخاب پیروزفر برای این نقش از آن جهت درست بود که مرز میان دوشخصیتی بودن بهمن را با تمرکز خاصی به اجرا میگذارد. مخاطب هم بهمن را دوست دارد و هم از او میترسد. شاید دلیلی که پیروزفر توانسته درماندگی کاراکتر را در عین حفظ ظاهر بهاندازه اجرا کند، قدرت ریسک کردن او در ایفای چنین نقش متفاوتی باشد.
در چشم باد | بیژن![در-چشم-باد]()
بیژن ایرانی، پسر درسخوانده و موفق یک خانوادهی اصیل که درگیر جنگ جهانی و مجبور به تبعید شده و در تلاش است که با عشق دوران کودکی خود فرار کند. پارسا پیروزفر حدود پنجسال فعالیت حرفهای خود را وقف این سریال کرد تا یکی از ماندگارترین شخصیتهای تلویزیونی را خلق کند. نقشی پرچالش که سه مقطع از زندگی او در داستان به نمایش درمیآید. او فراز و فرودهای زندگی سخت بیژن ایرانی و همچنین فصل عاشقی و پیدا کردن فرزندش را که در میانسالی میگذرد، با همان وقار و سنجیدگی بهاندازهای که باید ایفا میکند. او موفق میشود تا تصویری متفاوت از وطنپرستی یک جوان ایرانی بهجا بگذارد.
نزدیکتر | احسان![نزدیکتر]()
احسان نزدیکترین نقش به پارسا پیروزفرِ آرام و بیحاشیه است. عضوی از فامیل که در گوشه و کنار آن خانهی شلوغ تردد میکند اما کسی انگار او را نمیبیند. احسان کار راه بیانداز است و تلاش میکند یکبار دیگر این خانوادهی از هم پاچیده را دور هم جمع کند. پیروزفر برای ایفای نقش احسان از ویژگیهای شخصیتی خود بهره برده است. سکوت و نگرانی او از اتفاقاتی که برای بقیه میافتد بهجای جنجال دوباره، آرامش به همراه میآورد و همین ظرافت در نگاه و بیان کمترین دیالوگها، بهیادماندنیترین کاراکتر «نزدیکتر» را خلق میکند. بهطوریکه مخاطب پس از پایان فیلم او را بیشتر از دیگران دوست دارد.
شکاف | فرهاد![شکاف]()
مردی خسته، بریده از زندگی مشترک و یکدنده برای اینکه بتواند سرپرستی پسرش را بر عهده بگیرد. فرهاد روی کاغذ کمترین شباهت را به نقشهای پیشین پارسا پیروزفر دارد اما نکتهی مهم همینجاست که او در ادامهی شکستن تصویر خود در سینما، بازی کردن در این فیلم را میپذیرد. پارسا پیروزفر باید پدری باشد که در اغلب اطرافمان دیدهایم.
آدمی خودرای و شلوغ که با وجود بلایی که سر بچهاش میآید، دست از لجبازی نمیکشد. آشفتگی فرهاد و فصل رودررویی با همسرش در بیمارستان همان نقطهای است که باید بازی برونگرا از پیروزفر ببینیم. او در این سکانسها استیصال پدری که به آخر خط رسیده را باز هم با چشمها و صورتی درهم گرفته به نمایش میگذارد. اجرایی دقیق و تاثیربرانگیز همراه با سحر دولتشاهی که هردو یکی از بهترین بازیهایشان در این فیلم ایفا کردهاند.
- بیشتر بخوانید
- نقد فیلم «تی تی» | ملامتگوی عاشق را چه گوید مردم دانا
- نقد سریال «یاغی» به کارگردانی محمد کارت | کف خیابان
- نگاهی به تصویر جنوب شهر در سینما | از فیلم «نیاز» تا سریال «یاغی»
مهمان مامان | یوسف![مهمان-مامان]()
اگر نام پارسا پیروزفر در تیتراژ ابتدایی نیامده بود، احتمالا مخاطبان زیادی او را در نقش یوسف، مردی معتاد و بیکار در فیلم «مهمان مامان» نمیشناختند. او در این فیلم، فیزیک و صدای خود را همراه با گریم سنگینش تغییر داده است. یک انسان تکیده که سعی میکند به همسایهاش کمک کند و باوجود اذیتهایی که دارد، همزمان بامزه هم باشد. در این فیلم او بار دیگر میخواهد از قالب همیشگی یک مرد شیک و تحصیلکرده بیرون بیاید. به همین دلیل هم شخصیت یوسف را با تکنیکهای خاص خودش و همچنین دیدگاهی که مهرجویی از او انتظار دارد، به یکی از متفاوتترین نقشهای معتاد در سینمای ایران تبدیل میکند.
نقاب | نیما![نقاب]()
سکانسی که نیما تلفن را بر روی زن همسرش قطع میکند و با خندهای بلند، چهرهی اصلی شخصیت جذاب و مرموز خود را به مخاطب نشان میدهد. همان لحظهای که به ما این خبر را میدهد که پارسا پیروزفر دوباره در حال ایفای نقشی متفاوت است. او در نیمهی اول فیلم، دوستی همراه و دلسوز و همچنین عاشق است و در نیمهی دوم فیلم به هیولایی تبدیل میشود که با آزار و اذیت زنها روزگارش را سپری میکند. دوگانگی کاراکتر محبوب و منفور نیما، علاوهبر انتخاب صحیح پیروزفر، توانایی او در بازیگری نقشی کاملا سیاه و منفی را نمایش میدهد.